ترجمه ی سعيد رهرو برگرفته از سايت
www.oldamericancentury.org

دکترلورنس بريت استاد علوم سياسی در کتاب Fascism anyone ? برای رژيم های فاشيستی ۱۴ خصلت مشترک بر می شمارد. در مقايسه ای که وی انجام داده هيتلر، موسولينی، سوهارتو، پينوشه و فرانکو در اين امر شريک اند.
ناسيوناليسم قوی و دائمی: گرايش رژيم های فاشيستی اين است که شعارها، سمبل ها، سرودها و ديگر ساز و برگ های ميهن پرستانه را به کار می گيرند. پرچم ها همه جا ديده می شود چنانکه سمبل های ميهن پرستانه را روی لباس ها، پرده ها و صحنه های نمايش عمومی و اتومبيل ها می توان ديد.
انزجار از به رسميت شناختن حقوق بشر: به دليل ترس از دشمنان و نياز به امنيت، مردم را در رژيم های فاشيستی قانع می کنند که حقوق بشر و آزادی های مدنی، در مواردی به دليل «ناچاری» ناديده گرفته می شود و مردم هم گرايش دارند که چشم فروبندند يا حتی اعمال شکنجه، کشتارهای دستجمعی، بازداشت زندانيان را بدون محاکمه و غيره تأييد کنند.
مشخص کردن دشمنان و سپر بلا قراردادن آنها به عنوان يک عامل وحدت بخش: مردم به جنونی ميهن پرستانه و وحدت بخش دچار می شوند، زيرا اين نياز وجود دارد که يک تهديد يا يک دشمن مشترک را نابود کنند، مثلا اقليت های قومی يا مذهبی، ليبرال ها، کمونيست ها، تروريست ها و غيره.
تفوق نظاميان: حتی زمانی که مشکلات داخلی همه جا را برگرفته، سهمی که از بودجه ی کشور به نظاميان تعلق می گيرد، تناسبی با جايگاه و اهميت آنان ندارد و مسايل داخلی ناديده گرفته می شود.
جنسيت گرايی افراطی: دولت های فاشيستی گرايش به اين دارند که غالبا و به گونه ای تقريبا انحصاری تحت سيستم مردسالاری باشند. در رژيم های فاشيستی، نقش های مبتنی بر جنسيت که طبق سنت معمول بوده بسيار معتبر و ديرپا هستند. مخالفت با سقط جنين و ضديت با همجنس طلبی نيز جزئی از سياست ملی ست.
رسانه های گروهی تحت کنترل اند. رسانه ها را دولت گاه مستقيما کنترل می کند و در مواردی ديگر غير مستقيم، يعنی از طريق آئين نامه های دولتی يا سخنگويان ظاهرا دلسوز يا مأموران اجرائی. سانسور، به خصوص در زمان جنگ بين اين رژيم ها مشترک است.
امنيت ملی دغدغه ی دائمی ست: از ترس، به عنوان ابزاری جهت ممانعت از حرکت توده ها استفاده می شود. دين و حکومت با هم آميخته اند: گرايش دولتها در رژيم های فاشيستی اين است که عام ترين معتقدات مذهبی ملت را چون وسيله ای برای ساختن افکار عمومی و در دست گرفتن آن به کار گيرند. خطابه ها و اصطلاحات مذهبی را رهبران دولتی همواره به کار می گيرند حتی زمانی که اعتقادات مهم مذهبی با سياست ها و اعمالشان رو در رو باشند.
قدرت شرکت های صنعتی و تجاری مورد حراست کامل قرار دارد: اشرافيت صنعتی و تجاری يک کشور فاشيستی همان نيرويی ست که رهبران دولتی را به قدرت می رساند و روابط کارفرمايان و دولت، منافع متقابلی را برای نخبه ای که در قدرت است تأمين می نمايد.
قدرت کارگران حذف می شود: زيرا قدرت تشکل کارگری تنها تهديد واقعی عليه حکومت فاشيستی ست. اتحاديه های کارگری يا کاملا نابود می شوند يا شديدا سرکوب می گردند.
انزجار از روشنفکران و هنرها: گرايش رژيم های فاشيستی بر اين است که خصومت با آموزش عالی و دانشگاه ها را يا دامن می زنند يا دربرابرش سکوت می کنند. سانسور يا دستگيری استادان و ديگر دانشگاهيان امری غيرعادی نيست. آزادی بيان هنری علنا مورد حمله قرار می گيرد و دولت ها غالبا از اختصاص بودجه برای هنرها سر باز می زنند.
جنايت و مجازات مشغوليت ذهنی عمده: در رژيم های فاشيستی به پليس تقريبا قدرت نامحدود داده می شود تا قوانين را اجرا کنند. مردم غالبا مايل اند که خلافکاری های پليس را ناديده بگيرند و به نام ميهن پرستی از آزادی های مدنی چشم بپوشند. در کشورهای فاشيستی، نيروی پليس عملا از قدرت نامحدود برخوردار است.
رفيق بازی و فساد فراگير: رژيم های فاشيستی را تقريبا هميشه گروه هايی از دوستان و همدستان اداره می کنند که در حفظ مقام های حکومتی از يکديگر حمايت می نمايند و از قدرت و سلطه ی دولتی سوء استفاده کرده دوستان خود را از حسابرسی در امان می دارند. در رژيم های فاشيستی، اين امری عادی ست که منابع ملی و حتی خزانه ی مملکت را حکومتگران به سود خود تصرف و حتی صاف و راست سرقت کنند.
انتخابات قلابی: در کشورهای فاشيستی، انتخابات گاه يک ظاهر سازی و شيادی تمام عيار است و گاه مداخله در انتخابات از طريق کارزارهای مبتنی بر لجن پراکنی به کانديداهای اپوزيسيون يا حتی قتل آنان، استفاده از قانون برای کنترل تعداد آراء يا کنترل حوزه های انتخاباتی صورت می گيرد. در اين رژيم ها اين گرايش نيز وجود دارد که با استفاده از نظام قضائی در انتخابات دست ببرند.