در عراق:
طی ماه های گذشته مقاومت عادلانه و مشروع در برابر اشغال استعماری اين کشور در اشکال مختلف ادامه يافت. سرمقاله های نيويورک تايمز به روشنی از گير کردن آمريکا در تونل عراق خبر می دهند. امپرياليست های جنگ طلب که فريادهای متنوع توده های سراسر جهان عليه جنگ را ناشنيده گرفتند امروز به لطف مقاومت سرسختانه و گسترش يابنده ی مردم عراق خوابشان آشفته شده و فهميده اند که رؤيای غارت بی دردسر عراق و کل منطقه آنقدرها هم ساده نيست. من نمی دانم و کمتر کسی می داند که گروه های مقاومت که عليه آمريکا و همپيمانان خارجی و داخلی شان می جنگند به درستی کيستند. ترديد و شک در رابطه با برخی عمليات هم کاملا درست و نگران کننده است. برخی اقدامات مانند گروکان گيری و قتل های بی دليل و وحشيانه و تفرقه افکنی های قومی و مذهبی جنايتکارانه است و شايد سر نخ بعضی از آنها در دست خود اشغالگران و همدستان متنوع آنان باشد، ولی مقاومت در برابر اشغال و ضربه زدن به اشغالگر و همپالگی های او قانونی و درست است و نمی توان کسی را به هيچ بهانه ای از حق دفاع از سرزمين و حيثيت ملی و انسانی اش محروم کرد.
آمريکا هرروز بيش از پيش در باتلاق فرو می رود، شبيه تجربه ی ويتنام، و روزی که زخمی و شکست خورده از آن خارج شود همه ی ملت های منطقه مديون فداکاری های مردم عراق و سپاسگزار آنان خواهند بود. به هيچ بهانه ای نبايد از حمايت از مقاومت مردم عراق شانه خالی کرد و نبايد تحت تأثير رسانه های «بی خبری و دروغ پردازی» قرار گرفت. از موضع چپ و دموکراتيک، می توان و بايد با اصولگرايان مذهبی مخالف بود ولی نمی توان با اصل مقاومت مخالفت کرد. هرکس و هر جريانی که نمی خواهد آينده ی عراق به دست اصولگرايان بيفتد تا مبادا جهنم جديدی مثل جمهوری اسلامی در آنجا برپا شود، اين گوی و اين ميدان! در اين نبرد عادلانه و بحق وارد عمل شود و در مقاومت عليه اشغال بر آنان سبقت گيرد.
بايد اشغالگر را از اقدام به جناياتش پشيمان کرد. اينکه امروز بوش از برآوردهای نادرست هنگام شروع جنگ صحبت می کند از برکت مقاومت است. هيچ نوع همکاری (کولابوراسيون) با رژيم برخاسته از اشغال و همدستی با دشمن مقبول نيست. هيچ نوع توجيه کاری قابل بخشش نيست. اگر چپ و دموکراتی وجود دارد در چنين جايی بايد آزمايش پس بدهد. پس از تجربهء عراق، دارودستهء کاخ سفيد بايد برای اشغال يک کشور ديگر بارها استخاره کنند. از برکت مقاومت مردم عراق دست برخی فرصت طلبان که از بوش برای حمله به ايران دعوت کرده يا آن را آرزو دارند رو شده و آنان رسوا گرديده اند. جمهوری اسلامی سرمايه را بايد مبارزهء اکثريت مردم ايران که زحمتکشان اند به خاک افکند نه امثال بوش و گدايانش.

در فلسطين:
در چند ماههء اخير دو حادثهء مهم رخ داد:
نخست اينکه ياسر عرفات رهبر جنبش و رئيس منتخب مردم فلسطين در ۷۵ سالکی درگذشت. او از يک سو فرزند وضعيت خاص تاريخی و اجتماعی فلسطين و از سوی ديگر پدر جنبش ملی اين خلق برای احراز هويت ملی، رفع اشغال و کسب استقلال بود. پنجاه سال مبارزه ای دشوار که او در رأس آن قرار داشت اين دستاورد را برای قريب ۹ ميليون فلسطينی (که امروز در داخل اسرائيل، در سرزمين های اشغالی پس از جنگ ۱۹۶۷، در کشورهای همجوار فلسطين به عنوان پناهنده و نيز در کشورهای مختلف دنيا پراکنده اند)، به بار آورد: هويت آنان و حقوقشان در فلسطين که نه تنها از سوی اسرائيل، بلکه از سوی جامعهء بين المللی نيز مورد انکار قرار داشت امروز برای اکثريت کشورهای جهان چنين نيست. عرفات سه سال آخر عمر را در نوعی زندان که همان مقر فرماندهی بمباران شده اش بود اسير بود، با انواع فشارها و تحقيرهای آمريکا و همدستانش مواجه گشت و استوار ماند و سرانجام، به احتمال قريب به يقين، در نتيجه سمی که دست دشمن به جسم او وارد کرد، در يک بيمارستان نظامی در پاريس درگذشت. باری، صلاحيت های شگفت انگيز و قدرت فوق العادهء او برای مقابله با شرايط سخت و پيچيدهء سياسی و ايستادگی دربرابر ناملايمات و برون رفت از آنها موضوع تحقيقاتی جالبی در تاريخ معاصر است.
