گزينش و ترجمه بهزاد مالكى

مقدمه: شكست رفراندوم اصلاح قانون اساسى در ونزوئلا در ۲دسامبر ۲۰۰۷، نقطه توقفى است كه از آنجا مى توان به بازنگرى تحولات آمريكاى لاتين و بويژه ونزوئلا پرداخت ..
از اواخرسال ۱۹۹۰ ايالات متحده در آمريكاى لاتين دچارضربات پى در پى گرديده است...پروژه ى بازار مشترك بزرگ از آلاسكا تا سرزمين آتش (در جنوبى ترين نقطه ى قاره ى آمريكا) وطرح منطقه ى آزاد داد و ستد به نتيجه نرسيده ودر پى آن حكومتهاى چپ ميانه وراديكال در كشورهاى آمريكاى لاتين مستقرگرديده اند. امروز ما شاهد استقرار اين حكومتها در آرژانتين، بوليوى، برزيل، شيلى، كوبا، اكواتور ، نيكاراگوآ، اروگوئه، و ونزوئلا هستيم. چنان كه كوستاريكا، گوآتمالا، پاناما و پرو از حكومتهاى ميانه ى چپ از نوع سوسيال دموكراسى برخوردارند. پروژه ى اتحاد انرژى بين ونزوئلا، بوليوى و آرژانتين، و نيز تأسيس بانك جنوب در مقابله با تمهيدات بانك جهانى و صندوق بين الملى پول آلترناتيو بوليواريائى(اتحاد بين بوليوى، كوبا، نيكاراگوئه و ونزوئلا) و طرح «سوسياليسم قرن بيست و يكم» در كاراكاس، لاپاز و كيتو، از جمله طرحهائى هستند كه (شايد بتوان گفت) پيشروى ايالات متحده را در آمريكاى لاتين سد كرده اند. ايالات متحده براى مقابله با اين پروژه ها به امضاى قراردادهاى دو جانبه ى تجارت آزاد و مشروعيت بخشيدن به حق «دخالت دموكراتيك» وامضاى مقاوله نامه هاى نظامى بنام مبارزه با تروريسم و قاچاق مواد مخدر اقدام نموده است.
از سوى ديگر آمريكا شكل حضور نظامى اش را در آمريكاى لاتين تغيير داده و بعد از بسته شدن پايگاههاى نظامى اش در پاناما و پورتوريكو، باكمك تكنولوژى هاى جديد به ايجاد پايگاههاى محدود ولى مجهز مبادرت كرده، و منطقه ى آمريكاى لاتين را زير حفاظت رادارهاى ثابت و متحرك قرارداده است و با سبك تر كردن و افزايش تحرك آنها بردشان را تقويت نموده است. اين عمليات كه زير عنوان cooperation security location(C.S L ) قرار داشتند، تغيير نام داده و اكنون operation location(F .O.L) Forward ناميده ميشوند آنها در مناطقى چون مانتا (اكواتور)، آنتيل هلند، سالوادور مستقر شده اند و در كلمبيا و پرو مورد آزمايش قرار گرفته و طرح ايجاد آن در آينده اى نزديك در پاراگوئه مرز بوليوى در دست مطالعه است... در اين راستا، انتقال ستاد رهبرى جنوب از پاناما به ميامى داراى معناى خاصى است. اين ساختار نظامى SOUTH COM اصلى ترين ابزار نظامى آمريكا در آمريكاى لاتين محسوب ميشود و مستقيمأ كمكهاى نظامى واحتمالأ غير نظامى را سازمان ميدهد و ديگرسازمانهاى غير نظامى نظير آژانس كمك به رشد و يا آژانس كمكهاى كشاورزى را پشت سر گذاشته، بدين ترتيب براى ارتباطاتش به اجازه كنگره نياز ندارد. اين ساختار بين سالهاى ۱۹۹۱ و۲۰۰۷ ــ۷.۳ ميليارد دلار به دولت هاى آمريكاى لاتين كمكهاى نظامى و پليسى كرده است.
ايالات متحده براى بزانو در آوردن كشورهاى «شورشى» و «خشن» آمريكاى لاتين ، استراتژى خود را با وسايل مختلف دنبال ميكند:
در ابتدا آمريكا سعى كرد در داخل (سازمان دولتهاى آمريكائى) سياست خود را به پيش برد. در اين سازمان بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر هماهنگى اى بر سر دفاع از« دموكراسى » به هروسيله اى با زور يا دخالت خارجى، بوجود آمده بود.
اما سياست مزورانه ى ايالات متحده زير نظردونالد رامز فلد با توجه به موازنه ى جديد قدرت در آمريكاى لاتين ، با مشكل روبرو شد، تا جايى كه در سى و هفتمين جلسه ى اين سازمان در پاناما، كوندوليزا رايس مجبور شد مجلس را ترك كند. زيرا پيشنهاد او براى فرستادن كميسيون تحقيق به ونزوئلا براى بررسى چگونگى بسته شدن يك كانال تلويزيون خصوصى ( راديوـ تلويزيون كاراكاس) كه قراردادش به اتمام رسيده بود، مورد قبول جلسه واقع نشده بود. از اينرو ايالات متحده مجبور شده است روى سازمانهاى غير دولتى و بنياد هاى رنگارنك آمريكايى تكيه كند. US.AID (آ ژانس بين المللى ايالات متحده براى رشد) نقش مركزى را در ا ين بازى به عهده گرفته است بويژه براى كمكهاى مالى و در جايى كه ديپلماسى كارائى خودش را از دست داده و يا دخالت نظامى با مخاطره همراه است، اين بنيادها ابزار مناسبى براى اجراى سياستهاى آمريكا محسوب ميشوند نمونهء اين دخالتها را در ونزوئلا مى يابيم كه بنياد «سازنده دموكراسى» و «انستيتو جمهورى بين الملى» برهبرى جان مك كين (كانديداى جمهورى خواهان در انتخابات رياست جمهورى) در ميان ۵ سازمان غير دولتى (وابسته به آمريكا) بودجه ى USAID را براى كمك به مخالفين دولت ونزوئلا تأمين ميكنند. جورج بوش بعد از كودتاى نا فرجام ۲۰۰۲ عليه چاوز، پيشنهاد كرد براى بررسى راههاى مسالمت آميز جهت تغيير رژيم در ونزوئلا، دفتر «انتفال قدرت» در كاراكاس ايجاد شود. هم چنين بخش عمده ا ى از كمكها ى آمريكا در كشور«شورشى» ديگر آمريكاى لاتين يعنى بوليوى ـ متمركز گرديده كه صرف حمايت از مخالفين دست راستى حكومت ميگردد كه بر چهار ايالت اين كشور مسلط هستند و دولت مورالس را دچار بى ثباتى كرده اند. اين استراتژى آشكار با تشكيل و گسترش سازمانها ى نظامى موازى براى سركوب وسازمان دادن عمليات تروريستى عليه دهقانان شورشى وگروههاى چريكى تكميل گرديده است. نمونه ى بارز آن را در كلمبيا شاهديم. . با اين مقدمه ميتوان به آسانى تصور كرد كه انقلاب ونزوئلا ، بوليوى وجنبش چپ بطور كلى در آمريكاى لاتين با چه مشكلاتى روبرو است. دولت چاوز از داخل حكومت وبخش ادارى آن، توسط جناحى از بوروكراتها و نظاميانى كه در ساختار دولتىٍ رژيم گذشته حضور داشته اند تضعيف ميشود و از خارج حكومت، توسط اپوزيسيونى متشكل از صاحبان سرمايه وزمينداران بزرگ وكليساى پرقدرت ونزوئلا كه به كمكهاى مالى وتبليغاتى آمريكا وابسته اند، تهديد ميگردد. اين اپوزيسيون با وجود ۸ سالى كه از انقلاب اعلام شدهء چاوز گذشته، هنوز اصلى ترين روزنامه ها وراديو وتلويزيون خصوصى را در دست دارد و با برخوردارى از ضعفها ى رژيم چاوز و اشتباهات آن، پايه هاى اجتماعى خود را در ميان خرده بورژوازى شهرى وبازنشسته هايى كه حسرت گذشته دارند وبورس بازان وزمين خوارانى كه منافعشان را در پروژهء سوسياليسم آينده در خطر مى بينند، گسترش داده اند وقادرند بدين وسيله نه تنها به خرابكارى اقتصادى و سازماندهى كمبودهاى مصنوعى وتعطيل دائم يا موقت كارخانه ها دست يازند، بلكه به تظاهرات و آكسيونهاى خيابانى وبرخورد با پليس نيز بپردازند و در اين راه، اقليتى از دانشجويان دست راستى هستند كه به آنها كمك ميكنند. اين حوادث يادآور ماههاى قبل از سقوط آلنده در شيلى در ۱۹۷۳ وسقوط ساندينيست ها در نيكاراگوئه است. درچنين بسترى ست كه رفراندوم براى اصلاح قانون اساسى در ونزوئلا در ۲ دسامبر ۲۰۰۷ شكست خورد.
كشور همسايهء ونزوئلا، بوليوى نيز دچار مشكلاتى از همين دست است. بويژه كه در آن قدرت حاكم هنوز برتمام كشورمسلط نيست و چهار ايالت آن در دست مخالفين دست راستى است كه با طرح استقلال خود و مخالفت با تغيير قانون اساسى و سرانجام سنگ اندازى در راه تشكيل مجلس مؤسسان، حكومت مورالس را در تنگنا قرار داده اند. به نظر مى آيد اين شرايط همه ى رژيم هاى مترقى و پيشرو آمريكاى لاتين را، بويژه آنها ئى كه در راه تغييرات عميق اجتماعى ـ سياسى گام نهاده اند، بر سر اين دوراهى قرار داده كه يا انقلابى را كه آغاز كرده اند، گسترش داده و اصلاحات را به سرانجام برسانند يا به سخنان رفرميست هائى تن دهند كه در داخل وخارج حكومت در كمين نشسته اند، تا با سازش هائى سطحى دوباره آنها را بدامن نظم قديمى بكشانند.
از طرف ديگر، صاحبنظرانى كه متن حاضر از روى نوشته هاى آنها تهيه شده، معتقدند مبارزه با خرابكارى هاى اقتصادى و تأمين مايحتاج عمومى و برقرار كردن امنيت اجتماعى و كارى و تأمين اشتغال براى مليونها نفر كه از اين اوضاع رنج ميبرند، جز با ملى كردن بانكها و صنايع بزرگ و بهره برداريهاى عظيم كشاورزى كه در خط اول جنگ اقتصادى دست راستى ها قراردارند و بر قرار كردن كنترل و اداره ى توده اى بر آنها امكان پذير نيست. تجربه ى ونزوئلا و بوليوى در رابطه با ملى كردن صنايع نفت و گاز و جنبش اشغال كارخانه ها و كنترل و اداره ى آنها توسط كارگران در ونزوئلا و برخى ديگر از كشور هاى آمريكا ى لاتين، كمون آواخاكا در مكزيك، پورتوالگره در برزيل، و اداره ى غير متمركز شهرها و دهات تحت اشغال زاپا تيستها در چياپاس توسط شوراهاى منتخب مردم ، راههاى چاره را نشان ميدهد... اقداماتى از اين قبيل بهمراه تصفيه ى ارتش از عناصر ضد انقلابى ودادن امكان دفاع به ارگانهاى توده اى ابزارى است كه مانع از قدرت يابى مجدد دست راستى ها از طريق زور ميشود.
با تقويت دموكراسى توده اى و امكان دادن به تجربه و ابتكار مردم در اين زمينه، امكان مشاركت عمومى در زندگى سياسى فراهم ميشود وبا تقويت سازمانهاى مستقل كارگرى و دهقانى وبرقرارى كنترل و اداره ى مردمى درهمه ى سطوح، مى توان و بايد جلوى رشد بوروكراسى ــ و فسادى كه انقلاب از جانب آن تهديد ميشود ــ گرفته شود.
البته چشم انداز يك سوسياليسم قرن ۲۱ (كه شعار ونزوئلا ست) تنها در يك وحدت قاره اى قابل تصور است، و بدون حضور آن شاهد شكست آن خواهيم بود. تجربه ى كوبا مثال خوبى است، پس از سقوط شوروى و قطع كمكهاى آن، كوبا در يك موقعيت بسيار ضعيفى براى دفاع از خودش در مقابل تغييرات اقتصاد جهانى قرار گرفت. ولى پس از تغيير رژيم هاى آمريكاى لاتين و عقد قراردادهاى دو جانبه و چند جانبه با ونزوئلا ، بوليوى و نيكاراگوئه، توانست اندكى سر بلند كند وپروژه هاى دراز مدتى را در امر مسكن و تأمين مواد غذائى فراهم آورد. به عقيدهء برخى از نويسندگان چپ، تنها راه برون رفت كوبا از بحران ساختاريش، در هم آميزى اقتصاد آن با اقتصاد ساير كشورهاى آمريكاى لاتين است كه با شعار سوسياليسم به ميدان آمده اند.
اين مقدمه گزينشى است از مقالاتى با عنوان «آيا واشنگتن در حال از دست دادن آمريكاى لاتين است» از ژانت هابل Janette Habel استاد در انستيتوى مطالعات عالى آمريكاى لاتين در پاريس (لوموند ديپلماتيك ـدسامبر ۲۰۰۷) و «رفراندم در ونزوئلا » از آلن وود، ماركسيست و سر مقاله نويس مجله La riposte (نوامبرـ دسامبر ۲۰۰۷) و «تحريكات ضد انقلاب در ونزوئلا » از روزنامه نگار ماركسيست گئورگه مارتين در لاريپوست (ژانويه ۲۰۰۸).
اينك ترجمه ى كامل مقالهء «اخطارجدى به ونزوئلا» را از جامعه شناس و سردبير سايت venezuelaanalyses.com و نويسنده ى كتابهاى متعدد در باره ى ونزوئلا ــ «Gregory Wilpert» (از لوموند ديپلماتيك ژانويه ۲۰۰۸) در زير ملاحظه ميكنيد. مجموعه اى كه تحليلى از اوضاع كنونى آمريكاى لاتين و بويژه ونزوئلا از ديدگاه موافقين آن بدست ميدهد.

