كشتار عام انقلابيون در تابستان ۱۳۶۷ ويژگى متفاوتى از ديگر جنايات رژيم سرمايه دارى جمهورى اسلامى ندارد، آن را بايد در شرايط زمانى و بحران هاى فزاينده رژيم بررسى كرد. غير از اين كه رژيم در يك اقدام مخفيانه، نهايت تلاشش را براى پنهان نگاه داشتن آن از ديد مردم داشت و چند هزار نفر از اسيران سياسى در يك مدت كوتاه كشتار كرد، مى توان رسوايىِ اين تراژدى سياسى و انسانى را در افكار عمومى ديد. اين رسوايى گاه در اعدام فاجعه آميز چندين هزار نفردر زندان ها و گاه با قتل در خيابان نمايان است، كه طى اتفاقات اواخر خرداد ماه شاهدش بوديم.
در مقدمه سوال هاى آرش، آورده شده است: " با نگاهى به تاريخ سى سال رژيم جمهورى اسلامى ايران مى بينيم كه استقرار روحانيت شيعه با اعمال انواع خشونت از جمله زندان، شكنجه، كشتار و قتل عام همراه بوده است. كشتارهاى بزرگ اين دين سالاران به قدرت رسيده طى سى سال گذشته، جلوه اى از جنايات اين دارو دسته، عليه بشريت بوده است." اين پيش فرض را قبول ندارم، چنين خشونتى تنها مرتبط با روحانيت شيعه نيست و اساس اين استدلال نادرست است. در پيش از بهمن ۱۳۵۷ كه حكومت جمهورى اسلامى برقرار نبود نيز جنايت هاى بسيار فجيعى صورت گرفته بود. اساسا ارتكاب اين فجايع بزرگ انسانى توسط حكومت ها كاملا و حتما مربوط به شكل و شمايل مذهبى و غيره آن نيست. اين نبرد نابرابر فرادستان عليه فرودستان است. اين جنگ سرمايه دارى عليه كارگران و زحمتكشان جامعه است. مبارزه يك مقوله طبقاتى است. حاكمان رژيم جمهورى اسلامى سرمايه سالار هستند، دين و مذهب، رنگ و جلاى اين جنايات روزمره است.
فعالين سياسى، فعالين حقوق بشرى وحتى افراد عادى، كشتار سال ۱۳۶۷ را صرفا از ديد انسان گرايانه و جريحه دار شدن احساسات ناب انسانى مى نگرند، نه تاثيرى كه بر روى جامعه از نظر سياسى و اجتماعى گذاشته است. بيشتر اين افراد اين كشتار فجيع را بى سابقه و حيرت انگيز مى دانند چه بخاطر انبوه زندانيان اعدام شده و چه به خاطر روند اين قتل عام. اين البته حيرت انگيز است، اما در حقيقت عمق مسئله را نشان نمى دهد. در بسيارى از مقالات به بيگناهى اين زندانيان اشاره مى كنند و حتى مثال مى آورند كه بسيارى از آنها، حكم زندانشان پايان يافته بوده، با اين حال، اعدام شده اند، گوىى از رژيم جمهورى اسلامى غير از اين انتظار دارند. كم اهميت دادن به جنايات ديگر رژيم در برابر اين فاجعه نادرست و حتى مغرضانه است كه در زير توضيح خواهم داد.

سال ۱۳۶۰ يكى از مهمترين و تلخ ترين درس ها در جنبش انقلابى ايران است. اگر آن همه انسانهاى شريف و پاك باخته كه چيزى جز رهايى انسانها و فردايى بهتر براى كارگران و زحمتكشان نمى خواستند، امروزه بودند و اگر تمام آن نيروها و انرژى ها به سلامت از بحران آن سال مى گذشتند، امروزه ما شايد در شرايط بهترى بوديم. در هر حال هيچ گاه زمانه به عقب بر نمى گردد، تا ما امكان تصحيح اشتباه هايمان را داشته باشيم. در آن سال ها تمامى سازمان هاى انقلابى كه رودر روى حاكميت ايستاده بودند در ترسيم ماهيت واقعى رژيم و اندازه جنون آن دچار كاستى هاى بسيارى شدند و نتوانستند بدرستى راه حلى براى گريز از اين تنگنا و يا حداقل حفظ نيروها بكنند. تقريبا اغلب سازمان ها ضربات سهمگينى خوردند، در نتيجه از توان آنها كاسته شد و خفقان سركوب رژيم پيشتر و پيشتر آمد. اگرچه تمامى آن سازمان هاى سياسى و انقلابى ظرفيت مبارزه در همان زمان و دوران خاص را دارا بودند، اما همانگونه كه زمان ايستا نيست جنبش انقلابى ايران نيز در همانجا نايستاده، پس از ركودى خونين در زمانى ديگر و مكانى ديگر سر برخواهد آورد .

جمهورى اسلامى با نيل به نابودى حتمى سازمان هاى انقلابى در اواخر سال ۱۳۶۰ با تغيير تاكتيك از كميت اعدام ها نسبت به اوايل سال كاست و به روش موسوم به "زدن سر مار" روى آورد و تا آنجا كه مى توانست سران و رهبران بسيارى از سازمانهاى سياسى را يافت و اعدام كرد. رژيم خونخوار جمهورى اسلامى در تابستان سال ۱۳۶۰ بطور متوسط ۱۰۰ نفر را در هر روز اعدام مى كرد، بسيارى را حتى بدون دانستن نام و يا نام واقعى و بدون محاكمه تيرباران مى كردند. در آن دوران جنون آدم كشى، مهمترين وسيله كشتن بيشتر و ايجاد ترس در بقيه بود.
اوج گرفتن اختلافات جناح هاى درونى رژيم ( بر خلاف اعتقاد بعضى از نيروهاى اوپوزيسيون ) و حتى مخالفتهاى علنى سازمان مجاهدين خلق و تظاهرات بزرگ ۳۰ خرداد بهانه شروع اين دوران وحشت و قتل عام نبود، دير يا زود رژيم به تقابل با كمونيست ها و ديگر مبارزين كشيده مى شد. همانطور كه تاريخچه پر از خون اين حكومت از همان روزهاى بعد از بهمن ۱۳۵۷ نشان مى دهد، حكومت اسلامى دست به كشتار توده هاى مردم و مبارزين در گوشه و كنار كشور در كردستان، تركمن صحرا، خوزستان و در بستن دانشگاه ها زد. بطور پراكنده مبارزين و كمونيست ها را تك به تك شكار و ترور مى كرد، اما سال ۱۳۶۰ سال تعيين و تكليف با مخالفينش بود بيش از اين نمى توانست جلو برود، اين شيوه را چند سال بعد در ۱۳۶۷ و در ابعاد كوچكتر انجام داد و همچنان هم ادامه مى دهد.
اين كشتار پس از قبول آتش بس در جنگ با عراق و به بهانه و در زير پوشش جنجال خبرى حمله نظامى سازمان مجاهدين خلق با حمايت ارتش عراق به مناطق غربى كشور صورت گرفت. رژيم هميشه در صدد تعيين تكليف زندانيان سياسى مخالف خود بود. همانگونه كه از خاطرات زندانيان از مرگ رسته اين سال ها قابل پيگيرى است. تقابل زندانيان و زندانبانان بر خلاف سال هاى گذشته بسود زندانيان تغيير كرده بود. سال هاى پيشتر، دوره يكه تازى توابان و بريدگان زير شكنجه، عليه زندانيان مقاوم بود و در سال هاى پايانى منتهى به تابستان ۱۳۶۷ ، تواب ها اين قربانيان مفلوك رژيم، حضور كمترى داشتند كه زندان در زندان ديگرى به وجود آورند. رژيم در عرصه داخلى و جهانى با شكست مواجه شده بود و براى رهاىى از بحران هاى فزاينده محتاج ترميم زخم هاى خود و از جمله رها شدن از شر زندانيان سياسى بود. در سال هاى ابتداىى دهه ۱۳۶۰ رژيم كه با شمار بسيار و ده ها هزار نفرى زندانيان سياسى و خانواده هايشان مواجه بود، قادر به كشتن همه آنها نبود. اين موضوع مى توانست به معضلى مهم برايش منجر شود، با كشتار هر روزه، سعى در تداوم وحشت در همه آن سال ها داشت. در تابستان ۱۳۶۷ تعيين تكليف با چند هزار زندانى سياسى باقيمانده برايش آسان تر بود و با توجه به رويدادهاى بحرانى در مرزها و عوام فريبى بسيار از به خطر افتادن كل حاكميت ايران در رسانه ها و حتى تعطيل كردن مجلس، به كارزار هراس و نگرانى مردم افزود. كشتار زندانيان سياسى در تابستان ۱۳۶۷ بهترين فرصت رژيم براى خلاصى از دست مخالفين اسير خود در لابلاى آن همه خبر هاى نگران كننده براى مردم بود. از سوى ديگر از نظر روانشناسى اجتماعى مردم تا آن زمان به كشتار و قتل هاى بسيارى در جبهه هاى جنگ عادت كرده بودند. به قول ميشل فوكو در كتاب، " تنبيه و انضباط"، " زندان و شكنجه، عدالت را دوباره برقرار نمى كند بلكه قدرت را دوباره فعال مى نمايد. اين نوع تنبيه نه به جاى مانده از دوره بربريت و نه نتيجه پذيرفتن كوركورانه قانون، بلكه معلول نوعى سازوكار قدرت است كه شورش ها و جنگ هاى داخلى را كنترل مى كرده است." ۱
يكى از مهمترين اثرات اين فاجعه دردناك، احساس همدردى با شهدا و زندانيان و كسانى بود كه آن جنايت را محكوم مى كردند. اين همدردى بقدرى بزرگ است كه به اجبار بسيارى را به سكوت وا مى دارد تا آن را بزرگترين جنايت رژيم بشناسند و از سوى ديگر به بى رحمى و يا بى احساسى متهم نشوند. جمهورى اسلامى پيش و پس از سال ۱۳۶۰ و پس از آن كه شمشيرش را براى سركوب هر عدالت خواهى از رو بسته بود، به كشتار و قتل عام دست زده بود.
از مهمترين ويژگى هاى كشتار سال ۱۳۶۷ تبليغ صرفاً روى فاجعهء اين سال توسط دو گروه عمده، سازمان فداييان اكثريت و حزب توده است كه بيشترين افراد را در ميان اعدام شدگان غير مجاهد اين سال دارند. هر دو اين جريان ها با فرصت طلبى بسيار آن را در تبليغات خود " فاجعه ملى" مى نامند، گوىى هيچ كدام از جنايات ديگر رژيم فاجعه ملى نبوده است. اين امر بدين دليل است كه هر دوى اينها در سال هاى ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۳ كاملا و با پشتكار بسيار از رژيم و جنايت هاى آن حمايت مى كردند و در واقع شريك جرم رژيم در قتل عام هاى اين سال ها بودند. اين دو جريان بويژه با عمده كردن قتل عام انقلابيون در تابستان ۱۳۶۷ ، عملا بر روى سال هاى پيشتر خط بطلان كشيده اند. هر دو فرصت طلبانه در تمام تبليغات احساسات برانگيز خود، تنها و تنها از اين كشتار سخن مى گويند. نگارنده بر اين باور است كه اگر رژيم دست به كشتار زندانيان چپ و آن جان هاى شيفته، چه وابسته به حزب توده و يا فداييان اكثريت و چه ساير نيروهاى كمونيست نمى زد، هيچ گاه اين دو گروه از كشتار عزيزان و دلاوران مجاهد به عنوان فاجعه ملى نام نمى بردند و از سوى ديگر در برپاىى هر گونه يادآورى آن نيز كارشكنى مى نمودند. مى توان به برگزارى چند گانه با جمع هاى كوچك در شهر هاى مختلف در خارج از كشور اشاره كرد، كه گاه در يك زمان و در يك شهر دو برنامه با يك مضمون برگذار مى شود، كه حتما يك سر آن از افراد اين دو جريان هستند، كه در تقابل با افراد ديگر و يا ديگران با آنها دست به برگزارى اين مراسم مى زنند.

۳۰ سال گذشته و نسل ديگرى از نيرو هاى جوان بدنيا آمده اند. اينان بهمراه نسل پيش بزرگترين خطر براى جمهورى اسلاميند. متاسفانه همان گونه كه در ديگر كتابها و مقالات در مورد رويدادهاى تاريخى نوشته شده بسيارى همچون اصلاح طلبان حكومتى و هوادارانشان در خارج از كشور درتلاشند كه كشتار سال ۱۳۶۰ را از ياد مردم پاك كنند. تمامى افرادى كه امروزه در حاكميت خود را اصلاح طلب و طرفدار دموكراسى مى دانند، در آن سال ها در كنار جناح رقيب از عوامل اصلى كشتار، شكنجه، اطلاعات كميته و سپاه، دولت، مجلس و شوراى امنيت ملى بودند. آنها در پشت تريبون ها گفتند و يا در روزنامه ها مصاحبه كرده و حتى مقاله نوشتند و تيرباران فرزندان مردم را با وقاحت تمام تاييد مى كردند. براى كسب ثواب بيشتر در اعدام مبارزين حتى از هم سبقت مى گرفتند. اگر بخشى از اينها هم اكنون مورد غضب جناح ديگر شده و در همان زندان هاى مخوف سال ۱۳۶۰ افتاده اند، و سازمان هايى در به اصطلاح اپوزيسيون خارج از كشور به گزارش لحظه به لحظه دوران حبس آنها مى پردازند، چيزى جز اختلافات درونى بر سر كسب قدرت و منافع جناحى نيست. اينان در زندان روزنامه، موبايل، و امكان نامه نوشتن داشته اند، روزنامه هاى داخلى در باره وضعيتشان قلم فرسايى مى كنند. اما رفقاى ما در سال هاى دهه ۱۳۶۰ حتى فرصت گفتن نامشان را نداشتند و بسيارى ساعاتى چند پس از دستگيرى در خيابان در برابر جوخه هاى اعدام قرار مى گرفتند و تيرباران مى شدند و در گورهايى گمنام و كم عمق دفن مى شدند و گاه روزنامه ها خبر اعدام آنها را مى نوشتند.
در سال هاى اخير، افرادى همچون اكبر گنجى و يا حميد رضا جلالى پور و حتى از دفتر تحكيم وحدت، كه به گونه اى اپوزيسيون مدنى!! رژيم هستند نيز به كشتار ۱۳۶۷، اشاره كرده و آن را محكوم مى كنند، اما با حرامزادگى عقيدتى اشان به ديگر جنايت ها در سال هاى پيش از آن حتى نظرى هم ندارند. در ايران متاسفانه حتى در كمپين هاى انتخابات رياست جمهورى، دانشجويان از مير حسين موسوى درباره كشتار سال ۱۳۶۷ مى پرسند و نه آن همه كشتار و وحشت سال ۱۳۶۰ به بعد كه وى نخست وزيرش بود. در دوران وى بود كه وزارت اطلاعات با همفكرى و سازماندهى سعيد حجاريان بنيان گذاشته شد كه يكى از مخوف ترين و جانى ترين پليس سياسى از نوع خود بشود. جالب اين جاست كه آقاى گنجى، سعيد حجاريان را كه در جريان دستگيرى هاى اخير، به زندان افتاده است را، نماد زندانيان مى نامد. فاجعه بار تر از اين چيست كه برخى از فعالين سياسى و به اصطلاح اپوزيسيون اين رژيم، خود، قاتلين و جنايت كارانى را كه فرزندانشان را به مسلخ برده اند را ستايش مى كنند.

فاجعه سال ۱۳۶۰ آنقدر عظيم و وحشيانه بود كه توصيفش براى مردمى كه در آن دوران زندگى مى كردند نيز دشوار و باور نكردنى است. اما بايد گفت و فرياد زد كه جمهورى پليد اسلامى چنان از فرزندان مبارز اين كشور قتل عام كرد كه در تاريخ معاصر ايران نمونه است. همچنان كه هر كدام از ما ياد رفقاى بسيارى را بر دوش مى كشيم.
تنها شناساىى ميزان جنايتبارى كشتارهاى رژيم در طول سى سال پس از انقلاب بهمن مسئله ما نيست، برگزارى تكرارى و اسفبار يادمان زندانيان سياسى كه هر سال با همان تعداد افراد هميشگى و با سخنان و يادهاى تكراى برگزار مى شود نيز، دور باطل فرسودگى ما در خارج از كشور است. اين كه كشتار زندانيان سياسى در سال ۱۳۶۷، آيا مهمترين آن بوده و يا پرداختن بيش از حد به آن باعث كم رنگ شدن ديگر جنايت ها مى شود، نمى تواند ما را به جاىى ببرد. قتل و كشتن به ناحق، حتى يك نفر، جنايتى نا بخشودنى است. در اين دوره، سو استفاده از شهداى سياسى سازمان و گروه ها براى اعتبار بخشيدن به خود، متاسفانه اوج رذالت است. تعيين روزى نادرست و ناعادلانه براى يادمان اين كشتارها و پيش بردن اهداف سياسى، در واقع اوج سياسى كارى است.
در اين جا مى خواهم به همين نام گذارى و تعيين روز مشخصى براى يادمان اين كشتار بپردازم. همان طور كه اغلب ما در خارج از ايران مطلعيم، روز دهم شهريور را به اين عنوان برگزيده اند، با وجود گرامى داشتن ياد آن همه عزيزان دلاور كه جان خود را در راه آزادى فشاندند، تعيين اين روز كاملا غير منصفانه و خطى است. رژيم به كشتار اعضا و هواداران سازمان مجاهدين از يك ماه پيشتر اقدام كرده بود و تا پايان مرداد ماه اين جنايت را به سرانجام رساند، پس از آن بود كه به كشتار زندانيان چپ پرداخت كه در شهريورماه صورت گرفت. براى چه و بر چه اساسى نيروهاى سياسى به گرامى داشت دهم شهريور و نه روزى در مرداد ماه مى پردازند. احتمالا خون شهداى چپ رنگين تر از مجاهدين دلاور است. باز هم مى توان يادآورى كرد كه هياهو براى تعيين روز نيز براى اولين بار در ادبيات سازمان فداييان اكثريت آمد، كه به بهانه گرامى داشت اين روز توسط خانواده هاى زندانيان شهيد در ايران كه خود پيشنهاد دهنده آن بودند ، مرتب و سيستماتيك اين روز را تبليغ مى كردند. اين نام گذارى و تعيين روز اساسا براى خانواده هاى زندانيان سياسى در ايران بى معنى است، آنها اين رنج و غم را زندگى مى كنند. به اعتقاد من برگذارى هر ساله اين مراسم تكرارى، بدين شكل بى فايده و غير منطقى است. اغلب سازمان هاى چپ و مجاهدين در آن دوران در ماتم از دست دادن رفقاى خود و بهت زده از آن همه جنايت رژيم با سكوت خود، آب به آسياب تبليغات فرصت طلبانه حزب توده و سازمان فداييان اكثريت ريختند.
رژيم جمهورى اسلامى از ۱۳۶۰ تا پايان ۱۳۶۴ كه آمار آن توسط سازمان مجاهدين خلق در نشريه اى ويژه منتشر شده، بيش از ده هزار زندانى سياسى را به قتل رسانده بود.۲ و اين تنها آمارى بود كه در آن سال ها وحشت قابل جمع آورى بوده، وگرنه اين بسيار بيشتر از آن است. اوج اين قتل عام ها در سال ۱۳۶۰، سال آغازين وحشت و كشتار عام رژيم از انقلابيون است. رژيم وقيحانه بسيارى از اين اعدام ها را در دسته هاى چند صد نفرى و حداقل در تهران، در روزنامه ها منتشر مى كرد. آيا كسى مى تواند اين قتل عام هاى روزانه را كمتر و يا كم اهميت تر و يا با اهميت تر از كشتار تابستان ۱۳۶۷ ، قتل هاى زنجيره اى، كشتار سيستماتيك مردم كرد و يا مرگ زندانيان سياسى سال هاى اخير بداند؟ در سال هاى ابتداىى دهه ۱۳۶۰، تنها اعدام آن جان هاى شيفته، قرار ما را آشفته نمى كرد، فرار، يورش به خانه ها، ايجاد وحشت در دل خانواده ها، بى خانمانى بسيارى از فعالين سياسى به همراه خانواده هايشان، جداىى فرزندان از والدين و تاثيرات وحشتناك آن همه فرار و واهمه كشتارها، آن دوران را بسيار فاجعه آميز تر مى كرد و زخم بزرگى بر پيكر تاريخ معاصر اين ملت بوجود آورده است. در طى بيش از بيست سال از كشتار زندانيان سياسى در سال ۱۳۶۷، نبرد نابرابر زندانيان سياسى در رژيم جمهورى اسلامى شكل و رنگ ديگرى به خود گرفته و زنان و مردان بسيارى را قربانى خود ساخته است، چه مرگ جنايت بار يك نفر همچون زهرا كاظمى و يا اعدام حجت زمانى و چه صدها نفر ديگر، كه گاه ناشناخته به قتل گاه برده شده اند. به هيچ وجه نمى توان اين كشتارها را با هم مقايسه كرد و يكى را مهمتر از ديگرى دانست.
در زمانى كه آرش به زير چاپ مى رود، ما با هزاران زندانى مواجه هستيم كه در تظاهرات اخير دستگير شده اند و با شكنجه، زندان طولانى مدت و حتى قتل عام روبرو هستند. ده ها نفر تا به حال كشته شده اند و به احتمال بسيار، تعداد بسيارى از اين زندانيان به قتل خواهند رسيد. اين مردم از هيچ گروه و سازمان سياسى نيستند و برايشان كمتر مرثيه خوانى غير از خانواده هايشان وجود نخواهد داشت. آيا اين ها كم اهميت تر و يا مهم تر از كشتارهاى ديگر رژيم خواهند بود؟
خانواده زندانيان سياسى و شهدا در ايران از همان اوايل سال ۱۳۶۰ همراهى و همدردى خود را با ديگر خانواده ها داشتند، براى اين بازماندگان عزيز، اختلافات سياسى فرزندان شهيدشان هيچ اهميتى نداشته، حاضر به پاشيدن نمكى بر زخم بزرگشان نيستند. من در ميان آن خانواده ها بوده ام، ميزان فاجعه بقدرى بزرگ است كه هيچ قلب و احساسى نمى تواند جاىى براى اختلافاتى از قبيل ميزان اهميت كشتار تابستان ۱۳۶۷ و سال هاى پيش و پس از آن بگذارد. برخى از فعالين سياسى هستند كه با تعيين مراسم متفاوت با يكديگر و بميان آوردن باورهاى سياسى و ايدئولوژيك در اين مراسم ها، در صدد ربودن اين افتخارات هستند. فرصت طلبى متاسفانه هزاران شكل و قيافه به خود گرفته است.
در جنبش آزاديخواهى اخير مردم ايران، ما شاهد فرصت طلبى ذاتى، سازمان فداييان اكثريت و حزب توده در انحراف مجدد جنبش مردم هستيم. اين دو جريان، مجددا به حمايت از مير حسين موسوى و مهدى كروبى، دو تن از مهمترين مهره هاى رژيم در قتل عام زندانيان سياسى در سال هاى ۱۳۶۰دست زده اند. آنها به عمد با عدم يادآورى آن همه جنايت كه خود از ياوران آن بودند، خاك در چشم همه ما مى پاشند. البته هيچ اعتقادى ندارم كه كسى بخاطر اين دو گروه سياسى به خيابان ها آمده باشد.
