"سلام بر مقاومت"

من و تو می دانیم نفی خشونت در جهانی که خشونت حکم میراند تطهیر دست های به خون آغشته است.


من و تو می دانیم کسی که رسم جنگیدن را نیاموزد و پاسخ سیلی را به سیلی ندهد رسم بر انداختن استثمار را هم نخواهد آموخت
من و تو می دانیم گذرگاه صلح از معبر نعش های جنگ افروزان می گذرد.

 
آه تمنا میکنم نگویید
خون از زخم ها می چکد
این حرف ها وحشیانه است!
این قطره ها خون نیست
گل میخک است
                               "ولادمیر مایاکوفسکی"

اگر کودکی از کودکان غزه چند هفته پیش از پدرش پرسیده بود،پدر باران چیست؟و پدر پاسخ داده بود باران قطره ای است که از آسمان به زمین فرو می ریزد بی گمان امروز_اگر آن کودک زنده باشد_خیال می کند قطره های باران همان موشک های بمباران است و به صداقت پدرش مشکوک می شود؛چرا که پدر می گفت:آب آبی است وقتی باران زمین را تر می کند آب آبی رنگ در جوی ها جاری می شود و به ما زندگانی و شادمانی می بخشد.اما کودک امروز به چشم خویش می بیند با فروافتادن موشک ها،آبی سرخ در جوی ها روان می گردد و به جای شادی و حیات مرگ و ماتم بر خانه ها سایه می افکند.شاید این کودک چشم در چشمان زنده یا مرده پدرش بدوزد و با بغضی در گلو فریاد بزند: تو دروغگویی
آه،نه،من هم مثل مایاکوفسکی بزرگ از شما تمنا می کنم جملات مثلاً ادبی بالا را در ذهن خود ادامه ندهید و برای دلداری کودک نگویید بی گمان روزی این خون ها بخار می شوند،به آسمان می روند و ابری سرخ می سازند که از غرش و رعدش سیلی خون بر سر جانیان تاریخ یا بهتر بگویم از سر جانیان تاریخ فرو می بارد.نه رفقا،این حرف ها وحشیانه است!ما انسان های متمدنی هستیم،ما خواهان صلحیم،ما با همه جهان به مهریم و به سوی همه دست دوستی دراز می کنیم.پس بهتر است اگر کودک از ما پرسید چرا وقتی باران موشک ها بر سر ما می بارد مردمان آن سوی دیوار به تماشا می نشینند و هلهله می کنند بگوییم:نه فرزندم این ها دوست ما هستند و پیام صلح و دوستی شان را برایمان فریاد می کنند بیا برایشان دست تکان بدهیم.البته می توانیم کمی هم استقامت خرج کنیم و برای خود ارضائی وجدانمان بگوییم:لعنت به هرکس تفنگ در دست می گیرد،لعنت به هر کس می جنگد،لعنت به هر کس ...
و در نهایت با یک گزاره خواهشمندانه و اخلاقی از همه بخواهیم که تفنگ هایشان را زمین بگذارند.
بیایید با یک زبان جهانی پیاممان را بنویسیم تا به گوش همه جهانیان برسد.کمی فکر کنید.این جمله چطور است؟
                                             STOP KILLING YOUR FELLOW BEING
                         مختصر و مفید و محترمانه.کشتن همنوعان خود را متوقف کنید(لطفاً)
عجب بداعتی!حالا زمان آن فرا رسیده دستی به سر و روی خودمان بکشیم،بزک دوزکی کنیم و با نوشتن این عبارت روی صفحه تبلت یا لپ تاپ و یا مثل بدبخت بیچاره هایی که حالمان از آن ها به هم می خورد روی کاغذ،عکسی بگیریم و پیام صلح و مودتمان را با جهانیان به اشتراک بگذاریم.
تبصره یک:ناگفته پیداست این پیام باید به رنگ سبز نوشته شود
همانطور که شما می دانید یا اگر نمی دانید خوشا به حالتان که نمی دانید؛این بداعت ساخته و پرداخته ذهن نگارنده این مقاله نیست بلکه روش و منش خرده بورژوازی ایران تحت لوای بورژوازی سازشکار غرب پرستش در مواجهه با بحران غزه و پاسخ فاشیسم نه غزه نه لبنان به کشتار انسان هایی است که اگر به زعم شما بی گناه هم نباشند چیزی جز خاک غصب شده شان را طلب نمی کنند.
آری پیاده نظام شعار می دهد کشتار همنوعانتان را متوقف کنید.تا این لحظه که کلمات بر صفحه می نشیند بیش از ۵۰۰ فلسطینی که اکثریت زن و کودک و غیرنظامی هستند طعمه موشک ها و گلوله های اسرائیلی شده اند و در مقابل ۲ شهروند اسرائیلی در حملات راکتی رزمندگان مقاومت کشته شده اند_و البته چند صد نفری هم ترسیده اند!_.شعار کشتار همنوعان خود را متوقف کنید بیانگر یک برابری است.برابری موشک با راکت دست ساز،برابری ۲ نه با ۴ نه با ٨ بلکه با ۵۰۰ یا بیشتر،برابری قاتل و مقتول،برابری سلاخ و قربانی.به علاوه این عبارت یک اعلام عدم تعهد را هم در خود جای می دهد.عدم تعهد به یک چیز:انسانیت
