altرفیق تراب در اینجا- فرانکفورت- هم همچون بسیاری جاهای دیگر، جای پا و پیوندهایی بسیار قوی و کهن داشت. پیوندهایی که به سالیانی طولانی از ایران تا آلمان ره می­بردند. ما رفیق کمونیست خود را تجربه کرده بودیم و بندهایی بویژه عاطفی نیز در این میان، غیاب او را از میان جمع ما دشوارتر نمود.


همواره با او به بحث و گفتگوهای مختلف و طرح راه و روش­ها پرداخته بودیم. ما بر خلاف بسیاری رفقای دیگر که متاسفانه به دلیل بعد مسافت هرگز امکانش را نداشتند،  اگر هم خود او نتوانسته بود اینجا به نزدمان بیاید، ما خود بارها رفته و با او دیداری تازه کرده بودیم.
شب یادمان هم، شب یاد مبارزات طولانی کمونیستی او در جبهه طبقاتی کارگران و زحمتکشان و تلاش­های بی وقفه­اش در کنار سایر رفقا بود. شبی که می خواستیم بگوئیم، دلتنگ جای خالی او و ارجگذار بیش از پنج دهه مبارزه و رفاقت او هستیم. رفیقی که آنچنانکه آغاز کرده بود، به پایان برد.
عسل که مسئولیت اداره جلسه را به عهده داشت، با خوشامد گویی از حضار برنامه را آغاز کرد.
پس از برخاستن و کف زدن جمعیت بیاد رفیق تراب و تمامی به خاک افتادگان گمنام جنبش کمونیستی، داریوش شیروانی همچنانکه سال­ها پیش­تر در مراسم یادمان رفیق پوران بازرگان با شور و شوق همکاری کرده بود، اینبار هم از سر تعهدی رفیقانه همراه با یکی دیگر از اعضاء گروه خود- عمر- به شهر ما آمدند، تا با موسیقی زیبای­شان، یاد رفیقمان را گرامی بدارد.

پس از پخش فیلم کوتاهی از مراسم خاکسپاری رفیق تراب، فرامرز که دایره رفاقت و محبتش آینه نام خود اوست، در آغاز برنامه، به جلوی صحنه آمد، تا پس از اینهمه حضور در کنار رفیق تراب و بویژه در سال­های پایانی و بیماری او، ناباوری خود را پس از شنیدن خبر مرگ رفیق و دلتنگی­اش را بیان کند.     

آنگاه پیامی را که خانواده رفیق تراب به مراسم به خاکسپاری او فرستاده بودند، قرائت شد.

بخشی از فیلم "چون سوسمار مست بدنبال آفتاب" را که یادگار و گوشه­هایی از گفتگو با خود رفیق تراب بود، برای شرکت کننده­گان به نمایش گذاشتیم، تا آنها مستقیما با حداقلی از نگاه و نظر او هم آشنا شوند.

بهرام متنی را که آمیخته­ای از یادنگاره خودش و چند تن رفقای جوان دیگر بود و بیانگر چگونگی آشنایی رفقای جوانمان از راه دور با رفیق تراب و تاثیر او بر آنها بوده، همراه با رفقایی دیگر در سالن اجرا نمود.

سعید نیز، که به دلیل رابطه بسیار قدیمی­اش با رفیق تراب، بار سنگینی از خاطرات را هم بدوش داشت، سهمی در معرفی مبارزه و تغییر و تحولات و تعهد و پیگیری رفیق تراب از ابتدا تا به پایان، به میهمانان برنامه را به انجام رساند.

همچنین او با تنظیم و انتخاب بخشی از فیلم "بازگشت مارکس" که رفیق تراب و رفیقمان حبیب ساعی از "هوارد زین" ترجمه کرده­اند، حضار را با قسمتی دیگر از چهره و شخصیت رفیق تراب آشنا نمود.

پایان برنامه نیز توسط منوچهر به شعر و سخن اختصاص داشت. در این قسمت هم، به توجه رفیقمان به دنیای هنر و ادبیات و آشنایی او و سابقه دیرینه‌اش در این میان و در عین حال بی ادعایی رفیق در این زمینه پرداخته شد. یاری رسان این گفتار هم، ترجمه­‌های رفیق تراب از شعر شاعران عرب و انتخاب­های ویژه‌­اش در همراهی و همبستگی با ستمدیده­‌گان فلسطین بود.

یاد تمامی رفقای دیگرمان که در همه این دهه­ها در سنگر مبارزه طبقاتی و در مبارزه با سرمایه­داری از جان مایه گذاشتند، همواره بزرگ و گرامی است.

زردها بیهوده قرمز نشدند
قرمزی رنگ نیانداخته بیهوده بر دیوار- (نیما)

یاد رفیق تراب گرامی و زنده باد
جمع رفقای تراب در فرانکفورت