درگذشت ماكسیم رودنسون، در مارسی، یكشنبه ۲۳ مه (۲۰۰۴) در سن ۸۹ سالگی، نه تنها اندوهی بزرگ برای دوستان اوست كه خاطرهء خوشرویی و تواضع و عطوفت او را همواره به یاد خواهند داشت، بلكه خسارتی عظیم در عرصهء پژوهش به شمار می رود.
در فضای فرهنگی ما، وی از شناختی غیر قابل انكار از جهان اسلام برخوردار بود، شناختی كه قبل از هرچیز در تماس مستقیم و در صحنه به دست آورد و سپس به عنوان جامعه شناس به مطالعهء آن پرداخت. به این امر باید حساسیت یهودی او را نیز افزود، حساسیتی كه مذهبی نبود و هرگز نمی تواند در چشم اندازی طایفی (كمونتار) قرار گیرد، آنهم برای آدمی چون او كه »طاعون طایفی« را همواره تقبیح می كرد.
روال زندگی و تحصیلات او كه به احراز كرسی استادی زبان اتیوپیایی باستان در مدرسهء مطالعات عالی پاریس (بخش علوم فیلولوژی و تاریخ) انجامید، برای وی افتخارات بین المللی به ارمغان آورد و از جمله به عنوان گزارشگر آكادمی بریتانیا منصوب شد. مراحلی كه وی در عرصهء فكری و فرهنگی پیموده در قیاس با روال سنتی دانشگاهی كم نظیر است.
ماكسیم رودنسون فرزند یك كارگر یهودی روس كه به پاریس مهاجرت كرده و همراه با همسرش در اردوگاه آشوویتس جان داده بود، در جامعهء دانشوران منزلتی چشمگیر به دست آورد، چنانكه در بین روشنفكران جهان اسلام نیز، برخلاف میل برخی از صاحب نظران كه دكانشان را در معرض تهدید می دیدند، گوش های شنوایی یافت.
ماكسیم رودنسون كه فرزند یك كمونیست بود در سال ۱۹۳۷ »به دلایل اخلاقی« به حزب كمونیست فرانسه پیوست. در سال ۱۹۵۸ از حزب اخراج شد - همراه با اجازهء رهبران حزب دائر بر اینكه او می تواند بنا به تقاضای خود به حزب بازگردد. اما او هرگز چنین تقاضائی نكرد. وی در تأملی نسبت به این ۲۰ سال كه در حزب گذرانده بود، تعجب می كند كه به عنوان جامعه شناسِ مذاهب، این نكته را نمی دیده است كه خود نیز، به نحوی به یك مذهب گرویده بوده است.
همانطور كه خود بعدها نوشت »وقتی به مبارزه ای خصوصی یا عمومی قدم می گذاریم، خود را به منطق مبارزه می سپاریم. (...) وقتی به سازمانی می پیوندیم می بینیم به راهی كشیده می شویم كه منطق آن سازمان ایجاب می كند، به خصوص كه برخلاف این منطق سخن می گویند و با آن مبارزه می كنند و باز به خصوص كه این سازمان با یك ایدئولوژی در پیوند باشد كه تمام مختصات آن را به صورت امری مقدس در می آورد.«
جدا از این قضایا كه خاص تعهدات [مبارزاتی] اوست، نكته ای هست كه وی هرگز نظر خود را دربارهء آن تغییر نداد و آن پیوند او ست با ایده های ماركس، به مثابهء اندیشمند جامعه ها و تحلیل گر مناسبات بین ساختارهای اقتصادی و سیاسی و ایدئولوژی ها.
ماكسیم رودنسون آفرینندهء آثاری ست پرارج، چه از نظر تنوع مضامینی كه در آنها مطرح می شود و چه از نظر شمار كتابهایی كه دربر می گیرد. از بین كتابهایی كه اندیشهء او را رقم می زند پیش از همه از »محمد« یاد می كنیم كه به زبان عربی ترجمه و بارها چاپ شده است. این زندگی نامه از كتابهایی كه پژوهشگران دیگر به پیامبر اختصاص داده اند بدین نحو متمایز است كه او متون مقدس را با زمینهء اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و همچنین با حوادث زمانه در پیوند قرار می دهد، یعنی همهء عواملی كه امكان می دهد زندگی محمد را »جامعه شناسانه« مطالعه كرد بی آنكه به ایمان مسلمانان بر بخورد.
از آثار او در زمینهء تاریخ به كتاب »شیفتگی به اسلام« نیز باید اشاره كنیم كه مؤلف در آن، برخورد مسیحیان قرون وسطی به اسلام و تداوم این ریشه های تاریخی را تا امروز بررسی و مطالعه می كند. سپس به كتاب »اسلام و سرمایه داری« می رسیم كه عنوان آن چه بسا اشاره ای عمدی ست به كتاب ماكس وبر دربارهء اخلاق پروتستان و سرمایه داری.
