www.peykarandeesh.org
جنبش زاپاتيستی
انتشارات انديشه و پيکار

معرفى يك بولتن جديد نزديك به جنبش زاپاتيستى به زبان هاى مختلف
desinformémonos
از اطلاعات خودمان، دروغ زدایی كنيم)

سال اول، شمارهء اول، اكتبر ۲۰۰۹

تراب حق شناس

هر خبری از مقاومت كارگران و زحمتكشان و خلق های ستمديده و تحقير شده در سراسر جهان، هر گامی كه آنان برای نيل به ابتدایی ترين حقوق انسانی شان بر می دارند برای ما شادی بخش و دلگرم كننده است. اين يعنی كه آنها به رغم حاكميت سرمايه داری و سركوب وحشيانهء حاكم بر جهان، هنوز زنده اند و می رزمند. اين همان «معجزهء گياه» (۱) است كه بر سنگينی آوار خاك چيره می شود، آن را از سر راه خود پس می زند، برپا می ايستد و پرچم سبز و پرطراوت خود را دم باد بر می افرازد. اين يعنی آنها تنها نيستند، ما تنها نيستيم. آماج آرزو و كوشش فكری و عملی ما «انترناسيوناليست بودن»، «مبارز بی مرز بودن» است. ما اين خواست را با كمال افتخار بر عهده می گيريم.
بولتن «از اطلاعات خودمان، دروغ زدایی كنيم» غير از روی جلد و پشت آن، ۸ صفحه دارد، هر صفحه ويژهء موضوعی. هدف اين است كه افكار عمومی مردم جهان را در سطوری ساده و كوتاه در جريان حوادثی بگذارند كه در چياپاس، در دنيای محرومان و در ذهن و منطق زاپاتيست ها می گذرد. بولتن، چنان كه از اسمی كه برايش برگزيده اند پيدا ست، می كوشد اطلاعات نادرست و گمراه كننده ای را كه رسانه های عمومی می پراكنند تكذيب كند و به جايش اطلاعات درست بدهد. خلق های بومی (معروف به سرخ پوستان) در آمريكای لاتين تجربهء ميلاد و رشد ويژه ای می گذرانند. آنجا آزمايشگاه بديل هایی ست كه خلق های قاره برای رهایی خويش از استثمار و سلطهء امپرياليسم می آزمايند. بد نيست يادآوری كنيم كه موفق ترين و بزرگ ترين تجربهء سال های اخير در بوليوی رخ داده است كه برای نخستين بار از دل جنبش های مردمی و غير سنتی سر برآورده، برپا ايستاده و توانسته است نه تنها شركت های غول پيكر آمريكایی را كه روزگاری دراز نبض همهء امور را با ارقام سرسام آور سودهای خويش در دست داشتند مجبور به عقب نشينی كند، بلكه نخستين رئيس جمهور بومی (اوو مورالس) را نيز در انتخابات آزاد برگزيند. اينك بولتن «دزانفورمه مونوس» نزديك به جنبش زاپاتيستی، گاه با ترجمهء كامل و گاه به اشاره.

* در ص ۱ گزارشی ست به قلم گلوريا راميرز (۲):
يك پروژهء خودمختاری زاپاتيستی. يك بانك غيرعادی ضد سرمايه داری در جنگل لاكاندون

