فهرست مندرجات
۱ - يادداشت مترجم
۲- برنامۀ حزب كارگران سوسيال دموكرات [برنامۀ آيزناخ، ۸ اوت ۱۸۶۹]
۳ - برنامۀ گوتا (مه ۱۸۷۵)
۴ - پيشگفتار انگلس بر نقد برنامۀ گوتا
۵ - نامۀ ماركس به ويلهلم براكه
۶ - يادداشت هاى حاشيه اى بر برنامۀ حزب كارگران آلمان [نقد برنامۀ گوتا]
۷ - پانوشت ها
يادداشت مترجم
متن زير ترجمۀ تازه اى است از نقد برنامۀ گوتا اثر كارل ماركس (نوشته شده در ماه آوريل تا اوايل ماه مه سال ۱۸۷۵) با مقدمۀ انگلس بر اين نقد (۱۸۹۱) و نامۀ مورخ ۵ مه ۱۸۷۵ ماركس كه همراه اين نقد به ويلهلم براكه فرستاده و از او خواسته بود تا پس از مطالعۀ نقد، آن را به رهبران حزب كارگران سوسيال دموكرات (آيزناخرها)، گايب، آوئر، ببل و ليبكنشت منتقل كند. در بيشترنسخه هاى نقد برنامۀ گوتا، چه به زبان فارسى و چه به زبان هاى انگليسى، فرانسوى و غيره، به چاپ نقد ماركس و مقدمۀ انگلس و شمارى نامه يا احتمالا تفسيرها و توضيحاتى كه به اين نقد مربوط مى شوند بسنده مى كنند و خودِ برنامۀ گوتا در اين نسخه ها نيامده است. اينكه انگلس در نخستين چاپ اين اثر در سال ۱۸۹۱، برنامۀ گوتا را ضميمه نكرد بدين خاطر بود كه مخاطبان اصلى او در آن زمان همگى آن برنامه را مى شناختند و افزون بر آن، در آن هنگام بحث دربارۀ طرح برنامۀ جديدى در دستور كار حزب سوسيال دموكرات آلمان قرار داشت. اما اكنون كه ۱۳۷ سال از تاريخ تدوين برنامۀ گوتا و نقد ماركس بر آن مى گذرد، احتمالا كمتر خوانندۀ نقد برنامۀ گوتا را مى توان يافت كه خود برنامۀ گوتا را نيز خوانده باشد. البته ماركس در نقد خود، مهم ترين نكات اين برنامه را نقل كرده است با اين همه ما فكر مى كنيم اگر خود برنامه همراه نقد باشد و پيش از نقد خوانده شود مطالعه مفيدتر و مؤثرتر خواهد بود. همچنين براى درك بهتر نقد ماركس بر برنامۀ گوتا – از جمله در زمينۀ سازش غير اصولى اى كه آيزناخرها با لاسالى ها كردند – داشتن شناختى از برنامۀ آيزناخ مفيد به نظر مى رسد. از اين رو ما برنامۀ آيزناخ و برنامۀ گوتا را پيش از نقد ماركس آورده ايم تا خواننده اى كه اين برنامه ها را نخوانده با آنها آشنا شود و به درك روشن تر و مستقل ترى از نقد ماركس دست يابد.
