مصاحبه زير توسط روزنامه شرق با اقاي عليرضا ثقفي در باره دفاعيات خسرو گلسرخي در دادگاه نظامي زمان شاه در سال 1352 انجام گرفت.
به گفته مسئولان روزنامه شرق آنها مشكلي با پخش اين مصاحبه نداشته اند، اما مقامات كنترل كننده روزنامه از انتشار ان جلو گيري كرده و گفته اند كه انتشار مطلب از عليرضا ثقفي در رسانه ها ممنوع است. اكنون اين مصاحبه بدون كم و كاست منتشر ميشود .
خسرو گلسرخی در دادگاه از مبارزه مسلحانه به طور عام دفاع کرد
بعد از کودتای 28 مرداد بسیاری از مبارزان در دادگاه های رژیم سلطنتی از آرمان های خود دفاع کردند اما بدون اغراق، هیچکدام از آن دفاعیه ها به اندازه دفاعیات گلسرخی شهرت پیدا نکرد. در همین رابطه با علی رضا ثقفی به گفتگو نشستیم. ثقفی دانشجوی فیزیک دانشگاه تربیت معلم و در زمان دفاعیات گروه گلسرخی، عضو سازمان مجاهدین خلق ایران بود. او در سال 1353 دستگیر شد و ابتدا به اعدام و سپس به حبس ابد محکوم شد. بعد از انقلاب، به عضویت کانون نویسندگان ایران درآمد و در حال حاضر به فعالیت کارگری می پردازد. ثقفی مهم ترین تاثیر دفاعیات گلسرخی را «نقش برآب کردن نقشه های شاه» دانست که قصد داشت با به ضعف کشیدن گروه مزبور، مبارزه مسلحانه را تخطئه کند. در ادامه گفتگو با علی رضا ثقفی را می خوانید:
آقای ثقفی، تاثیر دفاعیات گلسرخی بر جنبش مردم ایران و به ویژه جنبش مسلحانه چه بود؟
برای بررسی این سوال باید چند مساله را مورد بررسی قرار دهیم. گلسرخی عضو هیچ کدام از سازمان هایی که مبارزه مسلحانه را در دستور کار خود قرار داده بودند نبود؛ او بخشی از گروهی بود که سمپات مبارزات رادیکال بودند . این گروه از روشنفکرانی که عموما در رسانه های ان زمان فعال بودند تشکیل شده بود و در واقع هوادار مبارزه مسلحانه بودند. این مساله در بالاترین سطح خود نشاندهنده گرایش کلی روشنفکران به این نوع مبارزه بود. در آن زمان بسیاری از هنرمندان در وصف سیاهکل شعر یا نمایشنامه ساخته بودند، و نمونه تیپیک این روشنفکران احمد شاملو، ساعدی و خود گلسرخی بودند. در واقع باید پذیرفت که جنبش مسلحانه در جامعه موج ایجاد کرده بود.
به سوال باز می گردم، تاثیر دفاعیات دانشیان و گلسرخی این بود که شاه می خواست این افراد، که افراد مشهوری در سطح روشنفکران و هنرمندان جامعه بودند، در دادگاه ضمن ابراز ندامت علیه گروه های مسلح موضع بگیرند، به همین خاطر هم بخش هایی از دادگاه برای اولین بار به طور مستقیم از تلویزیون ملی پخش شد.
در این گروه، به جز دانشیان و گلسرخی، کسی از مبارزه مسلحانه دفاع نکرد و برخی به ندامت پرداختند که بالطبع تاثیرات منفی داشت اما دفاعیات آن دو تمام رشته ها را پنبه کرد و دادگاه را تبدیل به دادخواهی درمقابل رژیم شاه کردند.
جو عمومی جامعه در زمان این دادگاه چگونه بود؟
با آغاز جنبش مسلحانه، موجی در میان روشنفکران ایجاد شد و باعث امیدواری کسانی شد که دغدغه تغییر جامعه داشتند. به هر روی بنیانگذاران این جنبش هم روشنفکران و دانشجویان بودند.
