سانسور در جمهوری اسلامی از دادن اصلاحیه بر کتابها و فیلمها و نمایشنامهها برای حذف برخی لغات، عبارات، بندها و حتی فصول کتاب تا حد عدم جواز انتشار یک اثر آغاز شد (سانسور منفی). سپس از نویسندگان خواسته شد خود اموری را که سانسورچیان سانسور می کنند اصولا بر روی کاغذ نیاورند (خود سانسوری). پس از آن سانسورچیان نه تنها به حذف برخی بخشها پرداختند بله خود عباراتی را به آثار افزودند یا از نویسنده تقاضا کردند مطالبی را بر اساس پیشنهادات آنها به متن اضافه کند تا اثرش قابل چاپ شود (سیاست هدایتی یا همان سانسور ایجابی).
در گام بعدی، سانسور یک نوبتی به سانسور دائمی تبدیل شد، به این معنا که اثر می بایستی در هر چاپ یا پخش مورد بازبینی قرار گیرد چون یک اثر برای یک دولت ممکن است بدون اشکال بوده باشد، اما برای دولت دیگر غیر قابل چاپ.
بسیارند آثاری که یک یا چند بار در ایران منتشر یا پخش شدهاند، اما امروز مجوز نشر نمی یابند. مشروط اعلام کردن کتاب بدون اعلام موارد به نویسنده و ناشر نیز یک قاعده است تا استثناء. در مرحله بعد قرار بر آن شد که سانسور به نحو یکدست و علنی اعمال شود. همچنین سانسور مثبت به تغییر ساختاری آثار نیز بسط یافت. آخرین تحول بسط سانسور به حوزه توزیع علاوه بر حوزه تولید کتاب بوده است.
وحدت رویه در سانسور ترجمههای یک اثر
سطح تازهای از سانسور در جمهوری اسلامی، ایجاد وحدت رویه در سانسور ترجمههای یک کتاب واحد است که هر یک چندین چاپ داشتهاند: "سال گذشته، مثلا اثری بود که امروز در بازار نشر هست و این اثر را ۱۷ ناشر با ترجمههای مختلف منتشر کرده بودند و کاری که کارشناسان ما انجام دادند، این بود که کار کارشناسی واحد روی اینها صورت گرفت و سعی شد وحدت رویه به این معنا روی آنها انجام شود." (محمد اللهیاری، مدیر اداره کتاب، ایسنا، ۸ دی ۱۳۹۰) به عنوان نمونه از کتاب کوری اثر ساراماگو سه ترجمه به فارسی (مهدی غبرایی، مینو مشیری، و اسدالله امرایی) منتشر شده است. اداره سانسور کتاب در وزارت ارشاد نام این سانسور یکدست و ظلم علی السویه را گذاشته "یکسانسازی رویه کارشناسی چاپ مجدد ترجمه مترجمان مختلف از یک اثر واحد." (همانجا) توقف چاپ مجدد ترجمههای امرایی و غبرایی از این اثر با این هدف صورت گرفته که این ترجمهها از جهت محتوا و عبارت به هم نزدیک باشند تا خوانندگان ترجمهای را که به متن نزدیک تر است انتخاب نکنند، گرچه از قیف تنگ سانسور رد شده باشد.
همین جاست که دولت در فرایند تولید و توریع و حتی مصرف کتاب در چارچوبهای تعریف شدهاش مجددا دخالت می کند. وزارت ارشاد در اینجا به خوانندگان می گوید این ترجمه را بخوانید و نه آن دوتای دیگر را. بنا به این سیاست مترجمان حتی حق ندارند سبکهای متفاوتی در ترجمه یک اثر واحد داشته باشند، گرچه این ترجمهها به صورت منفرد از زیر تیغ سانسورچیان رد شده باشند.
این سیاست در آینده مشوق کسانی خواهد بود که در ترجمه آثار پر فروش با سانسور مثبت نظر اداره سانسور را تامین کرده و در حالی که ترجمههای وفادارتر به متن در اداره کتاب خاک می خورند ترجمههای نزدیک تر به سلیقه حکومت منتشر می شوند. این سیاست همچنین به رقابت میان مترجمان در خود سانسوری بیشتر دامن خواهد زد.