اهميت و ُبرد ِ نقد برنامۀ گوتا بسيار فراتر از نشان دادن مواضع انحرافى و نادرست آن برنامه و بسيار فراتر از نقد ديدگاه هاى لاسال است كه خط راهنماى نظرى و سياسى برنامۀ گوتا را تشكيل مى دادند. نوشتۀ ماركس نه تنها يك رشته ديدگاه هاى تئوريك و سياسى نادرست را كه در آن زمان دامنگير جنبش كارگرى بودند و در زمان ما نيز چنين اند مورد تحليل و نقد قرار مى دهد، بلكه به عنوان نقدى علمى و انقلابى تنها به نفى و جنبۀ سلبى بسنده نمى كند و در هر مورد، ديدگاه و موضع مثبت و ايجابى خود را نيز به روشنى و استوارى مطرح مى نمايد. يك جنبۀ بسيار مهم و آموزندۀ ديگر اثر ماركس اين است كه در نقد مواضع نظرى نه تنها نادرستى يا نارسائى احكام و تئورى هاى طرف مقابل را به شكل علمى و منطقى ثابت مى كند، بلكه به نتايج عملى آن مواضع نظرى نيز مى پردازد و بدين سان معيار عمل را، هم در نقد انديشه و نظر نادرست و هم به عنوان پشتوانۀ نظر درست، به كار مى بندد. اين دو جنبۀ بسيار مهم نقد ماركس، يعنى از يك سو عدم اكتفا به نفى ساده و رد نظر نادرست و ضرورت طرح نظر جايگزين مثبت و ايجابى و از سوى ديگر نشان دادن نتايج عملى ديدگاه هاى تئوريك، دو جنبۀ اساسى از نقد ديالكتيكى، علمى و انقلابى اند كه نقد برنامۀ گوتانمونۀ برجسته اى از آن است.
ماركس در اين نوشته با نقل مفصل بندهاى برنامۀ گوتا به نقد نظرات غير علمى و بورژوائى لاسالى ها در مورد مزد يا به اصطلاح «قانون آهنين مزدها»ى لاسال، رد ديدگاه سكتاريستى و به ظاهر چپ آنان در شيوۀ برخوردشان به زحمتكشان غير پرولترى كه لاسالى ها آنان را «توده اى ارتجاعى» مى ناميدند، رد تز بورژوائى «دولت آزاد خلقى»، رد ناسيوناليسم و بى توجهى و عدم تعهد به انترناسيوناليسم كارگرى و وظايف ناشى از آن، رد ديدگاه هاى برابرى طلبانۀ خرده بورژوائى و يكسان فرض كردن سوسياليسم يا كمونيسم با برابرى طلبى، رد ديدگاه اجتماعى – اقتصادى مبتنى بر توزيع ثروت و ناديده گرفتن شيوۀ توليد كه شيوۀ توزيع ثروت در جامعه از آن ناشى مى شود، رد هرگونه سازش در اصول، رد همكارى و همكاسگى با طبقات ارتجاعى و حكومت هاى آنها، رد سوسياليسم دولتى، رد تكىۀ يك جانبه بر كار قانونى و رد قانون گرايى (كه به معنى كنار نهادن مبارزۀ انقلابى است) و غيره مى پردازد. اما چنان كه بالاتر گفتيم به رد نظرات نادرست حاكم بر آن برنامه اكتفا نمى كند و با بيان درك علمى از ماهيت جامعۀ سرمايه دارى و طبقات مهم در اين جامعه (از جمله زمينداران كه لاسالى ها نامى از آنان نمى بردند و نه تنها از مبارزه به ضد آنان پشتيبانى نمى كردند، بلكه به دنبال نوعى سازش با آنان و بيسمارك بودند)؛ توضيح نهاد دولت در جامعۀ سرمايه دارى