گزارش: لارئاليداد، چياپاس. بانك مردمی خود مختار زاپاتيستی (Banpaz) كمی بيش از يك سال پيش، در جنگل لاكاندون تأسيس شد. اين يك پروژهء ضد سرمايه داری ست كه بنا به تصميم اهالی محل به اجرا درآمد. روند خود ـ مختاری پايه های حمايت مردمی زاپاتيستی شامل نظام های بهداشت، آموزش، طرح های توليدی، ارتباطات، اشكال جديد بازاريابی محصولات می گردد و همواره بر مبنای «فرمانروایی در عين اطاعت» يعنی اداره كنندگانی كه مبنای تصميماتشان اجماع اهالی ست.
روئل عضو شورای «دولت خوب» می گويد: اينجا ما در جستجوی راه حلی مشترك بين همگان هستيم. اگر كاری گير كند، تسليم نمی شويم. فعالانه راه ديگری می جوييم تا سرانجام راه بيفتد.
چه شد كه بانك تأسيس شد؟ نظام بهداشت خود مختار برای درمان بيماری های سخت ناكافی ست. بيماران بايد از روستاهای خود بيرون می رفتند تا پزشكی متخصص بيابند. آنها برای هزينهء سفر و درمان تقاضای وام می كنند.
مهاجرت از دره های جنگل لاكاندون به سمت شهرهای جنوبی كشور (مكزيك) و البته به سوی ايالات متحده باعث شده است كه دلار به روستاهای بومی وارد شود. چند خانواده، با سوء استفاده از نياز سريع برخی افراد به پول نقد، شروع به نزول خواری كردند. طلبكاران نرخ سود ماهانه را ۱۵ تا ۲۰ درصد تعيين می كردند.
روئل می گويد: از اين روستا به آن روستا رفتيم و در بارهء طرح تأسيس يك بانك كوچك وام دهی با اهالی گفتگو كرديم. روستاها تصميم گرفتند كه نرخ سود ۲ درصد باشد به اضافه ۵ درصد برای پروژه های جمعی مانند تعاونی ها و غيره. مسؤولين روستایی كه وام گيرنده متعلق به آن است موافقت برای اعطای هر وام را صادر می كنند در حالی كه اهالی روستا به عنوان شاهد آن را تأييد می نمايند.
سرمايهء اوليه اين بانك مردمی كمك ارتش زاپاتيستی ست، بخشی از آن را هم منفعت حاصل از ترابری كه «شورای دولت خوب» آن را اداره می كند تأمين می شود، بخشی هم از كمك هایی كه در خارج برای كودكان بيمار جمع آوری شده و قسمتی هم از عوارضی كه روستاها از شركت های راه سازی می گيرند كه راهشان از زمين آنان می گذرد.
اين يكی از نخستين پروژه های خود مختاری زاپاتيستی ست كه نه جامعهء مدنی مكزيك ونه جامعهء مدنی بين المللی در آن دخالتی ندارند.
اعضای «شورای دولت خوب» تأكيد می كنند كه «سابقاً دادن وام به زنان غير قابل تصور بود. تنها مردان چنين امتيازی داشتند. اما امروز به زنان نيز وام داده می شود و خودشان مسؤول پرداخت آن هستند».