رسانه های «بی خبری و دروغ پردازی» که بنا به مصالح اسرائيل از او غول بی شاخ و دمی ساخته بودند نتوانستند احساسات صادقانهء ميليونها نفر از فلسطينی ها و اعراب و ملت های تحت ستم و عناصر آگاه جهان را سانسور کنند و نزديک دو هفته وضعيت سلامت او و آرمان فلسطين خبر اول رسانه های جهانی بود و حتی انتخاب بوش را تحت الشعاع قرار داد. مرگش نيز باعث آگاهی جهانيان به ستمديدگی ملتش و عادلانه بودن آرمان فلسطين و حقوق ملی و انسانی مردم آن گرديد. قضيهء فلسطين که به گفتهء يکی از رهبران آن، فاروق قدومی، به موجود افسانه ای هفت سر می ماند که هرکدام را بکوبند از جای ديگری سر بر می آورد، از روی تخت احتضار عرفات به اندازهء چند سال که صدايش را خفه کرده بودند، مطرح شد و فلسطين را بر سر زبانها انداخت و دشمن غاصبش را ولو موقتا به سکوت واداشت. وجدان بشريت را برای هميشه نمی توان به بند کشيد. ادامهء مقاومت هم اکنون بسياری از وجدانها را در اسرائيل و جهان بيدار کرده است.

حادثهء دوم انتخابات در فلسطين و تعيين جانشين عرفات:
آمريکا و اسرائيل می گفتند عرفات را به رسميت نمی شناسيم. مقاومت او را تروريسم می ناميدند و تروريسم دولتی اسرائيل و اشغال را که بالاترين تروريسم است ناديده می گرفتند و می گيرند. «رسانه های بيخبری و دروغپردازی» می گفتند با مرگ او آشوب و جنگ داخلی در پيش است. می گفتند اسلامگرايان چنين و چنان خواهند کرد و از اسرائيلی ها نظرخواهی می کردند. اين تيرها همه به سنگ خورد. نهادهای قانونگذاری فلسطينی به ويژه سازمان آزاديبخش فلسطين که دستاورد مهم سالها مبارزهء همه جانبهء اين ملت است کار خود را در شرايط اشغال و چک پوينت ها و صدها ممنوعيت ديگر انجام دادند و هيچ بهانه ای برای طفره رفتن از به رسميت شناختن حقوق اين ملت باقی نمانده است.
امروز که انتخابات انجام شده و محمود عباس (ابومازن) کانديدای رسمی الفتح که ستون فقرات جنبش ملی و لائيک فلسطين را تشکيل می دهد به رياست انتخاب شده اسرائيل و آمريکا انتظار دارند که فلسطين تسليم بی قيد و شرط آنان شود و اين را فلسطينی ها به هيچ کس اجازه نمی دهند. آنها آنقدر رشد و بلوغ دارند که حتی انتخابات زير اشغال را به نحوی که جهان را به حيرت واداشت برگزار کردند بدين اميد که دشمن نيرومندی مانند اسرائيل را به عقب نشينی از اراضی اشغالی پس از سال ۱۹۶۷ وادارند. انتخابات در چنين شرايطی به اين می ماند که زندانيان نماينده ای را انتخاب کنند تا با زندانبان صحبت کند. اسرائيل معاف از هر کيفری قريب چهارصد قطعنامه ملل متحد را دربارهء فلسطين به ديوار کوبيده است. قطعنامه های ملل متحد دربارهء هر کشوری لازم الاجرا ست اما حتی قطعنامه های شورای امنيت دربارهء اسرائيل الزامی نيست! اين فرزند لوس و جانی امپرياليسم حتی بر خود امپرياليسم جهانی فرمان می راند و خواستهايش را به گردن آنها می گذارد. هنوز وعده های دو کانديدای انتخابات آمريکا را به ياد داريم که بر يکديگر سبقت می گرفتند تا دل اسرائيل را بهتر از ديگری به دست آورند.
حقوق فلسطينی ها از جانب کشورهای عرب هم که دربرابر اربابان آمريکايی شان نمی توانند جيک بزنند همواره زيرپا گذارده شده. هيچ رهبر عربی جرأت نکرد طی سه سال زندانی بودن عرفات در مخروبهء رياست فلسطين در رام الله با او حتی تلفنی صحبت کند. تنها برخی از دول اروپايی و در رأس آنان فرانسه بود که به دليل تضاد منافع باقی مانده شان در منطقه گاه پا را از دايرهء ممنوعيت تماس با عرفات بيرون گذاشتند.
