ترجمه بهروز عارفى
بحران سوريه به درازا كشيده است. به هر صورت در شرايط كنونى، نه ادعاى حكومت سوريه در مورد نابودى مخالفان و نه اميد غربى ها در مورد فروپاشى رژيم، هيچكدام واقعيت نيافته است. كشور بهاى گزافى در قبال اين بن بست مى پردازد، كه تخمينش دشوار است. ده ها هزار نفر كشته و تعداد غير قابل شمارشى زخمى و بزودى تعداد پناهندگان سورى در خارج از كشور به ۲۰۰ هزار نفر خواهد رسيد. اين سقوط در گرداب موجب فرسايش سامان جامعه شده و گروه هاى اجتماعى و فرقه هاى مختلف كشور را رو در روى هم قرار داده، روستائيان را عليه همسايگانشان بر مى انگيزد.
بارها در همين ستون گفته ايم كه مسئوليت اصلى خونريزى و زنجيره خشونت ها با قدرت حاكم است كه به شدت به گسترش آن ها دامن زده است. اما، آيا بحران سوريه به يك حكومت ديكتاتورى كه با كل مردم كشورش مى جنگد محدود مى شود؟ اگر چنين بود، رژيم مدت ها پيش سقوط كرده بود. از سوى ديگر، آيا مى توان بحران را فراتر از بعد ژئو پوليتيكى آن و بدون تحليل عملكرد بازيگرانش كه هر كدام انگيزه متفاوت دارند، درك كرد؟
در سوريه ، عملا چند جنگ موازى جريان دارد. ابتدا نظير هر نقطه ديگرى از جهان عرب، آرمان آزادى خواهى و خواست پايان ديكتاتورى ابراز مى شود. ولى نطامى شدن اپوزيسيون كه مداخله خارجى و شدت خشونت رژيم تقويتش كرده، و نيز ناتوانى آن از تدوين برنامه اى وحدت بخش، تفرقه ژرف اپوزيسيون در ميان مردم سوريه شكاف بزرگى ايجاد كرده است. رژيم موفق شده حمايت بخشى از بورژوازى سنى را كه از ده ها سال پيش با آن ائتلاف كرده بود و نيز پشتيبانى نمايندگان اقليت هائى را كه احساس تهديد مى كردند (نظير علوى ها و مسيحيان و غيره) جلب كند. رژيم همچنين توانست از تشويش رو به رشد بخشى از جمعيت ، از جمله در دمشق و حلب كه خود را گروگان رزمندگان اپوزيسيون مى انگاشتند، سوء استفاده كند. خبرنگاران روزنامه هاى «ليبراسيون» ، «ايندپندنت» و «اكونوميست» (۱) در گزارش هائى اين نگرانى بخشى از مردم را بازتاب داده اند، بدون اين كه گفتمان غالب بر رسانه ها در مورد سوريه تغييرى يافته باشد: آنان چنين نشان مى دهند كه خلقى متحد در مقابل ديكتاتورى خون آشام ايستاده است.
بارها، روى مسئله مبارزان خارجى انگشت گذاشته شده است. چرا بايد در شگفت بود كه جوانان تونسى يا ليبيائى تمايل داشته باشند كه براى مبارزه با يك ديكتاتورى به سوريه بروند؟ آيا به صرف اسلامى بودن، مبارزه آنان بى اعتبار مى شود؟ نه، فراتر از حضور گروه هائى مانند القاعده ، مسئله به مداخلات بيگانگان و روش هائى كه از جمله عربستان سعودى، قطر و نيز تركيه براى مسلح كردن و كمك مالى به اين گروه ها متوسل مى شوند، ارتباط پيدا مى كند. اين كه عامل محرك فعاليت سلاطين خليج فارس، استقرار دموكراسى در سوريه باشد، قابل ترديد است. به يقين، تاكيد معلم، وزير خارجه سوريه در گفتگو با رابرت فيسك مبنى بر اين كه ايالات متحده مسئول عمده رويدادهاى سوريه (۲) است، ادعائى اغراق آميز است ولى چه كسى ترديد دارد كه در سوريه مداخله خارجى وجود دارد؟
اين مطلب را كوفى عنان، فرستاده سازمان ملل متحد به سوريه در آوريل ۲۰۱۲ هنگام اعزام ناظران بين المللى اظهار ميداشت (۳) : هيچ كدام از دو طرف مناقشه واقعا كوشش نكردند به نبردها خاتمه دهند. و اگر پشتيبانى ايران، روسيه و چين به دمشق موجب سخت تر شدن موضع بشار اسد شده است، خوددارى غربى ها و از جمله فرانسه به فراخواندن اپوزيسيون به برقرارى آتش بس نيز نفت روى آتش پاشيد. هيچ وقت، نه غربى ها و نه پاريس به ماموريت عنان اعتماد نداشته و كوچكترى تلاشى براى موفقيت آن انجام ندادند.
چرا؟ براى اين كه هدف مقدم طرفين مخاصمه (غربى ها، كشورهاى خليج فارس) انداختن رژيم سوريه جهت هدف قرار دادن ايران است. استراتژى آن ها در چارچوب بازى ژئوپوليتيكى مفهوم مى يابد كه حقوق بشر فقط يك بعد آن است. طبيعى است روسيه و چين كه موافق اعمال فشار بر تهران اند در ضديت با ماجراجوئى نظامى با اين استراتژى مخالفت مى كنند. يك روشنفكر دمشقى با دلگيرى به من مى گفت: «اين بازى ژئوپوليتيكى است كه با خون سورى ها به راه افتاده است. پوتين و اوباما بايد در مقابل ديوان عدالت بين المللى پاسخگو باشند».
