ترجمهء بهرام قديمى
مكزيك.
۲۸ ژانويه ۲۰۰۹

خطاب به رفقاى كارزارى ديگر، به رفقاى ششمين [بيانيه] انترناسيونال، و زنانى كه به ششمين بيانيه [جنگل لاكندونا] پيوسته اند:
رفقاى زن:

به عنوان بخشى از مراسم آيندهء روز بين المللى زنِ در مبارزه، زنانِ فرماندهء كميتهء مخفى انقلابى بومى - فرماندهى كل ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى، در روزهاى ۷ و ۸ مارس سال ۲۰۰۹، برنامهاى ورزشى، فرهنگى و سياسى، در محل حلزون اوونتيك، در بلنديهاى چياپاس، برگزار خواهند كرد.
در حالى كه هنوز فرماندهانِ زن داشتند در مورد مشخصات اين همايش زنان مبارز بحث ميكردند، خبرِ تأسف بار درگذشتِ رفيقمان، عضو كارزارى ديگر در چيهواوا، بانو كُنسپسيون گارسيا دِ كورال به ما رسيد.
ما زاپاتيستها اين زن را «مادر كورال» ميخوانديم، او مادر مبارزينى بود كه در نبرد به خاك افتادند. وى مبارزى پيگير در راه بازگرداندنِ ناپديدشدگانِ سياسى بود. او ما را مانند فرزند خود پذيرفت، بدون فرصت طلبيهاى مُد روز، بدون هيچ شرط و شروطى، و با احساسات قلبى، بدون آنكه مسألۀ سِن در ميان باشد و يا عكسى تبليغاتى گرفته شود. وقتى ما، هيئت كميسيون ششمين بيانيه، با او از نزديك آشنا شديم، در وى نيروئى يافتيم، كه رفقاى مادر، مادران ناپديد شدگان سياسى در چيهواوا بارها به احترام او به پا برخاستند، «ننه دلاور»هامان.
با آن كه اين همايش در ابتدا براى زنان زاپاتيست برنامه ريزى شده بود، زنان فرمانده فكر كردند كه از زنان «ديگرى» كه در مكزيك و جهان رفيق ما هستند نيز دعوت كنند، و با آگاهى از درگذشت بانو كُنسپسيون گارسيا دِ كورال، تصميم گرفتند اين مراسم را با ناماين زن مبارز كه ميشناختيم و ميشناسيم، «ماما كورال» بنامند، تا بدين وسيله نسبت به زنانى كه مادرند، و بدون آن كه سنشان اهميتى داشته باشد، نه تسليم ميشوند، نه خود را ميفروشند، و نه پايشان ميلنگد، اداى احترام كنند.
پس، در اجراى دستور فرماندهانمان، فرماندهان زن زاپاتيست، از شما دعوت ميكنيم به...


مراسم سياسى، ورزشى، فرهنگى و هنرىِ
«ماما كورال»


كه در روزهاى ۷ و ۸ مارس سال ۲۰۰۹، در محل حلزون اوونتيك، چياپاس، برگزار ميشود شركت كنند كه مشخصاتش از اين قرار است:
ــ فقط زنان مى توانند بدون اهميت به سن، نژاد، اعتقاد مذهبى، زبان، مليت، و ترجيحات جنسيتى شان، مستقيماً در فعاليتهاى ورزشى، نمايشات هنرى و فرهنگى شركت داشته باشند.
ــ مردانى كه شركت مى كنند، تنها مى توانند در آشپزى و يا نگهدارى از كودكان، نظافت و يا كمك به مراسم شركت داشته باشند.
ــ سه نوع ورزش خواهد بود: بسكتبال، واليبال، و فوتبال.
ــ فعاليت هنرى از قبيل ترانه، شعر، نمايش تأتر، روزنامهء ديوارى و رقص خواهد بود.
ــ گروههاى زنان كه براى شركت در بخش ورزشى تشكيل ميشوند، بايد از قبل در صفحهء الكترونيكى ارتباطات زاپاتيستى ثبت نام كنند. بايد بگويند در چه نوع ورزشى شركت خواهند داشت، چند نفر زن تيمشان را تشكيل ميدهند، نام تيم چيست، و در صورتى كه لباس با فرم معينى به تن ميكنند، لباس فرمشان چه طورى است. اين اطلاعات براى برنامه ريزى مسابقات است.
ــ زنان و يا گروههاى زنانى كه ميخواهند در فعاليتهاى فرهنگى شركت كنند نيز بايد در صفحهء الكترونيكى ارتباطات زاپاتيستى ثبت نام كنند. بايد بگويند ميخواهند در چه برنامهء فرهنگى شركت كنند، چند نفرند و نامشان چيست، اگر نامى روى گروهشان ميگذارند بگويند تا بتوان برنامه ريزى كرد.
ــ بازيهاى ورزشى در روز ۷ مارس ۲۰۰۹ در زمين ورزش حلزون اوونتيك آغاز ميشود، و اگر تعداد تيمها زياد باشد، در روز ۸ مارس ادامه خواهد يافت.
ــ برنامه هاى فرهنگى، بسته به آن كه چه تعدادى ثبت نام كرده باشند، در شبانگاه ۷ مارس و در عصر و شبانگاه ۸ مارس برگزار خواهند شد.
ــ روز ۸ مارس ۲۰۰۹ فرماندهان زن زاپاتيست، پيامى براى مبارزه خواهند داد.
همين و بس.

آزادى و عدالت براى آتنكور!

آزادى، عدالت، و ارائهء زندهء زندانيان و ناپديدشدگان سياسى!

از كوهستان هاى جنوب شرقى مكزيك.
از طرف كميتهء مخفى انقلابى بومى - فرماندهى كل ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى

معاون فرمانده شورشى ماركوس

مكزيك، ژانويه ۲۰۰۹


Comunicado del CCRI-CG del EZLN, convocando al evento político, deportivo, cultural y artístico "MAMÁ CORRAL", 28 de Enero del 2009, en Farsi