« بعد از ۱۱ بار پيروزى انتخاباتى ـ شكست رفراندوم ـ اخطارى جدى به هوگو چاوز»
اهريمن قلمداد كردن رئيس جمهور ونزوئلا ـ هوگو چاوز ـ توسط رسانه هاى ملى و بين الملى ، بار ديگر در مقابل واقعيت نتوانست دوام بياورد. او كه همچون يك ديكتاتور بالقوه معرفى ميشود، خيلى ساده و روشن رأى « نه » شهروندان ونزوئلائى را به رفراندم تغيير بخشى از قانون اساسى، در ۲ دسامبر ۲۰۰۷ پذيرفت. اين توقف ناگهانى به معناى پايان انقلاب بوليواريائى نيست، ولى طرفداران آن را به بازنگرى عميق آن فرا مى خواند. هوگو چاوز از تاريخ انتخاب مجددش در دسامبر ۲۰۰۶ اعلام كرده بود كه بازنگرى قانون اساسى براى گذار به« سوسياليسم قرن ۲۱ » امرى ضرورى است. سرانجام، اين پروژه ى بزرگ در ۱۵ اوت ۲۰۰۷ بعد از يك دوره ى طولانى مشورت در پشت درهاى بسته و عقب افتادن هاى مكرر به مردم عرضه شد. اين پروژه ى عظيم كه در ابتدا از ۳۳ بند تشكيل ميشد، مجموعه ى جامعه ى ونزوئلا را بغير از طرفداران دو آتشه ى چاوز ، در شك و ابهام فرو برد؛ بويژه كه در هنگام تشكيل مجلس ملى براى تأييد و تغيير آن ۳۶ بند ديگر به آن اضافه گرديد و سر انجام اصلاحات مورد نظر بر روى تغيير ۶۹ بند قانون اساسى از ۳۵۰ بند مجموعه ى آن متمركز گرديد. اصلاحات شامل ۴ موضوع اصلى ميشد: ۱ــ تحكيم دموكراسى مشاركتى ۲ ــ يكپارچگى اجتماعى «Integration Sociale » ۳ ــ پشتيبانى از اصلاحات اقتصادى در جهت مقابله با گرايش نئو ليبرالى و سر انجام ۴ ــ تحكيم و تقويت قدرت حكومت مركزى.
بند هائى كه به تحكيم دموكراسى مشاركتى وبرابرى اجتماعى نظر داشت، با مقاومت چندانى در افكار عمومى روبرو نگرديد. در ميان اين پيشنهادات، گسترش قدرت شوراهاى شهر كه به تازگى تشكيل شده بود، بيان زندهء دموكراسى مشاركتى واعادهء قدرت مردمى است كه در آن به شوراهاى شهر و به مردم هر منطقه ى شهرى اجازه ميدهد كه سياستها ى عمومى را تعريف، و ارزيابى كنند، و آن را انجام دهند، بر بودجه، آنها كنترل مردمى بر قرار كننددر ميان اين بند ها پائين آوردن سن رأى دادن از ۱۸ سال به ۱۶ وممنوعيت هر نوع تبعيض بر مبناى جنسيت و يا وضعيت فيزيكى، بر قرارى برابرى بين زن و مرد در بخش دولتى، ايجاد صندوق عمومى بيمه هاى اجتماعى براى كاركنان مستقل وبخشها ى غير رسمى اقتصاد، آموزش عالى رايگان، و همچنين برسميت شناختن ونزوئلا ئى هائى كه منشأ آفريقائى دارند، از پشتيبانى افكار عمومى برخوردار بودند. بر عكس رفرمهاى اجتماعى ـ اقتصادى فوق ،اصلاحاتى كه به قدرت رياست جمهورى و اختيارات او مربوط ميشد، جه در رابطه با مضمون واقعى شان وچه در رابطه با آنچه مخالفين بدان نسبت ميدادند، نوعى نا رضايتى عمومى را دامن زد.
با يد اضافه كرد كه در پيشنهاد اصلاح قانون اساسى، حذ ف استقلال بانك مركزى و ممنوعيت خصوصى كردن صنايع نفتى و تسريع رفرمهاى ارضى و در عين حال برپايىِ ساختارهاى جديدى در جهت كسب حقوق اجتماعى نوين، كم كردن ساعات كار از ۴۴ به ۳۶ ساعت در هفته و ارجحيت دادن به مالكيت جمعى، از اهميت ويژه اى برخوردارند. سرانجام آنچه به تحكيم قدرت مركزى مربوط ميشد، مواردى را در بر ميگرفت كه مهمترين شان بقرار زير است:
پيشنهاد طولانى كردن دوره ى رياست جمهورى از ۶ به ۷ سال؛ حذ ف ممنوعيت انتخاب مجدد رئيس جمهور بعد از ۲ بار نمايندگى؛ بالا بردن تعداد امضاهاى لازم براى تقاضاى رفراندوم به ابتكار مردم (كه بويژه قدرت عزل نمايندگان را توسط مردم دشوار تر ميكرد)، تفويض قدرت بيشتر به رياست جمهورى در مورد تغيير حوزه هاى رأى گيرى شهردارى ها و بالاخره بر گمارى افسران ارتش وتشديد حالت فوق العاده و يا تعليق حقوق اطلاع رسانى در شرايط بحرانى.
بعد از ۱۱ بارانتخا با ت پيروزمند در سطح ملى كه بدنبال انتخاب چاوز به رياست جمهورى در۱۹۹۸ بوقوع پيوست*، شكست رفراندوم براى قانون اساسى در ۲ دسامبر ۲۰۰۷ (با وجود اختلاف ضعيفى در حدود يك و سه دهم در صد آرا ) براى چاوز يك عقب گرد جدى به حساب مى آيد. بعد از ۳ دسامبر رئيس دولت و يارانش به تحليل درس هائى كه از اين شكست مى توان گرفت پرداختند. روشن است آرائى كه طرفداران چاوز در اين انتخابات از دست دادند، به سمت مخالفين او نرفته، بلكه بيشتر صف امتناع كنند گان از شركت در رأى گيرى را پر كرده اند. در واقع رأى دادن به آقاى چاوز در مقابل نيروهاى دست راستى يك چيز است و بسيج شدن براى انتخاباتى كه فايدهء آن روشن نبود، چيز ديگر. راه ها وشرايطى كه در آن طرح اصلاحات تدوين گرديد و رفراندوم برگزار شد، بهمراه ناكافى بودن مبارزه ى انتخاباتى براى توضيح و تشريح آن ـ بويژه توسط حزب جديد سوسياليست واحد ونزوئلا (PSUV) ـ دلايلى است كه براى رد اين اصلاحات آورده ميشود.
در مرحله ى اول اين پروژه در كميته اى محدود توسط رئيس جمهور و نزديكانش تهيه گرديد. در پى آن در مجلس ملى مطرح وتوسط نمايندگان جلساتى براى بحث وجلب آراََ، تشكيل شد.اين جلسات مشورتى كه در حدود دو ماه ونيم با شتاب تدارك ديده شده بود، فقط ديدى سطحى در مورد بعضى از پيشنهادات به دست ميداد و اصلاً كافى نبود. مبارزه ى انتخاباتى رسمى در توافق با متن پيشنهادى در ۲ نوامبر يعنى فقط يكماه قبل از رفراندوم شروع شد و به نظر مى آيد كه توضيح وتشريح ارائه شده براى متنى چنين پيجيده و گسترده از نظر مردم بسنده نبوده است.
موارد زير نمونه هائى از موضوعات مطرح شده در اين متن است.كه سر در گمى رأى دهندگان در فهم آن را توضيح ميدهد. برقرار كردن ۵ نوع مالكيت مختلف : مالكيت عمومى (دولتى)، اجتماعى (مردمى)، جمعى (گروهاى اجتماعى)، خصوصى (فردى)، و مالكيت مشترك (بين بخشهاى دولتى،اجتماعى،جمعى، و خصوصى) يا نقشه‌ى نا روشن توزيع قدرت بين «قدرت مردمى»، «قدرت شهردارى ها»،«قدرت ايالت ها» و « قدرت ملى» . ويا جايگزينى واحد جديد منطقه اى بجاى واحد قديمى كه هنوز برپا ست و حذف نشده است..
در طى اين دوره، مخالفين دولت چاوز كارزارى سخت در مخالفت با پيشنهاد قانون اساسى جديد را پيش ميبردند، ودر وارونه جلوه دادن بسيارى از جنبه هاى آن هيچ كوتاهى نمى كردند. بطور مثال آنها تبليغ ميكردند كه حق مالكيت خصوصى بطور كلى زير سؤال قرار گرفته؛ در حاليكه در متن پيشنهادى به هيچ وجه حذف مالكيت شخصى مورد نظر نبوده، بلكه رفرم افزايش قدرت دولت در جهت سلب مالكيت از توليد كنندگان مواد غذائى در مواقع بحران كمبود، يا توزيع مجدد زمين هاى بزرگ اربابى (لاتيفونديا) در كادر اصلاحات ارضى را مى خواست. در برخى از تراكتها و سخنرانى ها ى مخالفين، ما شاهد كهنه ترين شعارهاى ضد سوسياليستى بوديم، مثل اين كه:«دولت مى خواهد بچه ها را از خانواده ها جدا سازد، و سوسياليسم را به عنوان تنها راه حل به جامعه تحميل نمايد». اين شعارها از تأثيرى قوى بر روى افكار عمومى بر خوردار بود. به محض گسترش اين شعارها، نظر سنجى ها كه ۶۰ در صد آراى موافق را نشان ميدادند، سقوط كرده و چاوز كه خطر رأى منفى را حس كرده بود، از وزنه ى شخصى و محبوبيتش استفاده كرده، و دادن رأى آرى به اصلاحات را به معناى آرى گفتن به چاوز تلقى كرد. به نظر مى آيد كه ارزيابى چاوز از شك وترديد مردم اساساً دقيق نبوده، به ويژه كه با پيوستن همسر سابق چاوز (Marisabel Rodriguez ) و وزير دفاع سابق M. Raul Baduel)) به مخالفين رفراندوم و همچنين حزب سوسيال دموكرات آقاى پودموس Podemos)) اين ترديدها افزايش يافت.
علاوه بر اين، بنظر مى آيد كه كفايت سازمان ادارى دولت در نزد برخى از هواداران او بزير سوأل رفته، و رأى منفى آنها به رفراندوم ، در واقع زنگ خطرى است كه براى رئيس جمهور به صدا در آمده است. بر طبق گزارشى كه گروه دفاع از حقوق بشرمنتشر كرده، بيلان فعاليتهاى اجتماعى كه اصطلاحا" آنرا «مأموريت» مى نامند، در همهء زمينه ها چون بهداشت، آموزش ابتدائى، سواد آموزى، آموزش متوسطه، مسكن، كمكهاى غذائى، توزيع زمين، ايجاد اشتغال، و تأسيس تعاونى ها به خرابى گرائيده است. اگر طبقات پائين و فقير ازاختصاص درآمد هاى عمومى به برنامه هاى اجتماعى در ۴ سال گذشته خوشحال شده بودند، امروزه از كمبود آن رنج ميبرند (اين در آمد ها از ۱۹۹۸ تا۲۰۰۵ از ۸،۲ در صد به۱۳،۲ در صد توليد نا خالص داخلى افزايش يافته بود)..نقطه كليدى كه مردم بر آن انگشت ميگذارند، سازمان ادارى و بوروكراسى و فساد عناصرى است كه به دايره ى قدرت نزديك اند. كمبود مواد غذائى، خواه مخالفين آنرا سازماندهى كرده باشند يا نه، كمكى به اين اوضاع نكرده است. در بخش مهمى از ماههاى اكتبر و نوامبر، يافتن شير تازه محال شده بود، حتى يافتن پودر شير وساير مواد غذائى نيز مشكل بود.
با مرور همه ى دلايلى كه بخشى از طرفداران چاوز را از شركت درانتخابات اخير دور نمود، مى توان تصور كرد كه در شرايط ديگر آنها به ميدان خواهند آمد، ولى آيا واقعا"اصلاحات قانون اساسى" آنطور كه عرضه شد ضرورى بود؟ اقداماتى چون تأمين بيمه هاى اجتماعى براى كارگران مستقل، كم كردن ساعات كار، افزايش بودجه ى شهردارى ها، برابرى جنسى در اداره ى سياسى كشور، آموزش عالى رايگان، و ... را مى توان از طريق قانونگذارى معمولى به اجرا در آورد. اما اقداماتى كه واقعاً تغيير قانون اساسى را مى طلبيد عبارت بود از مسأله ى تقويت قدرت رئيس جمهورى، پايان يافتن محدوديت انتخاب مجدد رئيس جمهورى، سازمان دادن مجدد قدرت شهردارى ها، محدود كردن رفراندوم مدنى (با افزايش تعداد امضاهاى لازم) ، برگمارى در سلسله مراتب ارتش وپليس و سرانجام برقرارى وضعيت فوق العاده...
يك جهش نوين إ
با جدا سازى فوق، بنظر مى آيد بيشتر آنهائى كه در اين رفراندوم به رئيس جمهور پشت كردند، آنهائى نيستند كه به مخالفين رو آورده با شند، بلكه به خاطر مخالفتشان با نظرات رئيس جمهور از او دور شده اند. به نظر آنها پيشبرد انقلاب و سمت گيرى به سوى سوسياليسم ضرورتى با افزايش قدرت رئيس جمهورى ندارد. در نزد طرفداران چاوز، توقف پروژهء اصلاح قانون اساسى، ضربه اى به پروژه ى «سوسياليسم قرن ۲۱» است.اما ديگرانى هسستند كه اين شكست را به فال نيك ميگيرند. اگر رفراندوم با اكثريت نا چيزى برنده شده بود، بى شك مخالفين به اين رأى گردن نمى نهادند و شعار تقلب در انتخابات را سر ميدادند و احتمالا" دوباره با تظاهرات خشونت آميز ثبات مملكت را بهم مى‌ريختند. امروز بدون هيچ مدركى فرياد ميزنند كه نتايج رفراندوم از اينهم بيشتر بنفع آنهاست و در آن تقلب شده است. اين اوضاع مانع از اين نيست كه فكر كنيم، يك پيروزى ضعيف بيشتر از يك شكست كمرنگ مى توانست به حكومت ونزوئلا صدمه وارد آورد. شكست اخير براى جنيش انقلابى ونزوئلا فرصتى فراهم كرد كه به انتقاد از خود و تحليل آنچه تا بحال انجام داده، بپردازد؛ فرصتى كه از سال ۱۹۹۸ تا بحال بى‌سابقه بوده است. در طى اين مدت طولانى، انتقادات از پائين به گوش قدرتمندان در بالا نرسيده بود، دليل اين امر را بايد در رابطه ى ارگانيكى جستجو كرد كه بين چاوز و جنبش برقرار شده، بطوريكه اين رابطه زير سؤال بردن رئيس جمهور را غير ممكن ميساخت. وهميشه اين دليل پيش آورده مى‌شد كه اين امر به وحدت جنبش خدشه وارد ميسازد؛ وحدتى كه براى مقابله با مخالفين دولت كه بارها در صدد ساقط كردن رژيم برآمده بودند و به كمك آمريكا متكى هستند، ضرورى بنظر مى آمد....براى اولين بار بعد از ۱۹۹۸ چاوز و طرفدارانش مجبورند به تحليل اين شكست بپردازند.آنها مسلما" به مسأله سازماندهى سريع و پر حجم اصلاحات پيشنهادى وهمچنين خطرات و موانعى كه شخصيت پردازى حول چاوز پيش آورده و نيز به دلايل موثر نبودن برخى از اصلاحات انجام شده باز خواهند گشت. پرداختن به اين مسائل بى شك جهشى نوين به آنچه «سوسياليسم قرن ۲۱ » ناميده شده خواهد داد...

ترجمه و گزينش از بهزاد مالكى فوريه ۲۰۰۸

*۱ـ انتخا بات رياست جمهور در ۶ دسامبر ۱۹۹۸
۲ ـ رفراندوم مجلس مؤسسان در ۲ آوريل ۱۹۹۹
۳ـ انتخابات مجلس مؤسسان ۲۵ ژوئيه ۹۹
۴ـ رفراندوم براى قانون اساسى جديد ۱۰ دسامبر ۹۹
۵ـ انتخابات بزرگ براى همهء نمايندگان از جمله رئيس جمهور در سطح ملى در ۳۰ ژوئيه ۲۰۰۰ ـ
۶ ـ انتخابا ت محلى در دسامبر ۲۰۰۰
۷ـ شكست مخالفين چاوز در رفراندوم فسخ گرا براى عزل او در ۱۵ اوت ۲۰۰۴ـ
۸ـ انتخابات استانى در اكتبر ۲۰۰۴
۹ـ انتخابات محلى در اوت ۲۰۰۵
۱۰ـ انتخابات مجلس قانونگذارى در ۴ دسامبر ۲۰۰۵
۱۱ـ انتخاب مجدد چاوز در ۳ دسامبر ۲۰۰۶.

 

در استقبال از همبستگى كارگران ايران با كارگران تركيه، در ترغيب خروج از محدودنگريهاى ملى رايج و در تأييد همبستگى ضرورى بين المللى كارگران دربرابر وحدت اردوى سرمايه و ارتجاع جهانى، اين متن خبرى را كه به دستمان رسيده با تشكر تكثير مى كنيم.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

آزادى فعالين سنديكايى تركيه در روز۶ ژوئن ۲۰۰۸ و شركت عملى فعالين سنديكايى ايران بويژه سنديكاى كارگران شركت اتوبوس رانى تهران و حومه و اتحاديه آزاد كارگران ايران در يك كمپين بين المللى براى آزادى كارگران زندانى در تركيه يك گام محكم بود. گامى كه تجارب آن درخدمت گسترش روابط و همبستگى متقابل مابين فعالين كارگرى ايران و سايركشورها نيز قرار گرفته و شناخت متقابل را ارتقاء خواهد داد.