باری، مردم فلسطين در دفاع از استقلال خويش حتی به تنهايی به مبارزه ادامه داده و می دهند. آينده بستگی به اين دارد که اسرائيل چه کند. تنها زور است که می تواند آن را به عقب نشينی وادارد. اگر مقاومت درعراق و فلسطين اين درس را به آمريکا بدهد که خاور ميانه آنقدرها هم برای چنين گشت و گذاری مناسب نيست و آن را گورستان نمی توان پنداشت، شايد آمريکا بر اسرائيل فشار آورد و تکه هايی از حقوق بلعيده شدهء اين مردم را از گلوی حريص اسرائيل و سرمايه داران حمايتگر آن بيرون بکشد.
فلسطينی ها صدها شيوهء عمل آزموده اند: مبارزهء مسلحانه، سياسی، ديپلماتيک، اجتماعی، ادبی، هنری... انتخابات هم يکی ديگر است. مسلح شدن به پشتوانهء افکار عمومی جهانی هم يکی ديگر است. اگر در بر همان پاشنهء قديم بچرخد و اسرائيل باز راه صلح طلبی فلسطينی ها را ببندد، چنانکه بارها چنين کرده است راهی جز ادامهء انتفاضه نمی ماند. کسانی که تحت تأثير«رسانه های بی خبری و دروغ پردازی» گمان می کنند فلسطينی ها يا به اصطلاح «تندروها» خواستار صلح نيستند اشتباه می کنند. فقط اشاره می کنيم که شيخ ياسين، رهبر معنوی حماس، يک هفته پيش از کشته شدن آمادگی سازمان خود را برای پذيرفتن راهی که عرفات پيشه کرده بود به اطلاع ساف رسانيده بود ولی برای آنکه دور باطل حمله و ضد حمله ادامه يابد اسرائيل او را با هلی کوپتر هدف قرار داد و کشت. اسرائيل در برابر صلح به اصل شناسايی متقابل و پس دادن سرزمين های اشغال شدهء سال ۶۷ و ديگر حقوق از دست رفتهء فلسطينی ها معتقد نيست. شارون می گويد جنگ ۱۹۴۸ پايان نيافته و کولونها و طرفداران اسرائيل بزرگ همه شاگردان و دست پرورده های اويند. اسرائيل خود هر روز به کشتار فلسطينی ها ادامه می دهد. اعمال خشونت دولتها عليه زحمتکشان و حق طلبان خشونت نيست، اما سنگپرانی و تيرکمان داشتن و انتفاضه (قيام توده ای) خشونت است! بيش از ۱۱ هزار نفر از فلسطينی ها در زندان بسر می برند و بسياری از آنان قرار بوده ۱۰ سال پيش آزاد شوند که نشده اند. ساف از سال ۱۹۸۸ که دولت فلسطين در تبعيد را اعلام کرد قبول داشته که تنها بر ۲۲ درصد از کل فلسطين تاريخی دولت مستقل خود را بنا کند و از ۷۸ درصد صرف نظر نمايد. چه کسی بهای صلح را تا اين حد گران پرداخته است؟

اکنون دو گزارش زير را می آوريم و از برخی مبارزان که وقتی صحبت از حمايت بی قيد و شرط از مبارزهء مردم فلسطين پيش می آيد به ياد اين می افتند که اگر جنبش مردم در آنجا «پرولتری» باشد می توانند حمايت کنند وگرنه به فکر فرو می روند و دست نگه می دارند انتظار داريم که به اين شرايط مشخص برخورد مشخص کنند و انتظاراتی را که پرولتاريای پيشرفتهء کشورهای صنعتی از انجامش بازمانده از يک مبارزهء ملی برای پس گرفتن سرزمينی غصب شده و اشغالی و بازگشت آوارگان، مطالبه ننمايند. مبادا حال شيخی را پيدا کنند که فقيری از او نان خواست ولی شيخ آنقدر مسأله از او پرسيد و گفت «که گر جواب نگفتی نخواهمت نان داد» تا آنکه بالاخره« نانش نداد تا جان داد.»
خوشبختانه مبارزهء جاری توده های زحمتکش که اکثريت قاطع جامعه های فلسطين، عراق، ايران و ... را تشکيل می دهند معطل حمايت برخی از «مبارزان سخاوتمند چپ، دموکرات، لائيک و ضدانتگريسم» نيست! عجيب است: مبارزهء ايرلندی ها مورد حمايت مارکس و خانواده اش بود ولی نمی تواند مورد حمايت «راديکالهای ما» قرار گيرد! مارکس آبراهام لينکلن را به خاطر مبارزه با تبعيض نژادی فرزند طبقهء کارگر می ناميد ولی برخی در حمايت از ماندلا ترديد می کنند! برای نويسندهء اين سطور حمايت بی قيد و شرط از حق تعيين سرنوشت خلق فلسطين و مبارزهء آن ها با اشغال و در راه استقرار جامعه ای عادی که در آن مبارزهء طبقاتی بتواند جريان يابد يک وظيفهء کمونيستی، دموکراتيک و انسانی ست. اين را سالها ست معيار صداقت و جديت مبارزاتی تلقی می کنم و بارها آزموده ام. به گمان من برای حمايت از ستمديدگان، هرجا که باشند، نياز به اجازهء هيچکس نيست. آن بينشی که مانع همبستگی با ستمديدگان جهان شود يک پايش می لنگد.
