اراذل را بيرون بريزيم
ارزش كم نظير افشاگرى هاى درونى رژيم
تراب حقشناس
... و يكى از اهل خانهء او شهادت داد
(داستان يوسف و زليخا)
امروز به بركت مبارزه اى كه ۳۰ سال است براى طرد باند اراذل حاكم بر ايران جريان دارد و شكاف ترميم ناپذيرى كه به همين دليل در اركان رژيم افتاده، نه يكى از اهل خانه كه هر روزكسان جديدى از مؤسسين و كارگزاران آن عليه او شهادت مى دهند. اگر خمينى در سال ۱۳۴۲ به دنبال اصلاحات ارضى و تهديدى كه روحانيت و متوليان اوقاف و مالكان ارضى عليه مصالح خود احساس مى كردند فرياد مى زد:«رفت اسلام!»، امروز كسانى كشتى رژيم و اسلام شان، كشتى قدرت سياسى، نظامى و طبقاتى شان را در خطر غرق و افتادن به زباله دان تاريخ مى بينند... شهادت اينان و شكوه ها و گلايه هاشان نه صرفاً حاصل مبارزات اخير، بلكه دستاورد تراكم مبارزهء خستگى ناپذيرى ست كه گورستان ها و زندان ها و جهنمى كه براى اكثريت مردم يعنى كارگران و زحمتكشان ساخته اند شاهد آن است.
جنبش مردمى و حق طلب ايران در برابر اين گواهى ها كه از زبان آيت الله منتظرى (تئوريسين و توجيه كنندهء ولايت فقيه) وديگر روحانيون درجهء اول شنيده مى شود، يا از جانب شخصيت هايى مانند مهدى كروبى (رئيس سابق مجلس كه بر «حكم حكومتى» خامنه اى براى مسكوت گذاشتن مسألهء سانسور گردن نهاد)، يا از جانب دست پروردگان رژيم كه ۳۰ سال آن را تر و خشك كردند، برايش سينه زدند و فربه شدند و هنوز از آن منتفع اند پخش مى شود، نمى تواند بى اعتنا باشد. اينان از رنج ها و آرزوهاى دموكراتيك و عادلانهء تودهء مردم بسيار فاصله دارند، اما امروز به دلايلى كه با انگيزه هاى مردم زحمتكش يكى نيست، به دستگاهى كه از آن دفاع مى كرده اند سخت معترض اند و گاه با جسارت و شجاعتى شايان تقدير بر او مى تازند و تاوانش را نيز مى پردازند. در مبارزه براى براندازى رژيم، براى هموار كردن راه به سوى تحقق آزادى ـ برابرى، آنها عملاً با تودهء به جان آمده و به پاخاسته تا محدودهء معينى همسو هستند. موضع گيرى هاى آنان ارج و قرب تاريخى كم نظيرى دارد. جنبش مردمى به اينان توهمى نمى تواند داشته باشد، اما اين موضع گيرى شان را فراموش نمى كند. اعتراض آنها دستاورد مبارزات خونين مردم است. آنان همه در يك سطح نيستند. كسانى مانند عبدالكريم سروش و محسن مخملباف حواسشان متوجه آينده است و در خارج كشور براى آيندهء محتمل كه رژيمى ديگر بر سرِ كار آيد سرمايه گذارى مى كنند «كه گربه عابد شد» اما در داخل كشور زير گلوله و شلاق وآلت قتاله و آلت جنسى آماده براى تجاوز به مرد يا زن، وضع فرق مى كند. بنگريد كه كار رژيم براى دفاع از مصالح و قدرتش دربرابر طوفان خشم توده ها به جايى رسيده كه همهء آلت هاى وحشيانه اش را به كار گرفته است: از تكفير و ارتداد تا دادگاه هاى چند دقيقه اى، تا اعدام ها و خاوران ها و «تواب سازى ها»، تا اخراج ها و گرسنه نگه داشتن كارگران، تا وضعيت كارتون خوابها، تا ترور نويسندگان مخالف سانسور، تا انواع فريبكارى هاى دينى و ميهنى، تا تجاوز جنسى... دفاع آنها از قدرت و منافع بادآوردهء طبقاتى شان آنها را در كنار استعمارگران فرانسوى و تجاوز به جميله ها در زندان هاى الجزاير، و در كنار تجاوزگران آمريكايى در زندان ابوغريب قرار مى دهد. اينكه باند اراذل كارشان به اينجا برسد نشانهء ضعف و آغاز زوال رژيم شان است. نشانهء سحَر مردمى است. اين است كه به خصوص، بايد جنايتكار زخمى شده را رها نكرد، او را در نظر مردم ايران و جهان با استناد خردمندانه و منطق درست انقلابى، هرچه بى آبروتر كرد و نقيض طبقاتى، ايدئولوژيك و رفتارىِ رژيم را پديد آورد.
«اراذل را بيرون بريزيم.» اين شعار مردم قهرمان ويتنام عليه تجاوزگران آمريكايى بود...
۱۶ سپتامبر ۲۰۰۹