سخنرانى در نخستين فستيوال خشم شرافتمندانه
ترجمه بهرام قديمی

خواهران و برادران، رفقاى زن و مرد
براى من فرصت شركت در اين مكان، با شما و در اين منطقهء گندم گون شريف، مانند مردمانش، امتياز و افتخار عظيمى‌ست.
اين امتياز و افتخار بدون كوشش غولآسا، شرافتمندانه، خشماگين و جمعى هزاران مرد، زن، جوان، كودك و سالمندِ خلق‌ من و خلق ما امكانپذير نمى‌شد. اين ها هستند كه نه تنها تاريخ واقعى‌مان را مى‌سازند، بلكه همچنين كل تاريخ‌مان را مى‌سازند. بدون جهد و كوشش برادران و خواهران بومى‌مان، برادران و خواهران‌مان در شهرها، و برادران و خواهران‌مان در مكزيك، نه حضور در اين مكان امكانپذير مى‌شد، و نه ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى مى‌توانست به عنوان نمونهء شأن انسانى و اميد به چشم بيايد و محسوس شود.
شايد به همين دليل است كه امروز من احساس مى‌كنم كه به ناحق اينجا همراه شما، با شما هستم.
به همين خاطر مى‌خواهم اداى احترام كنم نسبت به اين مردان و زنان، جوانان، كودكان و سالمندانى كه طى پيكارمان مورد هتك حرمت قرارگرفتند، غصب شدند، زخمى شدند و به قتل رسيدند تا زندگى بازتوليد شود، تا ما همچنين زندگى كنيم.
اگر ما، تمام كسانى كه اينجا، در اين همايش گرد هم آمديم چيز مشتركى را حس كرده، زيسته ايم و تاب آورديم، ترس وحشت است،، تبعيض، نژادپرستى، فراموشى ست، و بيش از فراموشى، شايد، ناديده گرفته شدن.
اما به همين نحو توانستيم خشمگين شويم، خود را باز يابيم، متشكل شويم، حرف بزنيم، بسيج شويم، شادى كنيم، گريه كنيم، بخنديم، عشق بورزيم، متنفر شويم، توانمان را ترميم كنيم، به نيروى‌مان اعتماد كنيم، صداى‌مان را باز بيابيم، كلام‌مان را، ولى بيش از هر چيز ديگرى توان‌مان را براى تصميم‌گيرى.
اين گونه بود كه در آوريل ۲۰۰۰، هشت سال پيش، فقط متكى به نيروى خودمان، با بحثِ رو در رو، با به رسميت شناختن يكديگر به عنوان همپا و همتا، با به هم پيوستن نقاط قوت و ضعف‌هاى‌مان، با قابل رؤيت شدن‌مان در مقابل ثروتمندان و قدرتمندان، كسانى كه سال‌هاى متمادى ميهن‌مان را، ارضى‌مان را، مناطق‌مان را، شركت‌هاى‌مان را، و مردم‌مان را در اختيار شركت‌هاى چند مليتى قرار داده بودند، و آن‌چه مادرِ زمين، «پاچاماما»٢ ى ما آن همه سخاوتمندانه در اختيارمان قرار داده تا كسانى كه در اين خاك زندگى مى‌كنيم بتوانيم با شرافت، در عدالت و رفاه زندگى كنيم، همان طور كه پدران و پدربزرگان‌مان مى‌زيستند، همان‌طور كه بايد فرزندان و نوه‌هاى ما زندگى كنند، را وقيحانه و بيشرمانه، تحقير و به غارت كردند.
اين كسانى كه مدعى‌ِ حاكم بودن‌اند و اداره كنندگان دولت، آب را خصوصى كردند، و كار را با افراط بسيار به آب باران نيز كشاندند.
كارى كه همهء مردان و زنان با هم انجام داديم، در برابر اين همه سال ديكتاتورى سرمايهء چند مليتى، در برابر ديكتاتورى احزاب سياسى، در برابر سركردگانى كه نوكر بانك جهانى بودند و در برابر صندوق بين المللى پول، اين بود كه با مبارزه‌ء مان، به قول شما برادران و خواهران، دولت‌هاى بد را ترمز كنيم. و توانستيم توسط صدها راهبندان در شهر و خارج از شهر، يكى از حريص‌ترين شركت چند مليتى، يعنى شركت چند مليتى بچتل را بيرون كنيم. و توسط قانونى كه بر شانه‌هاى مردم بنا شده بود، تمام آن چيزهائى را كه مصادره و كالا ساختن آب معنى مى‌داد نيست و نابود كنيم. و خودمان راه خود- رهائى auto-emancipación خويش را بنا كنيم.٣
بنا بر مفهوم كلاسيك كلمه، رهائى خويش به معنى «دست قىّم را از سرِ خود كوتاه كردن» است. تمام مردان و زنانى كه در [جمعيت] «هماهنگى براى دفاع از آب و زندگى» متشكل بوديم اين كار را انجام داديم: شروع كرديم يوغ سرمايهء چند مليتى را از گردن مان برداشتن، سرنوشت تحقير و فقر را كه چند تن قدرتمند طراحى كرده بودند تا به ما به عنوان تنها واقعيت ممكن تحميل كنند شكستيم. با اين كار ياد گرفتيم كه مى‌توانيم خود، خويش را رهبرى كنيم، احتمال داديم كه مى‌توان، معنى آنچه را كه از سياست فهميده مى‌شود عوض كرد، با اصلاح آن به نفع خودمان، به صورت جمعى، در مجامع عمومى، در گفت و گوى چشم در چشم، تصميم گيرى در مورد مهمترين سؤال‌هائى كه به همه مربوط مى‌شود: ديگر تصميم گيرى در مورد مسائل عمومى از حالت شغل و كار متخصصين و سياستمداران درآمد. و جمعى صدا را ترميم كرديم، كلام را و تصميم را، يعنى نه فقط توانستيم آب‌مان را غير- خصوصى٤ كنيم، بلكه همچنين موفق شديم سياست را غير- خصوصى كنيم. من به شكلى بسيار ساده اين موضوع را «شيوهء خود- سازماندهىِ كردن زندگى جمعى، گفت و گو، مقابله كردن، تصميم گرفتن و عمل كردن» مى‌دانم.
آن روزها روى پاهاى خودمان بلند شديم، همه به چشم‌هاى يكديگر نگاه گرديم، بارها در مورد آن‌چه مناسب است با هم مشورت كرديم؛ به توافق رسيديم و آن را به عمل در آورديم، اين كارى بود كه ما كرديم، اين كارى بود كه شما در اول ژانويهء ۱۹۹۴ كرديد. اين نيروى ما بود، اين بايد بار ديگر به نيروى ما بدل شود، اين بايد هميشه نيروى ما باشد.
در مبارزهء طولانى براى بازپس گرفتن حقوق‌مان، براى بازپس گرفتن آن‌چه به غارت رفته بود، براى آن كه همهء آنچه در منطقهء ما است در اختيار خود ما مردان و زنان باشد، ما، در كوچابامبا، بوليوى، با آن‌چه «جنگ آب» ناميده شد، پيشتاز بوديم، روشنائى بوديم، اما فرمان نمى‌داديم. اين چيزى بود كه مى‌خواستيم، اين چيزى بود كه بوديم.
از آن چه اتفاق افتاد هشت سال مى‌گذرد، مبارزات ديگرى درگرفت: مبارزه براى كوكا [منظور كشت درخت كوكا است و آزاد بودن خريد و فروش برگ آن، كه در بليوى، پرو، كلمبيا، اكوادر و... در ميان بوميان نه تنها استفاده‌هاى داروئى دارد، بلكه همچنين در مراسم و مذاهب آنان از پايه‌هاى با اهميت سنتى برخوردار است. مبارزه‌ با ممنوعيت كشت كوكا و آزاد بودن خريد و فروش برگ آن در كشورهاى حوزهء آمازون از سال‌ها پيش يكى از مهمترين مبارزات عليه طرح‌هاى امپرياليستى است. م.] براى گاز و نفت. از زمانى كه برخى رفقا، برادران و خواهران ما در مبارزه، مسئوليت‌هاى دولتى پذيرفته‌اند چند سالى مى‌گذرد. سه سال از زمانى مى‌گذرد كه اِوو مورالِس٥ كه از طريق اين مبازات و توسط مردمى ساده و كارگر، از روستا و شهر، به پست دولت گماشته شده، نه براى آن‌كه آن را اداره كنند، بلكه براى تغيير آن، و تا به امروز آن را تغيير نداده است.
از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵، پنج سال مبارزه جريان داشت براى بازيافتن توان‌مان براى خشمگين شدن، براى شورش كردن، براى اشغال فضاى منطقه‌اى، به شكلى افقى، با شفافيت، با احترام، با تبادل نظر، با همبستگى، با برابرى، بدون سلسله مراتب، بدون سركرده و ارباب.
اين مبارزات گوناگون، بزرگ و كوچك، در سطح ملى و روزمره، فضاهائى بودند كه در آن دمكراسى واقعى را تمرين كرديم، همان كه مجامع عمومى و انجمن‌ها را در ميدان ها، در خيابان‌ها، و در جاده‌ها امكانپذير كرد، فضاهائى كه در آن وظايف‌مان را تعيين مى‌كرديم. همان وظايفى كه با شناخت و تعهد مطلق به اجرا در‌آورديم، زيرا «وظيفهء ما» بود، از سوى هيچ كسى «از بالا» به ما تحميل نشده بود، از پائين آمده بود.
امروز، پس از اين مدت، بايد سؤالات مختلفى را از خودمان بپرسيم:
آيا اين دولت‌ها به وظايفى اساسى‌اى كه توده‌ها به روشنى كامل پيش پايشان قرار داده بود عمل كردند؟ اين بلوك متحد اجتماعىِ متحد و مستحكم با يك چشم انداز جمعى مطلقاً روشنى كه شامل پس گرفتن يا تصاحبِ اجتماعىِ مجددِ تمامى ميراث‌مان - ميراثى كه از مبارزات و كوشش‌هاى پدران و پدربزرگان‌مان ارث رسيده‌اند -، استوار بر هيدروكربورها [مواد خام نفتى]، آب، شركت‌هاى توليدى و خدماتى، و گوناگونى بيولوژيكى استوار است. يعنى پس گرفتن منطقه‌ مان، نه تنها به عنوان يك فضاى فيزيكى، بلكه قبل از هرچيزى به عنوان يك فضاى زندگى مشترك اجتماعى بين ما زنان و مردان. منطقه‌اى كه در آن زندگى مشتركى را به شيوه‌اى هماهنگ پيش ببريم، به عنوان بخشى از طبيعت و «پاچاماما».
وظيفهء ديگر بناساختن و بازسازى يك «قانونگرائى نوين» بود، بر پايهء «سنن و عادات» خودمان، در پروژه‌‌هاى جامعه‌اى كه پيشينيان مان رؤيايش را در سر مى‌پروراندند، يعنى آموزگاران و دانايانى كه براى‌مان ساختن حال حاضرمان و آينده‌مان را ممكن مى‌كنند.
راه‌كارهائى كه اين دولت‌ها در پيش گرفتند، اگرچه كوشش مهمى بود در پس گرفتن توان استقلال دولت‌هاى كشورهاى ما در مقابل سرمايه‌دارى، اما در عمل كارش برقرار كردن قوائد جديد بازى بود تا اين امكان را فراهم سازند كه درآمد بيشترى از نفت در اختيار اين دولت‌ها قرار گيرد، و يا به دولت توان مديريت «ملى» شركت‌هاى «ملى شده» را بازگرداند، بدون آن كه ذره‌اى شيوهء ادارى بودن دولتى را تغيير دهند، همان ادارى بودنى كه مشوق فساد، ولخرجى حاصل از عدم كنترل و عدم شراكت اجتماعى در تصميم‌گيرى‌هاى اين شركت‌ها است.
فراخوان «مجلس مؤسسان» و انتخابات فرمانداران خطاهاى عمدهء اين دولت بودند به نفع يك فرايند جهتِ تعريفِ مجددِ اليگارشى راست، فاشيست، زميندار، كارخانه‌دار و حزبى.
يك سرى همه پرسى، رفرندوم و اشكال ديگر «دمكراسى» باعث شدند كه شرايط وخيم اقتصادى مردم، محصول بحران جهانى آذوغه و بحران‌هاى اقتصادى سرمايه‌دارى، از ديده محو شود و ناشناخته بماند. به نظر مى‌رسد كه امروزه اعداد و ارقام از بازگرداندن شأن انسانى و رفاه مردم مهمتر است!
در مجموع هيچ «ملى كردنى» يا پس‌گرفتن اجتماعى آن چه مصادره شده در كار نبود، چنان چه اين مجلس مؤسسان نيز آن طورى كه در سال ۲۰۰۰ مدعى بودند، «بدون ميانجى گرى احزاب براى بنا كردن يك كشور از پائين» تشكيل نشد.
مشكلات ديگر، از بين بسيارى ديگر، از اين قبيل اند:
جذب جنبش‌هاى اجتماعى اصلى و تابع كردن آن‌ها نسبت به سياست دولتى.
از دست دادن توان طرح ريزى يك طرح كار روزانهء مستقل از دولت، مانند سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵، براى آن كه نشان دهد كه اين ساختار دولتى تنبل‌ها، دزدها و دروغگوها را به فرماندار بدل مى‌كند، همان چيزهائى كه اهداف اصلى مبارزات‌مان بود، همان چيزهائى كه به بسيج‌هاى ما در اين دوره اعتبار بخشيده‌اند، مبارزاتى كه در آن بسيارى از افرادى كه امروز در دولت‌اند، شركت داشتند.
ولى با درك مردم عادى برخى اقشار اجتماعى، بخصوص در شهرها، مانند كارگران زن و مرد و طبقهء متوسط، آن چه بيش از همه نگران كننده است، اين است كه آن‌چه دولت از دست داده است، فروتنى‌‌ست، تبادل نظر، و تواضع كه ارزش‌هاى پايه‌اى بوميان در اعمال روزمره اند. بسيارى از اين اقشار كه همراه با دهقانان و بوميان مبارزه مى‌كنند، به حساب آورده نمى‌شوند و ما احساس مى‌كنيم كه از اين فرايند محروميم.
فرايندى كه در آن همهء مردان و زنان به حساب نمى‌آيند، غم انگيز است و باعث ىأس و عجز مى شود، ولى در همان‌حال به روشنى كامل به ما نشان داد كه شكل «كار سياسى»‌ تغيير نكرده است. رابطهء زنجيره اىِ فرمانده، فرمانبر عوض نشده و برخى كه از «فرمانبر فرمان دادن» حرف مى‌زدند، امروزه كه در قدرت‌ اند از افقى كردن قدرت و از باز گرداندن قدرت به دست صاحب مشروع آن كه خلق است، وحشت دارند. زيرا مى‌دانند كه اگر اين كار را انجام دهند، از امتيازاتى كه قدرت در اختيارشان قرار مى‌دهد، محروم خواهند شد، نه تنها امتيازات مادى، بلكه بيش از هرچيز، توان ادامهء فرمان دادن.
منتقد بودن و يا پيشنهاددهنده بودن جهت يارى رساندن به تعميق اين فرايند، همانند ديروز، باعث آن مى‌شود كه دولت پاداشمان را با صفت هائى مثل راديكال، يا كسانى كه دست راستى‌ها خرجشان را مى‌دهند بدهد! همانطور كه حاكمان ديروز جنبش‌هاى اجتماعى را قاچاقچى و تروريست توصيف مى‌كردند.
اما امروز نيز مانند ديروز، با وجود پراكندگى كوشش‌ها و مبارزات، با وجود احساسات و اندوه‌ها، باز هم داريم در جلسات يكديگر را باز - مى‌يابيم، مى‌كوشيم، البته با مشكلات فراوان، فضاى همايش و مشورت خودمان را باز سازى كنيم، تا برنامهء كارمان را از پائين باز - سازى كنيم، تا صدايمان را پس بگيريم، تا هيچ كس، يك بار ديگر، به نام ما، به نام جنبش‌هاى اجتماعى، تعيين نكند كه چه بايد بگوئيم و يا انجام بدهيم.
به همين علت در مبارزاتِ ماه‌هاى گذشته عليه راستِ گستاخ، نژادپرست و انتقامجو، باز يكديگر را در خيابان‌ها يافتيم، در جاده‌ها، در تظاهرات. بسيارى در اين مبارزات كشته شدند، يك بار ديگر، در سكوتى تقريباً اجبارى، در ضعف، مشكلات و در نااميدى متوجهء نكات مختلفى شديم:
و آن اين كه خلق‌هاى ما نه حاضرند از مبارزه صرف نظر كنند، و نه تحمل خواهند كرد كه اغفال‌شان كنند و يا به آن‌ها خيانت شود. ومصمم‌اند خودمختارى‌شان را ترميم كنند: براى مبارزه عليه شركت‌هاى چند مليتى، عليه قدرت سرمايه كه همچنان در ميهن ما پابرجاست، عليه نژادپرستى، عليه سياست‌هاى نئوليبرال اين دولت و دولت‌هاى ديگرى كه همچنان ما را به هيچ مى‌پندارند، و ما را بدست فراموشى مى‌سپارند، و همچنان از گفتمان انقلابى استفاده مى‌كنند، در حالى‌كه خودشان اين‌طور نيستند، زيرا انقلاب يعنى تغيير و نه رفرميسم.
بسيارى به شيوه‌اى سخاوتمندانه و ساده زندگى‌شان را براى زندگى دادند. ما زياد كشته داديم.
اين انديشه و اين عمل ستون فقرات شورشگرى ماست، كه نه تنها از آن كاسته نمى‌شود، آن گونه كه بسيارى گمان مى‌كنند براى ادارهء دستگاه دولتى، براى ادارهء سفيدها به دست بوميان؛ براى اداره كردن يك شركت، اموال عمومى، مانند هيدروكربورها؛ مبارزه‌اى براى عملى كردنِ استقلال، يا / و «ملى كردن»، براى «پيشرفت». نه، فقط همين نيست، مبارزه‌ها به خاطر زندگى‌ست و براى زندگى، عليه مرگ، زيرا ما علاقه‌اى به اين نداريم كه مانند ديگر كشورهاى «پيشرفته» باشيم.
مبارزهء ما براى رسيدن با ارقام بالاى مصرف نيست، كه به خرج ما ساكنين كشورهاى «بسيار شمالِ شمال» دارند؛ مبارزهء ما براى آن است كه بشريت ادامهء حيات بدهد؛ براى آن كه پسران و دختران ما، نوه‌هاى مان تنها ادامهء جسم مان نباشند، بلكه بيش از هر چيزى ديگرى ادامهء رؤياها و اميدهاى‌مان باشند... و در اين جا، با پذيرش اين تصميم تزلزل ناپذير، زندگى نكردن مانند يك برده، يعنى همان چيزى كه انگيزه‌ى‌ پيش رفتن ماست، و همان گه ما را متعهد مى‌كند، يعنى ادامهء حيات‌مان.
هيچكس نمى‌تواند شكست‌مان بدهد، زيرا امكان تغيير شرايط زندگى‌مان را تجربه كرديم، به خاطر آكسيون‌ها و اراده‌هاى جمعى و شرافتمندانهء خلق‌هايمان، مردم‌مان.
امروز، در اين روزها، كه شايد آنقدر هم شورشگرى در كار نباشد، بلكه بيش از هرچيز، اميد باشد، عملكرد بالائى‌ها تقريباً مانند هميشه‌ است: مى‌كوشند راه‌مان را ببندند.
در همان حال نمى‌توانيم از گوش سپردن به مردم‌مان دست برداريم، نمى‌توانيم شرايط محروميت‌شان، مبارزه براى ادامهء حيات، توان بالاى‌شان در خود- سازماندهى، و خشم آنا را آنگاه كه مسئلهء دفاع از حقوق‌شان مطرح باشد نبينيم. خوب فهميديم كه بايد با پايه‌ها ماند و شانه به شانهء آنان كار كرد.
اگر متشكل نشويم، اگر بسيج نشويم، وجود خارجى نداريم.
براى استقلال‌مان، براى آن‌كه به عنوان يك جنبش اجتماعى، سرنوشتمان به دست خودمان باشد.
بدون سركرده و ارباب، براى آن كه به قدرتمندان و حاكمان بگوئيم كه ما وجود داريم و براى همين همچنان زنده‌ايم. و تا زمانى كه زنده‌ايم، نمى‌توانيم از مبارزه براى خودمان، چه مرد و چه زن، براى بشريت، براى تحقق رؤياهاى‌مان دست بكشيم.
مبارزات ما بايد با شادى همراه باشد، شفافيت داشته باشد و در حركت باشد، مانند آب، مانند زندگى.
سن كريستوبال، ۳ ژانويهء ۲۰۰۹
پانزدهمين سال قيام زاپاتيستى