در سال ۱۹۷۵ وقتی در بغداد بودم از سفير ويت کنگ (نمايندهء جبههء آزادی بخش جنوب ويتنام) شنيدم که می گفت: «اين روزها به شدت نگران جان زتدانيان سياسی مان هستيم و می ترسيم که حکومت دست نشاندهء سايگون و آمريکايی ها [که روزهای آخرشان را در ويتنام می گذراندند قبل از تسليم شدن]، زندانيان ما را قتل عام کنند. ما به بسيج افکار بين المللی برای جلوگيری از اين فاجعه مشغوليم. ما خود را چون غريقی می دانيم که هرکس دست ما را بگيرد نه تنها رد نمی کنيم بلکه سپاسگزارش نيز هستيم.» توده های ستمديده حکم همان غريق را دارند... اگر کسی خوش ندارد که عراق، فلسطين، ايران يا هرجای ديگر به دست نيروهای ارتجاعی بيفتد يا باقی بماند چاره ای جز جنبيدن پيش رو ندارد. دنيا منتظر رؤياهای ما نمی ماند.
اينک آن دو مقاله:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در سايه ی ديوار جداسازی: غارت زمين ها و ساختن کولونی ها
انجمن اسرائيلی «گوش شالوم»
۲۸ دسامبر ۲۰۰۴

روبروی روستای فلسطينی جيوس که بخاطر کشيدن ديوار بخش اعظم زمين های خود را از دست داده است مستعمرات و مجتمع های مهاجرنشين های يهودی هردم افزايش می يابد.
روز ۳۱ دسامبر در پشتيبانی از مقاومت مدنی اهالی سرزمين های اشغالی فلسطين و به ابتکار کميتهء فلسطينی ـ اسرائيلی حمايت از جيوس، انجمن های «گوش شالوم»، «تعايش» (همزيستی)، انجمن بازسازی خانه های ويران شده و جمعی از مبارزان انترناسيوناليست با تجمع اعتراضی خود عليه ديوار و کلنی های آن اقدام به کاشتن زيتون در جيوس کردند که در نتيجهء کشيدن ديوار به خفگی دچار شده است.
در برابر جيوس که قسمت اعظم زمين های خود را در نتيجهء کشيدن ديوار از دست داده است کولونی ها هردم افزايش می يابد با اين توجيه که کولونی های جديد چيزی جز گسترش کولونی زوفان نيست. اين ساختمان سازی ها که جزئی از کولونی های جديد ديوار است مرحلهء نهائی کشيدن ديوار است. روز ۱۰ دسامبر ۳۰۰ درخت زيتون ريشه کن شد... بدين ترتيب وقتی ساختمان ها به پايان رسد اهالی جيوس بقيهء زمين هاشان را که در آن سوی ديوار قرار دارد برای هميشه از دست خواهند داد.
در سايهء طرح شارون داير بر خروج يکجانبه از غزه موج جديدی از کولونی سازی در ساحل غربی رود اردن آغاز شده است که می توان آن را در طول خط سبز (خط آتش بس جنگ ۱۹۶۷) مشاهده نمود از القانا و اورانيت در نزديکی روستای کفرقاسم و زوفين گرفته تا ريحان در شمال.
شرکتهای خصوصی متعلق به کولونها و شرکتهای دولتی اسرائيلی ساختن کولونها را از سر گرفته اند و هزاران خانه می سازند بدين منظور که خط سبز را از بين ببرند و زمين های متعلق به فلسطينی ها را به کلی غيرقابل دسترسی سازند. اين اقدامات جزئی ست از استراتژی الحاق و غارت سرزمين ها به اسرائيل که با کشيدن ديوار قرار است عملی گردد.
مبارزهء سالهای اخير موفقيت هايی، هرچند جزئی، در بر داشته است: چندين مرکز مقاومت توده ای عليه اشغال به وجود آمده که مانع پيشرفت ديوار در برخی موارد شده اما نتوانسته است در شهر قدس و تپه های الخليل کاری از پيش ببرد. بايد اشاره کرد که در وضعيت سياسی کنونی که ساختن ديوار با آن مواجه است دولت شارون از اين موقعيت استفاده کرده تا برنامه های زيربنائی را به پيش برد و وقتی باد موافق وزيد ساختن ديوار با سرعت هرچه تمام تر انجام شود.
درحالی که ساختن خود ديوار کمی کند شده، کار ساختن کولونی ها با رونق و سرعت تمام ادامه دارد که رسما آن را گسترش کولونی های پيشين توجيه می کنند تا مانور خود را از ديده ها پنهان دارند. حقيقت اين است که ما با پروژهء وسيعی از مستعمره کردن و الحاق اراضی فلسطينی روبروييم بدين منظور که فلسطينی ها بکلی از سرزمين شان سلب مالکيت شوند.
در حالی که در اسرائيل بحث بر سر تهديد کولون ها ست که حاضر نيستند کولونی های خود را در غزه تخليه کنند مستعمره کردن ساحل غربی زير پوشش ديوار و حمايت مقامات اسرائيلی از آن ادامه دارد.
تشکيل دولت ائتلافی ليکود ـ حزب کار چارچوب سياسی لازم برای الحاق اين مناطق را که در هرحال جزئی از طرح شارون ـ باراک است فراهم می سازد. طی ماه های گذشته مقامات اشغالگر در سرزمين های اشغالی وانمود می کنند که فلسطينی ها خود را با وجود ديوار تطبيق داده اند!
ديوار برای سرمايه گذارانی که کولونی ها را می سازند پوشش لازم را برای حفظ منافع شان فراهم می کند. برای کسانی که می خواهند در امنيت کامل به مستعمره سازی بپردازند، ديوار باعث می شود که آنان از اهالی فلسطينی که زمين هاشان مصادره شده جدا باشند و کولونی سازی و الحاق سريعأ صورت گيرد.
اينجا ست که وظيفهء ما ايجاب می کند برای متوقف کردن اين فرآيند وارد عمل شويم و توجه همگان را به خطير بودن اين طرح سياسی جلب کنيم. تنها در همين روستای جيوس غير از ۵ هکتار که زير ديوار رفته ۷۲ درصد از زمين های جيوس يعنی ۸۶ هکتار مصادره شده و کشاورزان فلسطينی برای آنکه به سرٍٍ زمينهای خود بروند بايد اجازهء مخصوص بگيرند که به کمتر کسی داده شده. محصولات کشاورزی روستا نابود شده، ۶ چاه به کلی غيرقابل دسترسی ست و ۱۵۰۰۰ درخت ليمو از بی آبی خشک شده است. همين که زمين کشت نشود قانون اجازه می دهد که آن را مصادره کنند و اين مقدمهء مستعمره سازی آنها ست.
گاه با اعلام اينکه اينجا منطقهء خطر است، گاه به بهانهء ضرورتهای امنيتی و گاه نيز با خريد زمين از طريق سمسارهايی که با دشمن همکاری دارند به مصادرهء زمينها می پردازند. زمين فلسطينی را «ملک دولت» اعلام می کنند و با اين کار «تداوم قلمرو ارضی» را از بين می برند.
اهالی جيوس در مبارزهء خود با کشيدن « ديوار جداسازی» پايداری می کنند. ما بايد در اين مبارزه در کنار آنان باشيم. زمان آن فرارسيده که عليه برپايی کولونی های ديوار به پا خيزيم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تونل کور: گوشه ای از وضعيت کارگران فلسطينی در غزه
ليبراسيون ۶ ژانويه ۲۰۰۵

در آغاز سالهای ۱۹۹۰ شمار کارگرانی که هرروز برای کار به اسرائيل می رفتند به حدود ۱۰۰ هزار نفر می رسيد و امروز ۷ هزار است. از گذرگاه ارتز (Eretz) که تنها راه خروج غزه به اسرائيل است فلسطينی ها به ندرت می توانند عبور کنند. بسته شدن اين راه، سرزمينی را که به شدت دچار بيکاری (حدود ۶۰ درصد) است، دارد خفه می کند.

کارگران فلسطينی که برای رفتن به سر کار خود در اسرائيل، از اين گذرگاه عبور می کنند آن را بين خودشان اسطبل می نامند. در واقع هم اين بيشتر شبيه نرده هايی ست که گاوبازان درست می کنند تا شور و حرارت گاو را کاناليزه کرده آن را به ميدان گاوبازی بفرستند. اين دالان حدود ۴۰۰ متر درازا و ۸ متر يهنا دارد. بر فراز ديوارهای بلند تورهای فلزی کارگذاشته اند تا اندکی هوا زير سقف شيروانی موجدار جريان يابد. در فاصله های منظم چراغ های پرنور و پنکه های قوی تعبيه شده است. در ته دالان کارگران به قفسه ای فلزی برخورد می کنند. يکی يکی وارد آن می شوند و از نردهء گردان سنگينی رد می شوند. سپس بايد مسير مارپيچ کوتاهی را زير چشم دوربين های متعدد طی کنند. صدايی خشن از بلندگو به آنان دستور می دهد توقف کنند، به عقب بچرخند، دستها را بالا ببرند و باز کنند، شکمشان را لخت نشان دهند، شلوارهاشان را تا ران بالا بزنند. آنها هرگز سربازانی را که در برج های مراقبت بتونی پناه گرفته اند و به آنان گاه به عبری و گاه به عربی مختصر دستور می دهند نمی بينند.
وقتی يک گروه تقريبأ ده نفره از اين گذر رد شدند نرده ای اتوماتيک باز می شود و آنها را وارد مرحلهء بعدی می کند: گاه سگ های تعليم ديده برای کشف مواد انفجاری بين آنها می چرخند و گاه سربازان با دستکش های کشف مواد انفجاری کليهء وسايل آنان را می کاوند، وسايلی که از دستگاه اسکنر نيز می گذرد. سرانجام بايد کارت اجازهء عبور درست و معتبر در دست داشت يعنی کارتی الکترونيکی پر از اطلاعات مشخص با عکس و اثر انگشت.

پيچ و خمی از بتون و سيم خاردار
کارگران فلسطينی برای آنکه بتوانند اول وقت حاضر باشند تا کار پيدا کنند، شب را در آلونکی نزديک مدخل تونل و حتی در داخل تونل روی يک تکه مقوا می خوابند. يک نمازخانهء کوچک هم هست. آب در توالت هايی که راهش بسته شده زمين را فراگرفته است. روی يک تابلو نوشته است «النظافه من الايمان» و روی تابلوی ديگری به طنز نوشته است: «وطن جميل لشعب عظيم» (وطنی زيبا برای ملتی بزرگ). گذرگاه ارتز در دورترين نقطهء شمالی نوار غزه کاملأ يک پست مرزی ست فقط يکی از دو کشور طرفين مرز را کم دارد که فلسطين باشد. در برابر حدود صد سرباز تا دندان مسلح حدود ۲۰ پليس مرزی فلسطينی بدون سلاح در اتاقک هايی که در زمستان يخ می زند و در تابستان به عنوان يک دفتر از آن استفاده می شود نشسته اند.
هر ماه که می گذرد ارتش اسرائيل اين پست مرزی را تقويت می کند. اينجا که ۱۵ سال پيش فقط مانع ساده ای وجود داشت حالا مجتمع ساختمانی عظيمی برپا ست از بتون و سيم های خاردار. هر روزنه ای دقيقأ بسته شده تا نوار غزه کاملأ عايق گردد. هرچه اسرائيلی ها تجهيزات خود را تقويت کنند فعالان فلسطينی که آمادهء منفجر کردن خويش اند برای کشف ابتکارات تازه ای جهت عبور، بر يکديگر سبقت می گيرند. کمتر از يک سال پيش، زن جوانی وابسته به جنبش اسلامی حماس در همين گذرگاه با بمبی که به پاهايش بسته بود خود را منفجر کرد و چهار سرباز اسرائيلی را کشت. چند ماه بعد مردی که بمبی در شورت خود پنهان کرده بود دستگير شد. غالبأ مقامات اسرائيلی از اينکه در چند سال اخير هيچ کوماندوی انتحاری از اينجا نتوانسته عبور کند به خود می بالند. محاصرهء اين نوار از سرزمين های فلسطينی با شبکهء درهم پيچيده از سيم های خاردار به مدلی برای ديگر «موانع امنيتی» که در ساحل غربی در دست اجرا ست تبديل شده و بر سر آن بحث های موافق و مخالف درگرفته است.
گذرگاه ارتز تنها از ساعت ۲ تا ۷ صبح به روی کارگران فلسطينی باز است. اينجا ست که ازدحام جمعيت آغاز می شود: از ۱۴ هزار کارگر که اجازهء عبور در دست دارند در بهترين حالت ۶ تا ۷ هزار نفر می توانند عبور کنند و بقيه ناگزيرند به خانه هاشان برگردند. طی دو سال گذشته چهار بار پيش آمده است که کارگرانی از ازدحام خفه شده اند يا زير دست و پا مرده اند. ابووافی که خود به چشم ديده که چگونه کارگری مرده است می گوبد: «تابستان بود. گرما کشنده بود. من نتوانستم رد شوم». اين مرد خوش برخورد ۵۵ ساله که متخصص نصب يخچال های بزرگ صنعتی ست ۲۰ سال در شهر اشدود (اسرائيل) کار کرده است واز ماه مارس گذشته ديگر نتوانسته سر کار برود. «در هرحال، صاحبکار من ديگر نتوانست روی من حساب کند و کارگران رومانی به جای من استخدام کرد.» از آن به بعد، او در اردوگاه پناهندگان شاطی که خودش با زن و ۱۰ فرزندش زندگی می کنند ساندويچ فلافل ميفروشد.

«تنبيه دستجمعی ناعادلانه»
از ۱۰ سال پيش شمار کارگران غزه ای که برای کار به اسرائيل ميرفتند کاهش يافته است. از ۸۰ تا ۱۰۰ هزار در آغاز سال های ۱۹۹۰، در جريان اجرای قراردادهای اسلو به ۶۰ هزار کاهش يافت و با آغاز انتفاضهء دوم است که بستن راه به صورت يک سلاح سيستماتيک درآمد. از آغاز شورش در سپتامبر ۲۰۰۰ اسرائيل راههای ديگر خروجی غزه را بسته است و تمام کارگران را حتی آنان که در جنوب نوار يعنی در چهل کيلومتری اين گذرگاه زندگی می کنند مجبور کرده است که از ارتز عبور کنند. شمار کارتهای اجازهء کار به ۱۴ هزار کاهش يافته و تنها مردان ميانسال عيالمند که هيچ فرد رزمنده ای در خانواده شان يافت نشود از مزيت مهم داشتن اجازهء کار برخوردارند و اين البته تضمينی برای داشتن کار نيست: بسته شدن گذرگاه هرچه مکررتر و هرچه درازمدت تر شده است.
