جنبشهای اجتماعی
- توضیحات
- نوشته شده توسط Administrator
- دسته: فلسطین
اعتراضات در اسرائیل علیه "کودتای قضایی"، مصاحبه با رادیو پیام کانادا:
https://radiopayam.ca/radio/videos/Ahmad_Israil.Movement.mp4
- توضیحات
- نوشته شده توسط Administrator
- دسته: فلسطین
هفت ماه اعتراض علیه رفرم قوه قضائیه در اسرائیل
مصاحبه با مژگان نوی
روزنامهنگار، فعال سیاسی و رئیس هیئت مدیره مرکز اطلاعات برای حقوق بشر در مناطق اشغالی - بتسیلم(۱)
۳۰ ژوئیه ۲۰۲۳
بهرام قدیمی
سؤال: اخیراً در اسرائیل قانونی به تصویب رسیده که ظاهراً قوه قضایی را در اختیار قوه مجریه قرار میدهد؛ به این معنی که قوه مجریه میتواند بدون هیچگونه کنترلی فعالیت کند و این باعث شده که ازماهها پیش شاهد تظاهرات وسیع در اسرائیل باشیم. آیا میتوانید درباره این قانون و تأثیراتش در جامعه اسرائیل توضیحاتی بدهید؟
مژگان نوی: بله، اینها یکسری قوانین هستد که حکومت قصد دارد به تصویب برساند، بعضی هم اکنون تصویب شده و برخی دیگر هنوز نه. از جملهی این قوانین این است که تا به حال کمیتهای که افراد آن باید قاضیهای دادگاه عالی اسرائیل را انتخاب میکردند میبایست به نمایندههای احزاب سیاسی در اقلیت تعلق میداشتند، الان دولت قصد دارد که این کمیته را بهصورتی تغییر بدهد که افراد متمایل به حکومت در اکثریت باشند یعنی به این ترتیب قاضیها فقط به دلخواه حکومت منتصب میشوند، که این قانون هنوز مورد تصویب واقع نشده.
مجموعهای از این دست قوانین وجود دارد که دولت تلاش دارد به پیش برد. جدیدترین آنها که هفته پیش تصویب شد، این است که اگر تا به حال مرجع قضایی میتوانست طرح پارلمان یا لایحه دولت را بهدلیل منطقی نبودن آن لغو بکند از این پس چنین امری ممکن نیست یعنی دولت میتواند غیرمنطقیترین قوانین را تصویب کند بدون این که دادگاهی قادر به جلوگیری از آن باشد.
همانطور که گفتم، این مجموعهای از قوانین جدید است که هدف کلی از تصویب آنها ایجاد تغییر در رژیم اسرائیل میباشد. صدهاهزار نفر بهصورت هفتگی، با این استدلال در اعتراضات وسیع سراسری که بیش از هفت ماه طول کشیده شرکت کردهاند که "اسرائیل تا کنون کشوری دموکراتیک بوده، تصویب این قوانین رژیم اسرائیل را از رژیمی دموکراتیک به یک دیکتاتوری افراطی تغییر خواهد داد". قسمت دوم این جمله صحیح است به این معنی که این دولت مصمم است تا عناصر دموکراتیکی را که تا کنون در رژیم اسرائیل وجود داشته از بین ببرد و یک رژیم تئوکراتیک افراطی جایگزین آن بکند؛ بهگونهای که از طریق انتخابات هیچ نیروی سیاسی دیگری نتواند بههیچوجه حکومت احزاب دست راستی را تهدید کند؛ اما قسمت اول آن درست نیست، نمیتوان گفت که اسرائیل کشور دموکراتیکی است. هر چند برای شهروندان یهودی تا حدودی کشور دموکراتیکی بوده ولی کشوری که ۵۶ سال است مناطق فلسطینی را اشغال کرده و میلیونها تن از شهروندان را، هم در مناطق اشغالی و هم در مناطق اسرائیلی، تحت سرکوب و تبعیض شدید نگه داشته و از طرف دیگر امتیازات بسیاری برای یهودیان قائل است، بنابراین نمیشود گفت که اسرائیل کشور دموکراتیکی است.
هدف اصلی این اعتراضات برگرداندن وضیعت به زمان قبل از کودتای دولتی است، به زمانی که اسرائیل حداقل برای یهودیان یک کشور دموکراتیک بود، علیرغم این که در همان زمان میلیونها فلسطینی را سرکوب میکرد.
به نظر من این فرصت بسیار مهمی برای ما مردم اسرائیل است. ما میبایست این بحث ساسی را که هرگزانجام نشده، یعنی معنای دموکراسیای را که در خیابان فریاد میزنیم برای خودمان بازتعریف کنیم؛ براستی مفهوم کلمهی "دموکراسی" برای ما چیست؟ متأسفانه در جمعیت یهودیان اسرائیل این بحث هنوز به قدر کافی صورت نمیگیرد.
سؤال: شما به نکته خوبی اشاره کردید؛ میدانیم که سازمان شما "بتسیلم"، دولت اسرائیل و قوانین کنونی آن را بهعنوان آپارتاید ارزیابی میکند و روی این موضوع بسیار کار کردهاید. آیا در این چند ماهی که مردم به خیابان آمدهاند هرگز کسی در بین معترضین نبوده که مسئلهی فلسطین را مطرح بکند؛ مثلاً بگوید که ما این چند میلیون فلسطینی را چگونه در این مبارزات شریک کنیم؟
مژگان نوی: این سؤال بسیار مهمی است. در این مورد اولین مسئلهای که باید به آن اشاره کرد این است که شهروندان فلسطینی بههیچعنوان در این تظاهرات شرکت نمیکنند .با یک نگاه منطقی باید از خودمان بپرسیم چرا آنها به خیابان نمیآیند تا فریاد دموکراسی سر دهند؟ درحالیکه فلسطینیها گروهی هستند که بیش از همه نیاز به دموکراسی واقعی دارند. این چند دلیل دارد که همزمان پاسخ سؤال شما هم هست. این موج اعتراضات نه تنها حرفی از مناطق فلسطین اشغالی نمیزند بلکه از هر بحثی در این مورد بسیار پرهیز میکند تا بتوانند تعداد بیشتری از مردم را به خیابان بیاورند و خودشان هم میدانند و متأسفانه واقعیت هم حاکی از آن است که بهمحض صحبت از اشغالگری، آپارتاید و بدرفتاری و سرکوب ارتش اسرائیل علیه فلسطینیها، آنها میگویند که اعتراضات سیاسی شده و در نتیجه افراد کمتری در تظاهرات شرکت خواهند کرد. این معترضین میخواهند به خودشان یک جلوه میهنپرست و ارتشپرست بدهند. همانطوری که در فیلمها و عکسها مشخص است در تظاهراتها اقیانوسی از پرچمهای اسرائیل دیده میشود. اکثرا با پرچم اسرائیل بیرون میروند تا بگویند ما میهنپرست هستیم، ما اسرائیلیهای واقعی هستیم و از ارتش حمایت میکنیم.
این را هم باید گفت که یکی از نکات جالب و درعینحال مسخرهی اعتراضات این است که رهبران این اعتراضات بهصورت علنی میگویند که اگر تا بهحال سربازها و افسرهای ارتش اسرائیل پایشان به دادگاههای بینالمللی نرسیده به این دلیل است که مؤسسات بینالمللی به دادگاههای اسرائیلی و به قوۀ قضایه اسرائیل اعتماد دارند و تا وقتی که این اعتماد وجود دارد حتی اگر قوانین بینالمللی نقض شود، خودِ دادگاههای اسرائیل میتوانند به آن برخورد کنند. این رهبران معتقدند که اگر دنیا به این نتیجه برسد که دادگاههای اسرائیلی مستقل نیستند و قدرت برخورد و بررسی مستقل را ندارند آن زمان خطر محاکمه سربازها و افسران اسرائیلی در دادگاههای بینالمللی وجود خواهد داشت. در نتیجه این رهبران نه فقط علیه جرائم دولت اسرائیل در حق فلسطینیها حرفی نمیزنند، بلکه یکی از انگیزههایشان در این اعتراضات حمایت از ارتش و سربازهای اسرائیلی است که مرتکب جرم علیه فلسطینیها میشوند.
سؤال: بهعبارت دیگر شما میگویید که دلیل شرکت عدهای در این تظاهرات درواقع حفظ دولت و حفظ سیستم آپارتاید در اسرائیل است؟
مژگان نوی: صد در صد! البته خودشان هیچگاه شرکت در این اعتراضات را بدینگونه تفسیر نمیکنند. اگر از آنها سؤال کنید، خواهید دید، حتی خودشان باور دارند که برای حفظ دموکراسی در اسرائیل است که به خیابان میروند، اما مسئله این است که در طول دهها سال دنیا این اجازه را به اسرائیلیها داده که بتوانند هم سیستم آپارتاید داشته باشند، هم مناطق فلسطینی را اشغال کنند و همزمان خودشان را بهعنوان یک کشور دموکراتیک نه تنها به دنیا بقبولانند بلکه به خودشان هم تلقین کنند که یک دموکراسی بسیار قوی و عالی داریم! درواقع مردم اسرائیل قدرت درک معنای دموکراسی را از دست دادهاند، آنها واقعاً دموکراسی را به این صورت تفسیر میکنند و میفهمند.
بدون شک مردم به خیابان میریزند زیرا یک ترس بسیار عمیق آنها را فراگرفته که در حال از دست دادن اساسیترین مزایایشان هستند، یا بهعبارت دیگر احساس میکنند که وضعشان کمکم به وضع فلسطینیها نزدیک میشود. تا زمانی که فقط فلسطینیها تحت سرکوب اسرائیل بودند، این برای همه یک امر عادی به نظر میرسید ولی اکنون که حقوق و مزایای شهروندان یهودی هم مورد تهدید قرار گرفته، ناگهان ترس عجیبی مردم را فراگرفته است.
سؤال: ما نیروها را براساس اقشار و طبقات اجتماعی میشناسیم، حتی در جامعه فلسطینی نیز میان آنهایی که استثمار میشوند و بورژواها تفاوت قائل هستیم. برای افرادی که از خارج به مسائل و اتقاقات اسرائیل نگاه میکند بهخصوص مردم خاورمیانه، همیشه این مسئله مطرح بوده که در اسرائیل بیشتر چه طبقه یا قشری از جامعه علیه این قانون یا بهاصطلاح "رفرم قانون" به خیابان میآید؟
مژگان نوی: من مارکسیست نیستم یعنی تفکر سیاسی مارکسیستی ندارم، ولی هیچ شکی نیست که این موج اعتراضات دارای خصوصیات طبقاتی واضحی است. در این اعتراضات اکثرا طبقه متوسط به بالا شرکت میکند. طبقات پایین یهودی تا حدودی مثل فلسطینیها هیچ نصیبی از این دموکراسی اسرائیلی نبردهاند. این دموکراسی که امروزه به این اندازه مورد تحسین مردم قرار گرفته، هرگز برای طبقات پایین جامعهی اسرائیل منفعتی نداشته است و اکنون نیز آنها در این اعتراضات مشارکت زیادی ندارند. از نگاه طبقاتی بسیار واضح است که این اعتراضاتِ طبقات متوسط به بالاست و طبقات پایین در آن شرکتی ندارند.
سؤال: این اعتراضات علیه یک ضدرفرم قانونی است، آیا در اسرائیل چیزی بهعنوان قانون اساسی وجود دارد؟
مژگان نوی: خیر. در اسرائیل قانون اساسی نداریم، ولی یک سری قوانین به اسم "قوانین پایهای" شناخته میشوند که خیلی مهمتر از قوانین معمولیاند. برای لغو یا تغییر آنها نیاز به تایید اکثریت بیشتری در پارلمان است. در اسرائیل قانون اساسی نداریم، این قوانین پایهای را میشود با اکثریت دو سوم عوض کرد.