روز ۶ ژوئن ۲۰۰۸ بعد از ۱۵۰ روز بلاتكليفى و در مجموع ۲۰۰ روززندان دادگاه ۷ تن از فعالين سنديكاى كارگران حمل و نقل تركيه ( تومتيز۱) درآنكارا برگزارشد و فعالين زندانى آزادى شان را بازيافتند.
در نيمه شب ۱۹ نوامبر۲۰۰۷ نيروهاى امنيتى تركيه در يك عمليات كماندوئى منازل اعضاى هيات مديره سنديكاى حمل و نقل را مورد هجوم قرار داده و آنشب كليه ى اعضاى هيات مديره بازداشت شدند.
روز ۲۳ نوامبر۲۰۰۷، ده تن ازدستگير شدگان آزاد و ۷ تن ديگر بدون هيچ دليلى بايد در زندان مى ماندند و تازه بعد از ۵ ماه وكلاى دستگيرشدگان در جريان اتهامات موكلان خود قرار گرفتند و حدود يكماه بعد سرانجام دادگاه برگزار شد.
دادگاه كارگران و فعالين سنديكايى تركيه اما يك دادگاه معمولى نبود، حتى دادگاه مربوطه به حقوق كار نيز نبود، بلكه يك دادگاه جنايى وامنيتى بود كه براى بزانو درآوردن فعالين سنديكايى دولت تركيه برپا داشته بود .
روز ۶ ژوئن در حاليكه بيرون سالن دادگاه صدها نفرازبستگان و اعضاى خانواده ى فعالين كارگرى و اعضاى سنديكاهها تجمع اعتراضى برپا داشته بودند و در داخل سالن حدود ۲۰۰ نفر، منجمله ناظرين كارگرى از كشورهاى انگليس، آلمان، ايران و هلند شاهد محاكمات بودند، قاضى دادگاه با قرائت اتهامات بى اساس يكبار ديگر بر توطئه دولت تركيه عليه سنديكاى حمل و نقل تركيه صحه گذارد و نشان داده شد چگونه دولت كماليستى تركيه هدفمند و آگاهانه و با بكارگيرى قهر گسترده و همه‌ى وسائل ممكن نظيرارتش و پليس در كنارنقض آشكار و روزانه حقوق بشرو تعقيب و قتل مخالفين سياسى قصد نابودى تشكل هاى كارگرى را دارد.
فعالين سنديكايى متهم به " اخلال درآرامش محيط كار" و" ايجاد كانونهاى جنايتكارانه با هدف گسترش دامنه ى نفوذ و تهديد كارفرمايان" شده بودند و قاضى دراين محاكمه فرمايشى تك تك متهمين را خطاب قرارمى داد كه :" آيا عضو يك كانون جنايتكارانه هستند؟" و هر بار پاسخ قاطع «نه» از سوى متهمين شنيده مى شد.
تكراراين اتهامات بى اساس بجاى محكوميت متهمين بيشتراسباب تمسخر دادگاه بود. حتى گزارش ۵۰۰۰ صفحه اى كه پليس تركيه برمبناى شنود تلفنى فعالين سنديكايى تنظيم كرده بود نتوانست دلايلى محكمه پسند دراختيار دادگاه قراردهد. بدينسان روز ۶ ژوئن ۲۰۰۸ كليه ى فعالين سنديكاى تومتيز در ميان استقبال گرم مردم آزاديشان را باز يافتند. هرچند هنوز پرونده ى مربوطه مختومه اعلام نشده و بايد مجددا عده اى از فعالين سنديكايى در ماه سپتامبر ۲۰۰۸ در دادگاه حاضر شوند.
هجوم به فعالين سنديكايى محدود به سنديكاى تومتيز نبوده و نيست. اگر به سابقه ى فعاليت سنديكايى در تركيه كه قدمت بسيار طولانى ( دهه هاى آخرقرن نوزدهم ۲) دارد توجه كنيم در خواهيم يافت كه در تمام يكصد واندى سال گذشته، چه پيش و بويژه پس از تشكيل جمهورى در سال ۱۹۲۳ و در دوره اخير بويژه بعد ازسومين كودتاى نظامى ۱۹۸۰ (كودتاى اول ۱۹۶۰ ، كودتاى دوم ۱۹۷۱) سنديكاها و فعالين كارگرى تركيه بويژه گرايشات مترقى و مبارز درون جنبش كارگرى تركيه بشدت تحت سركوب قرارداشته اند.
گزارشات اول ماه مه امسال تركيه و سايرگزارشات موجود اخير نيز حاكى ازگسترده گى هجوم پليس به آزاديهاى سياسى و سركوب نيروهاى مترقى است. اعم از دانشجويانى كه بجرم داشتن عكس چه گوارا و آثار ماركسيستى بايد درزندان بمانند تا سركوب كردها و ازهمه روشن تر فعالين كارگرى همگى نشان ازاين واقعيت دارد كه دولت محافظه كار و اسلامى رجب تيپ اردكان دولت مرتجع و پليسى و همدست سرمايه ى جهانى است .
هم اكنون نيز تعداد ۴ نفرازاعضاى هيات مديره ى سنديكاى بخش بهداشت و درمان با همين اتهام واهى "تشكيل كانون جنايتكارانه" به زندان تا ۵ سال محكوم شده اند۳ و برعليه سنديكاى تلفن و مخابرات و دبير اين سنديكا نيز در ۸۱ شهر با شكاياتى از سوى كارفرمايان پرونده تشكيل شده است.
بهرحال براى اينكه زمينه ى يورش اخيربه سنديكاى حمل ونقل را دريابيم اشاراتى لازم است.
طبق دسته بندى رسمى و دولتى تركيه، شاغلان مجازند در ۲۸ حوزه صنعتى و خدماتى سنديكاههاى خودشان را داشته باشند و هم اكنون در تركيه ۱۱۰ سنديكا و اتحاديه به ثبت رسيده اند و حدود ۹ كنفدراسيون مختلف سنديكايى سقف تشكل صنفى كارگران، كارمندان و كارگران روستايى و دهقانان تركيه است. البته كه فرم و ساختاراين كنفدراسيونها و سنديكاها درعمل، درهم برهم تر از دسته بندى رسمى و دولتى آنان است وهمين شناخت آنان را با مشكل روبرو مى سازد. در واقع مسئله ى اصلى اين است كه با وجود باصطلاح "قانونى بودن" تشكل هاى صنفى در تركيه، اما در عمل و درچهارچوب يك بوروكراسى قوى و قيد وبند هاى قانونى۴ تشكل يابى آزادانه ى كارگرى در تركيه با مشكلات جدى مواجه است و اگر به اين قيد و بندهاى قانونى حجم شديد سركوب وتعقيب و آزار فعالين كارگرى را بيافزائيم بخوبى در خواهيم يافت كه در تركيه ى "مدرن"، سنتِ جاروب كردن نهادهاى مستقل همچنان قوى و برتر است و دولت و كارفرمايان دست در دست هم مقابل كارگران صف آرايى كرده و نه تنها تشكل مستقل كارگرى را بر نمى تابند بلكه حتى خود را نيزملزم به رعايت نيم بند مقاوله نامه هاى سازمان جهانى كار نمى دانند.
با اين ملاحظات اگربه نمونه ى سنديكاى تومتيز برگرديم متوجه مى شويم كه تومتيز به اين دليل روشن اينگونه بشدت مورد سركوب و آزار قرار گرفته و متهم به تشكيل "كانون جنايت" متهم شده است كه تلاش مى كند در بين كارگران حمل و نقل تشكل سنديكايى ايجاد نمايد، جايى كه با همه ى گسترده‌گى كاركنان و كارگران تا همين سالهاى اخير بعنوان "حوزه ى پاك" ازسنديكاها بشمار مى رفته است و همين تلاش سنديكائى قبل از هر چيز خشم كارفرمايان را برانگيخته است. كارفرمايانى كه توگويى از يك رابطه ى نامرئى با پليس و دستگاه امنيتى برخوردارند و در موقع لزوم نيروى سركوب را فرا مى خوانند. بعنوان مثال هنگامی كه سنديكاى تومتيز تلاش كرد تا دريكى از بزرگترين شركت هاى لوجستيكى مشهور به "خروس"۵ براى اولين بار تشكل سنديكايى بوجود آورد كارفرمايان يكباره همه وسائل را بكار گرفتند كه بساط سنديكاى تومتيز را جمع كنند. ابتدا تلاش كردند، فعالين سنديكايى مرعوب گردند و به دستور مديريت فعالين سنديكايى مورد شتم و ضرب قرارگرفتند. سپس هنگاميكه كارفرما فهميد با روش ارعاب نمى تواند فعالين سنديكايى را از ميدان بدر كند، ۷ تن را فورا اخراج نمود. با همه اين تدابير ما مى دانيم درمقابل سركوب مقاومت نيز تكوين مى يابد و بمحض اينكه مقاومت ها جدى تر شد مديريت "شركت لوجستيكى خروس" به رابطه ى نامرئى با پليس و دستگاه امنيتى تركيه توسل جست و شكاياتى مبنى بر "تهديد جانى وخسارت مالى" عليه فعالين سنديكايى تومتيز تنطيم تا به دخالت پليس مشروعيت بخشد. انگار در قوقولى قوقوى "خروس" پيامى بود كه آنتن پليس گرفت و بدين ترتيب با حكم دادستانى، ماموران شروع كردند به شنود فعالين سنديكايى تومتيز و شب و روز نشستند تا ۵۰۰۰ هزار صفحه مدرك جرم عليه فعالين سنديكا سرهم بندى كنند كه بازهم موفق نشدند روز ۶ ژوئن دليل محكمى براى اثبات اتهاماتى كه خودشان وارد كرده بودند فراهم نمايند.
سنديكاى تومتيز تاكنون در مقابل اينگونه تمهيدات پليس و دولت و كارفرمايان عقب نشينى نكرده و همچنان بر اصول واهداف سنديكايى تاكيد مى كنند و راز پشتگرمى اين مقاومت در اين واقعيت نهفته است كه تومتيز (صرفنظرازسابقه ى اين يا آن عملكرد ش در گذشته كه جاى بحث دارد) اينباراعتراضات كارگرى راسازماندهى كرد، بربدنه ى اصلى اش اتكاء نمود و با برپايى تظاهرات و اطلاع رسانى شفاف در سطح افكار عمومى براى آزادى فعالين سنديكايى وكارگران زندانى تلاش نمود. همچنين همبستگى بين‌المللى بيارى كارگران زندانى آمد كه چه بسا بدون اين همبستگى هنوز فعالين سنديكايى موفق به كسب آزاديشان نمى شدند و چه بسا سنديكاى تومتيز تا حد ممنوعيت با فشار عديده ى ديگر روبرو مى گرديد.
تجربه ى ۶ ژوئن نشان داد دفاع از سنت مقاومت و همبستگى ما بين كارگران ازمليتهاى مختلف، انسانهاى معترض و سنديكاههاى مترقى و... در مقابل دستگاه سركوب دولتى يك وظيفه دائمى تشكل هاى سنديكايى وفعالين كارگرى در همه ى كشورها است . سنديكا حزب سياسى نيست اما دفاع بى قيد شرط از آزاديهاى سياسى و اعتراض به سركوبگران، هموزن دفاع ازحق تشكل سنديكايى است وبايد در راس مطالبات فعالين سنديكايى قرارگيرد.
سنديكاى تومتيز در تازه ترين دور فعاليت اش براى جلوگيرى ازاخراج ۱۲۳ راننده شركت اتوبوس رانى شهرى در "بورسا" تلاش مى كند. همچنين ۲۵۶ كارگر بدليل عضويت در سنديكاى تومتيز توسط كارفرمايشان در"گازيانتيپ" اخراج شده اند. بهمين دلايل نيزكنسرن چند مليتى "اونيلور" ۷۰ نفر از اعضاى تومتيز را دربخش حمل و نقل كنسرن اخراج كرده است .
اين اخراج هاى دسته جمعى بجرم عضويت در سنديكا ى مبارزى نظير سنديكاى تومتيز تنها گوشه اى از وضعيت اسفبار نقض حقوق بشر و سياست هاى ضد كارگرى حاكم بر تركيه است . روزنامه ى كنفدراسيون سراسرى سنديكاهاى تركيه " ترك – ايش" ۶ كه حتى به راست روى شهره است و نزديك به سياستهاى دولت قراردارد در شماره ى ۳۷۵ نوشت كه :
«در سال گذشته ۲۰۰۰۰ نفر بدليل عضويت در سنديكاهها از كار اخراج شده اند»
طى سالهاى اخير، كارگران ايران بويژه كارگران زندانى در ايران بيش از هرزمان در عمل اهميت كسب همبستگى جهانى فعالين كارگرى ازكشورهاى مختلف و دگرانديشان مترقى را درك كرده اند و همين درك عميق طبقاتى نيز منشاء واكنش وهمبستگى بموقع فعالين سنديكايى كارگران شركت واحد و اتحاديه ى آزاد كارگران ايران با فعالين سنديكايى در تركيه و اعتراض به سركوب حقوق كار در تركيه بود. همبستگى كه سبب دلگرمى فعالين كارگرى درتركيه و بسيارى از كشورهاى جهان گرديد. فراموش نكنيم كه "امنيستى" يا "عفو عمومى براى كارگران زندانى" يكى از با شكوه ترين مطالبات جنبش كارگرى بين المللى در سده ى گذشته بوده و بايد بيش از هر زمان براى عقب راندن ماشين سركوب و براى آزادى كارگران زندانى درجهان و همچنين رفقاى خود درايران تلاش كنيم.


- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

توضيحات :
*۱- TÜMTIS سنديكاى كارگران حمل ونقل ( تومتيز) عضو ITF مى باشد.
*۲- دردوره ى امپراطورى عثمانى اولين اولين انجمن هاى كارگرى در سال ۱۸۷۱ تشكيل گرديد ويكسال بعد كارگران بارانداز بعد ازاعتصاب در بندرموفق به كسب افزايش دستمزد گرديدند. كمون پاريس تاثيرات جهانى خود را برجاى گذاشت و سالهاى بعد انجمن هاى كارگرى تاسيس شده با ايده هاى كمون پاريس درخشيدند و ازمرزمطالبات صنفى عبوركرده ومطالبات سياسى نيزبرعليه امپراتورى عثمانى مطرح مى كردند. ديرى نپاييد كه تشكل هاى كارگرى ممنوع گرديدند و يكبارديگربا وقوع انقلاب اكتبرجنبش كارگرى تركيه جان تازه اى گرفت.
آتاتورك اما قانون ممنوعيت تشكل هاى كارگرى و سياسى را با سرسختى اجرا كرد كه تا مرگ وى و حتى تا پايان جنگ جهانى دوم ادامه يافت.
*۳- "ليبراستارد" كمپينى را براى دفاع از Meryem Özsögüt از سنديكاى بهداشت و درمان آغازكرده است. نگاه كنيد به لينك زير:
http://www.labourstart.org/cgi-bin/solidarityforever/show_campaign.cgi?c=394
*۴- در زمينه موانع قانونى تشكل يابى كارگرى درتركيه توجه به ملاحظاتى لازم است.
هر تشكل سنديكايى تركيه كه مى خواهد درهرحوزه ورشته ى صنعتى و خدماتى تشكيل واعلام موجوديت كند بايد حداقل ۱۰ درصد شاغلان را در سطح كشورهمراه وحامى خودداشته باشد ودر سطح كارخانه و كارگاه بايد حداقل ۵۰ درصد شاغلين، عضويت در سنديكا را بپذيرند. عضويت درسنديكا نيزبايد محضرى ثبت شود ورسما به اطلاع كارفرما برسد و سنديكا ها زمانى از قابليت مزاكره برخوردارمى شوند كه به تاييد وزارت كشوررسيده باشند. علاوه براين شرط وشروط ها ى دست وپا گيرمهمتراينكه دولت تركيه همچو كارفرمايان در عمل اثبات كرده كه برايش همواره عضويت در سنديكا ها مساوى با عضويت در يك سازمان تروريستى است و دولت حق خود مى داند هر زمان لازم دانست يك اعتصاب كارگرى را بدليل ملاحظات دولتى ممنوع اعلام كند. در تركيه مسئولين سنديكاها نيز بايد كسانى باشند كه جرمى مرتكب نشده باشند، يعنى اگركسى دريك تظاهرات كارگرى كه دولت بنا به مصلحت خودش آنرا ممنوع اعلام كرده باشد، شركت كرده باشد " مجرم با سوء سابقه" بحساب مى آيد و نبايد درسنديكاها مسئوليت و پستى داشته باشد . همه اين موانع فعاليت سنديكايى را مشكل و تلاش براى تشكل يابى مستقل را صد چندان مشكل تر نموده است.
*۵- HOROZ – Lojistik "شركت لوجستكى وحمل ونقل خروس"
*۶- در مجموع در تركيه ۹ كنفدراسيون كارگرى رسمى وجود دارد. اين ۹ كنفدراسيون درسه كاتاگورى دسته بندى شده‌اند:
۱- كنفدراسيون هاى كارگرى شامل بر:
TÜRK-IS كنفدراسيون سنديكاهاى كارگرى تركيه
DISK كنفدراسيون سنديكاهاى كارگرى انقلابى
HAK-IS كنفدراسيون سنديكاهاى كارگرى راست
MISK كنفدراسيون سنديكاهاى كارگرى ملى گرا
۲- كنفدراسيون هاى سنديكاهاى كارمندان شامل بر:
KESK كنفدراسيون سنديكاهاى شاغلين دربخش خدمات
MEMUR_SEN كنفدراسيون سنديكاهاى كارمندان
TÜRKIYE KAMU_SEN كنفدراسيون سنديكاى كارمندان تركيه
۳- كنفدراسيون هاى سنديكاهاى دهقانان و كارگران روستايى شامل بر:
TÜM-KÖY-SEN كنفدراسيون سنديكاهاى كارگران روستايى
CIFTCI-SEN كنفدراسيون سنديكاهاى دهقانى
لازم بيادآورى است كه به گمان من اين سنديكاها الزاما منافع طبقاتى كارگران را نمايندگى نكرده و ظرف مبارزه ى مستقل كارگرى نيستند. بررسى و ارزيابى اين مسئله اما نافى دفاع بى قيد و شرط از دستگيرشدگان وزندانيانى نيست كه بجرم فعاليت سنديكايى متهم به اعمال جنايتكارانه شده اند. براى مطالعه و شناخت بيشتراز سنديكاهاى كارگرى در تركيه رجوع كنيد به منبع زير:
Gewerkschaften in der Türkei:
Historischen Entwicklung, Organisationsstrukturen und rechtliche rahmenbedingungen - Oya Baydar

بعضى مسايل پيش روى جنبش كارگرى

نظر به پرسش بعضى از دوستان و فعالان كارگرى، به تناوب، در مورد مواضع كانون، در قبال تشكل‌هاى مستقل كارگرى و... به‌رغم تشريح مواضع در اساسنامه، مقاله‌هاى متعدد ومندرج در سايت كانون و غيره و جهت روشن شدن برخى از ابهامات موارد زير ذكر مى‌گردد:

۱-كانون از هر گونه تشكل مستقل كارگرى اعم از شورا، اتحاديه و سنديكا و استقلال نهادهاى كارگرى از دولت، كارفرما و احزاب حمايت مى‌كند. اين استقلال مانع از همبستگى آنان با احزاب سياسى و جنبش‌هاى اجتماعى مترقى درمبارزه مشترك براى پيشرفت اجتماعى، آزادى‌هاى دموكراتيك وعدالت نيست اما اين پيوند وهمبستگى نبايد به محدوديت عمل اين تشكل‌ها منتهى شود. نبايد به استقلال آنها و خصلت مردمى آن خدشه وارد كند. زيرا نهادهاى كارگرى متعلق به همه‌ى كارگران با گرايش‌هاى مختلف است. كانون معتقد است كه موضوع تعيين‌كننده، ميزان آگاهى طبقاتى، همبستگى و توانمندى كارگران در يك واحد مى‌باشد و به تناسب آنها و نيز ظرف تاريخى، كارگران نوع تشكل را براى خود برمى‌گزينند.
در همين راستا كانون راه‌‌حل‌هاى سرمايه‌دارى اعم از سه‌جانبه‌گرايى و غيره را مردود و خلاف منافع واقعى كارگران مى‌داند.
۲-كانون معتقد به استفاده از نهادهاى بين‌المللى كارگرى جهت اطلاع‌رسانى در راستاى ارتقاى مبارزه كارگران و همبستگى با كارگران جهان است اما تمركز محورى و اصلى خود را بر نيروهاى داخلى (كارگران و فعالان كارگرى) قرار مى‌دهد.
۳-طبق اساسنامه كانون افراد متقاضى عضويت نبايد همكارى با محافل ضد كارگرى داشته باشند و لذا هر گونه همكارى با محافل حتى كارگرى كه وابسته به سرمايه‌دارى جهانى مى‌باشند را مردود و متضاد با منافع طبقه كارگر مى‌داند.
۴-كانون از فعاليت‌ها و اقدامات كليه‌ى جريانات وافراد فعال در جهت منافع كارگران حمايت نموده و همچنين تقسيم‌بندى و شاخص‌گذارى ذهنى و بدون موازين علمى را مردود مى‌داند.
۵-كانون مدافعان حقوق كارگر وظيفه‌ى خود مى‌داند كه فارغ از مرزبندى‌هاى سياسى و مطابق با منشور خود از حقوق انسان‌هايى كه به هر شكل مورد ظلم و ستم قرار مى‌گيرند دفاع نمايد و به اعمال غيرانسانى (قانونى و غيرقانونى) اعتراض نمايد و از آزادى فعاليت‌هاى اجتماعى براى كارگران و ساير اقشار جامعه دفاع مى‌كند.
۶-جنگ‌افروزى يكى از ابزارهاى نظام سرمايه‌دارى براى حل بحران‌هاى خود است. به اعتقاد ما هرگونه جنگ‌افروزى و ايجاد زمينه‌هاى آن، تنها به ضرر كارگران و زحمتكشان است كه هزينه‌هاى آن را كارگران، زحمتكشان، زنان و كودكان مى‌پردازند. ما خواهان محكوميت جنگ‌طلبى وجنگ‌افروزى هستيم. زيرا به راه انداختن جنگ‌هاى فرقه‌‌اى و منطقه‌اى تنها به گسترش بنيادگرايى منجر مى‌شود، كه متناقض با منافع كارگران و زحمتكشان است.
در آخر كانون از نقد و بررسى علمى نظرات و عملكرد خود استقبال مى‌كند و آن را فرصتى براى رشد آگاهى طبقاتى، همبستگى ميان كارگران و ارتقاى فعاليت‌هاى خود مى‌شمارد.

روابط عمومى كانون مدافعان حقوق كارگر

پاسخى مردمى و در دسترس همگان به نيرويى متجاوز و معاف از مجازات
انتشار همزمان در سايتهاى «راه كارگر» و «انديشه و پيكار»

هركسى وسيله اى براى اقدام دارد
«در شرايطى كه دولت اسرائيل، با محاصرۀ مردم فلسطين، آنان را گرسنه نگه مى دارد و علاوه بر آن، زمين هاى آنان را مصادره و الحاق مى كند، منابع شان را غارت مى نمايد و مردمى بى دفاع را در سرزمين اشغال شده شان به قتل مى رساند، بايكوت محصولات اسرائيلى حد اقل كارى ست كه ما به عنوان شهروند مى توانيم انجام دهيم. همان طور كه در رابطه با آفريقاى جنوبى زمان آپارتايد صورت گرفت، بايكوت محصولات اسرائيلى نمى تواند صرفاً به خوددارى از خريد كالاهاى «ساخت اسرائيل» تقليل يابد. ما بايد به كسانى كه اين محصولات را براى فروش عرضه مى كنند بفهمانيم كه وقتى نه حقوق بشر را رعايت كنند، نه قوانين بين الملى و نه حتى مقررات جارى دربارۀ اعلام منشأ كالاها، كارشان غير قانونى ست.
خبرها، تفسير و لحن مطالب، همه برگرفته از سايت europalestine است كه اين كارزار را سامان داده. در زير اخبار بايكوت و عدم همكارى با مقامات اسرائيلى را كه از زمان شروع تجاوز به غزه در كشورهاى مختلف دنيا صورت گرفته مى آوريم. بايكوت بايد عموميت پيدا كند تا اسرائيل و همپيمانان او بفهمند كه اگر دولت ها هم با او همدست باشند مردم آنها را در عمل مجازات مى كنند.»