و كاركرد آن؛ ضرورت اجتناب ناپذير فروپاشى نظام سرمايه دارى؛ خطوط عمدۀ شيوۀ توليد در جامعۀ آينده كه مستقيما پس از انقلاب كارگرى جانشين جامعۀ سرمايه دارى مى شود؛ فازهاى نخستين و پيشرفتۀ جامعۀ كمونيستى؛ توليد و توزيع در سوسياليسم و كمونيسم پيشرفته؛ توضيح دوران گذار از سرمايه دارى به كمونيسم؛ توضيح خصلت دولت در دوران گذار از سرمايه دارى به كمونيسم؛ تكيه بر ماهيت انترناسيوناليستى جنبش كارگرى و وظايف ناشى از آن؛ ضرورت تشكل و وحدت كارگران و عمل مستقل آنها؛ ضرورت ادارۀ كارگرى توليد تعاونى يا اشتراكى در جامعۀ آينده و غيره، آلترناتيو مثبت و ايجابى خود را كه مبتنى بر سوسياليسم علمى است مطرح مى سازد. نقد برنامۀ گوتا از اين نقطۀ نظر ادامۀ مانيفست حزب كمونيست و مكمل آن است. ايده هاى بنيادى مانيفست كه با انقلاب هاى سال ۱۸۵۰-۱۸۴۸ اروپا، تجربۀ بزرگ انترناسيونال اول (۱۸۷۶-۱۸۶۴)، كمون پاريس و جنگ داخلى در فرانسه در سال۱۸۷۱ و تحولات مهم اقتصادى – اجتماعى و سياسى در اروپا و آمريكا صيقل خورده بودند و از ديدگاه نظرى و روش شناسى نيز با تكامل ديدگاه هاى ماركس و انگلس در طول قريب به سى سالى كه از تدوين نظرىۀ درك مادى تاريخ مى گذشت، شكل و محتواى دقيق ترى به خود گرفته بودند، در نقد برنامۀ گوتا به روشنى جلوه گرند. از اين رو اغراق نيست اگر گفته شود كه نقد برنامۀ گوتا در ادامۀ مانيفست حزب كمونيست بيانگر خطوط عمدۀ برنامۀ عام پرولتارياى جهانى براى رهائى از سرمايه دارى، كارِ مزدى و نظام طبقاتى به طور كلى است.
ماركس همچنين به مسايل دموكراتيك و مبارزۀ پرولتاريا براى خواست هاى دموكراتيك مى پردازد و نشان مى دهد كه تنها در دموكراسى سياسى است كه مبارزۀ طبقۀ كارگر به نتايج قطعى و نهائى خود مى رسد.
در شرايط كنونى ايران و جهان كه مبارزه با انواع سوسياليسم هاى غير پرولترى و دفاع از سوسياليسم علمى و كاربست خلاقانۀ آن براى پى ريزى برنامه، سياست و تشكيلات انقلابى پرولترى هر روز ضرورت خود را به شكل بارزتر و نيرومندترى نشان مى دهد، نقد برنامۀ گوتا در كنار مانيفست و ديگر برنامه هاى كمونيستى مى تواند دستيار و چراغ راهنمائى براى همۀ كمونيست ها باشد تا با آموختن عميق ترِ سوسياليسم علمى و درس گيرى از تجارب جنبش جهانى طبقۀ كارگر، مبارزه با بورژوازى و تمام نيروهاى ارتجاعى را عمق و وسعت بيشترى بخشند و گامى در زمينۀ سازماندهى كارگران انقلابى و كمونيست در هر كشور و اتحاد جديد و نيرومند كارگران همۀ كشورها فراهم آورند تا اين طبقه كه به لحاظ عينى و تاريخى گوركن سرمايه دارى و نظام طبقاتى به طور كلى است، به لحاظ ذهنى، فكرى و سياسى نيز به سلاح لازم و ويژۀ خود دست يابد.
س. ش.