سانسور در جمهوری اسلامی فقط گریبان آثار خارجی یا آثار تولید شده دور از چشم مقامات را نمی گیرد، بلکه اثری که فیلمنامهاش خوانده و مجوز ساختش نیز صادر شده در مرحله نمایش سانسور می شود. این سانسور می تواند از چند دقیقه یک فیلم تا دهها دقیقه از آن و از کل یک اثر تا دهها قسمت از یک مجموعه تلویزیونی را شامل شود. ۱۲ قسمت از مجموعه تلویزیونی "تا ثریا" (۵۰۰ دقیقه) با یک تصمیم مدیران تلویزیون تحت فشار مجلس حذف شد. (تابناک، ۲۸ دی ۱۳۹۰)
سانسورچیان دولت آقای احمدی نژاد به اعمال سلیقه در اثر یا حذف مطالبی که می گویند برای روحانیون یا بسیجیان حساسیت زاست قانع نیستند، بلکه در مواردی تلاش می کنند ساختار اثر مطابق با میل آنان تغییر یابد. حسین پاکدل در باب انصراف از اجرای نمایش عشق و عالیجناب (به کارگردانی خود وی) می گوید: "رئیس شورای نظارت پس از نشست روز دوشنبه بیست و دوم اسفند در مرکز هنرهای نمایشی و تصمیمگیری درخصوص نمایش عشق و عالیجناب به شکل حیرتانگیزی اعلام داشتند باید تمامی شخصیتهای تاریخی و سیاسی اثر حذف شوند و شخصیت محوری نه در اثر کودتای امریکاییها به دستیاری و معاونت زاهدی بلکه در اثر یک جنایت یا خیانت شخصی دچار مشکل شود." (ایلنا، ۲۳ اسفند ۱۳۹۰) این اثر پیش از مرحله اجرا برای عموم به تصویب شورای نظارت بر نمایش رسیده و در جشنواره سیام تئاتر فجر با دو اجرا نامزد چند جایزه شده بود.
شبکههای تلویزیون دولتی در ایران از یک خانوادهاند و همنواز و همصدا، و مخاطب آنها نیز از سوی مدیران طبقه بندی و قشر بندی نشده است. اما به علت آنکه سانسور اصولا تحت قاعده در نمی آید و سلیقهای است یک اثر در دو شبکه دولتی به صور گوناگونی سانسور می شود. به عنوان نمونهای از خروار، وقتی فیلم "سپیده" از دو شبکه مختلف تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی پخش شد با دو نوع ممیزی متفاوت رو به رو شد: یکی از پلانهای این فیلم در شبکه یک حذف شد، اما همین پلان در شبکه قرآن پخش شد و در عوض پلان دیگری که در شبکه یک پخش شده بود در شبکه قرآن حذف شد. (الف، ۷ بهمن ۱۳۹۰)
از حوزه های که سانسور در آن به شدت فعال است، تاریخ نویسی و خاطره نگاری است. حکومت می خواهد روایت خود را از رویدادها عرضه کند و دیگر روایتها مطرح نشوند. این خواست هم سیال است چون بسیاری از افرادی که در یک دوره بخشی از تاریخ جمهوری اسلامی اند در دورهای دیگر از این قلمرو خارج می شوند: "من به خصوص حدس میزنم کسانی که از این به بعد تاریخ جنگ بنویسند، کمتر نامی از آقای هاشمی رفسنجانی بیاورند یا اگر بخواهند درباره بعضی تغییر و تحولات سیاسی سخن بگویند، اسم برخی شخصیتها را کمتر بیاورند... از سال ۱۳۸۸ به بعد تغییری اساسی در تاریخنویسیها رخ داده است، خیلی از شخصیتها به تدریج در حال فراموشی هستند." (رسول جعفریان، رئیس موزه، مرکز اسناد و کتابخانه مجلس، مهر، ۱۴ بهمن ۱۳۹۰)