براى اطلاع و اقدام
در اينجا فقط تيتر اخبار را به فارسى مى آوريم. شرح مطالب را در سايت زير مى يابيد
http://www.europalestine.com/spip.php?rubrique66
به ويژه به ويدئوهاى بايكوت محصولات اسرائيلى كه در شهرهاى مختلف جهان از ايالت ويلز (انگليس) گرفته تا پاريس و ... جريان يافته توجه كنيد.
ــــــــــــــــــــــــ

ژانويه ۲۰۰۹ (در زمانى كه غزه بمباران مى شد)
سنديكاهاى نروژ سازماندهى براى اعمال بايكوت عليه اسرائيل را آغاز كردند.
شش سنديكاى اصلى نروژ شعارهايى مبنى بر مجازات دولت تروريستى اسرائيل مطرح كردند. فراخوان براى اعتصاب در اعتراض به كشتار جمعى در غزه و بايكوت عليه اسرائيل: يك بسيج سياسى تاريخى!
http://www.europalestine.com/spip.php?article3592
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۲ ژانويه ۲۰۰۹
يونانى ها از ارسال مهمات جنگى براى اسرائيل جلوگيرى كردند.
بايكوت اسرائيل تنها اقدامى ست كه فوراً آن را به زانو در مى آورد. مردم يونان راه را با ممانعت از ارسال مهمات آمريكايى به مقصد اسرائيل به همه نشان دادند.و روزنامۀ گاردين مقاله اى از نائومى كلاين چاپ كرده زير عنوان: «ديگر بس است. وقت بايكوت فرا رسيده است».
http://www.europalestine.com/spip.php?article3609

ـــــــــــــــــــــــ
۱۲ ژانويه ۲۰۰۹
رهبر حزب دموكرات انگلستان، نيك كلگ با انتشار مقاله اى در گاردين از گوردون براون مى خواهد كه صدور اسلحه را به اسرائيل متوقف كند.
http://www.europalestine.com/spip.php?article3613

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۳ ژانويه ۲۰۰۹
هتل بزرگ اينتركونتيننتال پاريس در پى اعتراض اشخاص متعدد در فرانسه و خارج از آن به برگزارى سالن توريسم اسرائيل در اين هتل، اين مراسم را كه قرار بود در ۱۵ ژانويه برپا شود لغو كرد.
http://www.europalestine.com/spip.php?article3624

ـــــــــــــــــــــــ
۱۶ ژانويه ۲۰۰۹
بايكوت محصولات اسرائيلى كم كم تأثير خود را نشان مى دهد: توليد كنندگان ميوه در اسرائيل شكايت دارند كه سفارش خريد محصولات را از خارج لغو مى كنند و توليداتشان در انبار مى پوسد.
http://www.europalestine.com/spip.php?article3649

ــــــــــــــــــــــ
۱۹ ژانويه ۲۰۰۹
مهمترين شركت اجارۀ اتومبيل (هرتز) اخيراً قرارداد خود را با شركت هوايى اسرائيلى العال لغو كرد. العال آگهى كرده بود كه هركس براى ابراز پشتيبانى از اسرائيل به اين كشور سفر كند اتومبيلى به رايگان در اختيارش قرار خواهد گرفت.
http://www.europalestine.com/spip.php?article3671

ـــــــــــــــــــــــ
۲۲ ژانويه ۲۰۰۹
در زير طومارى را ملاحظه مى كنيد كه ۵۲۷ تن از اسرائيلى ها خواستار مجازات اسرائيل شده اند: بايكوت!
http://www.europalestine.com/spip.php?article3687

ـــــــــــــــــــــــ
۲۲ ژانويه ۲۰۰۹
در حال حاضر حدود ۱۰ دانشگاه در انگلستان از جمله آكسفورد شاهد تظاهرات و تجمع در حمايت از مردم فلسطين هستند. يكى از مهمترين خواست ها قطع همكارى بين دانشگاه هاى انگليس و دانشگاه هاى اسرائيل است. در زير متن اعلامىۀ دانشجويان كينگز كالج لندن را ملاحظه مى كنيد...
http://www.europalestine.com/spip.php?article3692

ــــــــــــــــــــــــ
۲۳ ژانويه ۲۰۰۹
اشغال دانشكده فنى پارمه (ايتاليا)
يك آزمايشگاه در دانشكدۀ مهندسى پارم (ايتاليا) هم اكنون در اشغال معترضين است. در ژوئىۀ گذشته قراردادى بين ويسلاب و شركت چند مليتى كاترپيلار (آمريكايى) براى تحويل مستقيم بولدوزر به ارتش اسرائيل امضا شده است. معترضين دليل اقدام خود را افشاى اين قرارداد مى دانند و مى گويند اين بولدوزرها براى تخريب خانه هاى فلسطينيان به كار مى رود...
http://www.europalestine.com/spip.php?article3697

ـــــــــــــــــــــ
۲۳ ژانويه ۲۰۰۹
روى سايت اتحاد كارفرمايان يهودى فرانسه (UPJF) طى فراخوانى خواسته شده است كه «براى كمك به اسرائيل» از داروهاى شركت اسرائيلى TEVA مصرف كنند.
ما چون نمى خواهيم به اسرائيل كمك كنيم، بلكه برعكس مى خواهيم به او بفهمانيم كه حق و عدالت را بايد رعايت كند، از همه مى خواهيم كه بجاى داروهاى ژنريك ساخت اسرائيل از داروهاى ژنريك ديگر استفاده كنند كه هم در دسترس است و هم مؤثر.
http://www.europalestine.com/spip.php?article3695

ــــــــــــــــــــــ
۲۳ ژانويه ۲۰۰۹
ليست محصولات اسرائيلى را كه اتحاد كارفرمايان يهودى (UPJF) شما را تشويق به خريد آنها مى كند مى توانيد بيابيد. [بسيارى از اين محصولات در سرزمين هاى اشغال شدۀ فلسطين توليد مى شود و برخلاف قوانين بين المللى در اروپا و ... عرضه مى شود!]
http://www.europalestine.com/spip.php?article3700

ـــــــــــــــــــــــ
۳۰ ژانويه ۲۰۰۹
شركت تلكوم انگليس به نام FreedomCall به دليل كشتارهاى غزه قرارداد همكارى اش را با طرف اسرائيلى اش لغو كرد. اين خبر خوشى ست كه سايت www.planetenonviolence.org در ۱۳ ژانويه گذشته منتشر كرده است.
http://www.europalestine.com/spip.php?article3738

ــــــــــــــــــــــــ
۳۰ ژانويه ۲۰۰۹
گردان اينترنتى اسرائيل راه افتاد!
اسرائيل اخيراً يك «ارتش بلاگ» كه كارش ايجاد تشويش و خرابكارى در سايت هايى ست كه از آنها خوشش نمى آيد. اين را مانمى گوييم بلكه «اطاق بازرگانى فرانسه ـ اسرائيل» است كه اين خبر را با خوشحالى اعلام مى كند...
http://www.europalestine.com/spip.php?article3740

ــــــــــــــــــــــ
۳۰ ژانويه ۲۰۰۹
ترك مجلسى كه در آن جنايتكاران جنگى باشند: اردوگان اين كار را كرد، ديگران هم مى توانند بكنند.
در فوروم داوس بين اردوگان نخست وزير تركيه و شيمون پرز رئيس جمهور اسرائيل دعواى لفظى درگرفت و اردوگان در اعتراض به توجيه مداخلۀ اسرائيل در غزه فوروم را ترك كرد.
http://www.europalestine.com/spip.php?article3743

ــــــــــــــــــــــ
۱ فوريه ۲۰۰۹
اتحاديه دريايى غرب استراليا خواستار بايكوت كشتى هاى اسرائيلى شد.
نمايندگان اتحاديه دريايى غرب استراليا در جلسۀ ۲۷ ژانويه قطعنامه اى را تصويب كردند كه «تجاوز به غزه» را محكوم كرده و خواستار آن است كه «تا زمانى كه محاصرۀ غزه ادامه دارد روابط اقتصادى، ديپلوماتيك، فرهنگى و سياسى با اسرائيل قطع شود».
http://www.europalestine.com/spip.php?article3746

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ فوريه ۲۰۰۹
بلژيك ديگر به اسرائيل اسلحه نمى فرستد.
روزنامۀ اسرائيلى هاآرتز امروز اعلام كرد كه دولت بلژيك تصميم گرفته است از تحويل اسلحه به اسرائيل «كه ممكن است قدرت نظامى آن را افزايش دهد» خوددارى كند.
http://www.europalestine.com/spip.php?article3747

ـــــــــــــــــــــــ
۲ فوريه ۲۰۰۹
شعارهاى چسب دار (اتوكولان) دائر بر بايكوت اسرائيل را سفارش دهيد. غزه را فراموش نكنيد.
انواعى از اتوكولان را در زير ملاحظه مى كنيد.
ـــــــــــــــــــ
۲ فوريه ۲۰۰۹
آلن مابانكو، رمان نويس فرانسوى قرار است براى اخذ جايزه در تاريخ ۱۹ فوريه به اسرائيل برود. از او بخواهيم اعتبار و آبروى خود را نزد خوانندگانى كه به حقوق بشر و عدالت دلبستگى دارند نگه دارد و خود را بدنام نكند.
ــــــــــــــــــــــ
۲ فوريه ۲۰۰۹
هم اكنون كه سانسور نظامى مانع از شناسايى افسران و نظاميانى ست كه در تجاوز به غزه شركت دارند يك خانم روزنامه نگار فلسطينى به نام «كوثر سلام» نام و عكس چندين نفر از جنايتكاران جنگى اسرائيلى را كه در نوار غزه در عمليات شركت داشته اند فاش كرده است...
ـــــــــــــــــــــــ
۳ فوريه ۲۰۰۹
ايرلندى ها خواستار بايكوت اسرائيل اند: يك صفحۀ كامل در روزنامۀ آيريش تايمز.
خوانندگان Irish Times به تاريخ ۳۱ ژانويه، در صفحۀ ۵ فراخوانى را ديدند تحت عنوان: «فراخوان براى عدالت در فلسطين» با ۳۰۰ امضا از نمايندگان مجلس، سناتورها، رهبران سياسى (از جمله جرى آدامز)، رهبران سنديكاها، استادان دانشگاه، موسيقيدانان معروف و شخصيت هاى مشهور فرهنگى...
http://www.europalestine.com/spip.php?article3758

ــــــــــــــــــــــــ
۴ فوريه ۲۰۰۹
كارگران بارانداز SATAWU (اتحاديه حمل و نقل آفريقاى جنوبى و كارگران متحد) اعلام كردند كه يك كشتى اسرائيلى را كه قرار است يكشنبه ۸ فوريه به بندر دوربان برسد تخليه نخواهند كرد. اين اقدام در چارچوب تقويت بايكوت اسرائيل در اين كشور صورت مى گيرد.
http://www.europalestine.com/spip.php?article3764

ــــــــــــــــــــــــ
۵ فوريه ۲۰۰۹
پرتاب كفش در استكهلم عليه سفير اسرائيل
بنيامين داگان، سفير اسرائيل در سوئد، روز چهارم فوريه در بحثى پيرامون انتخاباتى كه قرار است در ۱۹ فوريه در اسرائيل انجام شود شركت داشت و در آنجا به سويش كفش پرتاب شد.
http://www.europalestine.com/spip.php?article3775

ـــــــــــــــــــــ
۲ فوريه ۲۰۰۹
فراخوان براى يك كارزار (كامپين) مشترك:
در زير فراخوانى خطاب به انجمن ها، كميته ها، شعبه هاى سنديكاها، احزاب، نمايندگان منتخب ملاحظه مى كنيد براى پيوستن به كارزار بزرگ جهت بايكوت اسرائيل كه تنها وسيله براى خاتمه دادن به معافيت اسرائيل از مجازات است.
اسرائيل ۶۰ سال است كه از اين معافيت از مجازات براى منهدم كردن جامعۀ فلسطين استفاده مى كند...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۷ فوريه ۲۰۰۹
در ويدئوى زير ملاحظه مى كنيد كه بازى تيم اسرائيلى بسكتبال تل اويو در نتيجۀ فعاليت طرفداران بايكوت اسرائيل بر هم خورده است.
http://www.europalestine.com/spip.php?article3781

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۷ فوريه ۲۰۰۹
بايكوت محصولات اسرائيلى در يكى از فروشگاه هاى تسكو (ايالت ويلز انگلستان)
اقدام شهروندان ايالت ويلز در بايكوت محصولاتى كه در فروشگاه بزرگ تسكو با مارك « Israel – West Bank » يعنى از ساحل غربى براى فروش عرضه مى شود.
http://www.youtube.com/watch ?gl=GB&hl=en-GB&v=f729KqURQc4
ــــــــــــــــــــــــ
۷ فوريه ۲۰۰۹
فراخوان بين المللى براى اقدام عليه شركت اسرائيلى Carmel-Agrexco به ويژه در ماه فوريه جارى. اين شركت بزرگ حجم قابل توجهى از ميوه و سبزيجات صادراتى اسرائيل را كه در مستعمرات (كولونى هاى) غيرقانونى در فلسطين اشغالى توليد شده به خارج صادر مى كند.
http://www.europalestine.com/spip.php?article3783

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۸ فوريه ۲۰۰۹
پرچم فلسطين در وسط ورزشگاه بزرگ شيواس تركيه.
http://www.europalestine.com/spip.php?article3789
اخبار مربوط به بايكوت اسرائيل در مطبوعات و رسانه هاى فرانسه همه سانسور مى شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۲ فوريه ۲۰۰۹
آنها كه از جنگ سود مى برند
سه شركت چند مليتى و يك شركت متوسط فرانسوى از نظر اقتصادى در مستعمره كردن ساحل غربى توسط اسرائيل دست دارند. بانك فرانسوى ـ بلژيكى Dexia تأمين مالى چندين مستعمره را بر عهده دارد. آلستوم و وئوليا در نظر دارند كه به حمل و نقل اهالى مستعمرات از طريق بيت المقدس بپردازند. شركت فرانسوى مانيتو Manitou نيز در ساختن ديوار جداسازى سهيم است. با زيرپا گذاردن حقوق بين المللى همه به فكر سود خويش هستند.
http://www.europalestine.com/spip.php?article3805


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۲ فوريه ۲۰۰۹
نامۀ كارگردان اسرائيلى Berek Joselewics كه از ما (سازمان دهندگان بايكوت) تشكر كرده است. وى اخيراً فيلمى مستند دربارۀ ايدئولوژى صهيونيستى تهيه كرده تحت عنوان «تاريخ صهيونيستى».
http://www.europalestine.com/spip.php?article38O07

ـــــــــــــــــ
۱۲ فوريه ۲۰۰۹
گل هاى سنت ولانتين چه بسا از اسرائيل آمده باشد نه از هلند.
اسرائيل هرسال به مناسبت سنت ولانتين حجم زيادى گل از طريق هلند به بازار اروپا مى فرستد...
http://www.europalestine.com/spip.php?article3808

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۵ فوريه ۲۰۰۹
بايكوت اسرائيل: فراخوان دانشگاهيان فرانسه:
مدتها پس از آنكه تلاش دانشگاهيان فرانسه براى قطع همكارى با دانشگاه هاى اسرائيلى، به ويژه در دانشگاه پاريس ۶، در نتيجۀ تهاجم طرفداران اسرائيل با شكست روبرو شد و ديگر تحركى ديده نمى شد، در پى كشتارى كه در غزه صورت گرفت دانشگاهيان مجدداً به جنب و جوش افتاده اند. فراخوان آنها را در اينجا مى خوانيد...
http://www.europalestine.com/spip.php?article3815

ـــــــــــــــــــ
۱۵ فوريه ۲۰۰۹
سنديكاى دانشجويان دانشگاه منچستر (انگليس) در جريان يك مجمع عمومى فوق العاده در اين هفته قطعنامه اى را در حمايت از مردم غزه به تصويب رسانده كه يكى از مواد آن بايكوت اسرائيل است...
http://www.europalestine.com/spip.php?article3812

ـــــــــــــــــــــــ
۱۵ فوريه ۲۰۰۹
اطلاعات دربارۀ كسانى كه از اشغال سود مى برند
اتحاد زنان اسرائيلى طرفدار صلح پروژه اى را در دستور كار گذاشته تا روشن كند كه «چه كسانى از اشغال سود مى برند» و روى سايت خود (www.whoprofits.org) فهرست شركت هايى را كه مستقيماً در اشغال ساحل غربى و نوار غزه و ارتفاعات گولان با اسرائيل همكارى مى كنند فاش كرده است...
ـــــــــــــــــــــــ
۱۶ فوريه ۲۰۰۹
ويدئوى آكسيون بايكوت عليه محصولات اسرائيلى، پاريس:
http://www.europalestine.com/spip.php?article3814

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۶ فوريه ۲۰۰۹
فراخوان بايكوت كنسرت خوانندۀ اسرائيلى «نوا» در سان سباستيان (اسپانيا)
انجمن آسكاپنا باسك طى فراخوانى خواستار شده است كه كنسرت خوانندۀ اسرائيلى «نوا» كه قرار است در ۲۵ و ۲۶ فوريه در سان سباستيان (اسپانيا) برگزار شود بايكوت شود. نام برده در مسابقه ترانه و موسيقى اروپا در ۲۰۰۹ اسرائيل را نمايندگى مى كند (اسرائيل كشورى اروپايى ست!)...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۷ فوريه ۲۰۰۹
شنبه ۱۴ فوريه دوستان بلژيكى ما در فرودگاه لى يژ Liège مقابل دفتر شركت اسرائيلى Cal-Lacchs دست به يك آكسيون بايكوت زدند. اين شركت محصولات شركت چند مليتى كارمل را كه شامل گل، خرما، سبزيجات كه در فروشگاه هاى بزرگ عرضه مى شود وارد مى كند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲۰ فوريه ۲۰۰۹
مسابقۀ تنيس كاپ ديويس بين سوئد و اسرائيل از ۶ تا ۸ مارس در شهر مالمو بدون تماشاچى برگزار خواهد شد. علت آن ترس برگزاركنندگان از اعتراضاتى ست كه نسبت به حضور ورزشكاران اسرائيلى در خواهد گرفت.
http://www.europalestine.com/spip.php?article3834
ــــــــــــــــــــــ
۲۰ فوريه ۲۰۰۹
گويا هنرپيشۀ كميك فرانسوى «آن رومانوف» پذيرفته بوده كه در جشنى كه به حمايت از ارتش اسرائيل در ۲ مارس در ژنو برپا مى شود شركت كند! در زير نامۀ فرهنگيان فلسطينى فعال در بايكوت را خطاب به وى ملاحظه مى كنيد... [اخبار جديدتر حاكى از اين است كه در نتيجۀ نامه هايى كه به او نوشته شده، از شركت در اين جشن صرف نظر كرده است.]
http://www.europalestine.com/spip.php?article3841
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲۲ فوريه ۲۰۰۹
زندانيان سياسى باسك در زندان معروف فِرِن در فرانسه به يك اقدام زيباى انترناسيوناليستى دست زدند و به عنوان حمايت از مردم فلسطين، حاضر نشدند محصولات اسرائيلى را كه رستوران زندان به آنان عرضه مى شود مصرف كنند...
http://www.europalestine.com/spip.php?article3843
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲۳ فوريه ۲۰۰۹
تبليغ و بسيج مبارزان كارزار بايكوت عليه فروشگاه هاى زنجيره اى كه كالاهاى اسرائيلى عرضه مى كنند
www.europalestine.com/spip.php.php?article3852
ــــــــــــــــــــــــ
۲۳ فوريه ۲۰۰۹
در سويس و نيز در فرانسه فعاليتهايى در جريان است تا از جشن همبستگى با ارتش اشغالگر اسرائيل كه قرار است ۲ مارس در تئاتر لِمان در سويس برگزار گردد جلوگيرى شود. [در پاسخى كه Claude Proz مدير تئاتر براى تك تك معترضين فرستاده عذرهاى بدتر از گناه آورده و عملاً به تسليم خود دربرابر سياست حمايت از اشغال صحه گذارده است:
http://www.europalestine.com/spip.php?article3849
ــــــــــــــــــــــــ
۲۳ فوريه ۲۰۰۹
باران كفش بر سر سخنگوى ارتش اسرائيل در هلند:
ديروز در هتل آپولو در آمستردام (هلند) وقتى رون ادلهايت Ron Edelheit سخنگوى ارتش اسرائيل مى خواست كنفرانسى را آغاز كند باران كفش به سوى وى باريد...
http://www.europalestine.com/spip.php?article3849