تيرماه ۱۳۹۱، ژوئيه ۲۰۱۲
منابع ترجمه:
منابع مقدمه انگلس، نقد برنامۀ گوتا و نامۀ ماركس به براكه:
- نقد برنامۀ گوتا، ترجمۀ انگليسى، انتشارات خارجى پكن، ۱۹۷۲
- نقد برنامۀ گوتا، ترجمۀ فرانسوى، اديسيون سوسيال، ۱۹۸۱
منبع برنامۀ گوتا (۱۸۷۵)
- ترجمۀ فرانسوى در نقد برنامۀ گوتا، ترجمۀ فرانسوى، اديسيون سوسيال، ۱۹۸۱، ص ۱۴۹-۱۴۷
- ترجمۀ انگليسى:
http://www.archive.org/stream/GothaProgramme/۷۲۶_socWrkrsParty_gothaProgram_۲۳۱_djvu.txt
منبع برنامۀ آيزناخ براى سوسيال دموكراسى:
http://www.germanhistorydocs.ghi-dc.org/sub_document.cfm?document_id=۶۸۸
منابع سايت بالا چنين اند:
«برنامۀ آيزناخ براى سوسيال دموكراسى» ۸ اوت ۱۹۶۹ در ويلهلم ليبكنشت، هفته نامۀ دموكراتيك، ج ۲، شمارۀ ۳۳، ۱۴ اوت ۱۸۶۹، ص ۳۷۵-۳۷۴ (چاپ مجدد در لايپزيك ۱۸۶۹)
متن اصلى آلمانى برنامه در كتاب سير پى ريزى رايش ۱۸۷۰-۱۸۵۰ چاپ دارمشتات، ۱۹۷۷، ص ۴۰۷-۴۰۵ نيز تجديد چاپ شده است.
برنامۀ حزب كارگران سوسيال دموكرات
برنامۀ آيزناخ (۸ اوت ۱۸۶۹)
I - حزب كارگران سوسيال دموكرات آلمان براى استقرار دولت آزاد خلقى مبارزه مى كند.
II - هر عضو حزب كارگران سوسيال دموكرات متعهد به پشتيبانى از اصول زير با تلاش از صميم قلب است:
۱- شرايط سياسى و اجتماعى كنونى فوق العاده غير عادلانه اند و از اين رو بايد با انرژى تمام به ضد آنها مبارزه كرد.
۲- مبارزه براى آزادى طبقۀ كارگر، مبارزه اى براى امتيازات طبقاتى و حقوق ويژه نيست، بلكه براى حقوق و وظايف برابر و الغاى سلطۀ طبقاتى است.
۳- وابستگى اقتصادى كارگر به سرمايه داران شالودۀ هر شكلى از بردگى است و از اين رو هدف حزب سوسيال دموكرات براى هر كارگر اين است كه تمام درآمد كار را از طريق نظام تعاونى دريافت دارد؛ همراه با اين، روش كنونى توليد (نظام مزدى) بايد الغا شود.
۴- آزادى سياسى اصلى ترين پيش شرط براى آزادى اقتصادى طبقۀ كارگراست. در نتيجه، مسألۀ اجتماعى از مسألۀ سياسى جدائى پذير نيست. حل مسألۀ اقتصادى مشروط به حل مسألۀ سياسى است و تنها در دولتى دموكراتيك امكان پذير است.
۵- نظر به اينكه آزادى سياسى و اقتصادى طبقۀ كارگر تنها در صورت پيشبرد مبارزه تحت اصول مشترك و واحد امكان پذير است، حزب كارگران سوسيال دموكرات سازمانى واحد را مى پذيرد كه در همان حال به هر عضو امكان مى دهد تا در جهت رفاه عام تأثيرگذار باشد.
۶- نظر به اينكه آزادى كار نه وظيفه اى محلى يا ملى، بلكه اجتماعى است كه همۀ كشورهائى را كه جامعۀ مدرنى داشته باشند دربر مى گيرد، حزب كارگران سوسيال دموكرات خود را تا آنجا كه قوانين مربوط به تشكل اجازه مى دهند شاخه اى از اتحاد بين المللى كارگران مى داند و با تلاش هاى اين ارگان هم پيوند است.
III - خواست هاى زير بايد موضوع تبليغات حزب كارگران سوسيال دموكرات باشند:
۱- تضمين رأى عمومى، مستقيم و مخفى براى همۀ مردان بالاتر از ۲۰ سال در انتخابات پارلمانى [آلمان شمالى]، پارلمان هاى ايالتى آلمان و مجالس استانى و شهرى و هر ارگان انتخابى ديگر. براى نمايندگان منتخب پارلمانى بايد حقوق كافى روزانه تضمين شود.
۲- برقرارى قانون گذارى مستقيم (يعنى حق پيشنهاد ايجابى و سلبى) توسط مردم.
۳- الغاى امتيازات مربوط به طبقات، مالكيت، تولد [خانواده] و ايمان مذهبى.
۴- استقرار ميليشياى مردمى به جاى ارتش هاى دائمى.
۵- جدائى كليسا از دولت و مدارس از كليسا.
۶- تحصيل اجبارى در مدارس ابتدائى و آموزش رايگان در همۀ مؤسسات آموزشى عمومى.
۷- استقلال دادگاه ها؛ برقرارى محاكمات با حضور هىأت منصفه و دادگاه هاى ويژۀ حرفه اى؛ برقرارى روند قضائى شفاهى و عمومى و رايكان بودن اجراى عدالت.
۸- الغاى همۀ قوانين ضد مطبوعات، تشكل، اتحاديه هاى كارگرى؛ برقرارى روزانۀ عادى كار؛ محدوديت كار زنان و منع كار كودكان.
۹- الغاى همۀ ماليات هاى غير مستقيم و برقرارى ماليات بر درآمد واحد تصاعدى و ماليات بر ارث.
۱۰- كمك دولتى به نظام تعاونى و وام دولتى به تعاونى هاى آزاد مولدان با تضمين كنترل دموكراتيك.
[بندهاى ۴ تا ۱۸ مربوط به مسايل سازمانى است.]
۱۹- اعضاى حزب بر پاىۀ برنامۀ حزب متعهد مى شوند كه در همه جا دست به كار پى ريزى تشكل هاى كارگران سوسيال دموكرات شوند.
الف - كار سرچشمۀ همۀ ثروت ها و فرهنگ ها است و از آنجا كه به طور كلى كار مفيد تنها از طريق جامعه امكان پذير است، نتايج بى كم و كاست كار به جامعه يعنى به همۀ اعضاى آن تعلق دارد، همه بايد بر پاىۀ حقى برابر در كار شركت داشته باشند و هركس بر حسب نيازهاى معقولش دريافت كند.
در جامعۀ كنونى، وسايل كار در انحصار طبقۀ سرمايه دار است؛ وابستگى ناشى از اين امر براى طبقۀ كارگر علت سيه روزى و بردگى در همۀ اشكال آن است.
رهائى كار مستلزم ارتقاى ابزارهاى كار به دارائى مشترك جامعه و تنظيم كار جمعى توسط جماعت همراه با تخصيص بخشى از محصول براى نيازهاى عمومى و تقسيم عادلانۀ بقيه است.
آزادى كار بايد امر طبقۀ كارگر باشد كه در برابر او همۀ طبقات ديگر صرفا توده اى ارتجاعى اند.
ب – با حركت بر مبناى اين اصول، حزب كارگرى سوسياليست آلمان مى كوشد با همۀ وسايل قانونى، دولت آزاد و جامعۀ سوسياليستى را پى ريزى كند، قانون آهنين مزدها را با انهدام نظام كارِ مزدى درهم بشكند، استثمار را در همۀ شكل هايش لغو كند و همه گونه نابرابرى اجتماعى و سياسى را از ميان بردارد.
حزب كارگرى سوسياليست آلمان هرچند كه نخست در چهارچوب ملى وارد عمل مى شود از خصلت بين المللى جنبش كارگرى آگاه است و مصمم است كه همۀ وظايفى را كه اين واقعيت بر دوش كارگران مى نهد انجام دهد تا برادرى همۀ انسان ها را تحقق بخشد.
حزب كارگرى سوسياليست آلمان براى هموار كردن راه ها به منظور حل مسألۀ اجتماعى خواهان استقرار شركت هاى كارگرى توليد با كمك دولت زير كنترل دموكراتيك زحمتكشان است. چنين شركت هاى توليدى بايد در صنعت و كشاورزى با چنان دامنه اى برپا شوند كه سازماندهى سوسياليستى كل كار از آن ناشى گردد.
حزب كارگرى سوسياليست آلمان خواهان موارد زير براى شالودۀ دولت است:
۱- رأى گيرى عمومى برابر، مستقيم، مخفى و اجبارى در همۀ انتخابات هاى عمومى و كمونى [محلى] براى همۀ شهروندانى كه به حداقل سن قانونى ۲۱ سال رسيده باشند. روز انتخابات، يكشنبه و يا روز تعطيل ديگرى خواهد بود.
۲- قانونگذارى مستقيم توسط مردم. تصميم جنگ يا صلح توسط مردم.
۳- خدمت نظامى همگانى. استقرار نيروهاى مسلح مردمى [ميليشيا] به جاى ارتش دائمى.
۴- لغو قوانين حالت فوق العاده، به ويژه قوانين مربوط به مطبوعات، گردهم آئى ها و تشكل ها و به طور كلى [لغو] همۀ قوانينى كه اظهار آزاد عقيده و آزادى انديشه و آموزش را محدود مى كند.
۵- دادگسترى بايد توسط مردم صورت گيرد. رايگان بودن عدالت.
۶- آموزش عمومى و برابر مردم توسط دولت. آموزش اجبارى. رايگان بودن آموزش در همۀ مؤسسات تحصيلى. دين بايد امر خصوصى اعلام شود.
حزب كارگرى سوسياليست آلمان در نظام اجتماعى كنونى خواهان موارد زير است:
۱- تعميم وسيع ترين حقوق و آزادى هاى سياسى ممكن در جهت خواست هائى كه قبلا ذكر شدند.
۲- برقرارى ماليات واحد و تصاعدى بر درآمد براى دولت و كمون ها [ارگان هاى ادارى محلى] به جاى همۀ ماليات هاى غير مستقيم به ويژه آنهائى كه بر دوش مردم سنگينى مى كنند.
۳- حق نامحدود تشكل.
۴- برقرارى ساعات كار روزانۀ عادى در پيوند با نيازهاى جامعه. ممنوعيت كار در روز يكشنبه.
۵- ممنوعيت كار كودكان و كارهائى كه به سلامت و اخلاق [و روحىۀ] زنان لطمه مى زند.
۶- [وضع] قانون حفاظت از زندگى و سلامت كارگران. كنترل بهداشتى خانه هاى كارگران. نظارت بر كار در كارخانه ها و كارگاه ها و نيز بر كار خانگى از سوى مقاماتى [مسئولانى] كه توسط كارگران برگزيده مى شوند. وضع قانون براى مجازات سرپيچى كنندگان.
۷- وضع مقررات براى كار زندانيان.
۸- ادارۀ كاملا آزاد صندوق هاى هميارى كارگران و امداد متقابل.
پيشگفتار انگلس
دستنوشتى كه در اينجا انتشار مى يابد – نامۀ ماركس به براكه و نقد طرح برنامه [گوتا] - در سال ۱۸۷۵ اندكى پيش از كنگرۀ وحدت گوتا (۲) به براكه فرستاده شد تا به گايب، آوئر، ببل و ليبكنشت منتقل گردد و سپس به ماركس برگردانده شود. از آنجا كه كنگرۀ حزب در هال (۳)، بحث دربارۀ برنامۀ گوتا را در دستور كار حزب قرار داده است من فكر مى كنم كه اگر بيش از اين از انتشار اين سند مهم – شايد مهم ترين سند در پيوند با اين بحث - خوددارى كنم تقصير اين حذف بر گردن من خواهد بود.
اما اين دستنوشت اكنون اهميت ديگر و بسيار دوربرد ترى دارد. در اينجا براى نخستين بار شيوۀ برخورد ماركس به خط مشى تبليغاتى لاسال از آغاز، هم در زمينۀ اصول اقتصادى و هم در حوزۀ تاكتيك هاى او، به روشنى و با قاطعيت مطرح مى شود.
سختى بى رحمانه اى كه در تجزيه و تحليل اين طرح برنامه به كار رفته، افشاى بى رحمانۀ نتايج آن و كمبودهايش كه در اينجا به عريانى نمودار گشته اند، همۀ اينها، اكنون پس از پانزده سال، ديگر نمى توانند باعث رنجش و آزردگى شوند. پيروان ويژۀ لاسال اكنون تنها در خارج [از آلمان] همچون ورشكسته هاى منزوى وجود دارند و حتى خود مؤلفان برنامۀ گوتا، آن را در هال به عنوان برنامه اى در مجموع ناكارآمد و ناكافى، رها كرده اند.
با اين همه من برخى از عبارات و داورى هاى تند ِ شخصى را در جاهائى كه اهميتى نداشتند حذف كردم و به جاى آن چند نقطه گذاشتم. خود ماركس نيز اگر دستنوشت را امروز منتشر مى كرد همين كار را انجام مى داد. خشونت كلام در برخى از عبارات، معلول دو رشته شرايط بود. نخست اينكه ماركس و من با جنبش آلمان بيش از هر جنبش ديگرى پيوند داشتيم و از اين رو الزاما گام هاى واپس گرايانه اى كه در اين طرح برنامه نمودار شده بود ما را به ويژه پريشان خاطر مى كرد. دوم اينكه ما در آن هنگام، كه به زحمت دو سال از كنگرۀ لاهۀ انترناسيونال (۴) مى گذشت، در خشن ترين مبارزه با باكونين و آنارشيست هاى او در گير بوديم و آنها ما را مسئول هر چيزى كه در جنبش كارگرى آلمان رخ مى داد قلمداد مى كردند؛ از اين رو مى بايست انتظار داشته باشيم كه تنظيم مخفيانۀ اين برنامه را به ما نسبت دهند. اين ملاحظات اكنون وجود ندارند و از اين رو ضرورتى براى باقى ماندن عبارات مورد نظر نيست.
همچنين به خاطر دلايل ناشى از قانون مطبوعات، چند جمله با چند نقطه جايگزين شده اند. هر جا كه مجبور بودم عبارت ملايم ترى انتخاب كنم آن عبارت را درون كروشه قرار داده ام. غير از اين، در همۀ موارد متن ماركس كلمه به كلمه بازنويسى شده است.
ف. انگلس
لندن، ۶ ژانويه ۱۸۹۱
نامۀ ماركس به ويلهلم براكه
لندن، ۵ مه ۱۸۷۵
براكۀ گرامى
پس از مطالعۀ اين يادداشت هاى حاشيه اى انتقادى به برنامۀ وحدت، آيا ممكن است لطف كنيد و آنها را براى بررسى به گايب، آوئر، ببل و ليبكنشت بفرستيد. من فوق العاده مشغولم و هم اكنون از حدود كارى كه پزشك برايم تجويز كرده فراتر رفته ام. بنابراين به خاطر «لذت» نبود كه دست به كار چنين نوشتۀ درازى شدم. اما اين كار لازم بود تا گام هائى كه پس از اين برخواهم داشت براى دوستانمان در حزب كه اين نوشته به آنان ارسال مى شود موجب سوء تعبير نگردد.
پس از برگزارى كنگرۀ وحدت، انگلس و من بيانىۀ كوتاهى منتشر خواهيم كرد به اين منظور كه نشان دهيم موضع ما به طور كلى از برنامۀ اصول ياد شده به دور است و اين برنامه هيچ ربطى به ما ندارد.