سازمان هایی که معتقد به مشی مسلحانه بودند، با اینکه هیچگاه از نظر تعداد بیش از 200 نفر نشدند اما مشکلی برای جذب نیرو هم نداشتند و هر گاه نیرویی کشته می شد، به راحتی از میان هواداران خود جانشین او را می یافتند. البته این مساله به این معنی نیست که مرگ نیروهای باتجربه بر مسیر این جنبش تاثیری نگذاشته، بلکه برعکس و این جنبش بعضا دچار کمبود نیروهای باتجربه می شد اما در مجموع اقبال عمومی نسبت به این جنبش کم نبود و درواقع به نظرم گفته هایی که می خواهند این جنبش را جدا از مردم معرفی کنند، نگاه نادرست و خلاف واقعیتی دارند.
در سال 1352 حدود سه تا چهار هزار زندانی در رابطه با جنبش مسلحانه داشتیم که این مساله نیز نشاندهنده اجتماعی بودن مبارزه مسلحانه است. به همین جهت حکومت می خواست از هر طریق ممکن در جهت تخطئه و سرکوب این جنبش عمل کند و همانطور که در سوال قبلی گفتم قصد داشت با دادگاه گروه گلسرخی و از زبان روشنفکرانی که زیر شکنجه شکسته شده اند این مهم را عملی کند که دفاعیات و ایستادگی گلسرخی و دانشیان این نقشه را نقش بر آب کرد.
دفاعیات گلسرخی و دانشیان را چگونه ارزیابی می کنید؟
دفاعیات گلسرخی و دانشیان با یکدیگر متفاوت هستند. دفاعیات دانشیان، کاملا ایدئولوژیک و مارکسیستی بود. او صراحتا از سوسیالیسم دفاع کرد و کارگران و زحمتشکان را صاحبان اصلی جامعه معرفی کرد و با متدولوژی مارکسیستی به تببین جهان و مناسبات آن می پردازد. اگر دقت کنیم می بینیم که دانشیان بیشتر از طرف نیروهای چپ محبوب شد که البته می تواند به این خاطر باشد که دادگاه او کامل پخش نشد؛ دادستان و قاضی هم اجازه ندادند که او به طور کامل دفاعیات خود را به اتمام برساند.
اما دفاعیه گلسرخی یک دفاعیه عمومی بود. در دفاعیات او نگاه ایدئولوژیک کمتر به چشم می خورد و بیشتر روحجیه دفاع از مبارزه مسلحانه و ضدیت با رژیم سلطنتی دیده می شود.
حتی مدل برخورد او در دادگاه مبارزه جویانه بود، به طور مثال زمانی که فراخوانده شد، به شکلی کت خود را درآورد و پای میکروفون آمد که گویی به میدان مبارزه می رود. در کنار این مساله دفاعیه او به گونه ای تنظیم شده بود که دو گروه اصلی مبارزه مسلحانه را تایید می کرد و مجاهدین و فدایی را به یک اندازه تبلیغ می کند.
ضرورت این شیوه دفاعیه در دادگاه چیست؟ چرا باید گلسرخی از جنبش مسلحانه به شکل عام دفاع کند؟
به نظرم این مساله باز میگردد به مسائلی که از کودتای 28 مرداد آغاز شد. در آن سال حزب توده ایران که اکثریت روشنفکران و بخش مهمی از جامعه را با خود همراه کرده بود در مقابل این کودتای ارتجاعی- امپریالیستی کاملا منفعلانه برخورد کرد. این مساله باعث شد تا روشنفکران و نیروهای رادیکال در دهه 40 و 50 به این نتیجه برسند که باید مستقلانه روی پای خود بایستند و از اتکا به کشورهای دیگر خودداری کنند.
مساله استقلال باعث شد که نیروهای چپ و برخی نیروهای مذهبی انقلابی به یکدیگر نزدیک تر شوند و با برآمدن جنبش مسلحانه این نزدیکی به مدار بالاتری ارتقا یابد.
این موضوع باعث شده بود که برخی نیروهای مذهبی مانند سازمان مجاهدین خلق ایران، بسیاری از نظریات متفکران مارکسیست را تایید کنند و نیروهای چپ نیز به تمام جنبش های آزادیخواهانه و استقلال طلبانه ابراز ارادت می کردند. در همان سال 1352 درون مجاهدین خلق، برخی افراد نظرات مذهبی نداشتند و مارکسیست شده بودند اما بدون مشکلی به فعالیت های خود ادامه می دادند.
