۲۵ سپتامبر ۲۰۰۷
در آرش ۱۰۰ بخشى به سازمان هاى چپ اختصاص يافته است تحت عنوان "مرورى بر سازمان هاى چپ در تبعيد" (ص ۴۲۴ تا ۴۴۶). در اين ميان كمتر از يك ستون هم در ص ۴۳۹ گزارشى دربارهء سازمان پيكار نقل شده است (برگرفته از سايت انديشه و پيكار http://www.peykarandeesh.org/peykarIndex.html) . آرش مى خواست پس از گزارشى كه خود تهيه مى كند، من به طور خلاصه بگويم كه پس از سال ۱۳۶۰ پيكار چه شد. من متن زير را براى آرش فرستاده بودم ولى به دستشان نرسيده بود. اينك پس از انتشار در شمارهء ۱۰۱ آن را در اينجا مى آوريم:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سازمان پيكار در راه آزادى طبقهء كارگر ظرف تشكيلاتى جريانى سياسى، انتقادى و راديكال بود كه از نقد نهضت آزادى به سازمان مجاهدين خلق و بعد با نقد آن به مجاهدين م. ل. و سپس با نقد آن به سازمان پيكار رسيد. پيكار طى قريب سه سال فعاليت خود، عليه رژيم جمهورى اسلامى و نيز رفرميسم و مواضع سياسى جريان هاى ديگرى كه انحرافى مى دانست به مخالفت برخاست و به دفاع از افكارى پرداخت كه خوشايند رژيم و بسيارى ديگر نبود. اما ضربات مهلكى كه رژيم جمهورى اسلامى از سال ۱۳۶۰ بر پيكر اپوزيسيون انقلابى وارد آورد و پيكار از نخستين آماج هاى آن بود، در كنار نقاط ضعفش ، باعث شد كه صدها تن از عناصر فعال آن (حدود ۶۰۰ تن) كشته شدند و صدها تن نيز به زندان افتادند تا پس از سالها با جسم و جان آسيب ديده آزاد شوند. چنان كه بسيارى از فعالين آن نيز كه شناخته شده و آواره بودند ناگزير خود را به تبعيدگاهى دور يا نزديك رساندند.
چنين بود كه از اوايل سال ۱۳۶۱ به بعد، سازمان پيكار خاموش شد، ضايعه اى كه بحث دربارهء علل درونى و بيرونى آن اينجا نيست و در جاى ديگر بدان خواهيم پرداخت.
آنچه مايلم بر آن تأكيد كنم اين است كه:
اولاً از مبارزان پيشين پيكار كه جان به در بردند و تعهد خود نسبت به مبارزهء كمونيستى را رها نكردند، هيچ كس معتقد نبوده كه مى شود با دور هم جمع شدنِ چند نفر ادعاى برپايى مجدد يك سازمان را داشت، زيرا اين از حد اقل صداقت انقلابى و كمونيستى به دور است؛
دوم اينكه فرجام سازمان پيكار قضا و قدر نبوده است و جريان امور مى توانست به نحو ديگرى باشد. بنا بر اين، جاى بررسى و تعيين مسؤوليت ها و درس گيرى وجود دارد؛
سوم اينكه امروز جاى يك سازمان پيكاربا پويايى، صداقت و راديكاليسم اش كه مناسب تحولات ايران و جهان نيز تغيير و تكامل يافته باشد هم اكنون خالى ست. گمان مى كنم راديكاليسمى كه امروز در طرد طبقاتى و ايدئولوژيك رژيم در جامعهء ايران رو به گسترش است و توجه بيشترى كه به تئورى سوسياليسم و بحران راههاى برون رفت از سرمايه دارى ابراز مى گردد، همچنين اهميتى كه به نقش كارگران و زحمتكشان داده مى شود از راديكاليسم جنبش در گذشته كه دستاوردش متعلق به گروه خاصى نيست، نيرو مى گيرد. از همين جا ست كه "انديشه و پيكار" خود را ادامهء آن سنت انتقادى و تكامل آن مى داند و بخشى از فعاليت خود را به انتشاراينترنتى سرگذشت و آرشيو سازمان پيكاراختصاص داده است.
آن دسته از مردم كه راديكاليسم يعنى، به گفتهء ماركس، "دست بردن به ريشه ها" را هدف دارند مانند فولاد، بنا بر يك اصل علمى، سرگذشت حرارتى خود را حفظ مى كنند.