از زمان مرگ شيخ احمد ياسين بنيانگذار حماس در مارس ۲۰۰۴ تا کنون، هيچ کارگر اهل غزه حق عبور ندارد. حتی منطقهء صنعتی که در نزديکی گذرگاه ارتز واقع شده به دنبال عملياتی که فلسطينی ها کردند بسته شده است. آنها برای آنکه در اين منطقهء کاملأ محافظت شده با بتون و برج مراقبت بتوانند عمليات کنند تونلی کنده بودند. در آن عمليات يک سرباز اسرائيلی کشته شد. قبل از انتفاضه ۴۵۰۰ کارگر در اين منطقهء صنعتی کار می کردند و قبل از اين عمليات ۷۰۰ نفر. حدود صد کيوسک که برای فروش آشاميدنی های گازدار و سيگار وجود داشت با بولدوزر با خاک يکسان شده که يکی از آنها درست جلوی تونل بود. تانکها به شعاع ۵ کيلومتر باغ ها و همهء خانه ها را با خاک يکسان کرده اند.
يک کارمند عاليرتبهء ملل متحد می گويد: «هر سوء قصد يا پرتاب خمپارهء دست ساز از طرف فعالين، تاوانش را قبل از هرکس ديگر، کارگران می پردازند. بستن راه يک تنبيه دستجمعی غيرعادلانه و غير قابل قبول است. اين کار فقط محروميت و فلاکت و در نتيجه تروريسم را تقويت می کند» پس از درگذشت ياسر عرفات در ۱۱ نوامبر ۳۰۰ کارگر کشاورزی مجددأ اجازه يافتند که از گذرگاه ارتز عبور کنند. ۱۲ دسامبر چريک ها پست مرزی اسرائيلی شهر رفح واقع در منتها اليه جنوب نوار غزه را منفجر کردند و ۵ سرباز اسرائيلی را کشته و ۱۱ نفر رامجروح کردند. از آن به بعد اين راه را هم بسته اند.
در مرز مصر بيش از ۵ هزار فلسطينی که در حال بازگشت به غزه بوده اند معطل اند و ۱۵۰ نفرشان در منطقهء بی طرف گير کرده اند [همين خبر را لوموند ۱۵ ژانويه نيز آورده است]. از گذرگاه ارتز تنها برخی مسؤولين سياسی دستچين شده، بيمارانی که ناگزير به بيمارستان های اسرائيلی می روند و حدود ۳۰ بازرگان که با کله گنده های تشکيلات خودمختار مربوط اند می توانند عبور کنند. ابووافی ناسزا گويان می گويد: «سودجويان صادرات و وارداتی، مثل اين وزيرها که با مرسدس شان بی آنکه به ما نگاه کنند از پستهای مراقبت و موانع راحت رد ميشوند. چهار سال انتفاضه. ديگر توانش را نداريم».
سرشب، ابووافی به سراغ کارگران ديگر بيکار شده می رود. ابوالعبد کارگر برق به شوخی می گويد: «ما مثل ميمون های پيری هستيم که سر يکديگر را می جورند». آنها که سالها مجبور به کار در خارج از غزه بوده اند حتی برای بچه هاشان غريبه اند. ساعتها دور ليوان های چای گپ می زنند. ابووافی نتوانسته به اين شب های دراز بطالت زير يک لامپ کم نور عادت کند. «وقتی کار می کردم ساعت ۵ بعد از ظهر بر می گشتم. غذائی می خوردم. کمی می خوابيدم و ساعت ۱۰ شب به ارتز بر ميگشتم. و در صف می ايستادم و شب را در دالان ميگذراندم.» با يادآوردن سالهايی که به کار سخت در اسرائيل مشغول بوده هم «روزهای خوش گذشته» و هم تحقيرها را به ياد می آورد: «حق نداشتيم با خود تلفن ببريم نه حتی يک غذای مختصر و نه يک پاکت سيگار. هيچ چيز. حتی اجازهء ورودمان به اسرائيل به دلايل امنيتی در تايلون شفاف بايد ميبود. بايد لباسی به تن داشتيم بدون زيپ و کفش هم کف نازک. گاه از گذرگاه رد می شديم ولی اتوبوس رفته بود.
ابوالعبد به خاطر می آورد که ماهانه ۲ هزار شيکل [واحد پول اسرائيل] دريافت می کرده و ابووافی دو برابر او. امروز آنها اگر ۷۰۰ شيکل (۱۲۰ يورو) برای خود دست و پا کنند ماه خوبی ست. با کارهای کوچک و موقتی روزگار می گذرانند. محلهء آنها به مرحلهء قبل از رواج پول برگشته است. «همه چيز را نسيه می گيريم حتی سيگار» همه بدهکارند و هيچ کس از آنها طلبکاری نمی کند. «چه فايده دارد؟ همه همديگر را می شناسند. اگر شانس اين را داشته باشم که دو روز کار کنم فورأ بدهی خودم را به بقال سر گذر می پردازم». در غزه بيکاری به ۴۰ تا ۶۰ درصد می رسد. اما اينگونه آمار ديگر معنای چندانی ندارد. بيش از دو سوم مردم زير خط فقر به سر می برند يعنی ۲ دلار در روز. «ما شانس داريم. پسر عمويی داريم که کارمند است و به ما کمک می کند. اما خانواده هايی هستند که صرفأ با کمک های بشردوستانه زندگی می کنند». ابوالعبد ۱۰ هزار شيکل (۱۷۰۰ يورو) بابت قبض آب و برق به شهرداری بدهکار است «باز هم خوشحاليم که جرأت نمی کنند قطع کنند».