سؤال: چرا اروپاییها اصرار دارند روی مسئله دموکراسی در اسرائیل تأکید کنند؟ چرا تمام اخباری که در اروپا میشنویم حاکی از این است که نتانیاهو قصد محدود کردن دموکراسی را دارد و به این دلیل است که آنها ناراحتند یا اظهار ناراحتی میکنند؟
مژگان نوی: این چند دلیل دارد. اولاً همانطور که گفتم در این سالها کشورهای اروپایی و صددرصد آمریکا، به نوعی با اسرائیل شریک جرم بودهاند و این امکان و اجازه را به اسرائیل دادهاند که همزمان با اشغالگری و برپایی رژیم آپارتاید در جمع کشورهای دموکراتیک دنیا پذیرفته بشود. این کشورها بهعنوان شریک جرم در این بازی سهیم هستند و برایشان مهم است که اسرائیل قوانین بازی را تغییر ندهد. آنها چون منافع مشترک استراتژیکی دارند نمیخواهند اسرائیل را بهعنوان یک عضو و شریک در این جمع از دست بدهند. همچنین شاهد تقویت نیروهای فاشیست افراطی در دنیا هستیم و نتانیاهو یکی از برجستهترین شخصیتها در بین رهبران افراطی فاشیست است. شکست نتانیاهو میتواند تأثیر منفی بزرگی روی رهبران فاشیست داشته باشد و از طرف دیگر موفق شدن این کودتایِ رژیمیِ نتانیاهو نیز تأثیر بسزایی روی تقویت این جمع رهبران فاشیست در دنیا و بهخصوص در اروپا خواهد داشت. بنابراین اروپا برای حفظ منافع خود با نگرانی بسیار زیاد تحولات اسرائیل را تعقیب می کند.
سؤال: آیا در صورت ادامه یافتن تظاهرات، امکان دارد جهت اعتراضات عوض شود؟ یعنی علاوه بر جلوگیری از تغییر قانون در اسرائیل، مطالبات اجتماعی هم وارد مبارزات مردم بشود؟
مژگان نوی: صددرصد. نه در آینده، بلکه هم اکنون نیز طرح مطالبات در تظاهرات در حال عوض شدن است. یکی از مهمترین تحولات در این اعتراضات امتناع از خدمت تعداد هرچه بیشتری از سربازان در ارتش است - میدانید که در اسرائیل خدمت در ارتش اجباریست - و این موضوع بسیار مهمیست، چرا که ارتش در اسرائیل چیز مقدسی تلقی میشود و تا کنون خودداری از خدمت فقط بهعنوان یک اعتراض سیاسی علیه آپارتاید و اشغال مناطق فلسطینی انجام میگرفته، ولی اکنون کسانی که حتی دست چپی هم نیستند میگویند که ما در یک ارتش دیکتاتوری خدمت نخواهیم کرد. این میتواند واقعاً رژیم اسرائیل را تکان شدیدی بدهد. این تحولیست که شروع شده و ما شاهدش هستیم، این به نوبه خود میتواند منجر به این شود که نتانیاهو برای نجات خود و برای برگرداندن این افراد به ارتش، دست به جنگی تمام عیار بزند و ما این را میدانیم که نتانیاهو کیست و هیچ خط قرمز اخلاقی و سیاسی ندارد و هرکاری از او بر میآید.
این امکان واقعا وجود دارد که برای مقابله با اعتراضات و با موجِ خودداری از خدمت، نتانیاهو آتشی را در جایی روشن بکند تا به مردم اسرائیل بگوید که الان باید متحد شویم، شرایط اضطراری است، در ارتش به نیرو نیاز داریم و مردم هم صددرصد شرکت خواهند کرد. میدانید که اسرائیلیها همیشه با این احساس زندگی میکنند که یک تهدید و یک ابرِ خطر بر فراز سرشان حضور دارد. این ترس را بهصورت مصنوعی تلقین میکنند و در خون و بطن وجود مردم رخنه کرده است. اگر نتانیاهو بجایی برسد که دیگر هیچ راهی نداشته باشد، من صددرصد باور دارم که این کار از او بر میآید که جنگی را شروع کند تا مردم را از اعتراضات دور و آنها را با مسئله دیگری مشغول بکند.
سؤال: درواقع با سلاح ناسیونالیزم به جنگ اعتراضات مردم برود...؟
مژگان نوی: دقیقا. و این چیزیست که دهها بار - اگر نه بیشتر- ثابت شده. در اسرائیل تمام مردم در یک ثانیه همه تفاوتهای فکری و سیاسی را وقتی احساس خطر میکنند، به کنار میگذارند. شاید در تمام دنیا چنین باشد.
سؤال: آیا این اعتراضات روی روابط خارجی دولت اسراییل تأثیری داشته است؟
مژگان نوی: روابط اسرائیل و آمریکا از زمان استقرار اسرائیل تا کنون در وخیمترین مرحله خود است. یعنی تا الان در هیچ برههای از تاریخ اسرائیل، روابط ما با آمریکا هرگز به این اندازه صدمه ندیده بوده. مثلا بایدن تا به امروز نتانیاهو را دعوت نکرده است، با این که چندی پیش رئیس جمهوری اسرائیل هرتزوگ را دعوت کرد و این بیاعتنایی سختی به نتانیاهو محسوب میشد. با این کار بایدن تقریباً بهصورت علنی روشن کرد که تا زمانی که نتانیاهو سیاستهای فعلی را پیش میبرد علاقهای به دعوت او ندارد. سیاستمداران آمریکایی و ازجمله چند تن از سفرای سابق آمریکا در اسرائیل برای اولین بار میگویند که آمریکا باید درباره کمکهای نظامی به اسرائیل تجدید نظر کند. اسرائیلیها هرگز تصور نمیکردند که آمریکا روزی با این لحن با اسرائیل برخورد کند.
سؤال: سیاستمدارهای رسمی فلسطینی در کرانه باختری و غزه و… با این اعتراضات چگونه برخورد میکنند؟
مژگان نوی: سکوت استراتژیک! از این نظر بین کرانه باختری و غزه تفاوتهایی وجود دارد. درواقع ابومازن [محمود عباس] همانطور که منتقدین فلسطینی میگویند، مثل یک عروسک در دست اسرائیل است و هیچ قدرت واقعی ندارد. ارتش اسرائیل به صورت روزانه در داخل شهرهای فلسطینی مثل رام الله، جنین، نابلس... که طبق قرارداد اسلو باید تحت تسلط کامل ابومازن باشند، هر کسی را که بخواهند میکشند یا دستگیر میکنند و بسیاری از این عملیات با همکاری خود مسئولین فلسطینی و دستگاه ابومازن انجام میگیرد.
غزه داستان دیگریست. این تصمیم استراتژیک حماس است که در حال حاضر هیچ بهانهای بهدست نتانیاهو ندهد. درواقع نظرشان این است: حالا که اسرائیلیها خود را از داخل ضعیف میکنند و خودشان کشور خودشان را پارهپاره میکنند، ما اکنون هر کاری بکنیم فقط به نفع نتانیاهو خواهد بود و بههمین دلیل وضعیت امنیتی از این لحاظ خیلی آرام است. نه حماس و نه جهاد اسلامی، عملیاتی انجام نمیدهند، نه موشکی نه حملهای و این یک تصمیم استراتژیک است که در حال حاضر بدون دادن بهانه به دست نتانیاهو، کنار بایستند و فقط تماشاگر باشند و عکسالعمل نشان دادنشان کار منطقیای نخواهد بود.
به خاطر وقتی که گذاشتید خیلی از شما متشکریم.
(1)- نگاه کنید به: https://www.btselem.org/about_btselem
- توضیحات
- نوشته شده توسط Administrator
- دسته: فلسطین
نکته دقیقاً همینجاست: با یک پوگروم طرفیم
مژگان (اورلی) نوی - ۲۷ فوریه ۲۰۲۳
ترجمه شکوفه محمدی
تصاویری هست که هرگز از ذهن خارج نمیشود. تصاویری که انگار میتوانید بویشان کنید، تصاویر قتلعام توسط شهرکنشینان اسرائیلی در حواره در یکشنبه شب، پس از کشته شدن دو برادر شهرکشین در شهری در کرانه باختری، دقیقاً همینگونه است: بوی دود، وحشت و پوسیدگی میدهد. پوسیدگی ما.
در طول سالهای گذشته، ما از افزایش نگرانکنندهی سربازان میلیشیای و شهرکنشینان در سراسر کرانه باختریِ اشغالی گزارش دادهایم که جوامع فلسطینی را به قتل رسانده، زخمی میکنند و به وحشت میاندازند. شب گذشته همین شبه نظامیان حواره را طعمهی شعلههای آتش کردند. به گفتهی شاهدان عینی، بلافاصله پس از قتل این دو شهرک نشین، ارتش اسرائیل دو ورودی حواره را بسته و به گروه شهرکنشینان اجازه داد تا با پای پیاده وارد شهرک شوند و هیچ کاری برای جلوگیری از جنایات متعاقب آن انجام نداد. در یک ویدیوی TikTok که شب گذشته پخش شد، شهرکنشینان در حال توزیع غذا به سربازان مستقر در ورودی شهر دیده میشوند؛ سربازان با خوشحالی غذاها را گرفته و به گرمی از آنها تشکر میکنند.
همزمان با سوختن حواره، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، پیامی ویدئویی منتشر کرد و از اسرائیلیها خواست که «خود راساً به اجرای قانون نپردازند» بلکه «به ارتش اسرائیل و نیروهای امنیتی اجازه دهند کار خود را انجام دهند». او از یادآوری این که این «کار» چیست ابایی نداشته و در اشاره به قتلعامهایی که نیروهای اسرائیلی در جنین و نابلس از ژانویه مرتکب شده، خاطرنشان کرد که ارتش در هفتههای اخیر «دهها تروریست» را از بین برده است. رئیسجمهور آیزاک هرتزوگ نیز درخواست مشابهی را خطاب به شهرکنشینان مطرح و تاکید کرد که خشونت علیه بیگناهان «شیوهی ما نیست».
با این حال، نتانیاهو و هرتزوگ در اظهارات خود ناخواسته اعتراف میکنند که مجازات دستهجمعی فلسطینیها از قبل در دستور کار مقامات مجری قانون اسرائیل قرار دارد، اما به خاطر حفظ نظم اجتماعی، این باید ارتش باشد که آن را اجرا کند، نه غیرنظامیان؛ به عبارت دیگر، وقتی نتانیاهو از شهرکنشینان میخواهد که به سربازان اجازه دهند «کارشان را انجام دهند»، درواقع به آنها میگوید که «اجازه دهید ارتش اسرائیل کار را برای شما انجام دهد».
در صدر همه قوانین وحشتناکی که این دولت تصویب خواهد کرد، مهمترین قانون در کتابهای اسرائیل - که هویت آن را مشخص میکند و سیاست آن را دیکته میکند - قانون حذف فلسطین است. برای این دولت راست افراطی، این منطق استعماری ـ شهرکنشینی یک فرمان الهی است. برای ارتش، این یک وظیفه عملیاتی است.
قانون حذف، وجوه بسیار و راههای زیادی برای به فعلیت رسیدن دارد. جمعه گذشته در الخلیل، فلسطینیها و فعالان ضداشغالگری، بیستونهمین سالگرد کشتار مسجد ابراهیمی را برگزار کردند که در آن باروخ گلدشتاین - قهرمان شخصی ایتامار بنگویر، وزیر امنیت ملی - ۲۹ نمازگزار فلسطینی را به قتل رسانید. هدف از این تظاهرات سالانه نه تنها زنده نگه داشتن یاد این قتل عام، بلکه مطالبهی بازگشایی خیابان شهدا، یکی از معابر اصلی الخلیل نیز بود که ارتش پس از کشتار، آن را به روی ساکنان فلسطینی بسته است. با این حال، راه برای شهرکنشینانی که در شهر زندگی میکنند باز است.
در حالی که مقابل خیابان شهدا ایستاده بودیم، سربازان قبل از شلیک گاز اشکآور و گلولههای لاستیکی به سمت ما، از پیشروی بیش از چند ده متری جلوگیری کردند. روند محو حضور فلسطینیها در قلب بزرگترین شهر کرانه باختری به گونهای است که حتی اعتراض نیز برای اشغالگران غیرقابل تحمل است.
القای ترس
اثربخشی سیاستهای حذف مستلزم دو شرط است: کشتار دسته جمعی و درجات مختلف خشونت از یک سو و حمایت یا همدستی مردم از سوی دیگر. اسرائیل هر دو را دارد.
پدیدهای که به «خشونت شهرکنشینان» معروف است، توالی بیپایان و روزانه حملاتی است که تنها سطحیترین نمودهای آن به رسانههای اسرائیلی میرسد. سربازان به بهانه "جنگ علیه تروریسم" میتوانند جنایات غیرقابل تحملی را مرتکب شوند که بسیاری از آنها نیز به ندرت گزارش داده میشود. انبوه جنایات، فراوانی، فراگیر بودن و تأیید صریح آنها توسط رهبری و افکار عمومی اسرائیل، همگی برای ایجاد واقعیتی طراحی شده است که در آن قانون حذف به یکی از قوانین طبیعت تبدیل می شود.
رهبری اسرائیل همیشه مهمترین نقش را در عادیسازی قانونِ حذف، بازی کرده است. بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی، یکی از قدرتمندترین وزرای دولت، توییت داوودی بن زیون، معاون شورای شهرکنشینان ساماریا را که خواستار «پاککردن» حواره شده بود، پسندید. ساعاتی بعد، او لحن "نرمتر" نتانیاهو و هرتزوگ را تکرار کرد و فقط از شهرکنشینان خواست که قانون را به دست خود نگیرند.
در همین حال، زویکا فوگل، از حزب راست افراطی« قدرت یهودی» که ریاست کمیته امنیت ملی کنست را بر عهده دارد، گفت که به قتلعام «مثبت» نگاه میکند و افزود: «یک حوارهی بسته و سوخته همان چیزی است که من میخواهم ببینم. این تنها راه مهار دشمن است. پس از قتلی مانند دیروز، وقتی که ارتش اسرائیل اقدامی نمیکند ما نیاز به آتشزدن روستاها داریم». تالی گوتلیو، از اعضای حزب لیکود، از محکوم کردن این قتلعام امتناع کرد و گفت که «نمیتواند مردم را هنگام عزاداری قضاوت کند». سرنوشت یک فلسطینی را تصور کنید که جرأت کرده چیزی مشابه این دربارهی یهودیان اسرائیلی بنویسد.
این واقعیت که رهبری اسرائیل از ایجاد ترس در فلسطینیها لذت میبرد، نه تنها یک لکهی اخلاقی پاکنشدنی برای ما یهودیان است، بلکه پیشگویی وحشتناکی در رابطه با رویدادهای آینده است. پیش از ادای سوگند ائتلاف جدید، امیر فاخوری و مرون راپوپورت هشدار دادند که این میتواند «دولت نکبت دوم» اسرائیل باشد. با این حال، ممکن است حتی آنها هم حدس نزنند که ائتلاف با چه قاطعیت، خونخواری و سرعتی برنامه خود را پیش میبرد.
برای مثال، از آغاز سال جاری، نیروهای اسرائیلی جان بیش از ۶۰ فلسطینی را در کرانه باختری گرفتهاند - مرگبارترین منطقه در این سرزمین در دو دهه اخیر – برنامههای توسعه شهرکسازی را تسریع کردند و قوانینی را به اجرا گذاشتند که شهروندی و اقامت فلسطینیها را لغو میکند. در جریان حمله به حواره، اعضای کنست لایحهای را برای قانونی کردن مجازات اعدام مطرح کردند.
چندین کیلومتر دورتر، وحشتی مدام صدها هزار اسرائیلی را فرا گرفته است؛ اسرائیلیهایی که هر هفته به خیابان میآیند تا به درستی به "اصلاح" قوانین بنیادی[1] توسط دولت اعتراض کنند. اما رژیم اسرائیل که هیچ حد و مرزی نمیشناسد، با آنچه میخواهد با فلسطینیها انجام دهد سنجیده میشود، نه با آنچه میخواهد در حق یهودیان بکند. قتلعام در حواره و واکنشهای رهبری اسرائیل، روشن میسازد که آنها تا چه حد مایلند در جنگ خود در راستای نابودی [فلسطین] پیش بروند.
- - - - - - - - - - -
[1] از بدو تاسیس کشور اسرائیل به مرور زمان قوانینی تحتعنوان "قوانین بنیادین" به ثبت رسیدهاند. تاکنون ۱۵ قانون بنیادی وجود دارد. آخرین قانونی که به ثبت رسیده، همان قانون "دولت ملت یهود" است. انگلستان و نیوزیلند نیز دارای چنین سیستمی هستند.
در اسرائیل این قانون میبایست هر بار از طرف دادگاه عالی کشور تأیید شود. اصلاح سیستم قضایی که هفتههاست مورد اعتراض مردم قرار گرفته دقیقا مربوط به همین نکته است. این دادگاه عالی تا حدودی مستقل از دولت و گاهی در مخالفت با آن عمل میکند، از جمله یک مورد مشخص آن، پروندهای قضایی خود نتانیاهو است. دولت کنونی قصد دارد شدیدا قدرت این دادگاه را کم کند تا مجلسِ تحت کنترل راست افراطی بتواند هر قانونی را که میخواهد به اجرا بگذارد. این امر برای بسیاری پایان "دموکراسی" خواهد بود. (زیرنویس از مترجم)
برگرفته از: https://www.972mag.com/huwara-pogrom-settlers-elimination/
***********
نوشتهای از سامان احمدزاده در همین رابطه
آیا صبرا و شتیلای دیگری در راه است؟
بدون شک در روزهای آینده شاهد تحولات دیگری در فلسطین اشغالی خواهیم بود، به جرأت میتوان گفت که رژیم استعماری و دولت راست افراطی حاکم بر اسرائیل تصمیم گرفته است که در ادامهی عملکرد فاشیستی خود بار دیگر ضربهی مهلکی بر فلسطینیها وارد کند. قتلعام در جنین، نابلس، اورشلیم و حملات خونین و تخریب خانهها در همه محلات، به آتش کشیدن هرآنچه ممکن است توسط گروههای متوحش شهرکنشین، گروههایی که شهرها و روستاهای فلسطینی را مانند حوارا واقع در شمال ساحل غربی و در جنوب نابلس در نوردیدند و اقدامات تنبیهی علیه زندانیان فلسطینی.
در شرایطی که افکار عمومی متوجه جنگ اوکراین و زمینلرزههای هولناک ترکیه و سوریه است، فاشیستهای حاکم بر اسرائیل نه تنها به پاکسازی قومی فلسطینیها ادامه میدهند بلکه هر روز بر شدت توحش خویش میافزایند..هدف چیزی نیست مگر "کار" را تمام کردن،.به عبارت دیگر به پایانرساندن جنایتی که از سال 1948 آغاز کردهاند. کشتاری که هم اکنون در حوارا در جریان است بار دیگر چهرهی واقعی این رژیم را عیان کرده و جایی برای مماشات نمیگذارد..حمایت و همبستگی با خلق فلسطین معیار است. سکوت رسانههای دولتهای سرمایه در غرب و دولتهای ارتجاعی خاورمیانه، ذرهایی از مقاومت تحسینبرانگیز فلسطین نمیکاهد. بار دیگر تاکید میکنیم که انعکاس آنچه در فلسطین میگذرد وظیفه عاجل کمونیستها و انقلابیون میباشد، درعینحال پیوستن و تبلیغ جنبش بایکوت اسرائیل BDS سلاحی است که لحظهایی نباید فراموشمان شود.
- توضیحات
- نوشته شده توسط Administrator
- دسته: فلسطین
ملاحظاتی پیرامون انتخابات اخیر اسرائیل
اول نوامبر 2022 برای پنجمین بار در چهار سال گذشته انتخاباتی در اسرائیل جهت انتخاب نخستوزیر برگزار شد. این دور از انتخابات همانطور که انتظار میرفت به پیروزی نتانیاهو منجر گشت؛ اما آنچه توجه همه ناظران را به خود جلب نمود ترکیب ائتلافی است که به نخستوزیر سابق این کشور اجازه داد تا بار دیگر بر مسند قدرت و سیاستهای خانمانسوز خویش را نسبت به فلسطینیان پیگیرد اگر چه نباید این واقعیت را فراموش کنیم که دولت قبلی به نخستوزیری یائیر لاپید علیرغم اینکه خود را موافق تشکیل یک دولت فلسطینی اعلام کرده بود در عمل بیش از همه به اعمال خشونت پرداخت. باری این بار نتانیاهو با تکیه بر ائتلافی که از احزاب راست افراطی گرفته تا احزاب مذهبیون افراطی و همچنین آنانی که به برتری قومی یهودیان معتقدند میرفت، توانست نهایتا بین ۶۲ و ۶۴ کرسی مجلس را بدست آورد.
این بدون شک راستترین و افراطیترین دولتی میباشد که اسرائیل تاکنون به خود دیده است .طبق معمول گفتمان امنیتی و ملی مذهبی، بخش اصلی کارزار انتخاباتی را به خود اختصاص داده و با کمک دستگاه ایدئولوژیک عریض و طویل دولت توانست بر ترس و هراس اهالی این کشور افزوده و آنان را اینبار هرچه بیشتر به دامان جریانات راست و انواع نژادپرستان و افراطیون مذهبی بکشاند. حضور صهیونیستهای مذهبی افراطی و برتریطلبان یهودی را میتوان خطری جدی برای خلق فلسطین تلقی کرد چرا که برای این حضرات تشکیل این کشور مبتنی بر فرمانی الهی بوده و این وظیفه هر یهودی است که از سرزمین مقدس و اهالی یهودی آن دفاع و تلاش کند و در این راستا اعمال خشونت نه تنها جایز بلکه وظیفهایی مقدس میباشد.
نکته دوم و قابل توجه این انتخابات، نابودی کامل آنچه چپ رسمی این کشور را نمایندگی میکرد میباشد. حزب کار که بهطور مداوم و از بدو تاسیس این کشور در سال ۱۹۴۸ بهعنوان یکی از دو حزب مهم اسرائیل تلقی میشد این بار به سختی توانست از مرز ۳.۲۵% لازم عبور کرده و با % ۳.۶۹ آراء چهار نماینده خواهد داشت. شریک طبیعی این حزب یعنی میرتس که جریانی لائیک و چپ معرفی میشد این بار با کسب فقط %۳.۱۶ یک نماینده هم نخواهد داشت.
نکته دیگر اینکه این تحولات که در تاریخ این کشور حائز اهمیت هستند در بیتفاوتی نسبی شهروندان اتفاق افتاد، زیرا بیش از نیمی از جمعیت، یعنی %۵۲.۵ در این انتخابات شرکت نکردند.
از این پس هیچکس نمیتواند بر ماهیت اشغالگر و آپارتاید بودن همیشه این دولت خط بطلان کشیده و منکر آن شود که آنچه فلسطینیان و یاران آنها همیشه میگفتند این بار از زبان خود سیاستمداران اسرائیل جاری شد. کسانی البته هستند که یا از جایگاهی متوهم و یا از آنجا که از شرایط موجود بهنوعی بهره میبرند همجنان بر سراب مذاکرات پافشاری میکنند.تمامی شهرکسازیها از ۱۹۴۸ تا به اکنون بیانگر این واقعیت است که هیچکدام از دولتهای اسرائیل هرگز خواهان صلح نبوده و نیستند. تعداد این شهرکها تاکنون بیش از دویست تخمین زده میشود و صدوسی شهرک از طرف دولت اسرائیل به رسمیت شناخته شده و موجودیتی قانونی پیداکردهاند. امروز در سرزمینهای اشغالی با حضور بیش از ششصدهزار شهرکنشین یهودی که عمدتا از صهیونیستهای مذهبی هستند مواجه هستیم. نگاهی کوتاه به نقشه فلسطین و چگونگی افزایش و پراکندگی این شهرکها و تمام ساختوسازهای مربوطه، نشان میدهد که هدف آپارتاید حاکم این است که امکان هر نوع تداوم ارضی را برای فلسطین از بین ببرد. تلاش آپارتاید این است که بخش اعظم خلق فلسطین را ناچار به کوچ کند تا راهیِ کشورهای عرب منطقه شوند. بقیه اهالی را تحت فشار و در فقر مطلق حفظ کرده تا به نیروی کار ارزان در خدمت سرمایه داران اسرائیلی تبدیل شوند.
از طرف دیگر آنجه بیش از هر چیز چنین سیاستی را ممکن میکند همانا ناکارآیی مقامات تشکیلات خودمختار فلسطین از یک طرف وسیاستهای حماس در غزه از طرف دیگر میباشد. تمام شواهد بیانگر تغییراتی اساسی در بین نسل جوانان مبارز فلسطینی است. شورش خودجوش اهالی محله شیخ جراح در اورشلیم در سال گذشته و حمایتی که در تمام فلسطین از آن شد عملا هشداری بود به مقامات فلسطین که در غیاب انتخاباتی دیگر کوچکترین مشروعیتی جهت نمایندگی این خلق ندارند. یادآوری میکنیم که آخرین انتخابات فلسطین به ۲۰۰۶ برمیگردد. عدم برگزاری انتخاباتی که میبایست در سال ۲۰۲۱ برگزار میشد و از طرف محمود عباس لغو شد موجی از اعتراضات بر علیه محمود عباس و تشکیلات خود مختار برانگیخت.
