ترجمه از عربى: تراب حق شناس

با جامى فيروزه نشان از مى
منتظرش باش
كنار بركه، عصرگاهان، با گل ياس
منتظرش باش
با شكيبايىِ اسبى تربيت شده براى فرود از شيب كوهها
منتظرش باش
با نجابت شهزاده اى آداب شناس
منتظرش باش
با هفت بالشِ از ابر سبكبال
منتظرش باش
با آتش بخور زنانه اى كه فضا را انباشته
منتظرش باش
با بوى مردانۀ چرم نهاده بر پشت اسب
منتظرش باش
شتابزدگى مكن اگر دير رسيد
منتظرش باش
و اگر زود رسيد
منتظرش باش
پرندء نشسته بر رشتۀ گيسوانش را رم مده
منتظرش باش
تا چون باغ در اوج آراستگى آسوده بنشيند
منتظرش باش
تا اين هوا را كه بر دلش ناآشنا ست تنفس كند
منتظرش باش
تا دامنش را چون پاره ابر لايه به لايه از ساقها برگيرد
منتظرش باش
و او را به ايوانى ببر تا ماه را غرقه در شير تماشا كند
منتظرش باش
پيش از شراب به او آب هديه كن
و به كبگ هاى دوقلو كه بر سينه اش غنوده اند چشم مدوز
منتظرش باش
آنگاه كه جامش را بر مرمر طاقديس مى نهد
دستش را آرام لمس كن، كه گويى شبنم از آن برميگيرى
منتظرش باش
با او سخن بگو آنسان كه نى با تار لرزانِ ويولن سخن مى گويد
چونان كه گويى هردو شاهد فردايتان هستيد كه رقم مى خورد
منتظرش باش
و شب اش را جلا دِه، نگين به نگين
منتظرش باش
تا آنگاه كه شب به تو بگويد جز شما كسى در وجود نيست
و آنگاه با مهر او را به سوى مرگ خواستنى ات بر
و منتظرش باش.

(ترجمۀ تراب حق شناس از متن عربى با استفاده از ترجمۀ فرانسوى آن از جلال الغربى و تشكر از دوستانى كه ترجمه را نقادانه خواندند.)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* كاماسوترا به معنى سخنان حكيمانه دربارۀ اميال جنسى ست. نك به:
http://ir.mondediplo.com/article1105.html