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
١. Oscar Olivera Foronda اسكار اليورا فورندا: كارگر صنعتى، دبير اول سنديكاى كارگاران كارخانه اى در كوچابامبا، و سخنگوى جمعيت «هماهنگى براى دفاع از آب و زندگى» كه در سال ۲۰۰۰ موفق شد پس از مبارزات طولانى و جنگ خيابانى شركت چند مليتى «بچتل» را از كوچابامبا اخراج كرده آب را (به قول خودشان) «غير خصوصى» كند. اين اولين بارى بود كه در آمريكاى جنوبى چنين مبارزه اى، با چنين وسعتى عليه خصوصى سازى آب در گرفت. و مهمتر از آن موفق به در دست گرفتن گنترل آب توسط مردم شد.
٢. Pachmama = مادر زمين، در زبان هاى آيمارا و كيچوا. واژهء پاچاماما در خود نه تنها مفهوم زمين و مام وطن را بيان مى كند، بلكه شامل ارزش هاى معنوى و احترام به طبيعت نيز هست. از اين رو پاچاماما شايد به معنى كامل ترين تعريف احترام به محيط زيست و همزيستى با طبيعت نيز هست. م.
٣. براى اطلاع بيشتر ن.ك. به:
Cochabamba! Water War in Bolivia¡ ، نوشتهء اسكار اليورا، ترجمه به انگليسى از Tom Lewis
٤. «غير خصوصى كردن» را ما معادل des-privatización قرار داديم. اسكار اليورا و بسيارى ديگر از فعالين جنبش هاى گارگرى و اجتماعى با استفاده از اين واژه در واقع تفاوت ديدگاهى خود را با آن شيوه از «ملى كردن» كه در آن صنعت، يا اراضى «ملى» شده توسط دولت كنترل مى شود، نشان مى دهند. ديدگاه جنبش نوين اجتماعى در آمريكاى لاتين از «غير خصوصى كردن»، كنترل كارگران، و توده هاى مردم را در نظر دارد. م.
٥. Evo Morales رياست جمهورى بوليوى از ۲۲ ژانويهء ۲۰۰۶.

