محمود درويش در سالِ ۱۹۴۲، در دهکده البروَه، در فلسطين زاده شد. هنگامِ
تأسيسِ دولتِ اسرائيل، شش ساله بود و مجبور شد همراهِ خانواده به لُبنان
پناهنده شود. يک سال بعد، مخفيانه به فلسطين بازگشتند، اما دهکدهشان
با خاک يکسان و از نقشه حذف شده بود؛ بهجایِ آن، دولتِ اسرائيل يک
مُستعمره (کولونی) برپا کرده بود. اين برایِ او بهمعنیِ تبعيد در
قلبِ ميهن بود و تجربهای تلخ که پس از آوارگی میچشيد. چهارده ساله
بود که برای نخستينبار، در شهرِ حيفا، به زندان افتاد. درآن زمان،
تنها تشکلی که میتوانست تاحدی به سرنوشتِ فلسطينیها بپردازد و آنها
میتوانستند دردها و آرزوهایِ خود را در نشرياتِ آن آزادانه بيان کنند،
حزبِ کمونيست بود. لذا، محمود درويش به اين حزب پيوست و به نوشتن در
دو نشريه «الاتحاد» و «الجديد» که وابسته به آن بودند، پرداخت. بارها
به زندان يا به خارج نشدن از حوزه قضائیِ شهر محکوم شد و ناگُزير بود
هرروز، خود را به کلانتری معرفی کند.
محمود درويش از بُنيانگذارانِ موجی ادبی است که غَسان کَنفانی آن
را «ادبياتِ مقاومت» ناميده است(۱).
در سالهایِ دهه ۶۰ ميلادی، وی با هیأتی از نويسندگانِ اسرائيلی، به
کشورهایِ بلوکِ شرق سفر کرد. نگارنده بهياد دارد که شرکتِ وی دراين
سفر، موردِ انتقادِ برخی از مبارزانِ انقلابیِ عرب قرار گرفت که چرا
با هیأتِ اسرائيلی همراه شده است. اما «سازمانِ آزادیبخشِ فلسطين»
به دفاع از وی پرداخت و گفت که وظيفه هنرمندی مثلِ محمود، نه بهدوش
گرفتنِِ تفنگ، بلکه معرفیِ ادبيات و هنرِ فلسطين به جهانيان است.
محمود درويش که برای ادامه تحصيل به مسکو رفته بود، در سال ۱۹۷۱، ناگهان
دانشگاه را رها کرد و به قاهره رفت و مستقيماً به جنبشِ مردم ميهنش
پيوست و در جهان عرب، شور و استقبالِ فراوان برانگيخت.
ازآن پس، زندگی و اماکنِ اقامتِ او با فراز و فُرودها و تحولاتِ جنبشِ
استقلالطلبانه فلسطين همراه بوده و در بيروت و تونس و پاريس و اردن
و رامالله بهسر بُرده است.
چند سال عضوِ کُميته اجرائیِ «سازمانِ آزادیبخشِ فلسطين» بود و در
سالِ ۱۹۹۳ که «قراردادِ اُسلو» امضا شد، ازآن سازمان کناره گرفت.
نقدِ وی از امضایِ اين قرارداد بههيچرو باعث نشد که از جنبش و تحولاتِ
آن رویگردان شود و بهرغمِ شعری که پس ازاين قرارداد، در انتقادِ
از ياسر عرفات سُرود و او را بههمين مناسبت «سلطانِ احتضار» ناميد
و گفت «تاج و تختت جسدِ توست» (عرشُکَ نعشُکَ)، هرگز از دايره يک
بحثِ دمُکراتيک خارج نشد و زمانی که عرفات در رامالله در محاصره نيروهایِ
اسرائيلی بود، به دفاعی شرافتمندانه از او برخاست.
محمود درويش رئيسِ «اتحاديه نويسندگانِ فلسطينی»، بُنيانگذارِ يکی
از وزينترين فصلنامههایِ ادبی و مُدرنِ عرب بهنامِ «الکرمل» و
از بُنيانگذارانِ «پارلمانِ بينالمللیِ نويسندگان» (همراهبا ژاک
دريدا، سلمان رشدی، پیير بورديو و...) است.
شعرهایِ او به زبانهایِ گوناگونِ بسياری ترجمه شده است. در بولتن
«کانون ملی کتاب» که در معرفیِ ۱۲ نويسنده فلسطينی توسطِ وزارتِ فرهنگِ
فرانسه در سالِ ۱۹۹۷ منتشر شده، چنين میخوانيم:
«پروژه شعریِ او پروژهای است در گوهرِ خود تراژيک، زيرا درک و آگاهیِ
فلسطينی از تراژدی، بهگفته او، چنان فراباليده که میتواند هر تراژدیای
را، از يونانِ باستان گرفته تا امروز، در خود ببيند. اما اين پروژه،
درواقع، پروژه حماسهای است تغزلی. او میکوشد زبانِ شاعرانه را در
اُفقهایِ حماسی به پرواز درآورد، آنجا که تاريخ فضايی است از اقليمهایِ
گُسترده شاعرانه، که آغوششان باز است بهرویِ خطرکردنهایِ بیکرانِ
ملتها، تمدنها و فرهنگها و بر جُستارِ عناصرِ تشکيلدهنده هويتِ
ذهنی در تقاطعِ آميزشها، کشمکشها و همزيستیهایِ هويتی.»
محمود درويش درباره دو جنبه از شخصيتِ خود، «فعالِ سياسی» و «شاعر»
میگويد:
«اين دو هستی که وجودِ مرا میسازند، آنقدر با يکديگر عجيناند که
اين تمايز درواقع، امری است نسبی و بيشتر درحدِ يک آرزوست تا واقعيت.
اين دو هستی هريک زبانِ خاصِ خود را دارند و برایِ جُدا کردنِ اين
دو زبان و دو نحوه برداشتِ آنها از فلسطين است که خود را بسيار مُقيد
میدانم که در وجودِ خويش، شاعر را از فعالِ سياسی مُتمايز کنم...
من به تفکيکِ بينِ اين دو جنبه از هستیام نيازمندم.»(۲)
محمود درويش در جهانِ عرب، از محبوبيتِ کمنظيری برخوردار است.
نيز گفتنی است که ترجمه آثارِ او در بيش از ده کتاب، به زبانِ فرانسه
منتشر شده؛ چنانکه به زبانِ انگليسی هم ترجمههایِ مُتعددی از او
موجود است. به فارسی نيز شعرهایِ وی در کتابها و دفترهایِ ادبی، بهطورِ
پراکنده يا مستقل، ترجمه شده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ـ رک. به ترجمه مقالهای تحتِ عنوانِ «ادبياتِ فلسطين» در مجله «جهانِ
نو»، شهريورِ ۱۳۴۸، تهران، از همين مترجم.
۲ـ رک. به ترجمه مصاحبهای از محمود درويش در «نقطه»، شماره ۲، تابستانِ
۱۳۷۴، از همين مترجم.
|