تصور وضعيتی بدتر از اين سخت است. اما اين دو نفر چندان خوش بين هم نيستند. ابووافی می گويد: «پولی که جامعهء بين المللی قول داده به جيب تشکيلات خودمختار می رود. بين ما و اسرائيلی ها اعتماد مفقود است. و دوستش دست بالا را ميگيرد. هيچ يک از دو طرف به ديگری اعتماد ندارد. با وجود اين بايد با هم زندگی کنيم. کی کويت را ساخته؟ کی اسرائيل را ساخته؟ فلسطينی ها! کاش می گذاشتند کار کنيم! اين يک آرزوی صادقانه است اما طرح شارون دائر بر خروج يکجانبه از غزه که قرار است امسال عملی شود به جدايی قطعی و هميشگی بين دو طرف شبيه است.
از همين نوار باريک غزه که کلا ۳۶۵ کيلومتر مربع است و يک ميليون و ۳۰۰ هزار فلسطينی در آن زندگی می کنند، ۴۰ درصدش در اشغال ۷۵۰۰ کولون (مهاجر يهودی) است که نصف آب اين منطقه را به خود اختصاص داده اند. اما نخست وزير اسرائيل مصمم است کنترل مرزهای زمينی، دريايی و هوايی را در دست خود حفظ کند و اينکه اگر عملياتی رخ داد ارتش اسرائيل بتواند عاملان را مورد پيگرد قرار دهد. راجی صورانی مدير مرکز فلسطينی حقوق بشر می گويد: «غزه به زندانی بزرگ تبديل خواهد شد. از حالا تا ۲۰۰۸ هيچ کارگر فلسطينی از اينجا نخواهد توانست در اسرائيل کار کند. بايد برای رفتن به قاهره با هواپيما برويم چون کالاهای ما از بندر پورت سعيد وارد می شود. اما شارون اين طرح را فداکاری جا می زند.»
بدون دسترسی به اسرائيل غزه علت وجودی ندارد. وقتی خردسال ترين بچه های ابووافی فهميدند که او عبری هم بلد است چشمشان از حيرت گرد شد. او برای ما توضيح می داد که بچه ها حق دارند. در نظر آنها اسرائيلی ها وجود ندارند. چون آنها را نديده اند. آنچه ديده اند هواپيما ست، تانک است و هلی کوپتر. اين روزهای اخير، ارتش دالان عظيمی از بتون با ۸ متر ارتفاع و همين اندازه پهنا برپا کرده و قرار است جای دالان قديمی را بگيرد که خيلی قديمی بود و نه چندان «مطمئن».
انتخابات فلسطين در شرايط اشغال به اين می ماند که زندانيان نماينده ای را انتخاب کنند تا با زندانبان صحبت کند.
قضيهء فلسطين که به گفتهء يکی از رهبران آن، فاروق قدومی، به موجود افسانه ای هفت سر می ماند که هرکدام را بکوبند از جای ديگری سر بر می آورد، از روی تخت احتضار عرفات به اندازهء چند سال که صدايش را خفه کرده بودند، مطرح شد و فلسطين را بر سر زبانها انداخت و دشمن غاصبش را ولو موقتا به سکوت واداشت. وجدان بشريت را برای هميشه نمی توان به بند کشيد. ادامهء مقاومت هم اکنون بسياری از وجدانها را در اسرائيل و جهان بيدار کرده است.
بايد اشغالگر را از اقدام به جناياتش پشيمان کرد. اينکه امروز بوش از برآوردهای نادرست هنگام شروع جنگ صحبت می کند از برکت مقاومت است. هيچ نوع همکاری (کولابوراسيون) با رژيم برخاسته از اشغال و همدستی با دشمن مقبول نيست. هيچ نوع توجيه کاری قابل بخشش نيست. اگر چپ و دموکراتی وجود دارد در چنين جايی بايد آزمايش پس بدهد. پس از تجربهء عراق، دارودستهء کاخ سفيد بايد برای اشغال يک کشور ديگر بارها استخاره کنند. از برکت مقاومت مردم عراق دست برخی فرصت طلبان که از بوش برای حمله به ايران دعوت کرده يا آن را آرزو دارند رو شده و آنان رسوا گرديده اند. جمهوری اسلامی سرمايه را بايد مبارزهء اکثريت مردم ايران که زحمتکشان اند به خاک افکند نه امثال بوش و گدايانش.

(منتشر شده در آرش شماره ۹۰، ژانويه ـ فوريه ۲۰۰۵)