همين مطلب به زبان
اسپانيائى:
http://www.ubnoticias.org/es/article/palabras-en-el-segundo-viento
انگليسى:
http://www.ubnoticias.org/en/article/words-in-the-second-wind
سخنرانى اسكار اليورا در نخستين فستيوال جهانى خشم شرافتمندانه با صداى خودش:

http://enlacezapatista.ezln.org.mx/varios/1229

- - - - - - - - - -
Ponencia para el Primer Festival Mundial de la Digna Rabia
Oscar Olivera Foronda
En Farsi: Bahram Ghadimi

در حاشيهء برگزارى «نخستين فستيوال جهانى خشم شرافتمندانه»

رادیو دمکراسی شورائی: مصاحبه با فرهاد سليمى

در حاشيهء برگزارى «نخستين فستيوال جهانى خشم شرافتمندانه»

رادیو دمکراسی شورائی: مصاحبهء بهرام قديمى

در بخش صبحگاهى ۴ ژانويهء ۲۰۰۹
ترجمهء بهرام قديمى

شايد آنچه مى خواهم بگويم ربطى به موضوع اصلى اين ميزگرد نداشته باشد، شايد هم داشته باشد.
دو روز پيش، در همان زمانى كه ما از خشونت سخن ميگفتيم، كوندوليزا رايسِ توصيف ناپذير، كارگزار دولت آمريكاى شمالى اعلام كرد كه آنچه در غزه ميگذرد، تقصير فلسطينيهاست به علت طبيعت خشونتطلبشان.

ممكن است جغرافياى رودخانههاى زير زمينياى كه جهان را درمينوردند عوض شود، ولى همه، آهنگِ يك ترانهء را مينوازند.

نه خيلى دور از اينجا، در محلى به نام غزه، در فلسطين، در خاور ميانه، در همين نزديكيها، ارتشى تا دندان مسلح، ارتش دولت اسرائيل، دارد در مرگ و ويرانگرى پيشروى ميكند.

گامهائى كه اين ارتش تا كنون برداشته، گامهاى يك جنگ نظامى كلاسيك به قصد تسخير است: ابتدا يك بمباران شديد و سنگين براى ويران كردن مراكز «حساس» نظامى (جزوات آموزشى نظامى در اين موارد چنين اصطلاحاتى را به كار ميبرند)، و براى «نرم كردن» دژهاى مقاومت؛ بعد كنترل آهنين اطلاعات: هرآنچه توسط «دنياى خارج»، يعنى خارج از صحنهء عمليات، شنيده و ديده مى شود، بايد با نورمهاى نظامى منطبق شود؛ بعد توپخانه عليه توپخانهء دشمن آتش ميگشايد تا از پيشروى نيروها به سوى مواضع جديد حمايت كند؛ بعد محاصره و حكومت نظامى براى تضعيف نيروهاى كمكى دشمن؛ بعد يورش براى تصرف مواضع و نابود كردن دشمن، بعد «پاكسازىِ هستههاى مقاومت» احتمالى.

جزوهء مدرن آموزش جنگ با برخى تغييرات و اضافات، همچنان گام به گام توسط نيروهاى اشغالگر به كار گرفته ميشود.

ما البته از اين چيزها زياد بلد نيستيم، و مسلماً متخصصينى در مورد به اصطلاح «كشمكش خاور ميانه» وجود دارند، اما از اين گوشهء دنيا هم چيزى براى گفتن داريم:

بر اساس عكسهاى آژانسهاى خبرى، نقاط «حساس» ويران شده توسط هواپيماهاى دولت اسرائيل، خانههاى مسكونياند، كلبه ها و ساختمانهاى غيرنظامى. ما در ميان ويرانهها نه هيچ پناگاهى ديديم، نه هيچ پادگان، يا فرودگاه نظامى، يا توپ توپخانه. بنا بر اين ما ــ نادانيمان را ببخشيد ــ فكر مى كنيم كه يا توپخانههاى هواپيماها نشانهگيرى شان بد است، و يا در غزه چنين نقاط نظامى «حساس» وجود ندارد.

ما افتخار شناختن فلسطين را نداشتيم، ولى فرض ميكنيم كه در اين خانهها، كلبهها و ساختمانها مردم زندگى ميكنند، مردان، زنان، كودكان و سالمندان، و نه سربازان.

دژِمقاومتى هم نديديم، تنها ويرانه ديديم.

آرى ديديم، كوشش تا به حال بى ثمرى براى برقرارى محاصرهء خبرى را ديديم و ديديم دولتهاى مختلف را كه شك دارند خود را به بى خبرى بزنند و يا اشغال را تشويق كنند؛ و يك سازمان ملل را، آرى سازمانى كه از مدتها پيش بى عرضه است و فقط بولتنهاى مطبوعاتى ولرم صادر مى كند.

ولى صبر كنيد. حالا به سرمان زد كه شايد براى دولت اسرائيل اين مردان، زنان، كودكان و سالمندان سربازان دشمن اند، و به همين سبب كلبهها، خانه ها، و ساختمانهائى كه در آن سكونت دارند پادگانهائى هستند كه بايد ويران كرد.

بنا بر اين حتماً آتش توپخانههائى كه سحرگاه امروز بر سر غزه فرو ريختند، و پيشرفت سواره نظام ارتش اسرائيل براى حفظ اسرائيل از اين مردان، زنان، كودكان و سالمندان بود.

و نیروهاى كمكى دشمن هم كه می‌خواهند توسط محاصره و حكومت نظامىِ غزه آن‌ها را تضعیف كنند، چیز دیگرى نیست مگر ساكنین فلسطینى آن. و هدف این یورش نابودى همین ساكنین است. پس از این یورش نیز كه پیش بینى میشود خونین خواهد بود، هر مرد، زن، كودك و یا سالمندى كه مخفى شده، موفق به فرار شود، بعداً «شكار می‌شود» تا پاكسازى كامل گردد و فرمانده نظامى عملیات بتواند به بالائىِ خود گزارش كند «مأموریت انجام شد».

