سهمی از مزارع و خورشید
ترانههایی از آمریکای لاتین و اسپانیا
گزارشی از محسن عمادی
به خاطرهی تراب حقشناس
محسن عمادی در این گزارش بلند تصویری، از ارتباط موسیقی و ترانه با زندگی و مبارزهی مردم در آمریکای لاتین و اسپانیا میگوید. از مغلوبان، سرکوب شدهگان و فرودستانی که با ترانه و موسیقی سالهاست مقاومت میکنند. محسن عمادی در مقدمهیی بر انتشار این ویدئو مینویسد:
«چند کلمه:
۱. بر این باورم که هر انسانی باید ترانهای داشته باشد، ترانهای از آنِ خود. زندگی این را به من آموخت که هر وقت ترانههایم را از دست دادم، توازن جان و جسمام را هم از دست دادهام. سالها پیش، با همان دفترچهای که دست به دست، میانِ یاران میگشت، از ترانههای کوهستان، بر ارتفاعات آن خاک، آتش روشن میکردیم و رویا میدیدیم. در سالهای تبعید، وقتی دیگر زبانت را نمیشنوی، وقتی کلمات، یکایک از پیش چشمانت محو میشوند، آهسته آهسته، رویاهایت هم آهنگ دیگری پیدا میکنند، و گاه در فواصل زبان، آنها هم رهِ ناپیدایی میپیمایند. اینجاست که موسیقی به دادت میرسد. درمانِ رویاهایت میشود. این ترانهها را از این رو ترجمه کردهام، که رویاهایم را به من عودت دادند. در آنها توانی بود از ایستادگیِ مردمانی دور و نزدیک. ریتم مقاومتِ آنها، آرام آرام، به آهنگِ زندگیِ من رخنه میکرد و به من جان میداد.
۲. من خود را مترجم ترانه نمیدانم. ترجمهی ترانه، با ترجمهی شعر، فرق میکند،. فیالمثل یک ترانه ممکن است چندین روایت متفاوت داشته باشد یا رفرنسهایی که در گذر تاریخ از دست رفتهاند، یا بس دیریابند، بخصوص وقتی ترانهای با فولکور قومی از یادرفته عجین شدهباشد. با این وصف در این گزارش کوشیدهام، تا در حد امکان، نسخهای فراهم کنم که اگرچه دقتِ ترجمهی شعر را ندارد، ولی به جانِ ترانهها و نسخههای متعدد آنها نزدیک است. این روزها در حالِ آمادهکردن کتابچهای از متن ترانهها به همراه توضیح و تاریخ و سرگذشتِ خوانندگان و ترانهسرایان این گزارش هستم که در آنجا سعی کردهام، متن ترانهها به شعر نزدیکتر باشد. زیرنویسِ یک ترانه بر تصویر و سطر شعر بر سفیدی کاغذ، دو ساحتِ متفاوت از خواندن را خلق میکنند.
۳. این گزارش را به خاطرهی تراب حقشناس تقدیم میکنم. در زمانهای که قدرتمداران میکوشند به تمهید فراموشی و نسیان، بیعملی و اختگی را در فرهنگِ ما رواج دهند، به یادآوردن وظیفهی ماست و با این عبارت میکوشم به یاد آورم، مبارزهی عظیم تراب را: وفاداری و سخاوت و تقلایش را. و نیز در باورِ من، تراب حقشناس، دوش به دوش خلقِ آمریکای لاتین، همچراغ و همنفسِ آنها زیسته و جنگیده است. این دو مبارزه، یک پیکارند. پیکاری که نفسِ زندگیست. حیاتِ پرغریو رویاهاست.
۴. دو ترانهی این گزارش را، بهرام قدیمی ترجمه کردهاست. سپاسگزار مهر و سخاوت اویم. دستش را از دور میفشارم. بهرام قدیمی نیز، آمریکای لاتین را با گوشت و پوستش زندگی کردهاست.
۵. دوستانِ بسیاری در مسیر ترجمهی این ترانهها کمکم کردند: صمیمانه تشکر میکنم از انریکه سروین، الدابی اولورا، ماریان پیپیتون، پاتریسیا نلی، والریا گوزمن پرز، سیذارتا اوچوآ، پائولا آبرامو و مرسدس لونا که بسیاری از ابهامات مرا رفع کردند. بدون حضورِ دوستِ و رفیق سالیانم «بِن اِدِل-وایز»، شاید این ویدئو هرگز از خانهام بیرون نمیرفت. او با دقت و وسواسی از آنِ خود، نسخهی اولیهی من از ویدئو و زیرنویسهایش را ادیت کرد، دستش را به مهر و دوستی میفشارم. از یاران منجنیق تشکر میکنم و شکیباییشان را در مسیر این گزارش پاس میدارم. در این هنگامهی غریب، این دوستان، با دغدغه و تلاشی ستودنی شعلهی مقاومت را روشن میدارند. مشعلهایی که حضورشان، پرتویست از امیدواری و لبخند.»
ویدئو را می توانید اینجا ببینید: