altدوشنبه ۲۵ ژانویه ۲۰۱۶، ساعت یازده و بیست دقیقه شب خبر جانکاه مرگ تراب حق شناس به ما رسید.

سه شنبه ۲۶ ژانویه ۲۰۱۶ (۵ بهمن ۱۳۹۴)، ساعت هشت و بیست دقیقه صبح در بیمارستان، بعد از گفتگو با پرستاران و مسئولین بخش، روشن شد که تراب در فاصلۀ دو سه ساعتی که در بستر خود و زیر ماسک تنفسی شبانه بوده،  به آرامی و در خواب خاموش گشته است.


پرستارکشیک هنگام گشتِ معمولِ شبانه‌یِ خود، چند دقیقه قبل از ساعت ۱۱ شب متوجه توقف تنفس او شده و پیشامد را به اطلاع اَنتِرن می‌رساند. سپس اَنتِرن مرگ تراب را تایید کرده و بلافاصله با ما تماس گرفته و خبردرگذشت را به اطلاع ما می‌رساند.
غم و اندوه پرستاران و کارکنان بیمارستان محسوس بود. همه درعجب بودند که چطور، در حالیکه تمام هفتۀ قبل حال او خیلی بهتر از معمول بوده این اتفاق روی داده است؟ سر پرستار بخش گفت که متأسفانه در ۹۰٪ حالات، در روزهای آخر زندگی بهبودی ناگهانی روی می‌دهد. تراب که همیشه فرد منصفی بود، حتی در طول هفته آخر از همراهانش خواسته بود با رفقایی که در لحظاتِ سختی و بیماری، تلفنی با او صحبت کرده بودند، دوباره تماس گرفته شود تا "لحظات خوبی‌ام را هم با آنها قسمت کنم"؛ نکته دیگر اینکه، حتی از برخی رفقا که مرتب به دیدارش می‌شتافتند، خواسته بود که اینروزها نیایند تا او از وقتش حداکثر استفاده را کرده و کار کند.
باری، همان روزِ سه شنبه ۲۶ ژانویه، بیمارستان کالبد او رابه اطاق سردخانه انتقال داد و چند ساعت بعد، دوستان تراب که صبح آنروز از واقعه باخبر شده بودند به دیدار آمدند و در همانجا با نظر و شور، تاریخ مراسم برای جمعه ۵ فوریه (۱۶ بهمن ۱۳۹۴) مشخص شد و تدارکات آن آغازگشت.


جمعه ۵ فوریه، ساعت یازده و ربع صبح مقابل سردخانه‌ی بیمارستان سی نفری از یاران و رفقای تراب، پرستاران و کارکنان بیمارستان، تنی چند از همسایه‌های او  و...  حضور داشتند تا برای آخرین بار چهره عزیز وی را ببینند. او آرام در تابوت دراز کشیده بود با همان کت و شلوار آبی همیشگی. مداد بزرگی که یکی از رفقا سالها پیش به او هدیه کرده بود و تاریخ تولد و نامش بر آن نقش داشت بر سینه‌اش بود و دربالای سرش چفیه‌ای فلسطینی. بر تابوت، که غرقِ درگل بود، دو ستاره‌یِ بزرگ که با گل رُز درست شده بود قرار داشت.alt

ساعت یازده و چهل و پنج دقیقه مامورین کفن و دفن همراه با ماموری از اداره پلیس، درِ تابوت را بسته، مُهر و موم زده و در خود رو ویژه قرار دادند؛ دوستان و رفقا با چند ماشین به دنبال خودرو به سمت پاریس، آرامگاه پرلاشز حرکت کردند.


ساعت دوازده و نیم ظهر مقابل در ورودی گامبتا(پرلاشز)۵۰ نفری حضور داشتند.  بسیاری از آنها از دیگر کشورهای اروپایی آمده بودند و همینطور از کانادا، آمریکا و استرالیا.


ساعت یک بعد از ظهر همانطور که اعلام شده بود، صف حضار که بیش از سیصد نفر می‌شد، در پشت خودرویی که کالبد را حمل می‌کرد، در سکوتی غمگین و حزن آلود به سوی دیوار کمون راه افتاد تا وصیّت تراب که وداع با کموناردها و ادای احترام به آنان بود بجا آورده شود.alt


صف به دیوار کمون رسید و همه مشاهده کردند که دیوار مزین است به حلقه‌های گل و تصاویری از تراب و پوران بازرگان، همرزم، همسر و رفیق تمام زندگی‌اش که درپرلاشز آرمیده است... و تراب می‌رفت تا به او بپیوندد. در مقابل دیوار، پس از اظهار تسلیت انجمن دوستان کمون که تراب از اعضاء آن بود، رفقای اندیشه و پیکار متن زیر را به فرانسه و فارسی قرائت کردند:


"دوباره اینجا هستیم. در مقابل دیوار کمون. با تراب.
اما این بار او را برای آخرین بار به این مکان بدرقه می‌کنیم.
همه می‌دانیم کمون برای تراب چه مقام و ارزشی داشت. و او بسیاری از دوستان و رفقا را به دیدار کموناردها آورد.
زیرا کمون نقطه اوجی در مبارزه طبقات است که قریب ۱۵۰ سال بعد متاسفانه، امروزین بودن خود را حفظ کرده است. کمون زنده است چون مطالبات کمون محقق نشده، کماکان در مبارزات کارگران و ستمدیدگان جهان منعکس است و نوید ضرورت دنیای دیگری است.alt
در مقابل این دیوار حماسه عشق ویکدلی و رفاقت" لورا مارکس و پل لافارگ" دست در دست هم جاودان شده است و "ژان باتیست کلمان" با ترانه "موسم گیلاس‌ها" آنرا بدرقه می‌کند. اندیشه و پیکار از طرف تراب خالصانه دسته گلی به یادشان تقدیم می‌کند که میثاق جفتی دیگر امروز محقق می‌شود. تراب شوریده امروز در کنار جفتش آرام خواهد گرفت و این سعادت را با زحمتکشانی که در اینجا به خون نشسته اند قسمت می‌کند".


از طرف تراب به پای مزار لورا مارکس، پل لافارگ و دیگر کموناردها دسته گلی تقدیم شد و در متنی کوتاه به زندگی و مبارزات آنها اشاره گشت. در پایانِ سرود انترناسیونال توسط حاضرین خوانده شد و آنگاه صف به سمت ساختمان کرماتوریوم که مراسم تدفین در آنجا برگزار می‌شد روانه گشت.

ساعت یک و نیم بعد از ظهر، صف به کرماتوریوم رسید، حدود ۵۰ نفر هم آنجادر انتظار بودند. گلها همراه با تابوت به درون سالن برده شد. صحن جلوی سالن با تصاویر تراب و پوران بر روی پرچمی سرخ و ستاره‌هایی از گل سرخ و... چفیه فلسطینی به زیبایی تزیین شده بود. چفیه‌ای که هرگز از یاد او نمی‌رفت.alt


بزرگترین سالن پرلاشز که کوپٌول نام دارد، متاسفانه گنجایش همه‌یِ دوستان، آشنایان و رفقای تراب را نداشت و بسیاری از آنها در تمام طول مراسم، جلوی در ورودی سالن و پلکانِ آن ایستاده بودند.
رفیق مجری برنامه پس از تشکر از حضور همه دوستان و رفقا، مراسم را با یک دقیقه کف زدن به یاد تراب و همه شهدای گمنام جنبش کمونیستی آغاز کرد.



اولین سخنگو رفیق فریبا ثابت پیامی را که از طرف خانواده تراب رسیده بود، به فرانسه قرائت کرد

http://www.peykarandeesh.org/torabhaghshenas/973-2016-02-10-20-47-56.html

- پیام زیربه فرانسه از طرف اندیشه و پیکار قرائت شد:
http://www.peykarandeesh.org/torabhaghshenas/985-2016-02-14-07-36-06.html

- متنی از حبیب ساعی قرائت شد که بیان احساساتِ نه فقط رفقای اندیشه و پیکار بلکه همه رفقایی بود که طی چند سال گذشته به شکلی روزمره در کنار او بوده و از وجود او بهره‌مند گشته بودند.
http://www.peykarandeesh.org/torabhaghshenas/963-2016-02-07-20-45-20.html

- آقای پاکدامن به بیان چند کلامی از آشنایی و خاطراتش از تراب پرداخت. ایشان متن بلندتری به یاد تراب نگاشته بودند که به علت تنگی وقت در مراسم ارائه نشدو پس از مراسم این متن دراختیار ما قرار گرفت.
http://www.peykarandeesh.org/torabhaghshenas/992-2016-02-18-17-59-03.html

- نوشته‌ای از طرف ژاک بیده به نمایندگی از نشریه آکتوئل مارکس به فرانسه خوانده شد. در این متن ژاک بیده به فعالیت مشترک نشریه با تراب و به شخصیت او اشاره کرد. بیده به روحیه "همیشه در جستجو"ی تراب نظر داشت و درک او از مباحث مربوط به مارکسیسم. در مراسم رفقا و محققین دیگری از آکتوئل مارکس همچون رِمی هِرِه نیز حضور داشتند که به‌طور خصوصی پیام همدردی و همبستگی به رفقای تراب اظهار داشتند.
http://www.peykarandeesh.org/torabhaghshenas/987-2016-02-16-22-40-10.html

سپس آقای داریوش آشوری از آشنایی و مراودات صمیمانه‌اش با تراب گفت.
http://www.peykarandeesh.org/torabhaghshenas/974-2016-02-11-16-18-31.html

- نیکلا شهشهانی از طرف انجمن اورو فلسطین متن همبستگی با حضار قرائت نمود که در آن به خاطراتش از تراب و همکاری او با انجمن پرداخت. نیکلا از تعهد تا به آخر تراب گفت که چگونه تا آخرین لحظه به آرمان فلسطین متعهد باقی ماند و در جهت تحقق آن پیکار کرد.
http://www.peykarandeesh.org/torabhaghshenas/982-2016-02-11-20-36-00.html

بعد از آن متنی از آقای علی اصغر حاج سید جوادی به یاد تراب قرائت گردید که در آن به آشنایی دیرینه آنان و شخصیت تراب اشاره شد.
http://www.peykarandeesh.org/torabhaghshenas/975-2016-02-11-16-21-14.html

نوبت به سخنرانیِ گونتر زوننبرگ از رفقای قدیمی فراکسیون ارتش سرخ آلمان رسید که به انگلیسی شخصا آنرا ارائه کرد. گونتر که بارها تراب را ملاقات کرده بود از عشق و آرمان او به زحمتکشان در مبارزه انترناسیونالیستی گفت.
http://www.peykarandeesh.org/torabhaghshenas/981-2016-02-11-20-28-26.html

در پایانِ سخنرانی‌ها، شعرهائی از محمود درویش با صدای تراب پخش شد. آنگاه تابوت زیر صدای کف زدن حضار وسرود انترناسیونال بر روی سکوی مخصوص قرار گرفت و آرام آرام از دیده خارج شده و برای سوزانیدن آماده گردید.


سپس رفیق مجریِ مراسم به اطلاع حاضرین رساند که در ساعت چهار و نیم بعد از ظهر نزدیکان تراب خاکستر او را تا آرامگاه ابدی‌اش، در کنار پوران بدرقه خواهند کرد؛ در این فاصله شرکت کنندگانی که مایلند باهمراهیِ رفقائی از اندیشه و پیکار به مزار رفقا آذر درخشان، پدر فضیلت کلام، صادق هدایت، غلامحسین ساعدی، آگوست بلانکی و... که در پرلاشز آرمیده‌اند رفته با اهدای دسته گلی یاد آنها را زنده نگهدارند.

ساعت چهار و سی دقیقه بعد از ظهر با حضور بیش از سیصد نفر از دوستان و رفقای تراب، خاکستر پیکر او توسط رفقای اندیشه و پیکار و دیگر نزدیکان در مزار مشترک گذارده شد. حاضران با گذاشتن شاخه‌ گلی به یادش، و با سرود "خون ارغوان‌ها" با وی بدرودی ابدی گفتند.


پس از پایان مراسم در پرلاشز، مراسم یاد بودی در سالن آژیکای پاریس از ساعت ۷ بعد از ظهر تدارک دیده شده بود.

*****

torab-Ageca.jpg

ساعت هفت بعد از ظهر در سالن بزرگ مجموعه آژيكا که درمنطقه  يازدهم پاريس واقع است، مراسم یادبود تراب حق شناس با حضور رفقا، دوستان و همرزمان وی برگزار شد. در حاليكه سالن كاملاً پر شده بود تعدادی از حضار جلوی در ورودیِ محل برگزاری و در راهروهای سالن مراسم را همراهی می‌كردند. صحن برگزاری با تصاويری از تراب از جمله با یک عکس بزرگ و متبسم وی تزئین شده بود.
ابتدا رفیق زهره ستوده که اجرای برنامه را به‌ عهده داشت حاضرین را به یک دقیقه کف زدن برای تراب حق شناس و تمامی شهدای گمنام جنبش کمونیستی ایران دعوت کرد.


- فیلم کوتاهی از جشن تولد غیر منتظره‌ای که دوستان و رفقای تراب در سال ۲۰۱۲ برای او ترتیب داده بودند، پخش شد. در این فیلم تراب بخشی از شعر نادر نادرپور را می‌خواند که وصف حال خود می‌دانست. حضار صدای صمیمی رفیق‌شان را شنیدند که خندان و مصمم می‌گفت:
"این بار اگر به خلوت راز شما رسم
از روزگار امن و امان مژده می دهم
من با امید مهر شما زنده ام هنوز
پیوند آشنایی ما ناگسسته باد
گر فارغ از خیال شما زندگی کنم
چشمم بر آفتاب و آفاق، بسته باد"

- فریبا ثابت پیامِ خانواده تراب را به فارسی خواند
http://www.peykarandeesh.org/torabhaghshenas/973-2016-02-10-20-47-56.html

- بهرام قدیمی متنی را از جانب اندیشه و پیکار قرائت کرد. در این متن به وجوه گوناگون شخصیت و مبارزات رفیق تراب اشاره شد. شجاعت او در عمل سیاسی از همان ابتدای فعالیت دانشجویی و در ارتباط با جبهه ملی و نهضت آزادی یا پس از آن در ارتباط با مجاهدین و پیکار مورد تاکید قرار گرفت. در عین حال به وجوه فرهنگی و ادبی فعالیت رفیق هم اشاره شد. همینطور به تعهد او نسبت به جنبش بین المللی خلقها و زحمتکشان، از فلسطین و ظفار گرفته تا مکزیک و آمریکای لاتین. او متن را با عهد به ادامه مبارزه و پیکار به پایان برد.
http://www.peykarandeesh.org/torabhaghshenas/964-2016-02-07-20-59-04.html

- فیلم بیست دقیقه‌ای منتخب از فیلم مستند دو ساعته‌ای به نام «چون سوسمار مست به دنبال آفتاب» که در دست تهیه است و بزودی انتشار خواهد یافت به نمایش در آمد. تراب در این فیلم به ‌صورت فشرده مبانی اعتقادی خود و سیر تحول نظری جریاناتی را که به آنها تعلق داشت با نگاهی انتقادی تشریح می کند. او یک لحظه از اصرار به ضرورت ادامه فعالیت و مبارزه دست نمی کشد.
توجه مستمر رفیق تراب به جنبش واقعی و در نتیجه اهمیتی که برای حضور افراد، گروه‌ها و جریانات جوان قائل بود مجریان را بر آن داشت که به پیام این رفقا و جریاناتی که در این سال‌های اخیر نقش برجسته‌ای داشته‌اند ارزش خاص قائل گردند و با آغوش باز پذیرای آنها باشند. پس از نمایش فیلم مستند، رشته سخن برای ارائه پیام‌هایشان به این رفقای جوان داده شد.


- رفیق بابک فراهانی از نشريه منجنيق
http://www.peykarandeesh.org/torabhaghshenas/970-2016-02-09-21-58-48.html

رفیق عسل اخوان از جمع پراکسیس
http://www.peykarandeesh.org/torabhaghshenas/971-2016-02-09-22-10-41.html

رفیق فریبا امیرخیزی از کمیته جوانان بلژیک
http://www.peykarandeesh.org/torabhaghshenas/968-2016-02-09-21-41-51.html
 

و رفیق پريسا نصر آبادی
http://www.peykarandeesh.org/torabhaghshenas/969-2016-02-09-21-51-31.html

مطالب خود را ارائه کردند. این رفقا که در سال‌های اخیر در ارتباط با رفیق تراب بودند، نه تنها طراوت احساس همبستگی‌شان را بروز دادند، بلکه با متون با ارزش و پر از امیدشان اثبات دیگری بودند بر صحت تشخیص تراب در ضرورت استقبال از نیروهای نوین و مبتکر که هر روز به مبارزات زحمتکشان می‌پیوندند.


در این قسمت از برنامه آنتراکتی اعلام شد تا رفقا که از صبح در مراسمِ حضور داشته‌اند لحظه‌ای استراحت کرده و به صرف غذا و نوشیدنی بپردازند.
پس از آنتراکت، نوبت به پیام یاران، دوستان و شخصیت‌های گوناگون از اقصی نقاط جهان رسید.
- شیرین مهربد که از دوستان چندین ساله تراب و همینطور پوران محسوب می‌شود، قبل از آنکه  باصدایی رسا و گیرا آواز زیبایی به نام "اسطوره مجروح" را اجرا کند، به خاطرات و مراودات چندین ساله‌اش با تراب اشاره کرد. او از شادی و شعفی گفت که در چشمان تراب درخشید، زمانیکه دریافت رفیقی دربند از دست دژخیمان رژیم زنده بیرون آمده.

- پانته آ رفیق قدیمی سال‌های تبعید در پاریس، با صدایی متاثر، از ترابی گفت تنومند و پر استقامت همچون درختانی که دوست می‌داشت. و شعری از نیما را با احساس تمام برای حضار خواند:
"هنگام که گریه می دهد ساز ...
 لیکن چه گریستن چه طوفان ..
 تنهای دگر منم که چشمم طوفان سرشت می گشاید"


- ابراهیم آوخ از طرف برگزارکنندگان، از همه سازمان‌ها و تشکلاتی که خود را در غم برگزارکنندگان یادبود تراب شریک دانستند و پیام‌های همبستگی منتشر کردند با نام بردنشان تا جای ممکن، تشکر نمود و از اینکه وقت برنامه اجازه قرائت تک تک پیام‌ها را نمی‌دهد پوزش خواست. او از سازمان‌ها و گروه‌هایی هم که اسم‌شان به ما نرسیده بود نیز عذر خواست.


- فریبا ثابت که از دوران کودکی خانواده تراب را می‌شناخته و ازهمسایه‌های تراب در جهرم بوده، به جایگاه و شخصیت تراب و به‌خصوص خانواده او اشاره نمود. او بر نقش مادر تراب که زنی آزاده بوده و به دختران محل درس می‌داده است پافشاری کرد. با این گفته‌ها همه می‌توانستند ردّ صداقت و فروتنی تراب را در این مادر آزاده بیابند.

تراب از صدای نجمه موسوی و دکلمه‌های او از اشعار محمود درویش لذت می‌برد. نجمه در این بخش از تراب گفت، از غمی که گریه‌ها و باران و چترها نمی‌شورند و فقدانی که دنیامان را تنگ‌تر می‌کند و دریچه‌ای دیگر که بسته می‌گردد.