بازهم نادانى ما را ببخشید، شاید آنچه می‌گوئیم، این مورد، یا چیز، بسته به شرایط، پیش نیاید. و شاید ما به عنوان بومى و جنگجو، به جاى آن كه ما جنایتى را كه دارد انجام میشود رد یا محكوم كنیم، باید در مورد «صهیونیسم» و یا «آنتى سمى‌تیسم» بحث كنیم و موضع بگیریم، و یا در این مورد كه اول بمب‌هاى حماس فرو ریختند یا نه.

شايد انديشهء ما بسيار ساده است، و به اندازهء كافى داراى داده ها، جزئيات و سايه روشنهاى به حد كافى مهم براى تحليل نيستيم، اما از نظر ما، زنان و مردان زاپاتيست، يك ارتش حرفهاى در غزه دارد يك جمعيت بى دفاع را به قتل ميرساند.

چه كسى كه در چپ و در پائين است مى تواند سكوتش را حفظ كند؟

آيا گفتن چيزى به درد كسى ميخورد؟ آيا فرياد ما جلوى بمبى را ميگيرد؟ آيا كلاممان زندگى هيچ كودك فلسطينى را نجات ميدهد؟

ما فكر مى كنيم كه آرى، شايد نه جلوى بمبى را بگيريم، و نه كلاممان به سپرى بدل شود تا جلوى اين گلولهء كاليبر ۵/۵۶ ميليمترى يا ۹ ميليمترى، كه حروف “IMI”، «صنايع نظامى اسرائيل» بر ته آن حك شده را كه مى رود تا به سينهء دختربچه و يا پسربچهاى بنشيند را بگيرد، ولى شايد كلام ما بتواند با كلامهاى ديگرى در مكزيك و جهان وحدت كند، و شايد ابتدا به پچ پچ بدل شود، بعد به صدائى و بعد به فريادى كه در غزه به گوش برسد.

ما از شما خبر نداريم، ولى ما زاپاتيستهاى ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى ميدانيم كه در ترس از ويرانى و مرگ، شنيدن چند كلمهء آرامش بخش چه اهميتى دارد.

نميدانم چگونه برايتان توضيح دهم، اما واقعيت اين است كه كلامى كه از دور مى آيد، شايد نتواند جلوى يك بمب را بگيرد، ولى مانند اين است كه اطاق تاريك مرگ ترك ميخورد و نور باريكى به درون جارى ميشود.

بقيه، همان طور كه بايد بشود، ميشود. دولت اسرائيل اعلام خواهد كرد كه ضربهء سختى به تروريسم وارد آورده است، از مردم خودش وسعت قتل عام را پنهان خواهد كرد، به توليد كنندگان سلاح، نفس اقتصادى دميده ميشود تا با بحران مقابله كنند و با «افكار جمعى جهانى»، اين جماعت نَرم و قابل تغيير و هميشه مد روز، سرش را برخواهد گرداند تا به سوى ديگرى بنگرد.

ولى اين تنها اتفاقى نيست كه خواهد افتاد. در عين حال اين طور هم خواهد شد كه خلق فلسطين مقاومت كند و زنده بماند و مبارزهاش را ادامه دهد، و سمپاتى انسانهاى اعماق را براى قضيهاش داشته باشد.

و شايد، پسر بچهاى و يا دختر بچهاى از غزه زنده بماند. شايد رشد كند، و همراه با او شجاعت، غضب، و خشم او. شايد سربازى شود، يا ميليشيائى از يكى از گروههائى كه در فلسطين مبارزه ميكنند. شايد در اسرائيل نبرد كند. شايد سلاحى شليك كند. شايد با بستن كمربندى از ديناميت خود را به آتش بكشد.

و آن گاه، آن بالاها، در مورد طبيعت خشونتگراى فلسطينيان خواهند نوشت و بيانيههائى در محكوميت اين خشونت صادر خواهند كرد و بازهم در مورد صهيونيسم يا آنتى سمى تيسم بحث در خواهد گرفت.

و آنگاه هيچ كس سؤال نخواهد كرد: هر كسى آن درَوَد عاقبت كار كه كِشت.


از سوى مردان، زنان، كودكان و بزرگسالان ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى
معاون فرمانده شورشى ماركوس
مكزيك، ۴ ژانويهء ۲۰۰۹

De siembras y cosechas.
INTERVENCIÓN DEL SUBCOMANDANTE MARCOS EN LA SESIÓN MATUTINA DEL 4 DE ENERO DEL 2009.
Sobre la GUERRA DEL ESTADO DE ISRAEL CONTRA EL PUEBLO PALESTINO
en el idiama Farsi por Bahram Ghadimi

در حاشيهء برگزارى «نخستين فستيوال جهانى خشم شرافتمندانه»

رادیو دمکراسی شورائی: مصاحبهء بهرام قديمى



در حاشيهء برگزارى «نخستين فستيوال جهانى خشم شرافتمندانه»

رادیو دمکراسی شورائی: مصاحبهء بهرام قديمى



اطلاعيهء كميتهء مخفى انقلابى بوميان- فرماندهى كل ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى.
كميسيون ششمين [بيانيه] - كميسيون انترگلاكتيك EZLN.
۲۶ نوامبر ۲۰۰۸

نخستين فستيوال جهانى خشم شرافتمندانه

ترجمه بهرام قديمی

خطاب به آن ها كه به ششمين بيانيهء جنگل لاكندونا در مکزیک و جهان پیوسته‌اند:
خطاب به آن ها که به نخستین فستیوال خشم شرافتمندانه دعوت شده‌اند:
به خلق مكزيك:
به خلق هاى جهان:

رفقاى زن و مرد:
برادران و خواهران؛

در این فرصت با شما در بارهء پیشرفت‌های کار برگزاری نخستین فستیوال خشم شرافتمندانه سخن می‌گوئیم.

اول - تا به امروز شرکت افراد، گروه‌ها، جمع‌ها، و سازمان‌ها به غیر از مکزیک از کشورهای زیر تأئید شده است:
ایران
سرزمین باسک
آرژانتین
کوبا
ایتالیا
شیلی
فرانسه
انگلستان
ایالات متحده [آمریکا]
استرالیا
برزیل
ونزوئلا
سوئد
بلژیک
کستاریکا
آلمان
اسپانیا
نروژ
سوئیس
یونان.

دوم - از کشور ما مکزیک، رفقای زن و مرد کارزاری دیگر، از ایالات مختلف کشور شرکت خواهند داشت که مبارزاتشان را در زمینه های زیر پیش می ‌برند: ارتباط جمعی بدیل، در دفاع از حقوق بشر، در مدارس و دانشگاه‌ها، علیه سرکوب، برای بازگشت مفقودالاثر شدگان و آزادی زندانیان، در سازمان‌های اجتماعی و سیاسی، از طریق هنر و فرهنگ، در سندیکاها، در مبارزات زنان، همراه با کارگران مکیلاها [مانوفاکتورهای مناطق آزاد تجاری] در گوشه‌ و کنار شمال مکزیک، در مبارزه برای محیط زیست، در روستاها، همراه با کارگران جنسی [تن فروشان]، و در مبارزاتِ ممتازِ کنگرهء ملیِ بومی.

سوم - برای روزهای ۲۶، ۲۷، ۲۸، و ۲۹ دسامبر ۲۰۰۸، که در آن فستیوال در شهر مکزیک برگزار می‌شود، برخی از فعالیت‌های برنامه ریزی شده از این قرار است:

۲۶ دسامبر ۲۰۰۸
ساعت ۱۰.۰۰ افتتاحیه

ساعت ۱۱.۰۰. چهار چرخ سرمایه‌داری: استثمار. فورومِ باز با شرکت کارگران صنعت مکیلا [مانوفاکتور] در کالیفرنیای سفلیِ جنوبی و در تمائولیپا، کنفدراسیون عمومی کارگران CGT (اسپانیا)، کارگران سولانو (آرژانتین) و کارگران خاور میانه (ایران)، همین طور کارگران دیگری که می‌خواهند شرکت کنند و از قبل اطلاع ‌دهند.
گردانندهء جلسه: مرکز تحقیقات حرف چندجانبه Multidiciplinario دانشگاه ملیِ خودمختارِ مکزیک UNAM (مکزیک).


ساعت ۱۷.۰۰. راه‌های دیگر: شهری دیگر. فورومِ باز با شرکت اتحادیهء ملی سازمان‌های مردمی چپ مستقل ‌ UNOPII (مکزیک)، اتحاد کارگری و سوسیالیستی UNIOS (مکزیک)، جوانان و جمع‌های آنارشیستی، پانک، و رهائی‌طلب (مکزیک)، بریگاد خیابانی (مکزیک)، همین‌طور کسان دیگری که در شهرها مبارزه می‌کنند، که می خواهند در آن شرکت داشته باشند و از قبل اطلاع دهند.

گردانندهء برنامه: UNIOPII (مکزیک)

۲۷ دسامبر ۲۰۰۸
ساعت ۱۱.۰۰. چهار چرخ سرمایه‌داری: محرومیت. فوروم باز با شرکت کنگرهء ملی بومی‌ (مکزیک)، مهاجرین زن و مرد لاس لوماس دِ پولِه‌و [تپه‌های پوئله‌و] (سیوداد خوارِز) (مکزیک)، کانون انجمن‌ شهرهای بومیان کائوکا (کلمبیا)، همینطور کسان دیگری که در مورد تحقیر سرمایه‌داری حرفی برای زدن داشته باشد، و می‌خواهند در آن شرکت کند و از قبل اطلاع دهند.

گردانندهء برنامه: باربارا سامورا (مکزیک)

ساعت ۱۷.۰۰. چهار چرخ سرمایه‌داری: جنبش‌های اجتماعی دیگر. فوروم باز با شرکت CUNC- تلاکسکالا (مکزیک)، نیروی بومی چینانته‌کا (مکزیک)، جبههء خلق (مکزیک)، محلهء بلانکا نویداد در شهر نوئِولارِدو (مکزیک)، جبههء خلقی فرانسیسکو ویلا مستقل (مکزیک)، کاکتو- اوآخاکا (مکزیک).
گردانندهء برنامه: کنگرهء ملی بومی (مکزیک).


۲۸ دسامبر ۲۰۰۸
ساعت ۱۱.۰۰. چهار چرخ سرمایه‌داری: سرکوب. فوروم باز با شرکت بانوان سینالوآ و چیهواهوا (مکزیک)، پیام زندانیان سیاسی آتنکو (مکزیک)، پیام ضبط شدهء گلوریا آرِناس، زندانی سیاسی (مکزیک)، جمع همه زندانی هستیم (مکزیک)، شبکهء ملی علیه سرکوب و به نفع همبستگی (مکزیک)، و باربارا سامورا (مکزیک).
گردانندهء برنامه: اتحاد کارگری و سوسیالیستی (مکزیک).

ساعت ۱۷.۰۰. راه‌های دیگر: سیاستی دیگر، تاریخی دیگر. میزگرد باز با شرکت جان هالوی، فلیپه اِچه‌نیک (مکزیک)، فرانسیسکو پینِدا (مکزیک)، رائول سیبِچی (اروگوئه)، اولیویر باساسه‌نو (فرانسه)، مونیکا بالتودانو (نیکاراگوئه)، سرخیو رودریگِز لاسکانو (مکزیک).
گردانندهء برنامه: نشریهء ربلدییا (مکزیک)


۲۹ دسامبر ۲۰۰۸
ساعت ۱۱.۰۰. چهار چرخ سرمایه‌داری: تحقیر. فورومِ باز با شرکت جمع آنارکو پانکِ لاکوروا (مکزیک)، کنگرهء ملی بومی (مکزیک)، مجلس ملی براسهِ‌رو [کسانی که کار یدی می‌کنند. منظور کارگران مکزیکی است که در آمریکا کار می کردند و بخشی از حقوق‌شان به دولت مکزیک پرداخت می‌شد تا به عنوان بازنشستگی بدانان بازپرداخت شود. دولت مکزیک هرگز حقوق این کارگران را که از آمریکا به میهنشان برگشته‌اند به آنان نداد- م.] (مکزیک)، مرسدس اولیوِرا (مکزیک).
گردانندهء برنامه: کنگرهء ملی بومی (مکزیک)


چهارم - برای سلسله کنفرانس‌های آموزشی magisteral که در سن کریستوبال دِ لاس‌کازاس، از دوم تا پنجم ژانویهء ۲۰۰۹ برگزار خواهد شد، افراد زیر شرکت خود را تأیید کرده‌اند:
آدولفو جیلی (مکزیک)، آرونداتی روی (هندوستان) (بحث خود را ارسال خواهد کرد)، پابلو گونزالِس کازانوا (مکزیک)، مونیکا بالتودانو (نیکاراگوئه)، کارلوس آگیررِ روخاس (مکزیک)، وییورو (مکزیک)، رائول سیبه‌چی (اروگوئه)، اسکار الیوِرا (بولیوی)، کارلوس گونزالِس - کنگرهء ملی بومی (مکزیک)، والتر میگنولو (آرژانتین)، جان برگر (انگلستان) (بحث خود را ارسال خواهد کرد)، پیر لوجی سولو (ایتالیا)، الیور بنساسِنوت (فرانسه)، سیلوا مارکوس (مکزیک)، خیمه پاستور (اسپانیا)، خوتشه ایراته (سرزمین باسک)، جنبش بدون زمین‌ها (برزیل)، پائولینا فرناندِز (مکزیک)، سرخیو رودریگز لاسکانو (مکزیک)، مارکوس رویتمن (شیلی - اسپانیا)، ویا کامپِسینا [راه دهقانی] (انترناسیونال)، گوستاوو اِستِوا (سوئیس).

پنجم - از سوی ارتش زاپاتیستی آزادیبخش ملی، رفقای زیر شرکت خود را به عنوان گردانندهء برنامه و یا شرکت کننده در آن، تأیید کرده‌اند:
فرمانده سوزانا، فرمانده تاچو، فرمانده میریام، فرمانده گییرمو، فرمانده اوتِنیاس، سروان کلنل شورشگر مویسس، فرمانده فلورنسیا، کاپیتان شورشگر اِلِنا، فرمانده اِوِریلدا، دختربچه لوپیتا، فرمانده داوید، دختربچه تونیتا، فرمانده سِبِدِئو.

ششم - برای دعوت‌نامه‌ها از اطلاعاتی که کسانی که به ششمین بیانیه پیوسته بودند داشتیم استفاده کردیم، از روابطی که در سفر کارزاری دیگر، و از لیست شرکت کنندگان در فعالیت‌های مختلف علنی ارتش زاپاتیستی آزادیبخش ملی. اگر فردی، گروهی، جمعی و یا سازمانی از مکزیک و جهان دعوت نشده است، مطمئناً به این دلیل است که مشخصاتش را نداشتیم. پس از شما درخواست می‌کنیم که ناتوانی‌مان را ببخشید و با صفحهء انترنتی ارتباط زاپاتیستی، در بخش مربوط به فستیوال جهانی خشم شرافتمندانه تماس بگیرید.

هفتم - روشن می‌سازیم که دعوت‌نامه‌ها برای شرکت به عنوان سخنران است، ورود به تمام برنامه‌های فستیوال برای تمام کسانی که بخواهند در آن شرکت کنند و خشم شرافتمندانه‌ای را که در مکزیک و جهان سازمان داده می‌شود بشناسند، مجانی‌ و آزاد است.

برخی اطلاعات تکنیکی و عملی توسط کمیتهء یاری سازماندهی فستیوال، در صفحهء الکترونیکی ارتباط زاپاتیستی، در بخش مربوط به فستیوال جهانی خشم شرافتمندانه، به اطلاع عموم خواهد رسید.

فعلاً همین و بس، شما را در جریان امور قرار خواهیم داد.

آزادی و عدالت برای آتنکو!

از کوهستان‌های جنوب شرقی مکزیک.

معاون فرمانده شورشى ماركوس سروان کلنل شورشگر مویسس
کمیسیون ششمین بیانیهء EZLN کمیسیون بین سیاره‌ای EZLN
مكزيك، نوامبر ۲۰۰۸
ترجمهء بهرام قدیمی





همين اطلاعيه
انگليسى:
http://enlacezapatista.ezln.org.mx/comision-sexta/1128

اسپانیائی:
http://enlacezapatista.ezln.org.mx/comision-sexta/1126

آلمانی:
http://enlacezapatista.ezln.org.mx/comision-sexta/1144
فرانسه:
http://enlacezapatista.ezln.org.mx/comision-sexta/1132


برگرفته از سایت رسمی ارتش زاپاتیستی آزادیبخش ملی
http://enlacezapatista.ezln.org.mx/comision-sexta/1187


COMUNICADO DEL COMITÉ CLANDESTINO REVOLUCIONARIO INDÍGENA-COMANDANCIA GENERAL DEL EJÉRCITO ZAPATISTA DE LIBERACIÓN NACIONAL.
COMISIÓN SEXTA-COMISIÓN INTERGALÁCTICA DEL EZLN.
26 de DENoviembre DEL 2008. en el idíoma Farsi

اطلاعيهء كميتهء مخفى انقلابى بوميان- فرماندهى كل ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى.
كميسيون ششمين [بيانيه] - كميسيون انترگلاكتيك EZLN.
۱۵ و ۱۶ سپتامبر ۲۰۰۸
نخستين فستيوال جهانى خشم شرافتمندانه
ترجمه بهرام قديمی

خطاب به آن ها كه به ششمين بيانيه [جنگل لاكندونا] و كارزارى ديگر پيوسته اند:
به آن ها كه به «ششمين بين الملل» پيوسته اند:
به خلق هاى مكزيك:
به خلق هاى جهان:

رفقاى زن و مرد:
برادران و خواهران؛

اينك بار ديگر كلام ما
اينك آنچه مى بينيم و آنچه ملاحظه مى كنيم
اينك آنچه به گوش مان مى رسد، آنچه به قلب خاكى مان مى رسد.