در چنین شرایطی وظیفه ما که فلسطینی نیستیم و در فلسطین زندگی نمیکنیم، نمیتواند چیزی جز همبستگی فعال با این خلق قهرمان باشد. همبستگی ما باید همان اندازه فعال باشد که مقاومت هفتاد و چهار ساله این خلق بوده. انجام این مهم از دو طریق ممکن است: در درجه اول انعکاس دائم اخبار مبارزات و مقاومت فلسطین و درعینحال پیوستن فعال به جنبش بایکوت محصولات اسرائیلی BDS. خرید این محصولات یعنی پذیرش و سکوت در مقابل اشغال و کشتاری که از سال ۱۹۴۸ همچون نقطه ننگی بر تاریخ معاصر، چشم هر انسانی را آزار میدهد.
سامان احمدزاده
20 نوامبر 2022
- توضیحات
- نوشته شده توسط Administrator
- دسته: فلسطین
مصاحبه با مژگان نوی
رئیس هیئت مدیره مرکز اطلاعات برای حقوق بشر در مناطق اشغالی - بتسیلم(۱)
۳۰ اوت ۲۰۲۲
بهرام قدیمی
قاعده بر آن است که هر کشوری برای خود دولتی دارد که با در دست داشتن انحصار خشونت، قدرت سیاسی را در خدمت طبقه حاکم اعمال میکند؛ ارتش و دستگاه پلیس از اساسیترین ابزار این اعمال قدرت هستند؛ اما در اسرائیل، این ارتش است که دولت را در اختیار خود دارد. تمام ساختار کشور نظامیست و همین ساختار است که حفظ و اجرای آپارتاید حاکم بر قوانین و جامعه را تضمین میکند. در کشورهای بهاصطلاح متمدن غربی، تبلیغات اسرائیل آنچنان یک جانبه در مطبوعات انعکاس مییابد که تو گویی فلسطینیان بودند که اسرائیل را اشغال کردهاند؛ هیچ صدای مخالفی نباید شنیده شود! با این وجود، همواره صدای اعتراض یهودیتبارانی به گوش میرسد که جانبدار حقوق برابر بین اسرائیلیها و فلسطینیان هستند. آنها واقعیات حاکم بر جامعه اسرائیل را به پژواکی تبدیل میکنند که در آن سوی جهان نیز به گوش میرسد. ما نیز سراغ وجدانهای بیدار اسرائیل میرویم، مژگان نوی، یکی از این وجدانهاست که با شجاعت بسیار جانبدار حقانیت قضیه فلسطین و دشمن مصمم آپارتاید اسرائیل است.
ب ق
- اجازه بدهید قبل از این که به گفتوگو در مورد کارتان بپردازیم، کمی از خودتان حرف بزنیم. آیا شما در اسرائیل متولد شدید؟ اگر نه، از کجا و در چه زمانی به اسرائیل مهاجرت کردهاید؟
من متولد ایران، تهران هستم. ما اواخر ژانویه ۱۹۷۹ در گرماگرم انقلاب به اسرائیل مهاجرت کردیم. یعنی دقیقا همان روزی که شاه ایران را ترک کرد ما هم ایران را ترک کردیم.
هنگام مهاجرت از ایران من هشت سال و نیم داشتم و بهعنوان یک کودک طبیعتا مفهوم عمیق انقلاب و این جنب و جوشها و این که مردم چه می خواهند را بهصورت خیلی سطحی درک می کردم، یعنی تنها می فهمیدم که وضع خیلی عوض شده. مسئله مهاجرت ما هم خیلی زود انجام شد، یعنی در واقع مهلتی نبود برای این که پدر و مادر بهصورت آرام و عمیق با ما صحبت کنند تا ما بدانیم چرا از کشورمان می رویم یک جای دیگر.
- شما بعد از مدتی فعالیتتان را در بتسیلم شروع کردید. از چه زمانی و در حال حاضر چه مسئولیتی در آن دارید؟
فعالیت من در بتسیلم فقط یک جزء از فعالیتهای سیاسی و حقوق بشریام است و در واقع یک جزء متاخرتر. من بهعنوان یک فعال سیاسی بیشتر از بیست سال است که فعالم؛ چه در شغلم [روزنامهنگاری] و چه در فعالیتهای عدالت طلبانه و در مؤسسات حقوق بشر و چپ سیاسی. من هفت سال است که در مدیریت بتسیلم هستم و الان هم همانطور که گفتید از ۱۹ ژوئیه ۲۰۲۲ ریاست مؤسسه را به عهده گرفتهام. هیئت مجریه یک ساختاری است که خود مدیر کل این مؤسسه را به نوعی همراهی میکند: مثلا نظارت میکند که اهداف علنی مؤسسه پیش برود، که کار مؤسسه طبق این هدفها جلو برود و یا هر جور کمک دیگری که مدیر مؤسسه لازم داشته باشد. یعنی نوعی پشتیبانی که هم نظارت میکند و هم کمک به پیشرفت کار.
- امروز صبح در فیسبوکتان نگاه میکردم. دیدم که در شهر جنین بودید و وقتی برمیگشتید، در یک پست کنترل مدت زیادی معطلتان کردند. چرا؟
خب بتسیلم حدود یک سال و نیم پیش یک گزارش منتشر کرد که در آن تقریبا تمام مناطقی که تحت تسلط رژیم اسرائیل است را بهعنوان رژیم آپارتاید شناخت. آنچه برای من اتفاق افتاد اجرای همین آپارتاید است که یکی از معناهایش جداکردن بر اساس هویت قومی مردم منطقه است. رژیم نمیخواهد که یهودیهای اسرائیلی بهعنوان انسان با انسان فلسطینی ملاقات کنند و رابطه دوستی داشته باشند. مناطق فلسطینی کرانه باختری به سه بخش تقسیم شدهاند: مناطق C که تحت تسلط کامل اسرائیل هستند؛ مناطق B که تحت تسلط نظامی اسرائیل است و خدمات مدنی به عهده فلسطینیهاست؛ و مناطق A که شهرهای فلسطینی بزرگ کرانه باختری هستند مثل رامالله، بیتلحم، جنین، نابلس... که بر اساس قرار داد اسلو باید هم از نظر امنیتی و هم از نظر خدمات مدنی تحت تسلط کامل دولت فلسطین باشند. ولی اسرائیل طبق قانون برای یهودیهای اسرائیل کاملا غدغن کرده که وارد مناطق A بشوند و به نظر من این یک نوع قانون است که نه تنها هیچ نوع منطقی ندارد بلکه اگر منطقی در آن باشد، این منطق نگه داشتن و تقویت رژیم آپارتاید است. من خودم در شهر جنین آشنا و دوست دارم و به ملاقاتشان رفتم و موقع برگشتن برای سربازهای پست کنترل خیلی عجیب بود که یک زن یهودی تنها وارد جنین شده است. بهخصوص این که دیروز صبح زود [۲۹اوت ۲۰۲۲] ارتش اسرائیل مجددا به جنین حمله و تیراندازی کرده و چند نفر را زخمی و دستگیر کرده بود. و اینطور روزها بهطور طبیعی وضع حساستر میشود. ولی خب، برای سربازهای اسرائیلی و برای نود و نه درصد از یهودیهای اسرائیل وارد شدن یک یهودی به مناطق فلسطینی، بدون اسلحه امر بسیار عجیبی است؛ و این امر به نظر من یک مصیبت است. چگونه به جایی رسیدهایم که اگر اسلحه روی مردم نکشیم نمیتوانیم با آنها ملاقات کنیم و با آنها حرف بزنیم. تنها شیوهای که برای روبرو شدن با فلسطینیها یاد گرفتهایم، به دست گرفتن اسلحه است.
- بتسیلم در سطح بینالمللی سازمانی شناخته شده است ولی ایرانیان کمتر با کار آن آشنا هستند؛ ممکن است کمی در مورد تاریخ بتسیلم برای ما بگویید؟ از چه زمانی کارش را آغاز کرده، در چه زمینههایی کار میکند و چه نیازی به چنین تشکلی وجود دارد؟
بتسیلم یک سازمان اسرائیلی است و تقریبا بیست و پنج سال پیش تاسیس شد. بعد از اشغال مناطق فلسطینی در ۱۹۶۷ در طول چندین و چند سال ادعای اسرائیل این بود که این یک وضعیت موقت است و با مذاکرات صلح بالاخره این مناطق در دست ما نخواهد ماند. اما با گذشت زمان بیشتر و بیشتر معلوم شد که اسرائیل بههیچوجه قصد جدا شدن از این مناطق را ندارد بلکه هر بار شهرکهای غیرقانونی بیشتری میسازد و اسرائیلیها را تشویق میکند که آنجا زندگی کنند، و در عین حال این چیزی است که بدست آوردنش فقط با سرکوب بسیار سخت حقوق فلسطینیها در منطقه ممکن است. بتسیلم با این هدف تاسیس شد که اول از همه این نقض حقوق بشر مردم فلسطین در مناطق اشغالی را مستند کند.
آن را مستند کرد و به اطلاع جامعه اسرائیل رساند. آنموقع هنوز تا حدودی طرز فکر ما این بود که شاید اسرائیلیها نمی دانند در درون مناطق اشغالی چه میگذرد و سربازان و ساکنین مناطق اشغالی چهکار میکنند. اولین هدف این بود که این نقض حقوق بشر را مستند کنیم و به اطلاع مردم اسرائیلی برسانیم. بعد به مرور زمان از وقتی که اشغال این مناطق، هم خیلی وسیعتر شد و هم عمیقتر و خشنتر، ما هرسال چند گزارش مینویسیم. هردفعه درباره موضوع بزرگ دیگری، مثلا غصب اراضی فلسطینی. نه صرفاً اشغال، این که زمین را اشغال کردند جای خودش ولی بعد بهطور قانونی اسرائیل خودش را صاحب این زمین ها میکند و مالکان اصلی ملکشان را از دست می دهند.
- یعنی به لحاظ قانونی این زمینها را به نفع یک اسرائیلی مصادره میکنند؟
بله دقیقا. مثلا مصادره زمینها و مسئله آب که در این منطقه تبدیل به یک مسئله بسیار بحرانی شده است. این یکی از قسمتهای مهم کار بتسیلم است: یعنی نوشتن گزارش در مورد مسائل بزرگ. یکی از کارهایما این است که با دیپلماتهای بینالمللی همکاری کنیم تا در مورد چیزهایی که به نظر ما آنها باید بدانند، اطلاعات واقعی به دستشان برسد؛ تا در زمان تعیین سیاستهایشان نسبت به اسرائیل، این اطلاعات را هم در نظر داشته باشند.
- آیا فکر میکنید که گزارشهای شما یکی از عواملی بوده که بسیاری از ان جی اوها و مجامع بینالمللی، اسرائیل را بهعنوان رژیم آپارتاید به رسمیت شناختند؟
بدون شک تأثیر خیلی بزرگی داشته؛ یعنی باید بگویم که قبل از بتسیلم مؤسسات فلسطینی بودند که در مورد اسرائیل بهعنوان یک کشور تحت آپارتاید صحبت میکردند ولی خُب، نام بتسیلم در حوزههای بینالمللی شناخته شده بود و موقعیت آن در این حوزهها طوری بود که وقتی ما علنا اسرائیل را بهعنوان یک رژیم آپارتاید خطاب کردیم، دیگر این یک اصطلاحی شد که حوزه حقوق بینالمللی استفاده از آن را شروع کرد. بعد از بتسیلم، سازمان عفو بینالملل[امنستی] هم چیزی شبیه همین منتشر کرد. سازمان دیدبان حقوق بشر [هیومان رایت واچ] یکی دیگر از سازمانهای بزرگ بود که بعد از بتسیلم این کار را انجام داد و چندین و چند مؤسسه دیگر... بدون شک بتسیلم اولین قدمها را برداشت.
- آیا شما با گروهها و سازمانهای فلسطینی ارتباط دارید و همکاری میکنید؟
بله بسیار زیاد. یعنی سر هر موضوعی اگر قرار به همکاری باشد، طبیعتا مؤسسات حقوق بشری فلسطینی یکی از مهمترین آدرسهایی است که ما برای همکاری داریم. نمیدانم آیا شما هم خبر دارید یا نه که اسرائیل اخیرا شش سازمان حقوق بشر فلسطینی را بهعنوان مؤسسات تروریستی ارزیابی کرده و آنها را تعطیل کرده است. بتسیلم از همان اول بهصورت علنی گفت که اینها همکاران ما هستند و ما همکاریمان را با آنها ادامه خواهیم داد و از آنها پشتیبانی میکنیم. این یک جزء خیلی مهم از کار ماست.