* گزارش صفحهء دوم به قلم سرخيو دكاسترو سانچز:
در ارتفاعات پاراپتی در بوليوی
برده داری و مبارزه برای زمين
هومبرتو آرنا كار در شركت های چند مليتی آمريكایی را از ۸ سالگی آغاز كرد. او در مجمع عمومی جامعهء آرنال كه برای بهبود سرزمين های منطقهء گوارانی Guarani زبان (بوليوی) تشكيل شده بود گفت: «ساعت ۴ صبح راه می افتاديم و شب بر می گشتيم. خانه ای در كار نبود. تنها سرپناهی وجود داشت كه دستجمعی در آن می خوابيديم تا فردا صبح دوباره سرِ كار برگرديم». وی از گذشته ای حرف می زند كه هنوز خيلی ها وضعشان امروزههمين گونه است. «غذایی كه به ما می دادند غذا نبود. آب كدو بود كه كفاف ما سی ـ چهل نفر كارگر روزانه را نمی داد. بعضی ها در تمام روز چيزی نمی خوردند». از طرف ديگر خودش و افراد خانوده اش در معرض تنبيه و ضربات شلاق نيز قرار داشتند و اگر يك روز سرِ كار نمی رفت صاحبكاران سوار بر اسب پيداشان می شد و شلاق را در هوا به صدا در می آوردند. او هرگز نام آنها را فراموش نكرده است. سرگذشتی كه هومبرتو تعريف می كند از استثمار در كار و خشونت ارباب فراتر است. بردگی ست: «ارباب مزد ما را به خانواده مان می داد آنهم به صورت خواربار و لباس سالانه. ما هرگز پول نداشتيم. پس از يك سال كار كردن، به خانواده مان می گفت بايد يك سال بيشتر كار كند. ما هرگز از پرداخت بدهی مان خلاص نمی شديم. اين جور بود كه مجبور شدم فرار كنم و به آرژانتين بروم».
همومبرتو پس از ۱۲ سال اقامت در خارج، آزادانه به بوليوی برگشت: «شروع كرديم به سازمان دادن خود وبه دنبال آن بوديم كه بفهميم چگونه با كار كردن برای خودمان نه برای ارباب، زندگی كنيم. تقاضا برای برپایی «سرزمين اصلی جامعهء بومی» شروع شده و حالا در كار بهبود زمينهای خودمان هستيم».
مبارزه برای زمين. مبارزهء خلق گوارانی برای تصاحب سرزمين اش در ۱۹۹۶ هنگامی آغاز شد كه رهبران مناطق مختلف چاكو در بوليوی خواستار سند مالكيت «سرزمين اصلی جامعهء بومی» شدند كه ارتفاعات پاراپتی را نيز دربر می گرفت.
خوزه يامانگای مسؤول امور زمين در دفتر ارتفاعات پاراپتی می گويد: «زمينداران اجازه نمی دادند در اين منطقه كسی كار كند زيرا می دانستند كه بدين وسيله به بی عدالتی های زيادی پی خواهيم برد. آنها دست به سازماندهی نيروهايشان زدند و افراد خارجی را هم به خدمت گرفتند تا جلوی فعاليت بوميان را بگيرند. علاوه براين، فقط به اين دليل كه ما حق خودمان را مطالبه می كرديم، آنها مسؤولان كشوری و بومی را به زور توقيف می كردند».
در ۱۸ آوريل ۲۰۰۹ اوو مورالس ۳۶ هزار هكتار زمين را در اختيار خلق گوارانی قرار داد. زمينی كه مالكان ارضی مصادره كرده بودند و بوميان را در آن به بردگی می كشيدند و به يكی از باندهای قدرت مانند رونالد لارسن وابسته بودند.
روند بهبود اراضی كه زير نظر آلخاندرو آلمارز، كفيل وزارت زمين ها، جريان دارد از حمايت كامل خلق گوارانی برخوردار است.
ريشه كردن يكی از باندهای مزدور و چند سوء قصد كه عليه اوو مورالس و ديگر اعضای دولت او صورت گرفته نشان دهندهء اين است كه مالكان ارضی همچنان می كوشند مانع پيشروی طرح شوند. به اين شرايط بايد كمبود منابع، پيچيدگی روند كار و اوضاع سياسی كنونی را افزود.
به نظر اوسوالدو روخس، فرآيند اعطای سند مالكيت «صرفاً تحويل يك برگهء كاغذ نيست، بلكه تعهد دولت است كه همراه با زمين، كمك های فنی و وام و غيره نيز به بوميان بدهد. اين روند كند به پيش می رود، اما در جريان تحقق يافتن است».

* در ص ۳ گزارشی از
وضع كارگران مهاجر از آمريكای لاتين به ايالات متحده و كار در كارگاه های لباس دوزی در لس آنجلس (كاليفرنيا) است تحت عنوان «هزينهء انسانی يك لباس در لس آنجلس»...
* در ص ۴ گوشه ای از ستم بر زنان، بردگی جنسی گزارشی آمده است...
* در ص ۵ گزارشی از «تِپيتو» Tepito، يكی از محله های قديمی مكزيك، كه معروف به محلهء بزهكاران و كارهای غيرقانونی ست آمده و از پيدايش و رشد يك فرهنگ مقاومت كه در نقطه مقابل فرهنگ رايج كنونی ست سخن می گويد...
* در ص ۶ گزارشی آمده از وضع مسكن و بحران آن به ويژه برای زحمتكشان تحت عنوان: «ايتاليا، در به در به دنبال سرپناهی برای زيستن». صدها و هزارها خانوادهء ايتاليایی و مهاجر جایی برای زيستن نمی يابند. در ايتاليا مبارزه برای مسكن ادامه دارد، برای پناه گرفتن در مكانی شايستهء زندگی؛ مكانی كه اجاره اش آنقدر بالا نباشد كه تهی دستان نتوانند بپردازند. در رم، هزاران خانواده برای خواست عادلانه و قانونی خود جهت برخورداری از سرپناهی شايسته كه بتوانند در سايهء آن رشد كنند، زندگی كنند، لذت ببرند، فرزندانشان را بزرگ كنند و رؤيای يك زندگی خوشبخت را در سر بپرورانند راه حلی نمی يابند...
* در ص ۷ از پروژهء عظيم توريستی مكزيك در ايالت چياپاس سخن می گويد كه به نيازهای بوميان توجهی ندارد و مردم معتقدند كه برای آنها دستاوردی نخواهد داشت...
در ص ۸ ادواردو گاليونو، نويسندهء بزرگ اوروگوئه به حمايت از اين بولتن، و در واقع از جنبش زاپاتيستی پرداخته و يك رشته از آثار خود را بازبينی و ويراستاری كرده و برای نشر در اختيار بولتن desinformémonos قرار داده است تا در شماره های اين بولتن بيايد. ترجمهء متنی را كه در اين شماره آمده در زير می خوانيد:

آنان كه كسی نيستند.
كك ها خواب می بينند كه برای خود سگی می خرند و آنان كه كسی نيستند خواب می بينند كه از فقر رهایی می يابند، كه يك روز سحرآميز برايشان بخت به ارمغان می آورد، كه بخت سيل آسا از آسمان می بارد. اما بخت نباريد، نه ديروز، نه امروز نه فردا، نه هرگز. حتا قطره ای از آسمان نباريد. و پرشمارانی كه كسی نيستند، حتا اگر باران را به التماس فرا بخوانند، دست چپشان را به دندان گزند تا او را به فرودآمدن برانگيزند، يا پای راستشان را بلند كنند، يا سال نو را با تعويض جارو آغاز كنند باز هم نمی بارد.
آنان كه كسی نيستند: فرزند كسی نيستند، مالك هيچ چيز نيستند
آنان كه كسی نيستند: آنان كه هيچ كدام نيستند
كه حتی اگر وجود هم داشته باشند نيستند
كه نه به زبان ها بل به لهجه ها سخن می گويند
كه نه به مذاهب بل به خرافات باور دارند
كه كارشان نه هنر بل پيشه وری ست
كه نه فرهنگ بل تنها فولكلور دارند
كه نه موجودات انسانی بل نيروی انسانی اند
كه نه چهره بل بازو دارند
كه نه نام بل شماره دارند
كه نه در تاريخ جهانی بلكه فقط در ستون حوادث مطبوعات محلی حضور دارند
آنان كه كسی نيستند، و قيمتشان كمتر از قيمت گلوله ای ست كه آنان را می كشد.

* در پشت جلد، شعری از ماريو بندتی Mario Benedetti به زبان اصلی (اسپانيایی) آمده كه ترجمه اش را به فارسی در آينده خواهيم خواند. در اينجا اشاره می كنيم كه بندتی متولد ۱۴ سپتامبر ۱۹۲۰ در ۱۷ ماه مه امسال (۲۰۰۹) درگذشت. وی اهل اوروگوئه بود و شاعر، نويسندهء داستان كوتاه، رساله نويس، رمان نويس، و نمايشنامه نويس. او را يكی از مهم ترين نويسندگان آمريكای لاتين و نيز يكی از رهبران متعهد چپ می دانند. در دورهء ديكتاتوری نظامی در اوروگوئه يعنی از ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۵ در آرژانتين، پرو، هاوانا، و اسپانيا در تبعيد گذراند.

* * * * * * * * * * *
يادداشت:
۱ـ تعبيری از محمود درويش در بزرگداشت ادوارد سعيد:
«برويم
برويم به سوی فردامان، دلگرم
از صدق خيال و معجزهء گياه»
http://www.peykarandeesh.org/adabiyat/contrepoint.html
۲ـ گلوريا مونوز راميرز مدير بولتن و نويسندهء كتاب «۲۰ و ۱۰، آتش و كلام» كه سرگذشت ارتش و جبههء زاپاتيستی را روايت ميكند. اين كتاب را بهرام قديمی به فارسی ترجمه كرده و در دست انتشار است.

منبع:
http://desinformemonos.org
فرانسه
http://desinformemonos.org/pdf/français
انگلیسی
http://desinformemonos.org/pdf/ingles
اسپانیائی
http://desinformemonos.org/pdf/espanol
آلمانی
http://desinformemonos.org/pdf/deutsch
ایتالیائی
http://desinformemonos.org/pdf/italiano
یونانی
http://desinformemonos.org/pdf/ελληνικά-griego

بالای صفحه