به گفته ی وفادارترین افراد به نظام ولایت فقیه، "تاریخنویسی در مواردی که برای استفاده عموم است و یا در حوزه کتابهای درسی و یا آنهایی که مجوز نشر میگیرد، معمولاً باید مورد تائید بعضی مراکز باشد و همین است که مشکل ایجاد میکند." (همانجا)
در دهههای شصت و هفتاد خورشیدی، وقتی اصلاحیههایی بر روی آثار سانسور شده توسط اداره کتاب به ناشر و نویسنده ارائه می شد این امکان برای نویسنده بود که عبارات حذف شدنی را با کلماتی دیگر جایگزین کند. این کار به نویسنده این مجال را می داد که سر و صورت اثرش را علی رغم سانسور بزک کند و به وزارت ارشاد نیز این امکان را می داد که سانسور را مخفی سازد. اما سیاست جدید وزارت ارشاد آشکار کردن سانسور و از ریخت و قیافه انداختن اثر است. آثار سانسور شده با نقاطی خالی در میان سطور منتشر می شوند: "بارها گفتم کلمه را که حذف میکنید بگذارید چیزی جایش بگذارم. گفتند نه. کتابم را که ورق میزنید میبینید لابهلای خیلی از سطورش سفید است. میان جملات خالی است." (احمد بیگدلی، خبرگزاری مهر، ۵ اسفند ۱۳۹۰)
در جشنواره سیام فیلم فجر فیلمی به نام «بوسیدن روی ماه» اکران شد که درباره دو مادر است که منتظر فرزندان مفقودالاثر خود هستند. یکی از این پیرزنها به دلیل بیماری به زودی از دنیا خواهد رفت. به همین خاطر آن یکی مادر تصمیم میگیرد تا در این روزهای باقیمانده با فراهم کردن قلیان برای او وی را شاد نگه دارد. اتفاقاً تا مادر میخواهد قلیان بکشد سرفه کرده و نمیتواند خیلی استفاده کند. وزارت ارشاد به تهیه کننده اعلام کرده که بنا بر بخشنامه وزارت بهداشت مبنی بر ممنوعیت قلیان این صحنه باید در فیلم حذف شود در حالی که عملاً قلیان در هر کوی و برزن و قهوهخانه و رستورانی وجود دارد. (فردا نیوز ۴ اسفند ۱۳۹۰) سانسور گریبان قلیان پیرزنان را نیز گرفته است.
محدود کردن آثار در توزیع پس از رد شدن یک اثر از هفت خوان سانسور در اداره کتاب از نمایشگاه کتاب آغاز شد به این ترتیب که برخی آثار منتشر شده از توزیع در نمایشگاه کتاب منع شدند یا وزارت ارشاد تصمیم گرفت کدام کتابها را از نمایشگاه جمع آوی کند. پس از آن برای باز هم محدود کردن توزیع برخی آثار که در دورههای قبل منتشر بودند یا مقامات احساس می کردند نباید مجوز می گرفتهاند به ناشران ابلاغ می شده است که این آثار را فقط در کتابفروشی خود یا برخی کتابفروشیها یا برخی شهرها توزیع کنند.
همه این تصمیم گیریها ناشی از فقدان سیاستی مشخص و روزمرگی تحت تاثیر فشارهای سیاسی از بیرون دستگاههای فرهنگی (به عنوان مثال، تلفن یک امام جمعه یا یک سردار سپاه یا فردی از دفتر رهبری یا روسای قوای سه گانه) بوده است. سانسور فیلم در مرحله پخش نیز بخشی جدایی ناپذیر از رفتار تلویزیون دولتی و مقامات سینمایی کشور بوده است.
یادداشت: سانسور در ایران سابقه ای بس دراز و عمیق دارد که گوشه هایی از ابعاد آن در مقاله زیر آمده است:
رابطه سانسور با هر نوع قدرت غیر دموکراتیک نوشته تراب حق شناس
http://peykarandeesh.org/articles/489-rabete-cencure-ba-ghodrat.html