اين كار اجتناب ناپذير است زيرا در خارج [از آلمان] اين نظر – نظرى كاملا نادرست – با پشتكار از سوى دشمنان حزب تقويت مى شود كه گويا ما از اينجا مخفيانه جنبش موسوم به حزب آيزناخ را رهبرى مى كنيم. مثلا باكونين در كتابى به زبان روسى كه اخيرا منتشر شده (۵) مرا مسئول نه تنها همۀ برنامه ها و غيرۀ حزب، بلكه حتى مسئول هر قدمى مى داند كه ليبكنشت از روز همكارى اش با حزب مردم (۶) برداشته است.
جدا از اين، من وظيفۀ خود مى دانم كه حتى با سكوت ديپلوماتيك به چيزى كه از نظر من برنامۀ كاملا قابل اعتراضى است و روحىۀ حزب را از بين مى برد رسميت نبخشم.
هر گام جنبش واقعى مهم تر از ده برنامه است. بنابراين اگر فراتر رفتن از برنامۀ آيزناخ ميسر نبود – و شرايط زمان چنين اجازه اى نمى داد – مى شد صرفا موافقت نامه اى براى عمل به ضد دشمن مشترك منعقد كرد. اما با طرح يك برنامۀ اصول (به جاى تعويق آن تا زمانى كه اين امر با دورۀ قابل ملاحظۀ اتحاد عمل آماده شود) معيارهائى در برابر جهانيان قرار داده مى شود كه با آن سطح جنبش حزب مورد سنجش قرار مى گيرد.
رهبران لاسالى از اين رو آمدند كه شرايط آنها را مجبور به آمدن كرد. اگر از پيش به آنها گفته مى شد كه چانه زنى بر سر اصول وجود نخواهد داشت، آنها مجبور مى شدند به برنامۀ عمل يا طرح اتحاد عمل رضايت دهند. به جاى اين كار به آنان اجازه داده مى شود كه مجهز به اختيارنامه [ماندا] بيايند و اعتبار اين اختيارنامه ها به رسميت شناخته مى شود و بدين سان تسليم بى قيد و شرط در برابر كسانى صورت مى گيرد كه خودْ نيازمند يارى اند. [لاسالى ها] براى رسميت بخشيدن به كل قضيه، كنگرۀ خود را پيش از كنگرۀ سازش برگزار مى كنند در حالى كه [حزب آيزناخ] كنگرۀ خود را پس از پايان داستان برپا مى دارد (۷). بدين سان آشكارا ديده مى شود كه تمايلى براى خفه كردن هرگونه انتقاد و جلوگيرى از دادن فرصت به حزب [آيزناخ] براى انديشيدن وجود دارد. اين را مى دانند كه ِصرف ِ متحد شدن باعث خرسندى كارگران مى شود، اما اشتباه است اگر گمان كنند كه بهاى گزافى براى اين موفقيتِ لحظه اى نپرداخته اند.
ديگر اينكه برنامه، حتى جدا از ايمان آوردنش به اصول لاسالى، اصلا برنامۀ خوبى نيست.
من در آيندۀ نزديك بخش هاى آخر چاپ فرانسوى سرمايه را براى شما مى فرستم. تداوم چاپ به خاطر ممنوعيتى كه حكومت فرانسه برقرار كرد براى مدت زيادى به تعويق افتاد. در اين هفته يا هفتۀ آينده كار انتشار تمام خواهد شد. آيا شش بخش قبلى را دريافت كرده ايد؟ لطفا نشانى برنارد بِكِر را به من بدهيد چون بخش هاى آخر را براى اوهم بايد بفرستم (۸).
كتاب فروشى فولكشتات (۹) روش هاى خاصى دارد. مثلا تا امروز حتى يك نسخه از انتشارات در بارۀ محاكمۀ كمونيست ها در كلن (۱۰) را براى من نفرستاده است.
با بهترين آرزوها
كارل ماركس شما