- در مورد مقولهای شنیدهایم که معروف است به «نرمالیزاسیون»؛ آیا شما هم در اینمورد چیزی شنیدهاید و آیا کسی فعالیت شما در چارچوب همکاری با گروه های فلسطینی را به این اسم نمینامند؟
ببینید گروههای فلسطینی درباره این که چگونه باید ضداشغالگری و آپارتاید اسرائیل مقاومت کرد، نظرات گوناگون و خیلی متفاوتی دارند. هریک با دیگری فرق میکند و بدون شک این مسئله نرمالیزاسیون وجود دارد و حتما هستند گروههای فلسطینی که این نوع همکاری را خوب نمیبینند ولی معنای اساسی نرمالیزاسیون ربطی به مؤسساتی مثل بتسیلم ندارد. برای این که اولا ما نماینده رسمی کشور نیستیم، بلکه کاملا برعکس. و ثانیا، نمیخواهیم از همکاری با فلسطینیها برای خوشبینتر کردن مردم نسبت به اسرائیل سوءاستفاده بکنیم. یعنی کسی که با ما همکاری میکند برایش واضح است که این اصلا هدف ما نیست و نرمالیزاسیون در اساس ربطی به ما نباید داشته باشد. ولی کسانی هستند که ابدا و مطلقا با هیچ آدم یا مؤسسه اسرائیلی همکاری نمیکنند و نخواهند کرد، حتی اگر به روشنی صهیونیست نباشند و ضد رژیم اسرائیل فعال باشند.
- آیا در راستای فعالیتهایتان از جانب دولت اسرائیل فشارهایی را متحمل میشوید؟
دولت اسرائیل سالهاست که بهصورتهای مختلف سعی میکند کار فعالان حقوق بشر، یعنی مؤسسات و افراد را تا حدی که میتواند محدود کند و چند قانون هم تصویب کرده است تا مؤسساتی مانند بتسیلم را تحت فشار مالی قرار بدهد. ولی باید گفت که معنی دولت آپارتاید همین است که مثلا مؤسسات فلسطینی را دولت اسرائیل به نام مؤسسات تروریست اعلام میکند، دفاترشان را میبندد و دستگیرشان میکند. ولی ما بهعنوان اسرائیلیِ یهودی، حتی اگر رژیم از ما خوشش نیاید، فقط به این خاطر که یهودی هستیم، تحت حمایت رژیم آپارتاید قرار داریم. این دقیقا یکی از مزایایی است که رژیم آپارتاید به یهودیان میدهد: به خودش اجازه نمیدهد که همان عملیاتی را که ضد مؤسسات فلسطینی میکند ضد موسسات یهودی هم بکند. به این خاطر که این ضد منطق آپارتاید است. شاید روزی کار به آن جا هم بکشد. یعنی ما همیشه خودمان را برای روزی که شرایط سخت تر بشود حاضر میکنیم. شاید روزی واقعا دفترمان را ببندند یا شروع به دستگیر کردن فعالانش بکنند. ما خودمان را برای آن روز حاضر میکنیم ولی فکر نکنم که چنین روزی نزدیک باشد.
-بسیاری از افراد در اروپا، بهخصوص دولتها، جنبش بایکوت و عدم سرمایهگذاری در اسرائیل یعنی BDS را یک حرکت یهودیستیزانه [آنتی سمیت] ارزیابی می کنند. شما در این باره چه نظری دارید و چرا؟
این را باید گفت که موضوع فقط بی-دی-اس نیست، بلکه دولت اسرائیل از زمان استقلالش، یادبود هولوکاست را تبدیل به یک چوب سیاسی کردهاست که بر سر این و آن می زند. هم یک چوب که با آن بر سر دیگران می زند و هم یک پرده که پشتش جنایات خودش را پنهان می کند و این کار به حدی رسیده که هر انتقادی به سیاستهای اسرائیل منجر به متهم شدن به آنتی سمیتیزم و... میشود. و من این را باید بگویم، که بهعنوان یک یهودی کمتر چیزی هست که بیشتر از این سیاست اسرائیل مرا ناراحت بکند. برای این که این واقعا لگدمال کردن یادبود بزرگترین فاجعهای است که برای قوم من اتفاق افتاده و تبدیل کردنش به یک ابزار که با آن میشود دیگران را آلت دست کرد؛ واقعا از این جنبه برای من بهعنوان یک یهودی خیلی دردناک است. برای این که یهودیستیزی [آنتی سمیتیزم] واقعی در جهان وجود دارد و بزرگ میشود ولی با این سیاستها اسرائیل هیچ مبارزهای با یهودیستیزی واقعی نمیکند و این را فقط به یک چوب سیاسی تبدیل کرده است و همزمان رهبران بینالمللی را که به گروههای یهودیستیز خیلی نزدیک هستند بهصورت علنی بهعنوان میهمان دولت اسرائیل دعوت میکند. چون می تواند به آنها اسلحه بفروشد و معاملات نظامی کند. پس [دولتمردان] چشمشان را روی یهودیستیز واقعی میبندند، چون منفعت مالی در این معاملهها با این رهبران یهودیستیز است. ولی فعالان حقوق بشر را بهعنوان یهودیستیز قلمداد میکنند و آن هم باز برای منافع سیاسی خودشان.
ـ بنابراین اگر به نظر شما کار بی-دی-اس درست است آنگاه آنهایی که طرفدار بی-دی-اس هستند، رابطه شما بهعنوان یک گروه اسرائیلی با فلسطینها را چگونه توجیه میکنند؟
کار بتسیلم هیچ ربطی به بی-دی-اس ندارد. بی-دی-اس به این معنا نیست که هرچیز اسرائیلی را باید تحریم کرد.شاید کسانی هستند که اینطور تفسیر میکنند. ولی این تفسیر اشتباهی از فکر سیاسی بی-دی-اس است. بی-دی-اس ربط دارد به آن نوع همکاری که اسرائیل از آن منفعت تبلیغاتی یا هر نوع منفعت دیگری بهدست میآورد و ربطی به بتسیلم ندارد. در عین حال اگر فلسطینیهایی هستند که بی-دی-اس را اینجور ترسیم میکنند که اصولاً هیچ رابطهای، اصلا و ابدا با هیچ مؤسسه اسرائیلی نباید داشته باشند، ما به آنها هم کاملا احترام میگذاریم و آنها را میفهمیم. زیرا ما اصلا نمیخواهیم به مردم تحت اشغال بگوییم باید چه طوری مبارزه کنند و این کار در اختیار هر فلسطینی است.
ـ ارزیابی شما از وضعیت افکار عمومی درون اسرائیل در رابطه با قضیه فلسطین چیست؟ آیا به نظر شما میتوان هنوز رویای صلح بین دو ملت و طرح تشکیل دو دولت را پروراند؟
این دو مسئلهی متفاوت است. یعنی من نمیدانم برپا کردن دو دولت مستقل عملی هست یا نه، ولی به نظر من فشار بینالمللی باید برای پایان یافتن سرکوب و اشغالگری مناطق فلسطینی باشد؛ توقف ساختن شهرکهای غیرقانونی؛ توقف عملیات ارتشی و نظامی اسرائیل در منطقه. حالا یک دولت باشد یا دو دولت، ما بهعنوان مؤسسه حقوق بشر هیچ موضعی نداریم که به چه صورت باید این درگیری تمام بشود. ما تمام نگرانیمان این است که نقض حقوق بشر باید متوقف بشود و اینکار بدون پایان بخشیدن به آپارتاید و اشغالگری مناطق فلسطینی عملی نمیشود.
ـ جالب است بدانیم مردم عادی در اسرائیل نسبت به افرادی مثل شما چه فکر میکنند؟ منظورم گروههای راست افراطی در اسرائیل نیست، بلکه مردم بهطور عموم وقتی میشنوند شما از حقوق ملت فلسطین دفاع میکنید، با شما چطور رفتار میکنند؟
فکر میکنم افرادی مثل من که بهصورت علنی خودمان را یهودی غیر صهیونیست در اسرائیل میدانیم، کمتر از یک درصد از جامعه هستیم و همانطور که میتوانید تصور کنید، برخورد خیلی مثبتی با ما ندارند. من روزنامه نگار هستم و مقاله که مینویسم، خیلی عادی است که دهها کامنت میگذارند که تو جاسوسی، تو دشمنی، دشمن داخلی هستی. تو را باید اینکار و آنکار کرد، باید تو را از کشور بیرون کرد و... از این حرفها زیاد است ولی باز هر دفعه به خودم یادآوری میکنم که هنوز با تمام این برخوردها، وضعیت من خیلی خیلی بهتر و امنتر از وضعیت تمام دوستان فلسطینیام است که بر سر آنها هرچه بخواهند میتوانند بیاورند، اما به سر من بهعنوان یک زن یهودی نمیتوانند بیاورند.
ـ شما با توجه به تجربهتان، در این شرایط چه دورنمایی را برای فعالیت بتسیلم و ورای آن برای کل منطقه (یعنی اسرائیل و فلسطین) میبینید؟
ببینید ما سالهای سال واقعا فکر میکردیم که اگر این اطلاعات را به دست جامعه یهودی اسرائیلی برسانیم، آنها را قانع میکنیم که این وضع به نفع خود ما هم نیست، یعنی به نفع هیچ کس نیست. چرا ما بخواهیم که بچهها و نوههایمان را هم بفرستیم که سرباز بشوند و یک ملت دیگر را سرکوب کنند؟ بهخاطر این که تا وقتی اشغالگری ادامه دارد، مقاومت فلسطینیها هم ادامه خواهد داشت. این چیزی بود که ما مطمئن بودیم که بالاخره یک روزی اسرائیلیها متوجهش میشوند و میفهمند و سیاست را عوض میکنند. ما الان به جایی رسیدهایم که میفهمیم طرز تفکر جامعه اسرائیلی فقط به سمت راست سیاسی پیش میرود و بهصورت خیلی سریع طرز تفکر عمومی به طرف خشونت بیشتر، سرکوب بیشتر، بیشتر سرزمین گرفتن، بیشتر شهرکهای غیرقانونی ساختن و… میرود. اگر من امروز بخواهم آیندهای را تصور بکنم، تنها با امید به این است که جامعه بینالمللی بفهمد که دیگر از این حد بیشتر دفاع کردن از اسرائیل، شرکت در جنایات اسرائیل است. و بهخاطر حق هر دو مردم: هم فلسطینیها و هم اسرائیلیها، باید روی اسرائیل فشار بیاورند تا مجبورش کنند تا از این سیاستها خودداری بکند. یعنی باید اسرائیل را به جایی برسانند که دیگر برایش منفعت نداشته باشه که این سرزمینهای اشغالی را در دست داشته باشد و چند میلیون فلسطینی را هر روز زیر پا له کند. برای این که برای اسرائیل الان خیلی پر منفعت است. و کسی که میتواند اسرائیل را قانع کند که به نفعش نخواهد بود، فقط جامعه بینالمللی است.
اجازه بدهید یک چیز بهعنوان یک ایرانی به شما بگویم: برای من خیلی طول کشید تا بفهمم که من بهعنوان یک ایرانی که در نه سالگی بهعنوان مهاجر از ایران به این سرزمین آمده، حتی قبل از این که پایم را از هواپیما بیرون بیاورم و بگذارم روی زمین، در این کشور حقوق بیشتری داشتهام تا یک خانواده فلسطینی که صدها سال اینجا زندگی میکرده است. این مرا در یک جایگاه استعمارگر [کولونیالیست] میگذارد. با تحت اشغال بودن، آدم احترامش را از دست میدهد، ولی اشغالگر بودن هم هیچ احترامی ندارد. یعنی واقعا برای خود ما یک چیز بسیار خجالت آور است، اگر میخواهیم یک چیزی از بشریت خودمان را نجات بدهیم، مجبوریم با این وضعیت مبارزه بکنیم.
«تا در همهء جهان یکی زندان هست، در هیچ کجای عالم آزادی نیست.»(۲)
ـ از شما خیلی سپاسگذارم مطمئن باشید که باز هم به سراغتان میآییم.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
(۱) - Interview with Orly Noy, chair of the board of B’Tselem – The Israeli Information Center for Human Rights in the Occupied Territories.
Left-wing Mizrahi activist, writer and editor on the web-based blog magazine +972, translates Farsi poetry and prose into Hebrew.