ــــــــــــــــــــــــ
۲۳ فوريه ۲۰۰۹
مهمانى رسمى «انجمن نمايندگى يهوديان فرانسه» و هواپيماهاى بدون سرنشين
روى سايت انجمن هاى يهودى فرانسهCRIF [كه لابى مهم اسرائيل در فرانسه اند] يك آگهى همكارى متقابل بين فرانسه و اسرائيل در رابطه با هواپيماهاى بدون سرنشين ديده مى شود. امتياز اين هواپيماها اين است كه مى توان مردم عادى را بمباران كرد بى آنكه خطرى براى مهاجمان پيش بيايد...
http://www.europalestine.com/spip.php?article3851
ـــــــــــــــــــــــ
۲۵ فوريه ۲۰۰۹
ممنونيم از همۀ كسانى كه در ۲۱ فوريه در آكسيون بايكوت در ژانويليه (حومۀ پاريس) شركت كردند. ويدئو را اينجا مى بينيد:
http://www.europalestine.com/spip.php?article3846
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲۵ فوريه ۲۰۰۹
هشدار به مقامات سياسى [فرانسه] كه به مهمانى «سازمان هاى يهودى فرانسه» جانبدار اسرائيل دعوت شده اند:
همزمان با قتل عام در غزه، تخريب هزاران مدرسه، بيمارستان، خانه و مسجد توسط اسرائيل، محاصره و گرسنه نگهداشتنِ يك و نيم ميليون نفر از فلسطينى ها، ادامۀ مستعمره سازى و غصب اراضى فلسطين، توجه داشته باشيد كه پذيرش اين دعوت به معنى مشاركت شما در مجموعۀ جنايات اسرائيل است.
http://www.europalestine.com/spip.php?article3856
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲۶ فوريه ۲۰۰۹
كارزار فلسطينىBDS (بايكوت، خوددارى از سرمايه گزارى، مجازات) طى فراخوانى خواستار شده است كه محصولات اورئال Oreal را بايكوت كنند زيرا فعالانه از مستعمره سازى هاى اسرائيل در فلسطين حمايت مى كند.
http://www.europalestine.com/spip.php?article3858
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲۷ فوريه ۲۰۰۹
هفتۀ بين المللى مبارزه با سياست تبعيض نژادى اسرائيل
بدين مناسبت آكسيون ها و تظاهرات در سراسر جهان در هفتۀ آينده سازمان داده خواهد شد. در زير فراخوان كانادايى را ملاحظه مى كنيد:
http://www.europalestine.com/spip.php?article3860
ــــــــــــــــــــــــ
۳ مارس ۲۰۰۹
ستاره هاى هوليوود مصرانه خواستار شده اند كه عكس آنها از روى سايت هاى اينترنتى اين مارك هاى اسرائيلى ZARA, Bershka, Pull and Bear, Massimo Dutti, Stradivarius, Oysho, Kiddy’s Class - Skhuaban, Zara Home, Uterqüe برداشته شود. اين هنرمندان عبارتند از:
Salma Hayek, Sharon Stone, Whitney Houston, Halle Berry, Drew Barrymore, Brooke Shields, Andie Macdowell et Lucy Liu,
http://www.europalestine.com/spip.php?article3877
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۴ مارس ۲۰۰۹
خوانندۀ اسرائيلى NOA ناگزير شد كنسرت خود را در تئاتر ويكتوريا اوژنيا در ايالت باسك لغو كند. پيش از اين دو كنسرت وى در بارسلون و سويل (اسپانيا) بايكوت شده بود.
http://www.europalestine.com/spip.php?article3883
ــــــــــــــــــــــــ
۴ مارس ۲۰۰۹
دانشگاه كولومبيا (آمريكا) خواستار اجراى عدالت براى فلسطين است. دانشجويان علاوه بر اين، خواستار شده اند كه دربرابر اقدامات اسرائيل تصميمات مناسب جهت مجازات آن برقرار شود:
http://www.europalestine.com/spip.php?article3885
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۵ مارس ۲۰۰۹
فروشگاه «كارفور» ياغى است.
مدير كل فروشگاه هاى زنجيره اى كارفور (در فرانسه) در پاسخ كسانى كه عرضۀ كالاهاى اسرائيلى را مورد انتقاد و بايكوت قرار داده اند پاسخى داده كه به هيچ رو قانع كننده نيست، زيرا به هيچيك از موارد اعتراض جواب نداده و با دروغ گويى و به بهانۀ احترام به مصرف كنندگان خواسته است از پذيرفتنِ غير قانونى بودن عرضۀ اين كالاها طفره رود.
http://www.europalestine.com/spip.php?article3887
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۵ مارس ۲۰۰۹
روزنامۀ اسرائيلى هاآرتز نوشته است كه دولت انگليس از انتقال سفارت اين كشور در تل آويو به يك ساختمان كه آن را شركتى ساخته كه مستعمرات يهودى در ساحل غربى اشغالى مى سازد، صرف نظر نمود.
http://www.europalestine.com/spip.php?article3888
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۸ مارس ۲۰۰۹
مسابقۀ جام ديويس تنيس بين تيم هاى اسرائيل ـ سوئد پشت درهاى بسته برگزار شد: در استاديوم ۴ هزار نفرى شهر مالمو در سوئد حدود هزار پليس بسيج شده بود ولى تماشاچى به خاطر مسائل امنيتى نداشت.
http://www.europalestine.com/spip.php?article3894
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۸ مارس ۲۰۰۹
خانم مارتين اوبرى، دبير كل حزب سوسياليست فرانسه كه شهردار شهر ليل در شمال فرانسه نيز هست يك قرارداد همكارى در زمينۀ بيوتكنولوژى با شهر اسرائيلى حيفا بسته، آنهم درست در حالى كه در اين شهر (و مناطق ديگرى از فلسطين كه از سال ۱۹۴۸ اسرائيل نام گرفته) پاكسازى قومى در جريان است.[ يادآورى مى كنيم كه طى سه هفته كه غزه را اسرائيل بمباران مى كرد به رغم انتظارى كه بسيارى از مردم فرانسه از اين حزب به اصطلاح «چپ» داشتند كوچكترين اعتراضى ديده نشد.] انجمن هاى فرانسوى پشتيبان فلسطين در شمال فرانسه نامه هاى اعتراضى افشاگرانه اى به شهردار نوشته اند:
http://www.europalestine.com/spip.php?article3897
http://www.france-palestine.org/article11330.html

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۱ مارس ۲۰۰۹
آكسيون بايكوت اسرائيل. ويدئوى «اكيپ فلسطين نخواهد مرد»:
http://www.europalestine.com/spip.php?article3908
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۳ مارس ۲۰۰۹
در لوس آنجلس (آمريكا) دهها تن از مبارزان ضد اشغالگرى اسرائيل يك چك پوينت در جلوى هتلى كه گروهى ازلابى اسرائيل جلسه داشت برپا كردند. ويدئو را مى توانيد ببينيد:
http://www.europalestine.com/spip.php?article3912
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۴ مارس ۲۰۰۹
سنديكاى دبيران مدارس در شهر نيس (فرانسه) طى اعلاميه اى به كارزار بايكوت كه انجمن اوروپالستين آغاز كرده پيوست و فعالانه دست به بسيج زد:
http://www.europalestine.com/spip.php?article3915
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۵ مارس ۲۰۰۹
دوستان ما در انجمن «فلسطين آزاد» در بروكسل، روز ۱۴ مارس جلوى بورس، دست به تظاهرات زدند. ويدئو:
http://www.europalestine.com/spip.php?article3916
ــــــــــــــــــــــــ
۱۵ مارس ۲۰۰۹
يك فدراسيون بزرگ سنديكايى مستقل دبيران در ايالت كِبِك (كانادا) كه ۱۶ سنديكاى معلمين در مدارس دولتى و نيز خصوصى را دربر مى گيرد تصميم گرفت به كارزار بايكوت اسرائيل بپيوندد.
http://www.europalestine.com/spip.php?article3919
ـــــــــــــــــــــــ
۱۵ مارس ۲۰۰۹
كنمفرانسى كه بايد در روز سه شنبه در شهر توئن (بلژيك) با حضور سفير اسرائيل برپا مى شد «به دلايل امنيتى» برگزار نشد:
http://www.europalestine.com/spip.php?article3914

ادامه دارد...

 

پيش از دو هفته از درگيرى‌هاى خيابانى و حمله به مردم بى‌سلاح ، ضرب و شتم ، دستگيرى كشتار و شكنجه‌ى آنان مى‌گذرد. گزارش‌هاى مختلف حاكى از آن است كه رفتار غير‌انسانى با زندانيان ادامه دارد و برخى گزارش‌ها حاكى از آن است كه اين زندانيان زير فشار انجام مصاحبه‌هاى خاص هستند تا بر كار ناكرده اعتراف كنند.

فشار به زندانيان براى انجام مصاحبه و اعتراف به گناه ناكرده روش‌ كهنه‌اى است كه در سى ساله گذشته براى تواب‌سازى به كار گرفته شده است و امروز اين روش‌ها هيچ گونه ارزشى در نزد مردم ما ندارد. در اين سال‌ها رفتار با معترضان همواره به صورت غير‌انسانى از طرف جناح‌هاى مختلف حاكميت ادامه داشته است.

اعترضات ميليونى مردم به دنبال اعلام نتايج انتخاباتى بود كه براى تعيين رياست جمهورى برگزار شد. اين انتخابات با هيچ يك از استانداردهاى دموكراسى‌هاى ظاهرى در جهان هم‌خوانى نداشت، هيچ گونه نهاد نظارتى مستقل چه داخلى وچه خارجى وجود نداشت، احزاب سياسى مستقل مخالف نزديك به سه دهه است كه غيرقانونى اعلام شده‌اند و مخالفان و منتقدان به بدترين وجه حذف و مورد تعقيب و سركوب قرارگرفته‌اند و در نتيجه نمى‌توانسته‌اند براى اين انتخابات كانديدايى داشته باشند. در عين حال نهادهاى برگزاركننده‌ى انتخابات حتا رقابت در درون جناح‌هاى حاكم را نپذيرفتند و در جنگ قدرت درونى يك جناح خواهان تماميت قدرت بدون شراكت جناح مقابل است.

در اين ميان، خواسته‌هاى مردمى كه در سه دهه‌ى گذشته همواره ناديده گرفته شده است، به اشكال مختلف بيان مى‌شود و اين بار بخشى از آن در تظاهرات خونبار شهرها بروز كرد. شعارهاى اين اعتراضات نشان‌دهنده‌ى آن است كه مردم خواهان آزادى سياسى و محو ديكتاتورى هستند. مردم خواهان آزادى زندانيان سياسى و آزادى بيان و انديشه آزادى مطبوعات و رسانه‌ها و كتاب و حذف سانسور هستند . خواسته‌هاى واقعى مردم تنها به تغيير ساده افراد محدود نمى‌شود. مبارزات مردمى طى سال‌هاى گذشته نشان داده است كه آزادى‌هاى دموكراتيك و اساسى خواست اصلى آنان است.

رسانه‌هاى عمومى تبديل به ابزارى در دست صاحبان قدرت براى وارونه نشان دادن اعتراضات مردم شده است و در حالى كه نيروهاى معترض خواهان رعايت حقوق اوليه‌ى خود هستند اما جناح حاكم در قدرت به مقابله با مردم از يك سو و تقابل با رقيب خود از ديگر سو مى‌انديشد و خواهان حفظ امتيازات اقتصادى و اجتماعى خود بدون مشاركت ديگران است. اين انحصارطلبى بيانگر آن است كه بسيارى از قراردادهاى اقتصادى سودآور در دست بخشى از حاكميت است در حالى كه بخش ديگر نيز در گذشته و حال فعاليت هاى ديگرى را در دست داشته، براى سهم بيشتر تلاش مى‌كند و در اين ميان كارگران و حقوق بگيران و مردم تحت ستم و حتا اقشار ميانى از درآمدهاى سرشار نفتى در سال‌هاى گذشته سهمى به جز تورم، بيكارى و محروميت دريافت نكرده‌اند. تمام سرمايه و امكانات جامعه در اختيار اقليتى خاص قرار دارد و مردم غير وابسته به منابع قدرت، هر روز زندگى فقيرانه‌ترى را انتظار مى‌كشند.

جالب است كه دو جناح حاكم در اختلافات ميان خود از حقوق اقشار زحمتكش ، كارگران و حقوق‌بگيران صحبت نمى‌كنند. در برنامه انتخاباتى كانديداهاى مناقشه‌اى بر سر حقوق كارگران و زحمتكشان مشاهده نمى‌شود. با اين وصف مردم معترض خواسته‌هاى خود را در اعتراضاتشان بيان كرده‌اند.
و اما امروز مساله‌ى اصلى در اين اعتراض‌ها تامين حقوق ابتدايى مردم است كه بارها و بارها نقض شده است و مى‌توان پيش‌بينى كرد تا آن زمان كه حقوق اوليه‌ى مردم، كه عبارت از يك زندگى شرافتمندانه و انسانى است، برقرار نشود اعتراض‌ها به اشكال مختلف ادامه خواهد يافت.

كانون مدافعان حقوق كارگر بنا بر منشور خود خواهان آزادى‌هاى دموكراتيك براى همه‌ى كارگران و حقوق بگيران و آزادى تشكل‌ها و احزاب سياسى بدون قيد و شرط مى‌باشد. ما امروز خواهان دفاع از حقوق جان‌باختگان تظاهرات خرداد و آزادى بى‌قيد شرط همه‌ى زندانيان سياسى و بازداشت‌شدگان هستيم.

كانون مدافعان حقوق كارگر

۱۸ تير انقلاب- وليعصر- هفت‌تير- كارگر

چند هزار نفر آمده بودند، اما نيروهاى انتظامى، ضدشورش، گارد ويژه و لباس شخصى‌ها هم تقريبا به همان تعداد بودند.
به قصد انقلاب سوار شده بودم اما ۱۶ آذر پياده شدم، چون سر خيابان نيروهاى امنيتى ايستاده بودند و خيلى از ماشين‌ها ترجيحشان اين بود كه آن مسير را نروند. ساعت ۵/۴ بود. جمعيت پراكنده به سوى ميدان انقلاب مى‌رفتند. دانشگاه به نظر سوت و كور مى‌آمد اما ميدان كم‌كم شلوغ مى‌شد. جمعيت مدام ميدان را دور مى‌زدند و به رغم تلاش نيروهاى امنيتى و لباس شخصى‌ها كه با تحكم و گاه با باتوم سعى در راندن آن‌ها به خيابان‌هاى فرعى داشتند، سعى داشتند در ميدان بمانند. اما به هرحال عده‌اى به خيابان‌هاى فرعى رانده شدند، اين بار به ضرب و زور گاز اشك‌آور. به ندرت شعارى داده مى‌شد. گاه الله و اكبر و يا اينكه ماموران را هو مى‌كردند. مردم بيشتر حضور داشتند و راه مى‌رفتند. ماموران هم به بازى مردم تن داده بودند و اجازه‌ تجمع نمى‌دادند. تا ساعت ۵/۵ كه توى ميدان بودم به جز يكى دو مورد، ضرب و شتمى صورت نگرفت. اما كسانى را دستگير كردند و عمدتا پسران جوان. دو نفر را ابتداى خيابان كارگر دستگير كرده و كنار مغازه‌اى نشانده بودند. از آن‌ها مى‌خواستند پشت به خيابان و روبه ديوار بنشينند و آن‌ها حاضر به اين كار نبودند. آنقدر با باتوم آن‌ها را زدند تا بالاخره تسليم شدند و روبه ديوارنشستند. خيابان كارگر جنگ و گريز بود. گاز اشك آور به وفور زده شده بود و مردم به صورت دستجات كوچك آتش روشن كرده بودند. مغازه‌ها از همان ساعت ۵/۴ كم‌كم بستند و ساعت ۵/۵ تك و توك باز بودند. تجمات دوطرف خيابان كارگر تا فاطمى ادامه داشت. من از بلوار به طرف ميدان وليعصر رفتم. از توى شانزده آذر جماعت زيادى (شايد هزار نفر) دسته‌جمعى حركت مى‌كردند و با انگشت‌هايشان علامت پيروزى ساخته بودند. آن‌ها به طرف ماموران مى‌آمدند. اما ماموران آن‌ها را پراكنده كردند. جنگ و گريز و درگيرى تا ميدان وليعصر كشيده شد. ماموران همه جا با باتوم، گاز اشك‌آور و با موتورهاى پرسروصدا مانور مى‌دادند و مانع تجمع مردم مى‌شدند. از ميدان وليعصر به هفت تير رفتم. آن‌جا خبرى نبود. دوباره به طرف وليعصر بازگشتم. توى ميدان كارگر جوانى را از پشت يك موتور پايين كشيدند و حسابى او را كتك زدند. دست‌ وگردنش زخمى شده بود. شكمش را گرفته بود و فرياد درد مى‌كشيد. ماموران مى‌خواستند او را با خود ببرند. ما همه دور ماموران جمع شديم. بيشتر زن‌ها و دخترها. ماموران با زنان و دختران با ملاحظه بيشترى رفتار مى‌كنند. مردان وبه ويژه پسران جوان را به راحتى كتك مى‌زنند و يا مى‌برند. توى ميدان حتى دخترى جوان با يكى از ماموران درگير شد و او را هل داد و توى شكمش زد اما مامور او را كتك نزد و حتى دستگير نكرد (اين هم از خاصيت‌هاى يك رژيم مردسالار است!). خلاصه با پافشارى و اصرار و ريش‌سفيدى يكى دو تا پيرمرد توانستيم آن كارگر جوان را بدر ببريم. جماعت در تمام مسير از وليعصر تا انقلاب در رفت وآمد بود. ماشين‌ها بوق مى‌زدند. مامورين به ماشين‌ها حمله مى‌كردند و ديدم كه شيشه پشت يك ماشين پيكان را روى سر مسافران خرد كردند. تك و توك ساندويچ‌فروشى‌ها باز بود. شاهد بودم كه مامورين شيشه يكى از ساندويچ‌فروشى‌ها را شكستند و مشترى‌هايش را به زور باتوم بيرون كردند. اكثرشان زن و بچه بودند. توى بلوار مردم در حركت بودند. عده‌اى مى‌رفتند و عده‌اى مى‌آمدند. آنان كه رفته بودند باز مى‌گشتند و آنان كه بازگشته بودند راه آمده را دوباره و چندباره مى‌رفتند. ماموران به بازى گرفته شده بودند. آن‌ها هم مدام به دنبال جمعيت مى‌رفتند، مانع تجمع آن‌ها مى‌شدند. سعى مى‌كردند با شعار‌هاى دسته‌جمعى با رژه و كوبيدن باتوم‌ روى سپرهايشان مردم را بترسانند، اما مردم حق داشتند توى خيابان باشند، حكومت نظامى كه نبود! اگر هم بود اعلام نكرده بودند! روى چمن‌هاى بلوار خانواده‌اى روى گازپيك‌نيكى‌اش چاى دم مى‌كرد و كمى بالاتر گروهى از لباس‌شخصى‌ها روى چمن‌ها ولو شده و خستگى در مى‌كردند.