از همین رو من فکر می کنم گلسرخی با این دفاعیات، در راستای هر چه نزدیک تر شدن نیروهای مبارز اعم از مذهبی و مارکسیست گام برداشت. لازم به ذکر است قبل از دفاعیات او نیز مجاهدین و فداییان با یکدیگر ارتباطاتی داشتند و نیروهای چپ در مجموع سعی می کردند به عقاید و اندیشه های مبارزان دیگر و توده های مردم اهانتی نکنند.
شما در زمان دفاعیات گلسرخی، در سازمان مجاهدین خلق عضویت داشتید. جمعبندی شما در ان زمان از دفاعیات او چه بود؟
به هر حال دفاعیات او را مثبت می دانستیم. این را هم در نظر بگیریم که مجاهدین از ابتدا به بسیاری از نظرات سوسیالیستی گرایش داشتند. این مساله از ابتدا در سازمان مجاهدین خلق بود و حتی بنیانگذاران سازمان هم از این قاعده مستثنی نبودند. به همین خاطر نوع دفاعیات گلسرخی برای مجاهدین بسیار مطلوب می نمود.
گلسرخی در دادگاه خود از امامان اسلام سخن گفته بود و بر عدالت اجتماعی و مبارزه پافشاری کرد. عدالت اجتماعی و مبارزه همان چیزی بود که سازمان چریکهای فدایی خلق و مجاهدین خلق را به یکدیگر نزدیک کرده بود و درواقع نقطه اشتراک این دو جریان با یکدیگر بود؛ و این مساله بخش مهمی از دفاعیات گلسرخی را در برگرفت.
از طرف دیگر بی ارزش دانستن جان خود در مقابل آرمان رهایی مردم، سویه دیگری از دفاعیات او بود. فکر می کنم همین مساله یکی از علل مهمی بود که باعث شد گلسرخی بین مذهبی ها و چپگرایان محبوب شود.
مجاهدین خلق همواره تلاش داشتند که اسلام و سوسیالیسم را در کنار یکدیگر داشته باشند. این مساله صرفا در میان مجاهدین نبود و مذهبی های دیگر هم بودند که به انحای مختلف این گونه می اندیشند مانند دکتر شریعتی که کتابی با عنوان «اباذر؛ سوسیالیست خداپرست» را هم ترجمه کرده بود. منظور آن که مجاهدین خلق و جریاناتی از این دست به انقلاب الجزایر سمپاتی داشتند که محصول اتحاد نیروهای چپ و مذهبی بود. متاسفانه این مساله در جامعه ما پایدار نماند و از سال 1356 به آن سو این نزدیکی از بین رفت.
علاوه بر مجاهدین خلق، جامعه نیز بسیار تحت تاثیر دفاعیات گلسرخی قرار گرفت و خود من یکبار دیدم که دانش آموزان دبیرستانی حرف های او را برای یکدیگر تکرار می کردند.
دفاعیات گلسرخی تا چه اندازه مارکسیستی بود؟
گلسرخی به نفع مبارزه و برعلیه سرمایه داری سخن گفت. از نظر تئوریک او دفاعیاتی مارکسیستی نداشت اما در مجموع دفاعیات او سوسیالیستی و مبارزه جویانه بود.
در مجموع مساله اصلی روشنفکران و فعالان سیاسی، در آن سال ها دفاع از جنبه های رادیکال و انقلابی فرهنگ مردم بود و نیروهای رادیکال قصد داشتند این بخش را تقویت کنند. روشنفکران قصد داشتند، این بخش را با اندیشه های ضد سرمایه داری و ضد امپریالیستی آشنا کنند. از حقوق کارگران و زحمتکشان دفاع می کردند، در مقابل سرمایه دارانی که در کنار حکومت بودند مقاومت می کردند و از شاه که بزرگترین سرمایه دار بود نفرت داشتند.
این رویکرد در دفاعیات گلسرخی به صورت دفاع از توده محروم و تحت ستم جامعه در آمد و به همین خاطر از طرف کلیه جریانات رادیکال مورد توجه قرار گرفت.
به نقل از سایت کانون مدافعان حقوق کارگر