I
آن بالايى ها مى خواهند تاريخشان را تكرار كنند.
مى خواهند تقويم مرگ شان را به ما تحميل كنند و جغرافياى ويرانگرشان را.
وقتى نمى توانند ما را از ريشه ها مان خلع كنند، آنها را نابود مى كنند.
كار را از ما مى دزدند، نيروى مان را.
دنياى مان، زمين را، آب هايش و گنج هايش را، از انسان ، از زندگى محروم مى كنند.
شهرها ما را تعقيب مى كنند، و از خويش مى رانند.
روستاهامان مى ميرند و ما را مى كشند.
دروغ به دولت بدل مى شود و سلب مالكيت ارتش و پليس شان را مسلح مى كند.
در جهان، ماييم غير قانونى، بى شناسنامه، نامطلوب.
ماييم تحت پيگرد.
زنان، جوانان، كودكان، و سالمندان در مرگ مى ميرند، در زندگى مى ميرند.
و بالايى ها براى پائينى ها موعظه مى كنند، تسليم را، شكست را، وا دادن و رها كردن را.
در اين پائين ما فاقد هرچيز مى مانيم.
جزخشم.
و جز شأن انسانى.
براى دردمان گوش شنوائى نيست مگر از سوى ديگرانى كه همچون خودمان اند.
ما كسى نيستيم، ما را به چيزى نمى گيرند.
ما تنهائيم و ديگر چيزى برايمان نمانده جز شأن انسانى مان و خشم مان.
خشم و شأن انسانى پل هاى ما هستند، زبان گوياى ما هستند.
پس به يكديگر گوش بسپاريم، هم را بشناسيم.
بگذار جرأت و همت مان رشد كند و به اميد بدل شود.
بگذار شأن انسانى ى نخستين دوباره يافت شود و جهانى ديگر بر آيد.
ديديم و گوش سپرديم.
صداى مان كوتاه است تا پژواك اين كلام شود، و نگاه مان قاصر است تا اين انبوه خشم، خشمى چنين شرافتمندانه را بازتاب دهد.
ما نيازمنديم يكديگر را ببينيم، به يكديگر نگاه كنيم، با يكديگر سخن گوييم، به يكديگرگوش بسپاريم.
مردان ديگر، زنان ديگر هستيم، همان ديگرى.
اگر جهان جائى براى ما ندارد، پس آشكار است كه جهان ديگرى بايد ساخت.
بى هيچ ابزارى جز خشم، بى هيچ مصالحى جز شأن انسانى.
نياز داريم يكديگر را بيابيم، به شناخت از يكديگر نيازمنديم.
بايد همان كنيم كه بايد كرد...

II
سه سال پس از انتشار ششمين بيانيه از جنگل لاكندونا، ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى به يك ارزيابى جمعى دست زد كه از چشم انداز گسترده ترى تغذيه مى كرد كه رفقاى مان در كارزارى ديگر در مكزيك، و در ششمين بين الملل Zezta Internacional در جهان به ما هديه دادند.

نمى توان دست كم گرفت آنجه را كه از زنان ديگر، از مردان ديگر گاه مستقيم و گاه در نگاه و كلام شان ديديم و شنيديم.

خشمى كه احساس كرديم چنان ژرف بود و شأنى كه يافتيم چنان عظيم، كه فكر مى كنيم هنوز كوچكتر از آنى هستيم كه گمان مى كرديم.

در مكزيك و در پنج قاره همان چيزى را يافتيم كه به هنگام آغاز اين ششمين گام كشف كرديم: اينكه دنياى ديگرى وجود دارد، مسيرِ ديگرى هست.

اگر مى توان از فاجعه اى كه در راه است جلوگيرى كرد و بشريت مى تواند فرصت ديگرى داشته باشد، به خاطر اين ديگرانى است كه، در پائين و در چپ، نه تنها مقاومت مى كنند، بلكه درافكندن طرحى نو را ترسيم مى كنند.

چيزى ديگر كه با آن چه در بالا تصور مى كنند فرق دارد.

در هندسهء ناممكن قدرت سياسى انواع بنيادگرائى به گونه اى منصفانه قسمت مى شود: راست ها به راست افراطى بدل مى شوند و چپ هاى قانونى به راستِ روشن بين ناممكن نقل مكان مى كنند. كسانى كه در مطبوعات مترقى شكايت مى كنند كه متعصبين نشريات طرف مقابل، رهبرشان را سانسور و تحريف مى كنند و به او بهتان مى زنند، خود به نوبۀ خويش با هر جنبش ديگرى كه در مقابل دستورات رهبرى سر تعظيم فرود نياورده مقابله مى كنند، سانسور مى كنند، تحريف مى كنند و بهتان مى زنند و بر اساس ميزان استقبال از رسانه هاى خبرى شان بدون شرم حكم صادر مى كنند. شخصيت هاى خيالى اين طرف و نيز طرف ديگر در بافتن دروغ هائى كه به لباس حقيقت درآمده با هم رقابت مى كنند و ارزش جنايات يا زمانى تعيين مى شود كه در اخبار به آن اختصاص مى يابد. ولى همهء اين ها چيزى نيست مگر انعكاس رنگ پريدهء آن چه در سياست مى گذرد.

انزجار از وقاحت و بى صلاحيتى طبقهء سياسى سنتى، تدريجاً به خشم بدل گشته است. گاهى اين خشم هنوز راه اميد به تغيير از طرق هميشگى را مى پيمايد و به سرخوردگى فلج كننده اى بر مى خورد و يا به نيروى خودكامه اى كه آن را مطيع مى كند. شمال متلاطم و خشن به راه آزمودهء رفته باز مى گردد. وقتى از تقلب هاى انتخاباتى حمايت نكند (مثلاً در مكزيك)، كودتا را ترويج و تحريك مى كند، و آن را تأمين مالى مى كند (همان طور كه حالا در بوليوى و ونزوئلا در اين راه مى كوشد). جنگ همچنان ممتازترين ديپلماسى جهانى او ست: عراق و افغانستان در آتش مى سوزند، هرچند برخلاف ميل بالايى ها از پا در نمى آيند.

ارادۀ تحميل سلطه گرى و تسلط در سطح جهانى، در كشورها، منطقه ها و ناحيه ها، همواره جادوگرانى ناشى را مى يابد كه بازگشت غيرممكن تاريخى به گذشته اى را تمرين مى كنند كه در آن تعصب، قانون بود و دگم علم. در همين حال، اقشار سياسى حاكم در جهانِِ معركه گيرى لباسِ مبدلِِ مناسبى يافتند براى سرپوش گذاشتن بر شركت تمام و كمال خود در محفل جنايتكارى هاى سازمان يافته.

بيزار از اين همه لئامت و پستى، سيارۀ ما حسابرسى از بدهى هاى غيرقابل پرداخت ويرانگرى هايشان را آغاز كرده است. ولى فجايع «طبيعى» هم طبقاتى اند و به خصوص كسانى آثار ويرانگر آن را حس مى كنند كه هيچ ندارند و هيچ كسى نيستند. در برابر اين واقعيت، حماقتِ قدرت حد و مرز ندارد: ميليون ها و ميليون ها دلار خرج توليد سلاح هاى جديد و ايجاد پايگاه هاى نظامى مى شود. قدرت سرمايه به جاى آن كه خودش را سرگرم تربيت معلم، دكتر و مهندس كند، سرباز تربيت مى كند. به جاى آماده كردن سازنده، ويرانگر مى پرورد.

و هركس كه با آن مخالفت كند تحت تعقيب قرار مى گيرد، زندانى مى شود، و به قتل مى رسد.