(2) - اسماعیل خوئی: یک تکهآم آسمان آبی بفرست، ص۱۶:
«با یک دل غمگین به جهان شادی نیست. تا یک ده ویران بُود آبادی نیست.
تا در همهء جهان یکی زندان هست، در هیچ کجای عالم آزادی نیست.»
- توضیحات
- نوشته شده توسط Administrator
- دسته: فلسطین
چرا باید پلیس در تشییع جنازه شیرین ابوعاقله حضور داشته باشد؟
نویسنده: گیدئون لوی
[همانطور که میدانید در گیرودار مراسم تشییع جنازه خبرنگار شجاع فلسطینی، شیرین ابوعاقله جهانیان با ناباوری شاهد وحشیگری بیحدوحصر پلیس اسرائیل بودند. این امر از مرز درگیریهای رایج بر سر قضیه فلسطین فراتر رفته و در خود جناحهای اسرائیلی نیز تشنجاتی برانگیخت.
متنی که در زیر میخوانید عکسالعمل گیدئون لوی نویسنده و روزنامهنگار اسرائیلی، به این رفتار پلیس و حاوی هشدار او به کل جامعه اسرائیل در ارتباط با آزادیهای "دمکراتیک" خود آنهاست. چیزی که باز به گفته خودش دهها سال است فلسطینیها با گوشت و پوست خود آن را در کل سرزمین فلسطین تاریخی احساس کرده و میکنند.]
این جمعه شب هیچ فرد اسرائیلی نباید راحت بخوابد زیرا پلیس ما چیزی از "سربازان توفان" [نیروهای ضربتی آلمان نازی] کم ندارد. فلسطینیها مدتهاست که این موضوع را میدانند، اما اسرائیلیها هم باید این را دریابند که پلیس اسرائیل دیگر هیچ حد و مرزی نمیشناسد.
چه پلیس با یونیفورم آبی و چه پلیس مرزی با یونیفورم سبز به عمیقترین و ثقیلترین مفهوم کلمه به "سربازان توفان" تبدیل شدهاند. برای توصیف آنها هیچ کلام دیگری وجود ندارد. هر شهروند کشوری که نیروی پلیس آن چنین است میبایست نه تنها نگران باشد بلکه از این موضوع وحشت کند. این امر مدتهاست که دیگر برای فلسطینیها نگران کننده نیست. آنها به آن عادت کرده و با خود زخمهایی از آن را حمل میکنند. حال اسرائیلیها نیز باید مضطرب و دلواپس باشند.
هرکس که با چنین درجهای از وحشیگری به مراسم تشییع جنازه یک قهرمان محبوب این سرزمین حمله کند، در شرایط دیگر نیز همین رفتار را خواهد داشت؛ چه دو روز پیش در مراسم تشییع جنازه یک فلسطینی باشد چه فردا در تظاهراتی در اسرائیل یا در مراکز رایگیری.
این درست است که آنچه باعث حمله نیروهای پلیس "سربازان توفان" به فلسطینیها میشود، قدرتطلبی و نژادپرستی است و این احساس که عربها انسان نیستند. اما این سُر خوردن در این سراشیب لغزنده را نمیتوان متوقف کرد. زمانی که هیچ حد و مانعی وجود نداشته باشد یا کسی نباشد که این حرکت را متوقف کند – که میدانیم چنین کسی نیست - همه چیز خیلی سریعتر از آنچه تصور میشود گسسته شده و از بین خواهد رفت. تا هماکنون مهاجرین اتیوپی، ارتدوکسهای افراطی و فعالان جنبش صلح طعم این رفتار را چشیدهاند. این حملات به زودی به باشگاهها و انجمنها، کنسرتها و خانه و کاشانه هر کس گسترش خواهد یافت.
پلیس اسرائیل یک وزیر مسئول دارد، اما عمر بارلوف، وزیر امنیت عمومی تنها عکسالعملی که اجباراً در آخر هفته از خود نشان داد، این بود که اوفر کاسیف از "لیست مشترک" نمایندگان مجلس را توبیخ و سرزنش کند که چرا یک سیلی بیجا به مامور پلیسی که راه او را مسدود کرده بود زده و چند ناسزا نثارش کرده است. اگر این وزیر امنیت عمومیست و این حزب او یعنی حزب کارگر است، همان بهتر که ایتامار بنگویر، نماینده کاهانیست[1]، این نقش را بهعهده بگیرد. اوضاع خیلی بدتر از این که نمیشود، حداقل حضور بنگویر مخالفتهایی برمیانگیزد.
جمعه شب، دولت بهاصطلاح تغییر، دولتی ناکارآمد و بی تفاوت، کاری کرد که برخی با افسوس از دولت قبلی یاد کنند.
واقعاً ممکن نبود اتفاقی بدتر از هجوم وحشیانه و باتومزدن به کسانی که تابوت یک روزنامهنگار محترم را حمل میکردند رخدهد، آن هم در جریان یک رویداد ملی. درواقع این که پلیس این کار را در برابر دوربینهای رسانههای جهانی انجام داد، نشانگر آن است که این تنها زبانیست که پلیس میداند و حتی از آن شرم هم ندارد. برای لحظهای این پلیسهای اوباش را فراموش کنید که در لحظات سوگواری ضعیفان آنها را به چالش گرفته و قهرمان هستند. اما فرماندهان آنها چطور؟ بالاخره افسران ارشد نیز در این "جشن یورش" مشمئزکننده شرکت داشتهاند. آنطور که برخی افراد مقدسنما ادعا کردند این صرفاً یک "فاجعه تصویری" نبود بلکه یک فاجعه عظیم، یک فاجعه اخلاقی و سیاسی بود. با وجود چنین نیروی پلیسی در پایتخت، ما فاقد یک دموکراسی هستیم.
از ابتدا نیروهای پلیس نباید در تشییع جنازه حضور پیدا میکردند. جناب وزیر میبایست به آنها در این مورد دستورات لازم را میداد و رئیس پلیس موظف به اجرای آن بود، اما رئیس پلیس، کوبی شبتای دوباره خود را در نقش یکی از فرماندهان پلیس مرزی یافت، یعنی نیرویی اشغالگر، بیمار و خشن که به افرادش اجازه میدهد با هر وحشیگری که صلاح میدانند عمل کنند. آنها از پیش با نیروهای کمکی به آنجا آمده بودند تا بتوانند دقیقاً کاری را که انجام دادند، انجام دهند. چرا در مراسم تشییع جنازه به نیروهای کمکی نیاز است؟ اصلاً چرا باید پلیس آنجا باشد؟ بارلوف باید از قبل مانع آن میشد، یا حداقل زمانی که فاجعه در حال شکلگیری بود، جلوی آن را میگرفت. اما بارلوف غایب است و این عملکرد وحشیانه انتخاب رئیس پلیس بود.
اگر به فلسطینیها حتی فقط برای یک لحظه، اجازه داده میشد تا بهعنوان مردمی آزاد برای قهرمان خود در شهرشان عزاداری کنند هیچ اتفاقی نمیافتاد. شیرین فردی بود که ظاهراً ارتش اسرائیل او را کشته بود، همانگونه که در گذشته نیز روزنامهنگاران دیگری را کشته بودند. آیا این نکته شایسته توجه نیست که هیچ خبرنگار اسرائیلی، هرگز توسط فلسطینیها در سرزمینهای اشغالی کشته نشده است؟
بعد از این تشییع جنازه شرمآور، دیگر مهم نیست چه کسی به شیرین ابوعاقله شلیک کرده است. شاید شما او را کشته باشید؟ حداقل کاری که از شما برمیآمد این بود که اجازه دهید دوستارانش در آخرین سفر او را همراهی کنند. اما نه! همانطور که ایمن محیلالدین گزارشگر MSNBC اشاره کرد، اسرائیل نه تنها به فلسطینیها اجازه نمیدهد که بهعنوان فلسطینی زندگی کنند، بلکه حتی به آنها اجازه نمیدهد که بهعنوان فلسطینی بمیرند. درواقع، به آنها اجازه داده نمیشود که بهعنوان یک انسان بمیرند. اجساد آنها را میربایند و مبادله میکنند و اکنون پلیس تابوتها را از روی شانههای افرادی که آنها را حمل میکنند، به زیر میکشد. شما نمیتوانستید عملی از این بیمارگونهتر داشته باشید.
"سربازان توفان" یک اصطلاح تحقیرآمیز برای نیروهای اشغالگر ظالم است. نیروی پلیس اسرائیل به سربازان توفان تبدیل خواهد شد. به زودی به محله شما هم میآیند.
ترجمه برای سایت اندیشه و پیکار
2022-ماه می-15
[1] جریان راست افراطی مذهبی
- توضیحات
- نوشته شده توسط Administrator
- دسته: فلسطین
فلسطین
در شرایطی که تمام اذهان عمومی در سطح جهان درگیر جنگ اوکرائین است، اسرائیل از این وضعیت سوءاستفاده کرده و همچنان سیاست سرکوب وحشیانه خلق فلسطین را دنبال میکند.
در "مسافریطا" چه میگذرد؟
"مسافریطا" یک ناحیه روستاییست در کرانه باختری اشغالی، در منطقه تپههای الخلیل جنوبی که در "بخشC" [1] واقع شده و بهطور کامل تحت کنترل نظامی و اداری اسرائیل قرار دارد. در آنجا بیش از ۲۰ دهکده و آبادی فلسطینی وجود دارد که ترکیبیست از خانههایی که در غارهای باستانی و در صخرهها تعبیه شده و خانههای جدیدتری که در دهههای اخیر ساخته شدهاند.
در ۱۵ مارس، دادگاه عالی اسرائیل جلسه مهمی برگزار کرد که تصمیمات آن میتواند سرنوشت کل این منطقه و اهالی آن را دگرگون سازد. بیش از ۱۰۰۰ فلسطینی ساکن در آنچه اسرائیل "میدان تیر ۹۱۸" مینامد، باید خانههای خود را ترک کنند. این یکی از بزرگترین جابهجاییهاییست که از ۱۹۶۷ تا به امروز بر سر فلسطینیها میآید و هدفش چیزی جز "پاکسازی قومی" این منطقه نیست.
با صدور حکم اخراج اهالی این منطقه، دادگاه عالی اسرائیل درواقع نوعی پیشینه قانونی ایجاد میکند که دیگر مراجع حقوقی میتوانند در آینده به آن ارجاع داده و اهالی هر منطقهای را که برایشان بهلحاظ نظامی مفید باشد از سکنه فلسطینی خالی کنند. این حکم، رویه قضایی جدیدی در منابع حقوق وارد میکند.
از دهه هفتاد تا کنون اسرائیل حدود سی درصد از کرانه باختری را تحت همین عنوان اشغال کرده و بههیچوجه حضور غیرنظامیان را در این مناطق تحمل نمیکند.
بیش از ۶۲۰۰ فلسطینی در نزدیک به ۴۰ آبادی و دهکده از جمله "مسافریطا" سکونت داشته که عمدتا به گلهداری مشغولند. بسیاری از این روستاییان فلسطینی از سالها قبل از "نظامی شدن" این مناطق در آنجا زندگی میکردهاند.
مقامات اسرائیلی به این بهانه که آنها برای احداث محل سکونت و زیستگاه خود مجوز ساختمانی ندارند آنها را محکوم کردهاند که منازلشان تخریب شده و معیشت کشاورزیشان از میان برود؛ اما همه میدانند که اخذ مجوز با توجه به موانع بیشمار اداری برای فلسطینیها غیرممکن است. تاکنون هم بارها و بارها پیش آمده که خانوادههای فلسطینی برای دورههای کوتاهمدت مجبور به نقلمکان شدهاند تا فضا را برای آموزش نظامی باز بگذارند.
"میدان تیر ۹۱۸" چیست؟
در اوایل دهه ۱۹۸۰، اسرائیل منطقه آموزش نظامی جدیدی را در ناحیه "مسافریطا" به وسعت ۳۰۰۰ هکتار تعیین کرد که در آن چندین روستای فلسطینی وجود دارد ازجمله جینبه، المیرکز، الحلاوه، حلات، دبعه، الفخیط، الطبان، المجز، عصفای، میغیرالعابید، مفاگاره، طوبی و سروره.
تصمیم واگذاری این سرزمینها به ارتش، توسط آریل شارون وزیر کشاورزی وقت با قصد تخلیه سریع آبادیهای فلسطینی اتخاذ شد. در جلسه "کمیته وزیران امور شهرکسازی" در ژوئیه ۱۹۸۱، شارون که بعدها نخست وزیر اسرائیل شد استدلال کرد که بهدلیل "گسترش حضور روستاییان عرب در این تپهها"، اسرائیل باید مناطق مربوط به آموزش نظامی را گسترش دهد تا این زمینهای حیاتی را تحت کنترل خود حفظ کند[2].
چندین سال پس از اعلام ایجاد مناطق نظامی، تا ۱۹۸۱ زندگی ساکنان فلسطینی "مسافریطا" تغییر چندانی نکرده بود. در سال ۱۹۹۹، ارتش اسرائیل حدود ۷۰۰ نفر از ساکنان این منطقه را به این دلیل که "بهطور غیرقانونی در منطقه تیراندازی زندگی میکنند" و ساکنان دائمی این منطقه نیستند، اخراج کرد. در پاسخ به درخواست انجمن حقوق مدنی در اسرائیل (ACRI)، دادگاه عالی دستور موقتی را صادر کرد که بر اساس آن ساکنان منطقه، اجازه بازگشت به روستاهای خود را تا زمان صدور حکم نهایی توسط دادگاه حفظ کنند.
جلسات متعددی تا صدور حکم نهایی برگزار شد و دولت موضع خود را جهت اخراج ساکنان فلسطینی حفظ کرد و به این استدلال ادامه داد که آنها در زمان اعلام ایجاد مناطق نظامی، ساکنان دائمی منطقه نبوده و بنابراین هیچ حقی بر این سرزمینها ندارند.
دولت در برابر مقاومت مردم و نهادهای بشردوستانه باوجود تلاشهای مستمر خود برای بیرون راندن اهالی از این مناطق، وادار به برخی عقبنشینیهای موضعی شد، مثلاً به روستاییان اجازه داد در تعطیلات آخر هفته، تعطیلات یهودیان و مجموعا دو ماه در سال در این مناطق حضور داشته باشند. ساکنان طبعا این پیشنهادها را رد کرده و میگویند که این امر توانایی آنها را برای امرار معاش از طریق کشاورزی و گلهداری بسیار محدود میکند و تأمین معیشت برای آنها غیرممکن خواهد بود.
دولت اسرائیل همواره مدعی شده که یکی از دلایل نیاز او به زمینهای "مسافریطا"، آموزش سربازان برای جنگهای احتمالی است، اما حقوق بینالملل تصریح میکند که استفاده نظامی از اراضی اشغالی تنها میتواند برای نیازهای مستقیم مدیریت یا امنیت خود سرزمین اشغالی عملی شود.
ذکر این نکته ضروریست که اسرائیل بهطور کامل از نقض قوانین بینالمللی در این زمینه آگاه است. میر شمگر در سال ۱۹۶۷، بهعنوان دادستان ارشد نظامی، نوشت که اخراج فلسطینیها از خانههایشان برای ایجاد مناطق تیراندازی براساس قوانین بینالمللی غیرقانونی است.
ماده ۴۹ کنوانسیون ژنو که اسرائیل یکی از امضا کنندگان آن است، انتقال و جابجایی اجباری غیرنظامیان از سرزمینهای اشغالی را به صراحت ممنوع میکند، مگر در مواردی که دلایل ضروری نظامی آن را ایجاب کرده باشد.
روابط بین شهرکنشینان یهودی و اهالی فلسطینی منطقه مدام در تشنج بوده و ساکنان "مسافریطا" مدتهاست که قربانی تجاوز و خشونت شهرکنشینان هستند.
فلسطینیهای ساکن در "مسافریطا" تشدید حملات شهرکنشینان را چنین توصیف میکنند: تهاجمات و اعمال خرابکارانه بهطور مرتب هنگام هجوم شهرکنشینان به روستاهای فلسطینی رخ میدهد، بهعنوان مثال، در ۱ ژوئن ۲۰۲۱، شهرک نشینان برای آزار یک خانواده فلسطینی در طوبی، حاصل یک سال یونجه آنها را سوزاندند. در بسیاری موارد شهرکنشینان ماسکدار "پوگروموار" به روستاییان حمله میکنند و حتی گوسفندان را با اسلحه یا قمه سلاخی میکنند و با هجوم وحشیانه به درون روستاها جو رعب و وحشت بهوجود میآورند. تمامی این وقایع در حضور ارتش اشغالگر و تحت حمایت نظامیان انجام میگیرد. محدودیتهای رفت و آمد روزانه برای فلسطینیها و سیاستهای سرکوبگرانه و نژادپرستانه در "مسافریطا" همچنان امنیت فلسطینیها را به خطر انداخته، فقر آنها را تشدید کرده و آنها را هرچه بیشتر به کمکهای بشردوستانه وابسته میکند. به گفته دفتر هماهنگی امور بشردوستانه سازمان ملل، مقامات اسرائیل از سال ۲۰۱۱ تا کنون ۲۱۷ ساختمان فلسطینی را در منطقه نظامی ۹۱۸ تخریب یا مصادره کرده و ۶۰۸ فلسطینی را آواره ساختهاند [رجوع شود به زیرنویس شماره یک].
طبق گزارش سازمان ملل، اسرائیل نزدیک به ۳۰ درصد از منطقه C در کرانه باختری اشغالی را بهعنوان "مناطق شلیک" تعیین کرده است [رجوع شود به زیرنویس شماره یک]. حداقل ۳۸ دهکده و روستای فلسطینی در این مناطق قرار دارد. بسیاری از این آبادیها چندین دهه قبل از تعیین منطقه نظامی و حتی قبل از اشغال کرانه باختری توسط اسرائیل در این محدوده زندگی میکردند.
دادگاه عالی اسرائیل نهایتا در ماه مارس ۲۰۲۲ در یک حکم نهایی، بر این پاکسازی قومی جامهای "قانونی" پوشاند
پس مشاهده میکنیم که سیاست آپارتاید توسط اسرائیل همانطور که در آخرین گزارش سازمان عفو بینالملل ذکر شده است نه امری نوظهور بلکه از بدو تاسیس اسرائیل بهطور دائم و روزمره بر فلسطینیها اعمال میشود. اسرائیل همیشه تلاش دارد که پاکسازی قومی را در خفا انجام داده و دنیا را در مقابل عمل انجامشده قرار دهد. درعینحال با توسل به "سراب" مذاکرات، مانع از آن شود که تغییری در شرایط موجود پیش آید.
در چنین شرایطی وظیفه عاجل ما در همبستگی با مبارزات خلق فلسطین که از ۷۴ سال پیش آغاز شده و همچنان جریان دارد، نمیتواند چیزی جز انعکاس این مبارزات و افشای همه جانبه آپارتاید اسرائیل باشد. حق تعیین سرنوشت این خلق را بهطور وقفهناپذیر فریاد زنیم!
سامان احمدزاده
۹ آوریل ۲۰۲۲
[1] پس از به امضا رسیدن پیمان اسلو ۲ در سال ۱۹۹۵ سرزمینهای ساحل غربی به سه بخش تقسیم شدند:
بخش A که ۱۸ درصد ساحل غربی را دربرمیگیرد و بهطور کامل تحت کنترل مقامات فلسطینی میباشد؛
بخش B که شامل ۲۲ درصد ساحل غربی میشود و بهلحاظ اداری تحت کنترل مقامات فلسطینی و از نظر نظامی تحت کنترل اسرائیل قرار دارد؛
بخش C که ۶۰ درصد باقیمانده را شامل میشود و بهطور کامل تحت کنترل اسرائیل میباشد و باید یادآور شد که حضور فلسطینیها در ۷۰ درصد این بخش کاملا ممنوع است.
[2] https://www.nrc.no/news/2022/may/dangerous-israel-high-court-of-justice-decision-permits-forcible-transfer-of-palestinians-in-masafer-yatta
- توضیحات
- نوشته شده توسط Administrator
- دسته: فلسطین
حقوق بین الملل
«عفو بینالملل» به بررسی و تشریح آپارتایدِ اسرائیل پرداخت
ژان استِرن
برگردان: بهروز عارفی
اوریان 21، اول فوریه 2022
عفو بینالملل، که سازمانی برای دفاع از حقوق انسانی است بر نظام بی رحمی میتازد که در اسرائیل، در سرزمینهای اشغالی و غزه بر اهالی فلسطینی یا آوارگان اِعمال سلطه میکند. این نقطهعطف بزرگی برای عفو بینالملل است که خواهان ارجاع این پرونده به دیوان جنائی بینالمللی شده تا مورد دادرسی این مقام قضایی قرار گیرد. این امر ضربهای سخت بر حکومت اسرائیل نیز محسوب میگردد. در زیر به این گزارش میپردازیم:
نخستین لرزه هنگامی رخ داد که در سال ۲۰۲۰ سازمان حقوقدانان اسرائیلیِ «یِش دیم» برای توصیف سیستمی که خود را دموکراتیک میخواند و تا آن زمان از زیر ذرهبین تحلیلهای سیاسی واقعبینانه در امان مانده بود، از واژه «آپارتاید» استفاده کرد. یک سازمان غیردولتی دیگر اسرائیلی، بت سِلِم به یمن نزدیکی با سازمان مزبور، در ژانویه ۲۰۲۱ بر این واقعیت تاکید بیشتری کرد و با این ارزیابی که زمان گفتن حقیقت فرارسیده است اعلام کرد: «باید به آپارتاید از کرانههای رود اردن تا مدیترانه "نه!" گفت. از همان اوریل ۲۰۲۱، «دیدهبان حقوق بشر» از این دو سازمان غیردولتی پیروی کرد. اما، این سازمان فقط در مورد سرزمین های اشغالی و غزه به آپارتاید اشاره داشت و تبعیضهای ویژهی فلسطینیان اسرائیلی را از آن متمایز میکرد. گزارشی که عفو بینالملل در روز سه شنبه اول فوریه ۲۰۲۲ منتشر کرد بسیار فراتر از آن میرود و از واژهی آپارتاید در مورد همهی فلسطینیها صرفنظر از محل اقامت و وضعیت آنان استفاده میکند.
برای نخستین بار، عفو بینالملل، یکی از مهمترین سازمانهای مدافع حقوق انسانی و نیز یکی از محتاطترینِ آنها در گزینش واژهها برای توصیفِ اوضاع، در گزارشی که حتما سروصدا خواهد کرد و روز سه شنبه اول فوریه ۲۰۲۲ منتشر شد، معتقد است که «آپارتایدِ اسرائیل علیه جماعت فلسطینی، نظام سلطهگری ستمگرانهای بوده و جنایت علیه بشریت محسوب میشود». این بیانیه جنبه تاریخی خواهد داشت چرا که بدون تمایز، اوضاع زنان و مردان فلسطینی را بررسی میکند «که در اسرائیل و نیز سرزمینهای اشغالی فلسطین زندگی میکنند و نیز شامل وضعیت پناهندگانی میشود که به کشورهای دیگر انتقال داده شدهاند.»
امتناع ازتکهتکه کردن فلسطینیها و رد این نکته که گویا منافع آنان برحسبِ محل سکونتشان در نهایت دستخوش تغییر میشد، یک انقلاب چشمگیر در زبان ارتباطات انساندوستانه-دیپلماتیک بینالمللی بشمار میرود. این موضع و نحوه برخورد از استدلالهای درازمدتِ شماری از فلسطینیان (و بسیاری دیگر) در مورد وحدت خلقی که در اثر ایجاد دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸ پارهپاره شده الهام میگیرد.
شروع دوباره از نو
این سند فشرده، ستم اسرائیل بر فلسطینیها و ساز و کار آن را توضیح میدهد. گزارش عفو بینالملل حاصل کاری طولانی است که ده ها گفتگو، تحلیل و بررسی صدها سند را شامل میشود و عمدتاً در مورد مقطع زمانی ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱، نتیجهی ماهها تلاش کاملاٌ محرمانه است: این گزارش حامل دگرگونی سیاسی بااهمیتی است. این سند همچنین دارای میزان قابل ملاحظهای اطلاعات درباره واقعیت زندگی فلسطینان است، چه در غزه و کرانه باختری و چه در بیتالمقدس و حیفا... و اغلب برای درک بهتر ریشههای سیاستی که در سالهای اخیر، از سوی چندین مورخ با تبارها و اصالتهای گوناگون، تداوم آن به روشنی توضیح داده شده است، به منشاءهای آن بازمیگردد. در این مورد نیز، عفو بین الملل تصفیهحساب کرده و از آغاز شروع میکند.