گزارشى ديگر از همين امروز ۱۸ تير

همين الان از تظاهرات مى‌آيم. فقط مى‌توانم به شجاعت مردممان آفرين بگويم. در حالى كه صدها نيروى نظامى منطقه انقلاب را محاصره كرده بودند، جمعيت ميدان و خيابان‌هاى دانشگاه را پر كردند. سيستم ماموران قطع رابطه بين گروه‌هاى مختلف بود تا به هم نپيوندند اما خود همين منجر به اين شد كه با پراكنده شدن مردم به چهار سو تمام منطقه سرشار از تظاهرات شد. دسته‌هاى پانصد نفرى شعار مى‌دادند و تظاهرات مى‌كردند. خشونت رژيم طبق معمول وحشتناك بود اما احساس مى‌كردى كه مانند شنبه خونين هفته پيش نبود. تيراندازى‌هاى هوايى بود وبيشتر به ارسال گاز اشك‌وار مبادرت مى‌كردند و مردم هم با آتش زدن آشغالها پاسخ مى‌دادند. هدف نيروهاى نظامى ارعاب و ترساندن بود. به همه حمله مى كردند و با باطوم مى‌زدند. در چند جا جوان‌ها را با باتوم خونين و مالين مى‌كردند. دختر بسيار ريزنقشى را چنان زدند كه بيهوش شده بود. تعداد زيادى سروكله خونين شده بود. كاملا نيروهاى نظامى خسته و عصبى و مضطرب بودند. بيشتر گارد سپاه بودند و نه گارد ويژه. با موتورهاى قرمز خود ويراژ مى‌دادند و مردم را زير ضرب چوب مى‌گرفتند. جمعيتى كه من با آنها فرار مى‌كرديم به سمت اميرآباد رفتيم. تمام مردم از خانه ها بيرون آمده بودند و يكصدا شعار مرگ بر ديكتاتور مى‌دادند. چند موتور نظامى را هم مردم آتش زده بودند. تقريبا اكثر تظاهر كنندگان ماسك زده بودند تا شناسايى نشوند. تقريبا درس‌هاى تجربيات قبلى را دارند به كار مى‌برند. هنوز روحيه مردم تهاجمى نيست و بيشتر تدافعى و آزار و اذيت است. مركز تظاهرات از جنوب اطراف انقلاب تا جمهورى و از شمال تا اميرآباد و از غرب تا دانشگاه دامپزشكى و شرق تا وصال شيرازى بود. نمى‌توانم ميزان جمعيت را بگويم اما گمان مى‌كنم بالاى ده هزار نفر بود. شعارها الله اكبر مرگ بر ديكتاتور مرگ بر اين دولت مردم فريب مرگ بر جنتى مردم‌فريب. در مجموع با موفقيت اين تظاهرات را مردم تهران با افتخار برگزار كردند.
درود به همه همشهريانم

بيانيه
ترجمهء بهرام قديمى

انجمن مبارزه با شكنجه و معافيت از مجازات - CCTI، سازمان مستقل مكزيكى دفاع از حقوق بشر، كه براى دستيابى به دنيائى ديگرگونه، دنيائى عارى از شكنجه و آزار مبارزه مى كند، روش هاى اقتدارگرايانه و سركوبگرانهء دولت جمهورى اسلامى ايران را كه هدف از آنها خاموش كردن اعتراضات مردمى كنونى ست محكوم مى كند. اين اعتراضات درپىِ آشكار شدنِ تقلب در انتخابات رياست جمهورى دامنه اى بسيار گسترده يافته است. ما با مردان و زنانى كه خيابان ها را در شهرهاى مختلف به تسخير خود در آورده اند تا به يك رژيم ديكتاتورى بگويند «ديگر بس است» ابراز همبستگى مى كنيم.

رژيم ايران مسئول ناپديد كردن، شكنجه، و اعدام دهها هزار مبارز و نيز از ميان بردن تمام تشكل ها در دههء ۱۹۸۰، و همچنين سركوب و زندانى كردن هزاران نفر از حق طلبان است از جمله دستگيرى رهبران كارگرى در تظاهرات اول ماه مه ۲۰۰۹.

پاسخ امروزين دولت ايران همان پاسخى ست كه در کشورهای دیگر ديگر ديده ايم: از جمله در مكزيك، همين روش را در مقابل رشد نارضايتى هاى اجتماعى به كار مى برند. سركوب علنى و دستگيرى هاى بى رويه، شكنجه، زندان، ناپديد كردن، قتل، اعدام، و غيره. به آن چه بر شمرده شد، آلت دست قرار دادن رسانه هاى گروهى را نيز بايد افزود: برچسب جنائى زدن به تظاهرات، مجرم وانمود كردنِ تظاهر كنندگان، اعتراف گيرى از افراد زير شكنجه به جاسوسى و پخش گسترده آن در تلويزيون، دستكارى در اخبار و غيره.
مى دانيم كه هدف از اين اقدامات شكستن شخصيت فرد و روابط اجتماعى اوست و به طور كلى ايجاد جو ترس و عدم اعتماد در بين مردم و جامعه. بدين وسيله مى خواهند بسيج عمومى و روند هاى تشكيلاتى مبارزات مردمى را به سكوت بكشانند، فلج كنند، از هم بپاشند و جلوی آن را بگیرند.

تصوير نيروهاى انتظامى رژيم كه بر تظاهر كنندگان يورش مى برند، ما را به ياد سركوب هاى سن سالوادر آتنكو در ماه مه ۲۰۰۶ مى اندازد. زمانى كه ۳۰۰۰ پليس و ارتشى به منظور سركوب اعتراضات وارد اين روستا شدند. آن ها ۲۰۰ نفر را دستگير نمودند، همهء آن ها را در مسير زندان شكنجه كردند، و دو جوان را به قتل رساندند. هنوز ۱۲ نفر از آنها زندانى اند، با حكم هائى بين ۳۱ تا ۱۱۲ سال زندان. چنانكه يادآور قتل عام هاى اگواس بلانكاس در سال ۱۹۹۵، اكته آل، چياپاس در ۱۹۹۷، اِل چاركو در ۱۹۹۸، و سركوب جنبش آموزگاران در اوآخاكا در ۲۰۰۶، و بسيارى ديگر.

در عين حال، ما اشكال مختلف مقاومت در برابر شكنجه و سركوب را نيز به ياد مى آوريم. سه سال است اردوگاهی كه در مقابل زندان براى كمك به زندانيان آتنكو برپا شده، همچنين تظاهرات مختلف در همبستگى با شكنجه شدگان، دادگاهى شدگان و زندانيان، شكايت علنى و قانونى زنانی كه مورد شكنجهء جنسيتى قرار گرفته اند، و نيز سازماندهى روستاها براى پيشگيرى از ورود نظاميان ادامه دارد. تمام اين ها گوياى نيرو و ارادهء زنان، مردان، انجمن ها و سازمان هائى ست كه ديگر نمى خواهند تن به سكوت بسپارند، كه برمى خيزند و براى حقوق اساسى خود مبارزه مى كنند.

سه دهه است که ديكتاتورى رژيم حاكم بر ايران حقوق اساسى شهروندان خود را زير پاى مى گذارد. ما از اين كه به رغم اينهمه سركوب، مردم مصممانه براى مطالبهء حقوق خود، باز هم خيابان ها را به تصرف درآورده اند، خشنوديم و سرشار از اميد. ما يقين داريم كه نمى توان شأن و حيثيت انسان ها را نابود ساخت. رزميدن براى حفظ حيثيت انسانى البته به رنج هايش مى ارزد.
ما همبستگى خود را با تمام كسانى كه در جستجوى جامعه اى عادلانه و آزاد به پا خاسته اند اعلام مى كنيم.

از مسئولين [دولت] ايران مى خواهيم كه به حقوق جهانشمول بشر، از جمله حق آزادى بيان، حق تشكل، حق يك زندگى عارى از شكنجه و آزار احترام بگذارند.

زندانى سياسى آزاد بايد گردد!
شكنجه - هرگز!

انجمن مبارزه با شكنجه و معافيت از مجازات
مكزيك، ۹ ژوئيهء ۲۰۰۹

آدرس انجمن مبارزه با شكنجه و معافيت از مجازات:
Pitágoras 1210–16, Col. Del Valle
México DF, C. P. 03100
Tel./Fax: 0052-55-5604 5642
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

www.contralatortura.org

Calle Campeche No.120 depto. 201
Col Progreso, Acapulco, C. P. 39559
Tel. (744) 485 60 88
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

بيانيهء جريان ماركسيست انقلابى (ونزوئلا)
در پاسخ به اظهارات اخير هوگوچاوز و تبريك او به احمدى نژاد
ترجمهء بهزاد مالكى

ما با وضعيتى در ايران روبرو هستيم كه در آن مخالفان كنونى دولت به نتايج انتخابات جارى اعتراض دارند و مردم با تظاهرات خيابانى از اين مخالفان حمايت مى كنند. اين اعتراضات از جانب قدرت هاى امپرياليستى نيز كمابيش حمايت مى شود. مسألهء قابل فهم اين است كه انقلابيون ونزوئلايى در اين اوضاع شباهت هايى با وضعيت داخلى ونزوئلا مى بينند.
در ونزوئلا اليگارشى ضد انقلابى با حمايت غرب، بارها كوشيده است كه نتايج انتخابات آزاد را زير سؤال ببرد (در رفراندوم خلع يد از هوگو چاوز در ۲۰۰۴، انتخابات رياست جمهورى در ۲۰۰۶ و رفراندوم براى قانون اساسى در ۲۰۰۷) و با ايجاد بلوا و شورش و فرياد تقلب انتخاباتى پيروزى طرفداران چاوز را خدشه دار سازد. اما اين همسويى ها (بين اوضاع ونزوئلا و ايران) با واقعيات موجود نمى خواند.
آيا رژيم جمهورى اسلامى انقلابى ست؟

قبل از هرچيز بايد گفت كه جمهورى اسلامى ايران رژيمى انقلابى نيست، هرچند انقلاب ۱۹۷۹ كه در آن كارگران، جوانان، دهقانان، سربازان و زنان شركت فعالى داشتند، ماهيتى توده اى داشته است. در جريان اين انقلاب، اعتصاب كارگران نفت نقشى حياتى در سرنگونى رژيم شاه بازى كرده و در جريان سقوط شاه ميليونها كارگر با تشكيل كميته هاى كارخانه (شوراها) كنترل كارخانه را به دست گرفتند، همان كارى كه كارگران صنعت نفت ونزوئلا به هنگام تعطيل كارخانه ها توسط صاحبان صنايع در ۲۰۰۲ انجام دادند. ميليونها دهقان ايرانى در آستانه پيروزى انقلاب ۱۹۷۹ و ماههاى بعد از آن، زمينهاى اربابى را اشغال كردند (همچنانكه امروز دهقانان ونزوئلايى چنين مى كنند). دانشجويان ايرانى به منظور دمكراتيزه كردن دانشگاهها ومبارزه با نخبه گرايى مسلط درآنها- به اشغال دانشگاهها پرداختند- سربازان نيز به سازماندهى خود در شوراها و بر كنارى افسران ارتجاعى پرداختند.- مليتهاى تحت ستم (كردها، آذريها، عربها و...) به مبارزه براى آزادى خود دست زدند.- مردم ايران همه سمبلهاى امپرياليسم را نشانه گرفته بودند، اما در فاصلهء ۴ سال (مابين ۱۹۷۹و۱۹۸۳) رژيم نوپاى جمهورى اسلامى با سركوب اين انقلاب توسط روحانيت اصول گرا وتماميت خواه، پايه هاى خود را محكم ساخت. در فاصلهء چند سال همهء دستاوردهاى اين انقلاب نابود گرديد. [در موارد متعدد] دهقانان از زمينهايى كه تصرف كرده بودند بيرون رانده شدند، كميته هاى مستقل كارخانه ها منحل شد و بجاى آن شوراهاى اسلامى مستقرگرديد. كارگران از حق تشكيل سازمانهاى خويش و حق اعتصاب محروم گرديدند. تعبير خاصى از اسلام به مردم تحميل گرديد، و حقوق زنان بكلى پايمال شد. سركوب ايدئولوژيك مردم به اوج خود رسيد. انحراف و سركوب انقلاب ۱۹۷۹در سايه سياستهاى اشتباه آميز نيروهاى چپ*(۱) امكان پذير گرديد كه فكر ميكردند، ميتوانند به تشكل جبهه ى واحدى با روحانيت مسلمان برهبرى آيت الله خمينى دست بزنند. اينها بهاى گزافى براى اين اشتباه خود پرداختند. در ظرف ۴ سال رژيم با سركوب و قلع و قمع تمام نيروهاى چپ و دمكرات پايه هاى خود را مستحكم كرد. جمهورى اسلامى با ماسك ضد امپرياليستى و عملياتى چون اشغال سفارت آمريكا و استفاده از جوّى كه حمله عراق به ايران بوجود آورده بود، توانست اين امر را براحتى انجام دهد. در ۱۹۸۳با ممنوع كردن همه ى سازمانهاى چپ (عليرغم حمايت اوليه شان از رژيم) جمهورى اسلامى توانست سياست قلع و قمع مخالفان را با كشتار نزديك به ۳۰هزار تن از فعالين چپ رفرميست، دمكرات وچپ انقلابى به اتمام برساند. ما با رژيمى با چنين ماهيتى روبرو هستيم كه نمى تواند انقلابى باشد، برعكس اين رژيمى است كه از خاكستر نابودى انقلاب سر بيرون آورده است.
- آيا در انتخابات اخير تقلبى صورت گرفته است؟!
بعضى ها ادعا ميكنند كه چنين تقلبى صورت نگرفته است. اما رويدادهايى بر انجام اين تقلبات صحّه ميگذارد. در ابتدا بايد گفت كه هر كانديدايى براى انتخابات بايد از صافى شوراى نگهبان بگذرد، كه مجمعى انتصابى مركب از ۱۲ نفر از زعماى قم هستند. مثالى ادعاى ما را در مورد تقلب انتخاباتى روشن ميكند. كانديداى محافظه كار آقاى رضايى (رئيس سابق سپاه پاسداران) كه نه در تظاهرت مخالفان شركت كرده ونه تقاضاى اعتراض نموده، اظهار داشته كه در ۸۰ تا ۱۷۰ شهر تعداد شركت كنندگان در انتخابات از تعداد افراد ثبت نام كرده فراتر رفته است و در تمام اين شهرها كانديدا احمدى نژاد با اكثريتى كه برخى از آنها به ۸۰ تا ۹۰ درصد ميرسيده برنده اعلام شده است. در ۲۱ ژوئن يكهفته بعد از شروع اعتراضات و اعلام نتايج انتخابات، شوراى نگهبان بطور ضمنى به برخى از اين تقلبات اشاره كرده و آقاى عباس على كدخدايى – سخنگوى اين شورا اعلام كرد كه "آمار اعلام شده، توسط مخالفان كه مدعى افزايش تعداد آراء نسبت به ثبت نام شده ها در ۸۰ تا ۱۷۰ شهر است همه صحيح نيست، بلكه فقط در مورد ۵۰ شهر درست است. "او بعدا اظهار داشته كه اگر هم تعداد آراى زيادى را ۳ ميليون بگيريم، باز هم در نتايج انتخابات بنفع آقاى احمدى نژاد خللى وارد نمى آيد!!!- حالا بايد ديد آيا احمدى نژاد يك انقلابى ست؟!.......
همانند روحانيت صدر انقلاب- احمدى نژاد نيز ميكوشد با عبارت پردازيهاى ضد امپرياليستى و "طرفدارى از فقرا" براى خودش پايگاهى مردمى جستجو كند. در مقايسه اى بين ونزوئلا و وضعيت مردم ايران، تحت حكومت احمدى نژاد بايد بگوييم: انقلاب بوليواريايى در ونزوئلا به جنبش سنديكايى و مبارزات عمومى كارگران ابعاد و رشد وسيعى بخشيد. چاوز از كارگران ميخواست كه در مقابل خرابكاريهاى صاحبان صنايع و رها شدن توليد توسط آنها، دست به اشغال و كنترل كارخانه ها بزنند. در ايران، احمدى نژاد تشكيل سنديكاهاى مستقل و آزاد و حق اعتصاب را براى كارگران ممنوع ساخته است و چنانچه كارگران از اين امر تخطى نمايند شديدا سركوب ميشوند. بطور مثال وقتى ۳ هزار نفر از رانندگان و كارگران شركت واحد اتوبوسرانى تهران دست به تشكيل اتحاديه آزاد خويش ميزنند، مديران شركت به اخراج اعضاى سنديكاها دست ميزنند ورهبران آنها مورد يورش پليس قرار ميگيرند. آقاى اسانلو دبير كل سنديكا، چندين بار دستگير و زندانى شده است. و يا هنگاميكه مبارزين سنديكايى در سنندج به برپايى مراسم اول ماه مه در ۲۰۰۷ دست زدند پليس به آنها حمله كرد و ۱۱ نفر از آنها به خوردن شلاق در ملاء عام و جريمه نقدى محكوم شدند؛ يا زمانيكه امسال ۲ هزار نفر از فعالين كارگرى براى اجراى مراسم اول ماه مه در تهران جمع شدند با حمله پليس مواجه گرديده و ۵۰ نفر از آنها دستگير شدند كه برخى از آنها هنوز هم در زندان هستند. ميليونها كارگر در ايران در انتظار دريافت حقوق عقب مانده خود بسر مى برند و وقتى براى اعتراض به اين امر اجتماع ميكنند مورد ضرب و شتم پليس واقع ميشوند. در ونزوئلا انقلاب به جريان خصوصى سازى صنايع و كارخانجات عمومى نقطهء پايان نهاد و به دولتى كردن برخى از آنها پرداخت. در ايران دولت احمدى نژاد به امر خصوصى سازى صنايع دولتى سرعت بخشيد و نزديك به ۴۰۰ موسسه صنعتى و خدماتى را از سال ۲۰۰۷ به بعد به بخش خصوصى واگذار كرده است از جمله موسسات مخابرات، فولاد مباركه، مجتمع پتروشيمى اصفهان، صنايع سيمان كردستان و... در ميان مؤسسات خصوصى شده، تعداد زيادى بانك و صنايع جنبى گاز و نفت ديده مى شود. احمدى نژاد حتى با هدف منحرف كردن اذهان عمومى از مشكلات داخلى به انتقاد و حمله به امپرياليسم آمريكا مى پردازد. تجلّى اين سياست در منطقه به ضرر آمريكا تمام نشده است. دخالت آمريكا در افغانستان و عراق با پشتيبانى ضمنى رهبران رژيم و بى تفاوتى طبقه حاكم در ايران انجام شد و بعدا نيز رژيم ايران به عوض دنبال كردن سياست جبهه واحد دمكراتيك عليه اشغالگران، به ايجاد تنش و تضادهاى داخلى بر اساس خط و ربط هاى مذهبى و قومى پرداخت. اصلاح طلبى چون موسوى- امتياز خيلى زيادى نسبت به احمدى نژاد ندارد. او نخست وزير رژيم خمينى بود كه در زمان رياستش- ۳۰هزار نفر از فعالين چپ و دمكرات در ايران قتل عام شدند. او ناگهان به اين كشف نائل آمده كه رژيم جمهورى اسلامى- كه او به اصل آن هيچگونه اعتراضى ندارد- احتياج به اصلاحاتى جزيى دارد- بطريقى كه همه چيز آن مثل اول باقى بماند. اختلاف بين موسوى و احمدى نژاد- اختلاف بين دو بخش ارتجاعى رژيم مى باشد كه يكى خواهان اصلاحاتى از بالاست تا جلوى انقلاب از پايين را بگيرد. و ديگرى مى ترسد كه با اصلاحاتى از بالا، رشته امور از هم بپاشد و انقلابى از پايين صورت بگيرد. شكاف ايجاد شده در بالا- اجازه داده كه جنبشى واقعى و توده اى سر بلند نمايد. آيا كوچكترين شكلى در ماهيت مردمى و انقلابى اين جنبش وجود دارد؟ ما موضع فعالين كارگرى ايران را در اين مورد جالب ميدانيم. قبل از انتخابات اكثر سنديكاها و جريانهاى چپ كارگرى (كه غير قانونى هستند) اعلام كردند كه به هيچ يك از كانديداهاى شوراى نگهبان راى نخواهند داد. زيرا هيچ يك از آنها منافع كارگران را نمايندگى نمى كنند ــ كه البته موضع درستى بود ــ اما وقتيكه جنبش اعتراضى مردم شروع شد سنديكاى كارگران شركت واحد پشتيبانى خود را از آن اعلام كرد. بهمان ترتيب كارگران ايران- خودرو بزرگترين كارخانه اتومبيل سازى در خاورميانه- به حمايت از جنبش مردم- نيم ساعت دست از كار كشيدند. بحث اصلى مخالفين كارگرى و چپ در ايران پيش برد شعار و امر يك اعتصاب عمومى برضد رژيم و براى كسب حقوق دمكراتيك است. مانند هر فرد يا جريان انقلابى، ما مخالف هرگونه دخالت امپرياليستى در ايران هستيم. پرزيدنت چاوز بارها در فورومها ومجامع بين المللى بدرستى بر خطر و تهديد اين امر تاكيد كرده است. اما در هم آميزى انقلاب و ضد انقلاب امرى بى نهايت خطرناك است. انقلاب بوليواريايى بايد در كنار مردم ايران يعنى كارگران و جوانان و زنانى باشد كه در خيابانهاى تهران سرگرم ساختن (caracazo) كاراكازو*(۲) ى خودشان عليه رژيم نفرت انگيز و ارتجاعى احمدى نژاد هستند. در ۱۸ ژوئن- چاوز انتخاب مجدد احمدى نژاد را تبريك گفت و بر "حمايت مردم ونزوئلا از ايران بر ضد تهاجم سرمايه دارى جهانى" تاكيد ورزيد. جريان ماركسيست- انقلابى ونزوئلا اين نقطه نظر را قبول ندارد و توضيحاتى كه در بالا آمده به منظور غنى كردن اين بحث است. تصاوير سركوب جوانان و كارگران ايران موجى از نفرت را در ميان كارگران و جوانان جهان ايجاد كرده، در اين ميان رسانه هاى غربى با وقاحت و عوامفريبى بار ديگر ميكوشند كه شباهتهايى بين اين جريان و اوضاع داخلى ونزوئلا بيابند. و چاوز و احمدى نژاد را در يك كفه قرار دهند. با مقايسه اين دو رژيم و اين دو شخصيت با هم رسانه هاى غربى ميكوشند در اذهان عمومى انحراف ايجاد كرده واز اين طريق هوادارى كارگران جهان از جنبش انقلابى ونزوئلا را خدشه دار سازند. بحث جدى بر سر ماهيت رژيم ايران و مطالعه ى تاريخ و وضعيت كنونى ايران با حمايت بى شائبه از مبارزات خواهران و برادران ايرانى در مبارزه شان براى كسب همان حقوقى ست كه ما در اينجا از آن بهره منديم. اين ميتواند عوارض اين سم پاشيها را خنثى سازد. ما بايد همزمان، سركوب در ايران و مانورهاى امپرياليستها را افشاء نمائيم. ما با محكوم كردن دخالت امپرياليستها، از جنبش انقلابى ايران بر عليه رژيم جمهورى اسلامى براى كسب حقوق دمكراتيك و بهبود شرايط زندگيشان- حمايت ميكنيم.
ونزوئلا ۲۲ ژوئن ۲۰۰۹