سپس نوبت به محسن نجات حسینی رسیدتا از آشنایی خود با تراب بگوید. اوکه چندین سال با تراب در صفوف مجاهدین در رابطه تنگاتنگ تشکیلاتی بوده است، از این تجربه گفت؛ از دوره کوتاهی که در زندان لبنان با هم بودند، رابطه‌ای که بعد از سال ۵۵ ابعاد دوستانه و  فراتر از مسائل ایدئولویک و تشکیلاتی می‌یابد. محسن از صفات او می‌گوید: وفاداری به آرمان، صبر، متانت و همیاری با زحمتکشان. به اعتقاد محسن، تراب گنجینه‌ای از دانش ادبی و سیاسی بود و این دانش به او یک بینش عمیق از مسائل سیاسی واجتماعی می‌داد. تکه کلامش در دوره بیماری این بود: "زندگی ادامه دارد." از درد و رنج خودش سخن نمی‌گفت بلکه همه را تشویق می‌کرد که به کار و فعالیت ادامه بدهند. همبستگی کامل با خلق فلسطین و افشا اشغال فلسطین به جهانیان. تجارب او همچون چراغی برای رهروان آینده روشن خواهد ماند. او مردی همیشه در صحنه بود.


- بهروز عارفی که از یاران نزدیک تراب است گفتار خود را بر وجه ادبی و نگارشی تراب متمرکز نمود. او پس از قرائت ترجمه متن همبستگی و همدردی ژیلبر اشکار، نویسنده و محقق لبنانی -فرانسوی به فارسی  از نوشته‌های ادبی و ترجمه‌های تراب گفت.
http://www.peykarandeesh.org/torabhaghshenas/980-2016-02-12-23-56-32.html

رشته کلام در این جا به ابراهیم آوخ سپرده شد. او از خاطرات شصت و اندی ساله خود با تراب گفت. تراب که سه سال از او بزرگتر بود برایش طی تمام این سال‌ها نقش "یک پیشکِسوت" را داشته و همیشه انتخاب‌هایش مسیر زندگی او را تحت الشعاع قرار داده. ابراهیم به ‌خصوص شجره نامه موجزی از تراب ارائه کرد که برای فهم هویت فردی و خصائص او بسیار مفید است. او اشاره به دو رابطه کهن و ریشه‌دار در خانواده حق شناس نمود. یکی با مذهب و ارتباط خانوادگی با مقامات و مراجع شیعه، به ‌طوریکه دو پدربزرگ آیت الله و صاحب مقام در رده بندی روحانیت محلی و حتی منطقه‌ای داشته... دیگری رابطه‌ای قدیمی با سیاست و تعلق به مخالفین و معترضین دستگاه و رژیم در قدرت. خانواده آنها از زمان مشروطه از مخالفین نظام شاهنشاهی بوده و تراب در این فضای آغشته به مذهب و سیاست بزرگ شد. از طرف دیگر ابراهیم بر درستکاری و خلوص منِش پدر و مادر تراب اصرار می‌ورزید و این را صفتی خانوادگی می‌دانست. مادربزرگ تراب را که زنی براستی با شخصیت، فروتن، درستکار، پر مهر و متعهد بود "قدیس" خواند ومجموعاً به‌ خوبی نشان داد که تراب ترکیبی از بهترین صفات و خصلت‌های خانواده بوده است.


سپس متن پر احساسی از بهروز معظمی رفيق و همرزم ديرينه تراب توسط حبیب ساعی خوانده شد که به سال‌های ۷۰ و فعالیت آنها در خاورمیانه اشاره می‌کرد. بهروز با صمیمیتی عمیق تشریح می‌کرد که برای این مجاهد "مسلمان" چگونه همیشه مبارزه معیارِ نهایی گفتار و عمل بوده به‌ طوریکه آنها که مارکسیست بودند، تمایزی نسبت به این رفیق نمی‌دیدند. بهروز، خاموشی تراب را به پایان رسیدن زندگی یک نسل از پرشورترین مبارزین جنبش ما می‌داند.


در پایان، یاران و نزدیکان تراب از زحمات بی دریغِ رفيق فرامرز كه نقش اصلی در پرستاری و مراقبت از او را در طول آخرین سال‌های زندگی داشت سپاسگزاری کردند و همگان با برخاستن و کف زدن از او قدردانی کردند.

ساعت يازده و اندی مراسم با سرود انترناسیونال به پايان رسيد.


اندیشه و پیکار
۲۰ فوریه ۲۰۱۶