در بهار ۲۰۱۶، یولی نواک، مدیرکل یک سازمان متعلق به نظامیان اسبق ارتش اسرائیل به نام «سکوت را بشکنیم» که شهادتهای مربوط به بدرفتاری و قساوت نظامیان اسرائیلی در سرزمینهای اشغالی را جمع آوری میکند (۱)، بهعنوان هشدار به من می گفت: «درست برخلاف آنچه تصورش را داشتند، رخ میدهد». از سوی دیگر، پژوهشگران عفو بینالملل از گزارشهای «سکوت را بشکنیم» و نیز سازمانهای غیردولتی دیگر (ان جی او) اسرائیلی و فلسطینی در بررسی خود استفاده کردند. سرانجام این گزارشها بازتابی را یافتند که شایستهشان بود.
آنچه رخ میدهد، خیلی ساده این است که soft power قدرت نرم اسرائیلی (و متحدان متعدد آن از هر قماشی و از هر قارهای، از لوسآنجلس تا دوبی) در خفه کردن صداهای مخالف، ابتدا در فلسطین و همچنین در اسرائیل، نزد یهودیان و نیز عربها شکست خورد. برعکس، زبانها دوباره به حرف آمدهاند. با این اقدام بسیار قاطع عفو بینالملل، استفاده از واژهی آپارتاید درباره اسرائیل دیگر با بمباران فشردهی مخالفین مواجه نخواهد شد، گرچه نباید دچار توهم شد، از جمله در فرانسه. با این همه، این جهشی بزرگ به جلو است که عفو بینالملل در سطح جهانی عرضه میکند.
جنایتی علیه بشریت
گزارش ۲۱۱ صفحهایِ فشرده عفو بینالملل به بررسی بازداشتهای اداری، ضبط زمینها و ساختمانها، قتلهای غیرقانونی، انتقالهای اجباری، محدود کردن رفتوآمدها، جلوگیری و ایجاد موانع در تعلیموتربیت پرداخته و آنها را تجزیه و تحلیل میکند. این گزارش بر شمار زیادی از اسناد، در مکانهای مختلف کشور، در دره رود اردن و غزه تکیه میکند. این گزارش مجموعهای غنی از اطلاعات را گردآورده که امکان میدهد تا سازمان بتواند از نظامی که اسرائیل برپا کرده، ارزیابی دقیقی ارائه دهد. هدف این است که تا جای ممکن«عوامل سازنده» یک سیستم آپارتاید از نقطهنظر حقوق بینالملل کاملا شناسائی شود. از نگاه عفو بینالملل، «این سیستم با تخلفها و تجاوزاتی تداوم یافته که بنابر منشور رم و کنوانسیون درباره آپارتاید، مصداق جنایت علیه بشریت شمرده میشوند». آنیِس کالامار، که از سال ۲۰۲۱ دبیرکل جدید این سازمان دفاع از حقوق انسانی است، تأکید میکند:
«گزارش ما گسترهی واقعی رژیم آپارتاید اسرائیل را برملا میسازد. چه در نوار غزه، در بیت المقدس، در الخلیل (هبرون)، چه در اسرائیل، با جماعت فلسطینی مثل یک گروه نژادی پستتر رفتار میشود و آنان بهطور منظم از حقوق خود محرومند. عفو بینالملل «از دیوان جنایی بینالملللی تقاضا دارد تا در چارچوب بررسی کنونیاش در سرزمینهای اشغالی فلسطین، مصادیق جنایت آپارتاید را در نظر گیرد و از همه دولتها میخواهد که با تکیه برقواعد جهانشمولْ افرادِ متهم به جنایت آپارتاید را به دادگاه بکشانند.»
نظامی که از سال ۱۹۴۸ برقرار است
در گزارش عفو بینالملل، جزئیات «سیستم آپارتاید» توضیح داده شده و شایسته است که بخشی از آن را بیاوریم:
«سیستم آپارتاید با تأسیس اسرائیل در ماه مه ۱۹۴۸ به وجود آمد و حکومتهای اسرائیل، صرفنظر از گرایش حزب حاکم، یکی پس از دیگری، در طول دهها سال آن را در سراسر سرزمینهای زیر کنترل خود ایجاد و حفظ کردند. اسرائیل گروههای مختلفی از فلسطینیها را واداشته تا از مجموعههای متفاوتی از قوانین، سیاستها، عملکردهای تبعیضآمیز و طرد و اخراجها آنهم در برهههای زمانی متفاوت تبعیت کنند؛ این کار پاسخ به تسخیر سرزمینهایی بود که ابتدا در سال ۱۹۴۸ و سپس در ۱۹۶۷ به انجام رسید، یعنی زمانی که اسرائیل بیت المقدس شرقی را الحاق کرده و بقیه کرانه باختری رود اردن و غزه را به اشغال درآورد. در درازنای دههها، ملاحظات مربوط به آمار جمعیتی و مباحث ژئوپولیتیکیِ اسرائیل سیاستهای مربوط به فلسطینیها را در هر کدام از این سرزمینها شکل و قالب داده است. »
«هرچند که سیستم آپارتایدِ اسرائیل در ناحیههای تحت کنترل واقعی آن در شکلهای گوناگونی ظاهرمیشود، هدف همیشگی و یکسان اسرائیل اِعمال ستم و سلطه بر فلسطینیان به سود اسرائیلیان یهودی بوده که بر طبق حقوق مدنی اسرائیل هر کجا که سکونت داشته باشند، ممتاز شمرده میشوند. این سیستم برای حفظ اکثریت قاطع یهودیان طرحریزی شده است تا آنها بتوانند حداکثر استفاده و دسترسی به سرزمینها و زمینهای غصبشده یا زیر کنترل خود را داشته باشند و در عین حال حقِ اعتراض فلسطینیها نسبت به سلب مالکیت زمین و دارائیهایشان را محدود کنند. این سیستم در همه نقاطی که اسرائیل بر سرزمینها و زمینها کنترل واقعی دارد یا میتواند اِعمال حقوق فلسطیتیها را در اختیار داشته باشد، به اجرا درمیآید. نتیجه ملموس آن را در حقوق، در سیاست و در عمل میبینیم و در گفتمان دولت از زمان تأسیس آن تا کنون به چشم میخورد.»
تبعیض نژادی و شهروندیِ درجه دو
گزارش عفو بینالملل به تبعیضهای کلی سیستمی اشاره میکند که هندسهی متغیر آن [ شدت و ضعف آن در مناطق گوناگون]، در نهایت چیزی جز یک عامل تعدیل و تنظیم در جهت انطباق آن نیست.
«جنگ های ۱۹۴۷ تا ۱۹۴۹ و ۱۹۶۷، رژیم نظامی کنونی اسرائیل در سرزمین های اشغالی فلسطین و ایجاد نظامهای قضائی و اداری مجزا در سرزمین، جماعتهای فلسطینی را منزوی و از اهالی یهودی اسرائیل جدا کرده است. اهالی فلسطینی از منظر جغرافیائی و سیاسی قطعهقطعه شده و برحسب موقعیت و محل سکونت ، قربانی درجههای متفاوتی از تبعیض است.
[...]
اکنون، شهروندان زن و مرد فلسطینیِ اسرائیل از حقوق و آزادیهای بیشتری نسبت به همتایان خود در سرزمینهای اشغالی فلسطین برخوردارند و از سوی دیگر، زندگی روزمره فلسطینیان با توجه به این که ساکن غزه باشند یا کرانه باختری رود اردن، بسیار متفاوت از یکدیگر است. با این همه، پژوهشهای عفو بینالمللی نشان میدهد که مجموعه اهالی فلسطین تابع سیستم واحدِ مشابهی هستند. رفتاری که اسرائیل با فلسطینیان زن و مرد در سراسر سرزمین ها دارد به یک هدف مشخص پاسخ می دهد: امتیاز و اولویت دادن به زنان و مردان یهودی اسرائیلی در تقسیم اراضی و منابع، و به حداقل رساندن حضور فلسطینیها و دسترسی آن ها به اراضی.»
از نگاه عفو بینالملل، با سیستم واحد و مشابهی برپایهی تبعیض نژادی و وضعیت شهروندیِ درجهی دو روبرو هستیم. روشن است که این تنزل ردهبندی با سلب مالکیت همراه است و گزارش بر «اجرای گسترده و ظالمانهی مصادرهی اراضی علیه جمعیت فلسطینی» و «از سال ۱۹۴۸» به بعد بر ویرانی صدها خانه و بنای فلسطینی تاکید میکند. همچنین، این گزارش به سرنوشت خانوادههای محلههای فلسطینی بیتالمقدس شرقی اشاره دارد که کولونهای [مستعمرهنشینان] اسرائیلی آنان را با تصرف خانههایشان «با پشتیبانی کامل حکومت اسرائیل» مستاصل کردهاند.
آنیِس کالامار در پایان اضافه میکند که عفو بینالمل از همه کشورهایی که دارای روابط حسنه با اسرائیل هستند، از جمله بعضی کشورهای عربی و آفریقائی، میخواهد که دیگر، از چنین سیستم آپارتایدی پشتیبانی نکنند. برای خروج از این «سیستم» که عفو بینالملل مستندش کرده، «واکنش بینالمللی نسبت به آپارتاید نباید به محکومکردنهای عام و عذر و بهانه بسنده کند. میبایست ریشههای سیستم را هدف قرار داد، زیرا بدون این کار، جمعیت فلسطینی و اسرائیلی در چرخه بیپایانی از خشونت گرفتار خواهند ماند که تاکنون هم جانهای بسیاری را نابود کرده است.»
«یگانگی هویتِ من با این تاریخ، به پایان رسید»
خانم یولی نواک با سرگذشت دیگری و از راههای دیگری به همان نتیجهای رسیده است که آنیس کالامار. او که ۴۰ سال دارد در سال ۲۰۱۷ کارش را در Breaking the Silence «سکوت را بشکنیم» ترک کرد تا به سفری طولانی از ایسلاند تا آفریقای جنوبی برود. او در افریقای جنوبی با کسانی ملاقات کرد که با آپارتاید مبارزه کرده بودند و کوشش کرد تا «ترس» این و آن را درک کند. اما، او بهویژه به حاکمیت آپارتاید در کشور خودش پیبرد. یولی نواک در شرححال بلندی که روزنامه لیبرالِ هآرتص در شماره ۲۸ ژانویه ۲۰۲۲ منتشر کرده، ادامه می دهد «از همان آغاز، ساختار سیاسی [اسرائیل] برای حفظ اکثریتی از یهودیان پایهگذاری شده بود و به این معنی، این سیستم ضددموکراتیک بود. من دیگر نمیتوانم هویتم را با این تاریخ تعریف کنم.»
یولی نواک در کتابی که منتشر کرده، سال های جهنمی، عاصیشدنهای روزمره، نومیدیاش را از کشف این حقیقت که یکی از کارمندان «سکوت را بشکنیم» مامور شین بت، سازمان مخفی داخلی اسرائیل بوده، توصیف میکند. ابتدا او گمان می برد که «این بابای کمی عجیبوغریب، تکرو، ترحمبرانگیز» از همه چیز او را اطلاع دارد، حتی از «حرفهای خودمونیاش»، ولی بعد می فهمد که این دموکراسی است که در مقابل چشمانش در حال فروپاشیدن است. آنگاه، او در می یابد که قرارداد او با کشورش به نوعی «مشروط بوده: تا زمانی که اطاعت میکردم. موقعی که از مطلبی خوشش نمیآمد، سیستم به مخالفت با من برمیخاست. به من میگفتند: "اگر تو ضد اشغال هستی و اگر فکر میکنی که باید به خاطر اوضاع غزه تظاهرات کرد، آن وقت تو از ما نیستی"».
او درمییابد که در مورد اسرائیل از اپارتاید صحبت کردن چیزی جز یک امر واقعی نیست و اگر تحمل آن از جنبه روانشناختی و سیاسی، برای شماری از اسرائیلیها دردناک میشود، مدتهای مدیدی است که برای میلیونها فلسطینی این امر بسیاردردناک تر است. برای هر کدام از دو طرف، حمایتهای بینالمللی، اگر بدون سادهلوحی دوباره برقرار شوند، مورد استقبال واقع خواهند شد.
پانوشته ها:
۱ - La Chronique d’Amnesty International, numéro 354, mai 2016.
مقاله اصلی:
https://orientxxi.info/magazine/amnesty-international-disseque-l-apartheid-d-israel,5346
- توضیحات
- نوشته شده توسط مدیا پارت - ترجمه: حبیب ساعی
- دسته: فلسطین
مصاحبه الیاس صنبر با نشریه اینترنتی مدیاپارت در تاریخ ۱۸ ماه مه ۲۰۲۱
اسرائیل یک دولت استعمارگر است