منبع:
http://www.lariposte.com/Solidarite-avec-le-mouvement-des-masses-iraniennes-1238.html


توضيحات مترجم:
*۱- نيروهاى چپى كه سياست همراهى و حمايت رژيم خمينى را در اوايل انقلاب دنبال ميكردند- عمدتا متعلق به طيف حزب توده و فداييان اكثريت بودند- سياست تشكيل جبهه ى واحد ضد امپرياليستى با روحانيت مسلمان و خمينى در راستاى سياستهاى اتحاد جماهير شوروى و اهداف جهانى آن و با تكيه بر تزهايى چون راه رشد غير سرمايه دارى دنبال ميشد. سازمانهاى ديگر چپ اگر چه از بدو استقرار رژيم خمينى، با سياستهاى ضد انقلابى و ارتجاعى آن مبارزه ميكردند اما فاقد آن قدرت لازم براى جلوگيرى از انحراف اين انقلاب بودند (هرچند ادعاى قدرت حزب توده وفدائيان اكثريت و امثال آنها نيز براى به انحراف كشاندن انقلاب مبالغه آميز به نظر مى رسد). در راستاى سركوب نهايى، نيروهاى مخالف و انقلابى در سال ۱۹۸۳ جزء اولين نيروهايى بودند كه بدست رژيم خمينى قلع و قمع گرديدند.
*۲- در ۲۷ فوريه ۱۹۸۹ در كاراكاس- پايتخت ونزوئلا – جنبشى توده اى عليه اصلاحات ضد اجتماعى كارلوس آندره پرز(Carlos Andres perez) رئيس جمهور وقت ونزوئلا- توسط دانشجويان شروع شد كه بسرعت شهر كاراكاس و برخى از شهرهاى ايالت را در برگرفت- دولت وقت با اعلام حكومت نظامى به سركوب اين جنبش مردمى پرداخت- برطبق آمار رسمى ۲۷۹ كشته و به نظر صاحب نظران تا ۳ هزارنفر در اين شورش توده اى كشته شدند- هوگو چاوز از جمله افسرانى بود كه در اين شورش به جرم تدارك كودتا، دستگير و زندانى شد. سركوب اين جنبش بعدا توسط دادگاه حقوق بشر براى قاره آمريكا محكوم شناخته شد.

اسامی شهدای شناسايی شده اخير
به روز شده : جمعه ١٧ جولای ٢٠٠٩
در جريان خيزش انقلابی مردم در ايران نيروهای سركوبگر رژيم جنايتكار اسلامی به وحشيانه ترين شكلی دست به قتل عام مردم چه در خيابانها و چه در بازداشتگاهها زدند. كشتار مردم معترض و به تنگ آمده از حكومت اسلامی به ويژه بعد از سخنرانی علی خامنه ای ولی فقیه رژيم در ٢٩ خردادماه كه رسما فرمان سركوب خونين اعتراضات مردم را صادر كرد، ابعاد به مراتب گسترده تری يافت. بر اساس گزارشات تكميلی رسيده بخش زيادی از جان باختگان در روزهای بعد از ٢٩ خردادتوسط نيروهای نظامی جمهوری اسلامی به قتل رسيده اند. جمهوری اسلامی در عين حال به طور وسيع و سازمان يافته تلاش ميكند افكار عمومی ايران و جهان را از ميزان قربانيان جنايت شان بی اطلاع سازد. طبق گزارشات رسيده ماموران نظامی جمهوری اسلامی با مراجعه به بيمارستانها و هر جايی كه امكان نگهداشتن زخمی ها و كشته ها بود بزور آنها را ربوده و در موارد زيادی خود به خاك ميسپردند. از سوی ديگر رفتار مامورين سركوبگر باخانواده ها ی جانباختگان را ه آزادی تماما غير انسانی و توهين آميز بود. مامورين وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با تحت فشار قرار دادن خانواده های قربانيان رويدادهای اخير، تنها با قيد تعهد و شروط تعيين شده توسط مقامات جمهوری اسلامی حاضر به تحويل دادن اجساد عزيزان شان ميشدند. بخشی از شروطی كه مامورين وزارت اطلاعات در تعهد ها نوشته اند به قرار زير می ياشد:

١- مراسم بی سر و صدا و فقط با حضور افراد نزديك خانواده صورت بگيرد
٢- در مراسم هيچ گونه شعار و تبليغ علیه حكومت و سخنرانی انجام نشود.
٣- در مراسم و روی سنگ قبر علت مرگ نوشته نشود.

مامورين وزارت اطلاعات تلاش گسترده ای را بكار می برند تا از انتشار اسامی و عكس جان باختگان جلوگيری كنند. آنها حداكثر فشار را بر روی خانواده های قربانيان بكار می برند تا بتوانند جنايت مرتكب شده را بپوشانند و مردم ايران و جهانيان و بخصوص سازمانهای حقوق بشری از آن بی اطلاع بمانند. عليرغم تهديدات و فشارهای مامورين وزارت اطلاعات اسامی اين اسامی تاكنون به همت برخی از خانواده ها و فعالين دفاع از آزادی و حقوق انسانی تهیه شده است. همينجا ما همه مردم ايران را فرا ميخوانيم تا در تهیه اسامی و عكسهای كلیه جان باختگان رويدادهای اخير به هر شكل ممكن ما را ياری دهند. برای تماس و ارائه اطلاعات بيشتر لطفا با فرشاد حسينی تماس بگيريد. (این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید, ۰۰۳۱۶۳۳۶۰۲۶۲۷)

اسامی و اطلاعات بدست آمده از جان باختگان:

۱ - ندا صالحی آقا سلطان، در جريان اعتراضات مردمی در روز شنبه ٣٠ خرداد ١٣٨٨در محلھٔ امير آباد تهران (خيابان كارگر شمالی، تقاطع خيابان صالحی و كوچه خسروی) به ضرب گلوله كشته شد. انتشار فيلم كوتاهی از لحظات جان سپردن وی بازتابهای فراوانی در رسانه های جهان به دنبال داشت. محل دفن: بهشت زهرا قطعه ٢۵٧ رديف ۴١ شماره ٣٢

۲ - اشكان سهرابی، ١٨ ساله،دانش آموز(پشت كنكوری)، محل فوت : تقاطع بوستان سعدی و رودكی (سلسبيل). وی به گواه شاهدان توسط نيروهای لباس شخصی در حين تظاهرات علیه جمهوری اسلامی به ضرب گلوله به قتل رسيد.محل دفن: قطعه ٢۵٧ بهشت زهرا رديف ۵٠ شماره ١٩
۳ - بهمن جنابی ٢٠ ساله، شاغل در مغازه نصب و تعميرات شوفاژ. وی به گواه شاهدان توسط نيروهای لباس شخصی در حين تظاهرات علیه جمهوری اسلامی به ضرب گلوله به قتل رسيد.
۴ - حسين طهماسبی جوان ٢۵ ساله می باشد كه در جريان تجمعات اعتراضی روز دوشنبه ٢۵ خرداد ماه در خيابان نوبهار كرمانشاه مورد حمله ی مأموران مسلح وابسته به دولت قرار گرفته و در اثر ضربات وارده به قتل رسيده است. حسين طهماسبی بر اثر ضربات متعدد باتوم و اصابت اين ضربات به سر توسط نيروهای انتظامی جمهوری اسلامی كشته شد.. حسين به هيچيك از كانديداها رأی نداده بود و آن روز برای اعتراض به خفقان و يكی از دوستان حسين می گويد صدها تن از مردم از نزديك شاهد مرگ وی بودند. استبداد جمهوری اسلامی به خيابان آمده بود.

۵ - كيانوش آسا، دانشجوی كارشناسی ارشد رشته مهندسی شيمی در دانشگاه علم و صنعت ايران بود. او در جريان تظاهرات روز دوشنبه ٢۵ خرداد ١٣٨٨ در ميدان آزادی تهران ناپديد شد و روز ٣ تير ماه ١٣٨٨ در حاليكه تمام بدن او به علت ضربه های باتوم كبود شده بود، در سردخانه پزشكی قانونی تهران توسط خانواده اش شناسايی شد. پيكر كيانوش در شهر كرمانشاه به خاك سپرده شد. مراسمی به مناسبت يادبود اين جان باخته در دانشگاه علم و صنعت ايران در ٧ تير با وجود تهديد گسترده مسئولان دانشگاه و وزارت اطلاعات برگزار شد.

۶ - مهدی كرمی، مهدی كرمی ٢۵ ساله كه در ٢۵ خرداد در تقاطع جنت آباد وخيابان كاشانی در اثر اصابت گلوله به گلو.

۷ - مصطفی غنيان دانشجوی مهندسی دانشگاه شريف كه با تيراندازی نيروهای بسيج به قتل رسيد. دانشجوی مقطع كارشناسی ارشد دانشگاه تهران. شب دوشنبه ٢۵ خرداد كوی دانشگاه تهران. محل دفن: مشهد

۸ - ناصر امير نژاد (متولد: ١٣۶٢ - درگذشت: ٢۵ خرداد ١٣٨٨ ، تهران ) دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقيقات تهران در رشته هوا-فضا بود كه در جريان راهپيمايی مردم تهران در ميدان آزادی (در ابتدای خيابان محمد علی جناح در تيراندازی از ساختمان بسيج) در ٢۵ خرداد ١٣٨٨ كشته شد. پيكر اين دانشجو در ٢٩ خرداد ١٣٨٨ در ياسوج تشيع و به خاك سپرده شد.

۹ - محمد حسين برزگر ٢۵ ساله، ديپلم شغل آزاد به دليل اصابت گلوله به سر در تاريخ چهارشنبه ٢٧ خرداد در ميدان هفت تير جان باخت و در يكشنبه ٣١ خرداد بعد از تعهد گرفتن از خانواده در قطعه ٣٠٢ به خاك سپرده شد.

۱۰ - سيد رضا طباطبايی ٣٠ ساله ليسانس حسابداری ، كارمند به دليل اصابت گلوله به سر در ٣٠ خرداد در خيابان آذربايجان جان باخت و چهارشنبه ٣ تيربعد از تعهد گرفتن از خانواده در قطعه ٢۵٩ به خاك سپرده شد.

۱۱ - ايمان هاشمی ٢٧ ساله شغل آزاد به دليل اصابت گلوله به چشم شنبه ٣٠ خرداد در خيابان آزادی جان باخت و چهارشنبه ٣ تير در قطعه ٢۵٩ به خاك سپرده شد.

۱۲ - پريسا كلی ٢۵ ساله فارغ التحصيل رشته ادبيات به دليل اصابت گلوله به گردن در يكشنبه ٣١ خرداد در بلوار كشاورز جان باخت و سه شنبه ٢ تير در قطعه ٢۵٩ به خاك سپرده شد

۱۳ - محسن حدادی ٢۴ ساله طراح برنامه های كامپيوتری شنبه ٣٠ خرداد به دليل اصابت گلوله بر پيشانی در خيابان نصرت جان باخت و سه شنبه ٢ تير در قطعه ٢۶٢ به خاك سپرده شد.
۱۴ - محمد نيكزادی ٢٢ ساله فارغ التحصيل عمران در سه شنبه ٢۶ خرداد به دليل اصابت گلوله به سينه در ميدان ونك جان باخت و شنبه ٣٠ خرداد در قطعه ٢۵٧ به خاك سپرده شد.

۱۵ - علی شاهدی ٢۴ ساله بعد از دستگيری و انتقال به كلانتری در تهرانپارس يكشنبه ٣١ خرداد به دلايل نامعلوم در كلانتری جان باخت پزشكی قانونی علت مرگ وی را نامشخص اعلام كرده اما خانواده وی معتقدند به علت ضربات باتوم در كلانتری جان باخته است. وی ۴ تيردر قطعه ٢۵٧ به خاك سپرده شد.

۱۶ - واحد اكبری ٣۴ ساله شغل ازاد و متاهل دارای يك دختر ٣ ساله در شنبه ٣٠ خرداد به دليل اصابت گلوله به پهلو در خيابان ونك جان باخت و سه شنبه ٢ تير در قطعه ٢۶١ به خاك سپرده شد.

۱۷ - ابوالفضل عبدالهی ٢١ ساله فوق ديپلم برق ٣٠ خرداد در مقابل دانشگاه صنعتی شريف به دليل اصابت گلوله به پشت سرجان باخت و سه شنبه ٢ تير در قطعه ٢۴٨ به خاك سپرده شد.

۱۸ - سالار طهماسبی ٢٧ ساله دانشجوی كارشناسی مديريت بازرگانی رشت شنبه ٣٠ خرداد در خيابان جمهوری به دليل اصابت گلوله به پيشانی جان باخت ودوشنبه ٢ تير در قطعه ٢۵۴ به خاك سپرده شد.

۱۹ - فهيمه سلحشور ٢۵ ساله ديپلم يكشنبه ٢۴ خرداد به دليل اصابت باتوم به سر و خونريزی داخلی در ميدان ولی عصر بعد از انتقال به بيمارستان در تاريخ ٢۵ خرداد جان باخت و ٢٧ خرداد در قطعه ٢۶۶ به خاك سپرده شد.

۲۰ - وحيد رضا طباطبايی ٢٩ ساله ليسانس زبان انگليسی چهارشنبه ٣ تير در بهارستان به دليل اصابت گلوله به سر جان باخت و ۶ تير در قطعه ٣٠٨ به خاك سپرده شد.

۲۱ - فرزاد جشنی جوانی ايلامی فرزند سيد جعفر، اهل شهرستان آبدانان ايلام، كه برای امرار معاش در تهران به سر می برده است، در اثر حمله ی نيروهای رژيم جان خود را از دست داد. پيكر فرزاد با تدابير امنيتی و با جلوگيری از اطلاع رسانی، در ١٩ ماه ژوئن، در شهر آبدانان به خاك سپرده شد .

۲۲ - شلير خِضری، دانشجو، اهل شهر پيرانشهر، روز ١۶ ماه ژوئن، به هنگام حمله و يورش نيروهای رژيم به دانشگاه تهران، جان خود را از دست داده است. پيكر شلير در شهر پيرانشهر، از سوی خانواده اش به خاك سپرده می شود.

۲۳ - يعقوب بروایه، دانشجوی كارشناسی ارشد رشته تئاتر در دانشكده هنر ومعماری دانشگاه تهران، روز چهارم تير ماه توسط نيروهای بسيج از بام مسجد لولاگر مورد اصابت گلوله قرار گرفت، از ناحیه سر مجروح شد و بلافاصله توسط دوستانش به بيمارستان لقمان انتقال يافت اما به رغم تلاش پزشكان برای جان وی، در نهايت دچار مرگ مغزی
شد و به شهادت رسيد. يعقوب بروایه فرزند دوم يك خانواده پنج نفری و اهل اهواز بود. وی متولد تيرماه ١٣۶١ بوده و در هنگام مرگ تنها ٢٧ سال سن داشت.به نوشته برخی سايت های خبری يعقوب بروایه كه در كنترل كامل مامورين تحت مداوا قرار داشت، از اين حادثه جان سالم به در نبرد. او تنها دقايقی پيش از مرگ چشم گشود، دستان مادرش را گرفت و زير لب گفت: مادر من برای آزادی كشته شدم.... و چشم فروبست. گفته ميشود ماموران امنيتی پيكر بی جان يعقوب را تحويل گرفتند و به محل نامعلومی بردند و سرانجام بعد از ٤٨ ساعت به خانواده او اطلاع دادند جسد يعقوب به خاك سپرده شده است. ماموران از خانواده او تعهد گرفته اند كه از هرگونه اطلاع رسانی و برگزاری مراسم برای او خودداری كنند.