پیشگام این پیاده نظام هم بورژوازی سازشکاری است که بلند ترین گامش رایزنی با ژنرال عبدالفتاح السیسی نایب به حق حسنی مبارک و نزدیک ترین متحد صیهیونیست ها در منطقه است.تا مبادا چینی نازک بده بستانشان با زورگویان جهان در مسیر این تلاطمات ترک بردارد.
امروز فریاد انسانیت از امّان تا مونترال،از لندن تا استانبول،از قاهره تا پاریس و از کران تا کران جهان به گوش می رسد.شاید تنها حنجره های پیرامون ماست که یا خفقان گرفته اند و یا استفراغ اوباما،مرکل،اولاند و ... را در گلو قرقره می کنند.
اگر هنوز هم گمان می کنیم قطره ای خون به شرافت از معبر رگ هایمان عبور می کند پیش از هر چیز بر ماست که سخت شرمسار باشیم.
شرمسار باشیم که ستارگان سینما،موسیقی،ورزش و... در سراسر جهان جنایات اسرائیل را با رسا ترین واژگان محکوم می کنند اما کارگردان متکدی اسکار سینمای ما برای نگهبانی از تحفه فرنگش از دو طرف تمنا می کند کمی مهربان تر باشند یا ستاره سینمای کلید(شاید هم قلاده)به گردنمان با شال بنفش و دستبند سبزش روی صفحه تبلت خود می نویسد:
                                       !STOP KILLING YOUR FELLOW BEINGS
و با عکسی به عشوه ارزان می فروشد.
شرمسار باشیم که برنده جایزه صلح! نوبلمان ترجیح می دهد این روزها در دسترس نباشد تا مبادا سخنی بگوید که به مذاق اربابانش خوش نیاید.برنده ای که فرار را از همنوع برمه ای اش آنگ سان سوچی به خوبی آموخته است یا شاید هم به خوبی آموزانده است.حقا که صلح! نوبل سزاوار چنین رعایایی است.
شرمسار باشیم که روشنفکر سوسیالیست ضدامپریالیسم مان حاضر است در سوک تعطیلی روزنامه های اعتدالی که خود امنیتی کار فرهنگی می داند_و نه همه روزنامه ها_بیانیه چنین و چنان صادر کند اما حاضر نیست اعتباری که از خون هزارهزار ستاره سرخ و قمری خوش خوان سوسیالیست در کوله بارش به جا مانده را پای خون کودکان غزه هدر دهد.سکوت می کند یا اگر خیلی خونش به جوش آید به پچپچه ای بسنده می کند.
شرمسار باشیم که دولت اعتدالی (سازشکار)مان خون کودکان غزه را مثل برگی در بازی پوکر با قدرت های غربی به بازی می گیرد.
شرمسار باشیم که...
اما شرمساری کافی نیست.نه رفقا!باور کنید شرمساری کافی نیست.وقتی صدای انسانیت در میان همهمه فاشیسم گرفتار می آید باید بلند تر فریاد زد.آنقدر بلند که پس از آخرین فریاد حنجره ای برای پچپچه هم نماند باقی عمر را می توان سکوت کرد و تنها نگریست.بگذار آخرین فریاد به گوش رفقای دیده و نادیده مان برساند که روزی هنگامه ای در این گوشه از جهان هم بودند هم قطاری هایی که به تقوای آب و خاک ایمان داشتند.
من و تو می دانیم خون،خون است؛گل میخک نیست.خونی که زمین را سرخ می کند آخرین حلقه پیوند یک انسان با جهان است.انسانی که به قول بامداد شاعر برای خود خداست.
من و تو می دانیم همان گونه که "میلاد یکی کودک شکفتن گلی را ماند"مرگ یک کودک مرگ جهانیست.
من و تو می دانیم پاسخ گلوله،گلوله است؛نه گل سرخ
من و تو می دانیم نفی خشونت در جهانی که خشونت حکم میراند تطهیر دست های به خون آغشته است.
من و تو می دانیم کسی که رسم جنگیدن را نیاموزد و پاسخ سیلی را به سیلی ندهد رسم بر انداختن استثمار را هم نخواهد آموخت
من و تو می دانیم گذرگاه صلح از معبر نعش های جنگ افروزان می گذرد.
ما چه فدایی جهل باشیم چه خشونت طلب چه تروریست و چه هر صفتی که صله مان کنند انسانیت را دیگرگونه فریاد خواهیم کرد.
پس
سلام ما بر خاک چپاول شده
سلام ما به دستانی که تفنگ در دست گرفت و مغلوب اشک تمساح تسلیم طلبان نشد
سلام ما به مقاومت
به مادران داغدار اما مصمم
به دستان لرزان پدری که قلم در دستش می لرزد اما ماشه تفنگ هرگز
سلام به رزمندگانی که پیشوند اسمشان ابو آمد اما ابومازن نشدند
سلام بر تو ای فلسطین ای سرزمین تمام عیار

 

منبع سایت هفته

http://www.hafteh.de/?p=73598