حتى امروز، غربى ها از متفق كردن اپوزيسيون عاجزند و خواست فرانسوا هولاند، رئيس جمهور فرانسه براى ايجاد «دولت موقت دربرگيرنده و نماينده همه گرايش ها» يك اتوپى است (۴) همان طورى كه ايالات متحده نيز اعلام كرد. اين موضع، بيانگرمشكل دولت فرانسه در پذيرفتن اين امر است كه شوراى ملى سوريه بخش بزرگى از مشروعيت خود را از دست داده است.
در چنين اوضاعى نبردها و كشتار ادامه دارند. تنها پيشنهادى كه كمى جدى است، محمد مرسى رئيس جمهور مصر* طرح كرد: ايجاد گروهى از چهار كشور مصر، ايران، عربستان سعودى و تركيه (۵). امتياز اين گروه ، كنار گذاشتن (دست كم در وهله نخست) كشورهاى غير منطقه ايست. اما، مسئله محورى اين پيشنهاد ، مذاكره بين حاكميت و اپوزيسيون است. برخى مطرح مى كنند كه «نمى توان با كسانى كه دست شان آغشته به خون است مذاكره كرد؟». بد نيست يادآورى كنيم كه در سال هاى دهه ۱۹۸۰، گذار به دموكراسى در آمريكاى لاتين با پذيرفتن چشم پوشى از مجازات ژنرال هاى متهم به بدتريرن جنايت ها ميسر شد (بيست سال بيشتر ضرورى بود تا بتوان آن ها را در دادگسترى محاكمه كرد؛ اين بهائى بود براى دوران گذار مسالمت آميز).
كلمه اى نيز در مورد رسانه ها. چگونگى برخورد رسانه ها به بحران سوريه موضوع مقاله اى است در شماره سپتامبر لوموند ديپلماتيك (۶). فراتر از بحث اخلاقى ، اين روش بررسى بحران، مقامات سياسى را فلج كرده و امكان هر عمل واقعى را از آن ها مى گيرد. امروز، چه كسى جرئت دارد كه همگان را به مذاكره و خروج از خشونت دعوت كند، بدون اين كه متهم شود كه مامور ديكتاتور سوريه (حتى مسكو، پكن يا تهران ) است؟
***
Que Faire en Syrie ? Alain GRESH, Le Monde-diplomatique ; 29 aout 2012 »
http://blog.mondediplo.net/2012-08-29-Que-faire-en-Syrie
http://ir.mondediplo.com/article1875.html
پاورقی ها:
1- Robert Fisk: Aleppo's poor get caught in the crossfire of Syria's civil war
ایندپندنت، 24 اوگوست 2012
اکونومیست، 25 اوگوست 2012 More than they can chew
http://www.economist.com/node/21560919
2 – ایندپندنت، 28 اوگوست 2012
Exclusive: ‘We believe that the USA is the major player against Syria and the rest are its instruments’
3 – لوموند، 7 ژوئیه 2012؛ کوفی عنان: واضح است که ما در سوریه موفق نشدیم
Kofi Annan : "Sur la Syrie, à l'évidence, nous n'avons pas réussi"
4 – لوموند، 28 اوت 2012
5 – نیویورک تایمز، 26 اوگوست 2012
Egyptian Leader Adds Rivals of West to Syria Plan
6 – سوریه، میدان جنگ رسانه ای؛ لوموند دیپلماتیک، سپتامبر 2012
Syrie, champ de bataille médiatique
http://www.monde-diplomatique.fr/2012/09/AMADO/48102
* توضيح مترجم:
مرسى رئيس جمهورى مصر در تازه ترين موضعگيرى اش در مورد اوضاع سوريه در كنفرانس «غيرمتعهدها» در تهران چنين گفت (سى اوت ۲۰۱۲). البته اين بخش ازاظهارات وى در راديو تلويزيون جمهورى اسلامى و برخى خبرگزارى هاى رسمى ايران به كلى تحريف شد و مترجم كنفرانس نيز آن را ترجمه نكرد:
«همبستگى ما با مبارزات مردم عزيز سوريه عليه رژيمى سركوبگر كه مشروعيت خود را از دست داده، به همان اندازه كه يك ضرورت سياسى و استراتژيك است، يك وظيفه اخلاقى نيز محسوب مى شود. اين حمايت از اعتقاد ما به آينده سوريه به عنوان كشورى آزاد و سربلند منشا مى گيرد. همه ما بايد حمايت كامل، و نه نسبى خود را از مبارزه طالبان آزادى و عدالت در سوريه اعلام كنيم. همدلى ما بايد به رويكردى سياسى تبديل شود كه حامى گذار مسالمت آميز به يك نظام حكومتى دموكراتيك و منعكس كننده مطالبات مردم سوريه در زمينه دستيابى به آزادى، عدالت و برابرى است».
«ما نمى توانيم خونريزى در سوريه را متوقف كنيم جز اينكه همه ما دخالت فعالى در اين زمينه داشته باشيم. ما حمايت كامل خود را از مردم سوريه ابراز كرده و خواهان آن هستيم كه بايد از سقوط سوريه به دايره جنگ داخلى جلوگيرى كنيم. بسيار حياتى است كه مخالفان سوريه با يكديگر متحد شده تا بدون نابودى كشور، به دستاوردهاى خود دست پيدا كنند.»