و سرانجام، كتاب »اسلام: سیاست و اعتقاد« كه برخی سرفصل های آن بسیار گویا ست: »انشعاب های سیاسی در اسلام یا پناهگاه های ایدئولوژیك« و نیز این سرفصل ها كه نزدیكی بیشتری با وضعیت كنونی دارند: »بیدار شدن تمامیت خواهی اسلامی«، »دربارهء تروریسم، اسلام همچون بهانه ای«. در این نوشته ها امری ثابت به چشم می خورد و آن اینكه هرگز نباید در برابر نظر ساموئل هانتینگتون پیرامون »جدال تمدن ها« تسلیم شد، چرا كه نظر او تصویری ست بیش از حد تقلیل گرا كه نمی تواند واقعیتی چندجانبه و تركیبی وسیع را دربر گیرد و از فرط تمایل به دریافت همه چیز، هیچ چیز به دست نمی آورد.
بسیار تقلیل گرایانه است اگر بخواهیم رودنسون را صرفاً به عنوان مورخ بشناسیم. آثار او در بستر مباحث عمومی پدید آمده، امری كه با روحیات و اعتقادات او كاملاَ سازگار است. اما این تعهد، اگر گاه به صورت پلمیك علیه آنچه وی اشتباه تلقی می كرد، در می آید همواره متكی ست بر دانش و تبحری تحسین برانگیز و بر حساسیتی عظیم نسبت به »دیگری«. و بدین نحو بود كه وی از هرگونه تعصب اجتناب می كرد و گرفتار پیش فرض های ایدئولوژیك نمی شد.
و در پایان چند ملاحظه:
۱- رودنسون، بیشتر، از مسلمانان سخن می گوید تا از اسلام، و بدین نحو یادآوری می كند كه ما با فضاهای اجتماعی سر و كار داریم نه تفسیر متون. تأملات او، در واقع، ناظر به هیچ نوع تأویل قرآنی نیست، بلكه توجه به نحوه ای ست كه كلام دریافت شده، فهمیده شده، تفسیر شده، از آن طفره رفته اند یا فراموش گردیده است.
۲- كشمكش اسرائیل ـ فلسطین او را در موقعیتی پیچیده قرار می دهد چرا كه وی هم یهودی فرانسوی ست و هم ماركسیست، در عین آنكه آغوشش به روی فرهنگ عربی ـ اسلامی باز است.
نوشته های او در مراحلی كه این كشمكش وخامت یافته (مثلاَ در سال ۱۹۶۷، همزمان با جنگ شش روزه) فراوان است كه در آنها رودنسون هم حق موجودیت اسرائیل را همچون یك دولت به رسمیت می شناسد و هم حق فلسطینی ها را برای داشتن دولتی در مرزهایی كه استقلال آن را تضمین نماید. بدین ترتیب است كه وی ارزش های جهان شمولی را حفظ می كند كه در مركز ژرف ترین باورهای او قرار داشت. در این باره كافی ست كتاب »یهودیان و اعراب« را یك بار دیگر بخوانیم. اما در این باب، هرچه ناسزا شنید و تهدیدش كردند به هیچ رو مرعوب نشد.
ماكسیم رودنسون مرده است ولی آثارش زنده اند. آثاری بسیار غنی و باز، امروزین و همیشگی كه غبار كتابخانه ها بر آنها نخواهد نشست و به نقد جوندهء موش ها سپرده نخواهند شد. این آثار با تحولات جامعهء مسلمان همراه خواهد بود و جزو جدایی ناپذیر جنبش ترقی خواهانهء جهان عرب باقی خواهند ماند.
(از لوموند ۲۵ مه ۲۰۰۴، ترجمه برای اندیشه و پیكار)
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
از آثار ماكسیم رودنسون تا آنجا كه میدانیم دو اثر زیر به فارسی ترجمه شده است :
- عرب و اسرائیل، ترجمهء رضا براهنی، خوارزمی، تهران ۱۳۵۶.
- اسلام و سرمایه داری (ترجمه و نشر از انتشارات پژوهشی اتحاد كارگر)، ۳۳۲ ص.
برخی دیگر از آثار او:
- محمد Mahomet
- جذابیت اسلام Fascination de l’Islam
- رابطهء اسلام و غرب Entre Islam et l’Occident
- اسلام: سیاست و عقیده L’islam: politique et croyance
- از فیثاغورث تا لنین De Pithagore à Lénine
- ماركسیسم و جهان اسلام Le marxisme et le monde islamique
- اعراب Les Arabes