۲۴ - كاوه علی پور، ١٩ ساله، شنبه ٣٠ خردادماه در تهران به قتل رسيد. بنا به گزارش وال استريت ژورنال: حكومت برای پس دادن جنازه كاوه علی پور معادل ٣٠٠٠ دلار پول گلوله از خانواده اش خواسته است!

۲۵ - سعيد عباسی فر گلچی، ٢۴ ساله، فروشنده كيف و كفش، كسبه ساكن خيابان رودكی (سرسبيل)، مجرد، هويت يكی ديگر از جان باختگان اعتراضات روز شنبه در تهران است. سعيد در خيابان رودكی تقاطع بوستان سعدی مقابل بانك پاسارگاد مورد اثابت گلوله قرار گرفته و جان ميسپارد. وی كارگر كفش آرام در خيابان رودكی جنوب خيابان دامپزشكی بوده است ويدئويی از پيكر بی جان وی را اينجا مشاهده نماييد. در ٢٠ جون در خيابان رودكی به قتل رسید.

۲۶ - مبينا احترامی، دانشجوی بهبهانی دانشگاه تهران در جريان حمله انصار حزب الله و لباس شخصی ها به كوی دانشگاه در شامگاه ٢۴ خرداد مورد حمله وضرب و شتم قرار گرفته و جان خود را از دست داد. بهبهان شنبه ٣٠ خرداد در سوگ مبينا نشست و خانواده داغدارش را ياری نمود. مادر مبينا ديروز در ميان ضجه هايی جانسوز گناه كشته شدن عزيز خود را از مسئولان می پرسيد و از مردم می خواست نگذارند خون عزيزش اينگونه پايمال شود.. منبع دفتر تحكيم وحدت

۲۷ - فاطمه براتی، در جريان حمله انصار حزب الله و لباس شخصی ها به كوی دانشگاه در شامگاه ٢۴ خرداد مورد حمله وضرب و شتم قرار گرفته و جان خود را ازدست داد. گفته ميشود پيكر اين دانشجويان بدون اطلاع به خانواده ايشان و مخفيانه در گورستان بهشت زهرای تهران به خاك سپرده شدند. منبع دفتر تحكيم وحدت

۲۸ - كسری شرفی، در جريان حمله انصار حزب الله و لباس شخصی ها به كوی دانشگاه در شامگاه ٢۴ خرداد مورد حمله وضرب و شتم قرار گرفته جان خود را از دست داد. گفته ميشود پيكر اين دانشجو بدون اطلاع به خانواده ايشان و مخفيانه در گورستان بهشت زهرای تهران به خاك سپرده شده است. منبع دفتر تحكيم وحدت

۲۹ - كامبيز شعاعی، در جريان حمله انصار حزب الله و لباس شخصی ها به كوی دانشگاه در شامگاه ٢۴ خرداد مورد حمله وضرب و شتم قرار گرفته و جان خود را از دست داد. گفته ميشود پيكر اين دانشجو بدون اطلاع به خانواده ايشان و مخفيانه در گورستان بهشت زهرای تهران به خاك سپرده شده است. منبع دفتر تحكيم وحدت

٣۰ - محسن ايمانی، در جريان حمله انصار حزب الله و لباس شخصی ها به كوی دانشگاه در شامگاه ٢۴ خرداد مورد حمله وضرب و شتم قرار گرفته و در اين بين جان خود را از دست داد. گفته ميشود پيكر اين دانشجو بدون اطلاع به خانواده ايشان و مخفيانه در گورستان بهشت زهرای تهران به خاك سپرده شده است. منبع دفتر تحكيم وحدت

٣۱ - فاطمه رجب پور ٣٨ ساله كه به اتفاق مادرش سرور برومند در جريان تيراندازی نيروهای نظامی به مردم در تاريخ خردادماه در خيابان محمدعلی جناح جان باخت. پدر فاطمه ابراهيم رجب پور می گويد: به كمر و گلوی زن و دخترم تير زده بودند. وقتی رسيديم هردو غرق خون بودند. تشخيص پزشكان اين است كه در همان لحظه اصابت گلوله كشته شده اند.
٣۲ - سرور برومند ۵٨ ساله كه به اتفاق دخترش فاطمه رجب پور در جريان تيراندازی نيروهای نظامی به مردم در تاريخ ٢۵ خردادماه در خيابان محمدعلی جناح جان باخت. همسرش ابراهيم رجب پور می گويد: به كمر و گلوی زن و دخترم تير زده بودند. وقتی رسيديم هردو غرق خون بودند. تشخيص پزشكان اين است كه در همان لحظه اصابت گلوله كشته شده اند.

٣٣ - عليرضا افتخاری، ٢۴ ساله خبرنگار ابرار اقتصادی. جسد عليرضا افتخاری، كه در جريان جنبش اخير مفقود شده بود؛ بعد از ٢۵ روز بی اطلاعی خانواده اش؛ روز دوشنبه ٢٢ تير تحويل خانواده اش داده شده است.

۳۴ - احمد نعيم آبادی، او توسط قاتلان گردان ١١٧ عاشورا در ميدان آزادی به ضرب گلوله به قتل رسيد و جسد وی را روز ٣١ خرداد به خانواده اش تحويل دادند.

٣۵ - نادر ناصری، ٣٠ خردادماه در خيابان خوش جان باخت، محل دفن بابل

٣۶ - مسعود خسروی، در ٢۵ خردادماه در ميدان آزادی جان باخت، مدفون در بهشت زهرا

٣٧ - مسعود هاشم زاده، در ٣٠ خرداد ماه در تهران جان باخت، وی به همراه خانواده اش در منطقه ستارخان تهران زندگی ميكردند و در همان محل نيز توسط شليك مستقيم نيروهای نظامی جان باخت اما به علت اينكه به خانواده اجازه دفن در تهران را ندادند, خانواده مجبور به انتقال ايشان به روستای مادريشان در گيلان (روستای ولی آباد خشك بيجار) شدند.

٣٨ - ايمان نمازی دانشجوی رشته عمران دانشگاه تهران، ٢۵ خردادماه ، كوی دانشگاه

٣٩ - سالار قربانی پارام ، ٢٢ ساله، بود در تظاهراتهای اخير جان باخت.جمهوری اسلامی علت فوت را تصادف اعلام كرده است.پدر ايشان در ميدان انقلاب جنب بانك رفاه مغازه لباس فروشی دارد. در ميرداماد مراسمی برای بزرگداشت وی برگزار شد.

۴٠ - حسين طوفان پور درتظاهرات روز ٣٠ خرداد توسط نيروهای امنيتی در خيابان دستگير شد. بر اساس اظهارات شاهدان عينی مزدوران ابتدا به شدت با چماق به دستش ميزنند به شكلی كه دستش كاملا شكسته و از بدن آويزان ميشود.سپس با گلوله به سرش شليك كرده و اين جوان را در اين تظاهرات به قتل ميرسانند. محل دفن حسين درقطعه ٢٣٣ بهشت زهرا ثبت شده است .از خانواده طوفان پور ٢۴ ميليون تومان پول تير خواسته اند اما آنها قبول نكرده و به مزدوران گفته اند ما چنين پولی را پرداخت نميكنيم هر جا خودتون خواستيد دفن كنيد.

۴١ - تينا سودی، دانشجو، روز شنبه ٣٠ خرداد توسط گلوله ای در ميدان انقلاب به قتل ميرسد. اما ماموران مزدور به خانواده سودی گفته اند كه اگر می خواهيد جسدش را بگيريد بايد بگوئيد كه با مرگ طبيعی مرده است.

۴٢ - حسين اخترزند، يكی ازجانباختگان حوادث اخيردراصفهان، محله مسجد لنبان، فردی به نام ميباشدكه مجردبوده است ودرعين حال نان آورخانواده وخواهران وبرادرانش بوده است..

۴٣ - جعفر بروایه، استاد دانشگاه چمران اهواز و دانشجوی مقطع دكترای دانشگاه تهران كه برای شركت در متحانات به تهران رفته بود ٢٨ جون، ٧ تير در تظاهرات ميدان بهارستان شركت ميكند واز ناحیه سرمورد اصابت يك گلوله قرار ميگيرد كه بعد از آن به يكی از بيمارستانها ی تهران منتقل وقبل از رسيدن به بيمارستان جان ميبازد. جسد وی توسط يكی از دوستان وی شناسايی وبه اهواز منتقل وتحويل خانواده وی شد. مراسم دفن جعفر در حضور نيروهای امنيتی رژيم انجام گرفت.

۴۴ - حميد مداح شورچه، دانشجو،ی همراه با گروهی در صحن مسجد گوهرشاد دست به تحصن زد كه توسط نيروهای امنيتی دستگير شد. او در مدت بازداشت تحت شكنجه قرار گرفت تا در روز آزادی وی به دليل شدت جراحات وارده جان سپرد.پزشكی قانونی علت مرگ وی را خونريزی مغزی اعلام كرده است.گفتنی است مراسم يادبود او روز يكشنبه ١۴ تير برگزار شد.

۴۵ - مريم مهر آذين ٢۴ ساله در خيابان آزادی با شليك گلوله جان باخت.

۴۶ - ميلاد يزدان پناه ٣٠ سال در خيابان آزادی با شليك گلوله جان باخت.

۴٧ - حامد بشارتی ٢۶ ساله در خيابان آزادی با شليك گلوله جان باخت.

۴٨ - بابك سپهر ٣۵ ساله در خيابان آزادی با شليك گلوله جان باخت.

۴٩ - ندا اسدی

۵٠ - امير كويری . فارغ التحصيل از دبيرستان تطبيقی تهران

۵١ - فرزاد هشتی

۵٢ - امير طوفانپور، (نيازمند تاييد)

۵٣ - محمد، ١٢ ساله، (نيازمند تاييد)

۵۴ - محرم چگينی قشلاقی فرزند ميرزا قلی ٣۴ ساله – قطعه ٢۵۶ بهشت زهرا رديف ١۴۶ شماره ١٣

۵۵ - محمد حسين فيضی فرزند غلامرضا ٢۶ ساله – قطعه ٢۵٧ بهشت زهرا رديف ٣١ شماره ٢۵

۵۶ - رامين رمضانی فرزند مهدی ٢٢ ساله – قطعه ٢۵٧ بهشت زهرا رديف ۴۶ شماره ٣٢

۵٧ - سهراب اعرابی ١٩ ساله كه در زندان اوين زير شكنجه جان باخت. سهراب اعرابی ١٩ ساله سال آخر دبيرستان و آماده برای امتحان كنكور در جريان خيزش انقلابی خرداد در ٣٠ خرداد روز شنبه بازداشت و به مكان نامعلومی منتقل می شود . بعد از پيگيریهای پی در پی خانواده بخصوص مادرش متوجه می شوند كه وی در زندان اوين است, مادر اين جوان در روز سه شنبه ١۶ تير با گذاشتن كفالت در دادگاه انقلاب هر روز بعد از ظهر منتظر آزادی فرزند ش بود, با وجود اين كه اين مادر می دانست كه فرزندش در زندان اوين است ولی خيلی نگران بود و می گفت می ترسم بچه ام را بكشند. اين مادر عكسی از فرزندش تهیه كرده بود و به هر زندانی كه آزاد می شد عكس عزيزش را نشان می داد و از آنها می پرسيد كه آيا او را می شناسند و يا در زندان ديده اند؟ او می گفت به هر كجا و هر كسی مراجعه می كنم جواب نمی دهند و ميگويند صبر كن آزاد ميشود. اين مادر كارش از صبح تا شب جلو زندان ماندن شده بود تا اينكه يك دفعه از طرف قاضی مر تضوی خبر آمد كه سهراب اعرابی در زندان درگذشته است. خانواده اش را خبر كنيد تا جنازه فرزندشان را تحويل بگيرند.

۵٨ - داود صدری، ٢٧ ساله روز ٢۵ خرداد در جريان تظاهرات ميليونی مردم تهران تير خورده و به بيمارستان امام علی منتقل ميشود. روز شنبه ٣١ خرداد خانواده برای آوردن داود به خانه به بيمارستان رفته كه مطلع ميشوند فرزندشان درگذشته است. روز يكشنبه ١ تير در قبرستان بهشت شهدای ملارد دن ميشود. گزارش شده كه مقامات جمهوری اسلامی ٣۵٠ هزار تومن بابت پول تير و ۶ ميليون هم بابت تحويل تحويل جنازه از خانواده داود درخواست كرده اند. همچنين گزارشات حاكی از آن بوده كه به خانواده داود توصیه كرده اند كه اعلام كند داود بسيجی بوده و توسط مردم به قتل رسيده است.

۵٩ - آرمان استخری پور، ١٨ ساله از شيراز كه در درگيری های چند روز اخير(زمان مجروح شدن نامعلوم است) شيراز در محله ابيوردی مورد اصابت باتوم قرار گرفته و به كما رفته بود. او كه به منزل پيرزنی در حوالی درگيریها پناه برده بود روز دوشنبه ٢٢ تير جان باخت و پيكر اين عزيز جان باخته سه شنبه ٢٣ تير برابر با ١۴ جولای در دارالرحمه شيراز به خاك سپرده شد. گفتنی است كه پزشك آرمان علت مرگ وی را مرگ مغزی اعلام كرد.

۶٠ - سعيد اسماعيلی خان ببين، ٢٣ ساله كه بر اثر وارد شدن ضربه به سرش در حوادث تهران كشته شده است، در شهر خان ببين (استان گلستان) به خاك سپرده شده است. (جزئيات دقيق تر هنوز دريافت نشده است).

۶١ - مهرداد حيدری، روزنامه نگار مشهدی كشته شد ، مهرداد نقدهای تندی بر وزارت اطلاعات و نيروهای امنيتی در روز شنبه ٢٠ تير نوشته بود و نسبت به فشار بر جوانان برای اعتراف گيری اعتراضات شديدی كرده بود روز يكشنبه ٢١ تير به طرز مشكوكی در مشهد به قتل رسيد . به گزارش سايتهای انترنتی ، حيدری كه پيشتر در روزنامه خراسان فعاليت داشت بنا به دلايلی به هفته نامه نسيم مشهد رفت و در آن نشریه در محيطی استانی به نوشتن پرداخت . وی خرداد ماه ، با دعوت روزنامه خراسان رضوی به آن روزنامه رفت و در يادداشت های ثابت روزنامه حضوری فعال به هم رساند . مهرداد حيدری در آخرين يادداشت خود ضمن انتقاد از وزارت اطلاعات در كسب اطلاعاتی ساختگی ، اين وزرات خانه را محكوم به نداشتن اطلاعاتی كرد كه با فشار بر جوانان قصد به دست آوردن آن را دارد .حيدری در اين يادداشت ضمن برشمردن نكات منفی جريانات اخير ايران ، آنها را دستمایه افرادی دانست كه هميشه حق به جانب گرفته و بر دفاع از مردم حكايت می كنند.

۶٢ - علی فتحعليان. محل جان باختن: روبروی مسجد لولاگرمحل سكونت: خيابان رودكی، خيابان شكوفه (خمسه).

۶٣ - ترانه موسوی، دختر جوانی كه در تجمع مسجد قبا توسط نيروهای لباس شخصی و بسيجی بازداشت شده بود پس از چند هفته بی خبری سرانجام پيدا شد. از ترانه جز جسد سوخته ای در حوالی قزوين چيزی باقی نمانده است و نيروی انتظامی خانواده او را با تهديد و ارعاب وادار به سكوت كرده اند. ترانه موسوی آخرين بار بنا بر شهادت چند بازداشتی ديگر، آخرين بار در مقر پايگاه بسيج در حين بازجويی ديده شده است. نيروی بسيجی پس از آن اين دختر جوان را از ديگر بازداشتيان جدا كردند و به او تجاوز جنسی كردند. ترانه موسوی چندين بار و توسط چندين بسيجی به وحشيانه ترين شكل ممكن مورد تجاوز قرار گرفت. بر اثر شدت جراحات وارده به رحم و مهبل بیهوش شد. بسيجيان كه ديدند كار به جای باريك كشيده است بدن نيمه جان او را به بيمارستان امام خمينی كرج بردند به اين اميد كه پارگی ی رحم و مهبل و مقعد او را به سانحه تصادف رانندگی نسبت دهند. در بيمارستان اما با معاينه پزشك معلوم می شود كه علت جراحات وارده نه سانحه تصادف بلكه تجاوز جنسی بوده است. نيروهای بسيجی كه به شدت سراسيمه و نگران شده بودند با مشورت و هماهنگی مقامات بالاتر خود پيكر نيمه جان و بیهوش ترانه را از بيمارستان خارج می كنند و به كلیه پرسنل بيمارستان دستور اكيد می دهند در اين باره سكوت كنند و با احدی صحبت نكنند. پرستاری كه نمی خواهد نامش فاش شود اما ترانه موسوی را بشناسايی می كند. نيروهای بسيجی او را به يكی از بيابانهای خلوت اطراف قزوين می‌برند. در همان حال كه بی هوش بوده مجدد به او تجاوز می كنند و بعد بر روی تن نيمه جانش بنزين ريخته و او را به آتش می كشند. به اميد اينكه كلیه آثار و نشانه های تجاوز را از بين ببرند.

۶۴ - حسن كاظمينی، پدر بزرگ وی به نام علی كاظمينی طی نامه سرگشاده ای به مطبعات نوشته است: چند روز قبل نوه ١٩ ساله ام حسن، به خيابان انقلاب رفت تا به همراه همفكرانش برعلیه حقی كه از كف داده بود، تظاهرات كند. در جمعی كه برای آن مجوز نداده بودند حاضرشد و عواملی به ادعای آنكه تجمع غيرقانونی است با جمعيت حاضر برخورد كردند و حسن ديگربه خانه برنگشت.

۶۵ - آقای معزز ٢٧ ساله يكی از جانباختگانی است كه در اعتراضات گسترده و خونين مردم تهران در ٣٠ خرداد ماه شركت كرده بود. او حوالی ميدان آزادی با اصابت گلوله به چشمش جان خود را فدای راه آزادی مردم ايران كرد.

۶۶ - محمد كامرانی، طبق گفته خانواده وی، محمد را در حاليكه تقريبا نيمه جان بوده و سراسر بدنش علائم باتوم و شكنجه بوده به تخت بيمارستان بسته بودند تا امكان فرار نداشته باشد . با تلاش خانواده بالاخره می توانند محمد را از بيمارستان لقمان مرخص و بلافاصله به بيمارستان مهر منتقل می كنند اما در آنجا پزشكان متخصص می گويند با توجه به اينكه عفونت تقريبا تمام بدن را فراگرفته اميدی در بهبود نيست و محمد ظرف كمتر از ٣ ساعت در تاريخ ٢۵ تير جان ميبازد.

كميته بين المللی علیه اعدام
٣ جولای