در مكزيك دهقانانى كه از زمين شان دفاع كرده اند زندانى اند (مثلاً در سن سالوادر آتنكو)؛ در ايتاليا كسانى كه با پايگاه هاى نظامى مخالفت مى كنند تحت تعقيب قرار مى گيرند و با آنان مانند تروريست رفتار مى شود؛ در فرانسه ى «آزادى، برابرى، و برادرى»، انسان ها فقط وقتى مدرك داشته باشند، آزادند، برابرند، و برادرند؛ در يونان، جوانى همانا عيب و نقصى ست كه بايد از آن را از ميان بُرد. بازهم در مكزيك، اما اين بار در پايتخت، جوانان از زن و مرد، جنايتكار قلمداد مى شوند و به قتل مى رسند، و هيچ اتفاقى نمى افتد زيرا در دستور كارى كه بالائى هاى اين باند و آن ديگرى ديكته مى كنند قرار ندارد، در همان حال يك همه پرسى مشروع، به نحوى شرم آور به وسيله اى بدل مى شود كه با آن فرماندار قاتلى دست هايش را بشويد؛ در اسپانياى اتحاديهء مدرن اروپا روزنامه هايى ها را تعطيل مى كنند و يك زبان، يعنى اويسكِرا [زبان اهالى باسك] را جنايت آميز قلمداد مى كنند، با اين پندار كه با قتل كلام ، كسى را به قتل مى رسانند كه آن كلام را بر مى افرازد؛ در آسيا كه اين قدر [به ما] نزديك است، به مطالبات دهقانان با ياوه هاى مجهز به سلاح پاسخ مى دهند؛ در ايالات متحدۀ متكبرآمريكا كه از خون مهاجرين زاده شده، رنگ هاى ديگرى را كه در آن كار مى كنند تحت تعقيب قرار مى دهند و به قتل مى رسانند؛ در اين رنج كهنسالى كه آمريكاى لاتين مى نامندش، خون خاكى رنگى را كه باعث ادامۀ حياتش بوده خوار و تحقير مى كنند؛ در كارائيب شورشى، يك خلق، خلق كوبا، بايد علاوه بر فاجعهء طبيعى، بلاى يك محاصرهء امپرياليستى را نيز كه جز جنايتى بدون مكافات نيست، متحمل شود.

و در تمام گوشه و كنارهاى جغرافياى جهان، و در تمام روزهاى تقويم آن، كسانى كه زحمت مى كشند، كسانى كه چرخ كارها را به گردش در مى آورند، غارت مى شوند ومورد تحقير، استثمار و سركوب قرار دارند.

با وجود اين، فرصت هايى هست، فراوان، كه لبخند بر لبهامان مى نشاند، فرصت هايى كه در آنها خشم ها راه خويش را مى گشايند، راه هائى نوين، راه هائى ديگر. و آن «نه» اى كه در اين فرصت ها فواره مى زند، ديگر به مقاومت صرف بسنده نمى كند، بلكه پيشنهاد دادن و داوطلب شدن را آغازيده است .

از روز علنى شدن مان، در تقريباً ۱۵ سال پيش، هدف ما اين بود كه به پلى تبديل شويم تا شورشگرى ها بتوانند از يك سوى آن به سوى ديگرش گام بردارند.

گاهى موفق شديم، گاهى نه.

حالا مى بينيم و احساس مى كنيم كه فقط مقاومت شورشگر نيست، كه به سان برادر و رفيق در كنارمان مانده و به ما جسارت و نيرو مى بخشد.
هم اكنون چيزى وجود دارد كه قبلاً‌نبود، و يا اين كه ما قادر نبوديم آن را ببينيم.

اكنون خشمى وجود دارد خلاق.

خشمى كه ديگر رنگ خويش را به همۀ راه هاى اعماق، راه هاى چپ در هر پنج قاره... بخشيده است.


III
به خاطر همهء اين دلايل و به عنوان بخشى از مراسم بيست و پنجمين سالگرد تأسيس ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى، پانزدهمين سالگرد آغاز جنگ عليه فراموشى، پنجمين سالگرد شوراهاى دولت خوب، و سومين سالگرد كارزارى ديگر و ششمين بين الملل، ما مردان، زنان، كودكان و سالمندان ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى از تمام شورشگران مكزيك و جهان دعوت مى كنيم به برگزارى

نخستين فستيوال جهانى خشم شرافتمندانه

با موضوع:

جهانى ديگر، راهى ديگر: از اعماق و از چپ


كه در مكان ها و روزهاى زير برگزار مى شود:
شهر مكزيك ديگر، استان مركزى، در روزهاى ۲۶، ۲۷، ۲۸، و ۲۹ دسامبر ۲۰۰۸. در «لينسو چاررو» متعلق به انجمن لوس چارروس رييس در ايستاپالاپا LOS CHARROS REYES DE IZTAPALAPA، متعلق به جبهه خلقى فرانسيسكو ويلا- مستقل UNOPII
Avenida Guelatao # ۵۰, Colonia Álvaro Obregón, Delegación Iztapalapa, مترو Guelatao
كه در آن نمايشگاه برگزار خواهد شد. و در دفتر تشكل اونيوس UNÍOS واقع در
Calle Dr. Carmona y Valle #۳۲, Colonia Doctores, در نزديكى ايستگاه مترو Cuauhtemoc كه در آن فعاليت هاى ديگرى در جريان خواهد بود.

حلزون اونتيك OVENTIK در چياپاس، مركز شوراى دولت خوب «قلب مركزى زاپاتيست ها در مقابل جهان»، در روزهاى ۳۱ دسامبر ۲۰۰۸ و اول ژانويهء ۲۰۰۹.

شهر سن كريستوبال دِ لاس كازاس، چياپاس، روزهاى ۲ و ۳ و ۴ ژانويهء ۲۰۰۹. در محل CIDECI واقع در
Camino Real de San Juan Chamula s/n, Colonia Nueva Maravilla.

برخى از موضوعات جانبى اين فستيوال به قرار زير خواهند بود:

ــ روستائى ديگر،
ــ سياستى ديگر،
ــ شهرى ديگر،
ــ جنبش اجتماعى ى ديگر،
ــ ارتباط جمعى ديگر،
ــ تاريخى ديگر،
ــ هنرى ديگر و فرهنگى ديگر،
ــ جنسيتى ديگر.

۱- در محل برگزارى شهر مكزيك يك نمايشگاه عظيم كشورى و بين المللى بر پا خواهد شد كه در آن هر مبارزه اى، هر تجربه اى، هر خشمى فضائى خواهد داشت كه غرفۀ خود را برپا كند تا مبارزه و خشم خودش را نشان دهد.
تا همه آن را ببينيم، به آن گوش فرا دهيم، و آن را بشناسيم.

۲- در محل برگزارى منطقهء زاپاتيستى، شأن انسانى و خشم تبديل به هنر مى شوند و فرهنگ، موسيقى و ترانه، زيرا شورشگرى را هم مى رقصند. و با كلام درد اميد مى شود.


۳- در محل برگزارى سن كريستوبال دِ لاس كازاس، چياپاس، كلام ميرود و مى آيد تا كلام بيشترى زاده شود و به خشم نيرو و دليل داده شود.


۴- گروه ها، جمع ها و سازمان هاى كشورى و بين المللى كه در فستيوال شركت مى كنند، تنها آن هائى اند كه به اين مراسم دعوت شده باشند. به همين منظور كميسيون ششمين ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى يك همه پرسى را از سازمان هاى سياسى و اجتماعى آغاز كرده است، همين طور از جمع ها و گروه هاى آنارشيستى و رهائيطلب libertario، ارتباطات جمعى بديل، هنر و فرهنگى ديگر، مدافعان حقوق بشر، كارگران جنسى از مرد و زن، روشنفكران فعال اجتماعى، زندانيان سياسى سابق، همه از كسانى كه به ششمين بيانيه پيوسته اند؛ و گروه ها، جمع ها و سازمان هاى كشورهاى ديگر كه همگى بخشى از ششمين بين الملل هستند. پس از اين همه پرسى شرايط لازم براى دعوت و شرايط شركت در اين فستيوال تعيين خواهد شد.

۵- براى ميزگردها و كنفرانس ها ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى از سازمان هاى اجتماعى، متفكرين، رهبران پروژه هاى ضد سرمايه دارى مكزيك و جهان دعوت به عمل خواهد آورد.

۶- در مورد اين كه چگونه فكر مى كنيم كه اين فستيوال خشم شايان برگزار شود، به موقع خود(و يا به عبارت ديگر، وقتى كه ايدهء بيشترى در مورد مشكلى كه خودمان و شما را در آن وارد كرده ايم، داشتيم) اطلاعات بيشترى داده خواهد شد.

فعلاً همين و بس.

آزادى و عدالت براى آتنكور!

از كوهستان هاى جنوب شرقى مكزيك.
از طرف كميتهء مخفى انقلابى بومى - فرماندهى كل ارتش زاپاتيستى آزاديبخش ملى

معاون فرمانده شورشى ماركوس
مكزيك، سپتامبر ۲۰۰۸



همين اطلاعيه

انگليسى: http://enlacezapatista.ezln.org.mx/varios/995

اسپانیائی: http://enlacezapatista.ezln.org.mx/la-otra-campana/993

آلمانی: http://www.chiapas98.de/news.php?id=4139

COMUNICADO DEL COMITÉ CLANDESTINO REVOLUCIONARIO INDÍGENA-COMANDANCIA GENERAL DEL EJÉRCITO ZAPATISTA DE LIBERACIÓN NACIONAL.
COMISIÓN SEXTA-COMISIÓN INTERGALÁCTICA DEL EZLN.
15 Y 16 DE SEPTIEMBRE DEL 2008.
en el idíoma Farsi