خانواده هاى شهدا و زندانيان سياسى همه اين سال ها، شاهدند كه مسئولين و جانيان اين رژيم پليد كه تمام وجودشان در آن قتل عام هاى پيش از تابستان ۱۳۶۷ آغشته بوده است از حاميان دو آتشه نخست وزير سابق دولت وحشت، مير حسين موسوى، هستند و در چند ساله اخير به «بركت» جريان هاى فداييان اكثريت و حزب توده به عنوان جناح اصلاح طلب به مردم معرفى مى شوند. اين امر دقيقا بخاطر آن است كه دو جريان فرصت طلب مزبور، كشتارهاى سال ۱۳۶۰ را به حساب نمى آورند. از حاميان مير حسين موسوى مى توان از عاملين اصلى قتل عام هاى سال هاى ۱۳۶۰ نام برد، اعضا و هواداران اين دو جريان به عنوان نمونه، ترور سعيد حجاريان از بنيان گذاران وزارت اطلاعات و يكى از پست ترين جانيان رژيم را تقبيح كرده و سلامتى هر چه زودتر وى را آرزو مى كرده اند. هم اكنون نيز كه وى مورد غضب رژيم قرار گرفته براى سلامتى شكننده وى نگرانند. از جمله مى توان از هادى خامنه اى برادر رهبر جمهورى اسلامى، هادى غفارى ديوانه و خونخوار كه در آن سال ها همواره با كلتى در دست در تلويزيون و روزنامه ها ظاهر مى شد و قسم به ريختن خون هر كافر ضد انقلابى خورده بود، آيت الله سيد حسين موسوى تبريزى كه فرمان كشتن زخمى ها در تظاهرات ضدرژيم در سال هاى ۱۳۶۰ را صادر كرد و در روزنامه هاى آن زمان نيز منتشر شد و امروزه از برخورد شديد رژيم با مردم گلايه مى كند، از هواداران پرو پا قرص مير حسين موسوى است، يوسف صانعى دادستان كل كشور در آن دوران و سيد محمد خويينى ها نماينده ويژه خمينى در بسيارى از نهاد هاى حساس رژيم از متفكرين و حاميان سياسى عقيدتى موسوى هستند. به اعتقاد نگارنده، برجسته كردن كشتار زندانيان سياسى و دلاور در تابستان ۱۳۶۷ جداى از اين تفكر بشدت انحرافى نيست كه تمامى آن همه جنايت و جانيان آن را با آب پاكى شسته و افتخار ببخشند. دو جريان فرصت طلب فداييان اكثريت و حزب توده، همواره با بزرگ نماىى بيش از حد كشتار زندانيان سياسى در سال ۱۳۶۷، عامدانه در صدد گمراه كردن افكار عمومى از آن همه جناياتى است كه در سال هاى ابتداىى دهه ۱۳۶۰ با همراهى با رژيمى كه بسيارى از دست انداركارانش هم اكنون از اصلاح طلبان مورد حمايت آنها هستند، شريك جرم اين رژيم پليد بودند.
متاسفانه ما هيچ گاه روز مشخصى براى گرامى داشت كليت شهداى جنبش مبارزاتى ايران نداشته ايم. يكى از مهمترين آنها تنوع بسيار سازمان هاى سياسى و تعلقات سازمانى و سياسى اين شهدا بدان ها بوده است. عملا، انتخاب روزى براى اين گرامى داشت بخاطر اينكه، تعيين اين روز ممكن است تبليغى براى سازمان و يا حزبى گردد كه بسيارى ديگر نخواهند پذيرفت، غير ممكن شده است. جايگاه كنايه وار اين واقعيت اين است كه براى همه باز ماندگان جريان هاى سياسى، خون شهداى متعلق به جريان خودشان از بقيه رنگين تر است، اما حاضر به اعتراف به آن نيستند. امروزه ما براى آزادى زندانيان سياسى و عقيدتى فرياد سر مى دهيم، اما در پس پشت افكار بسيارى از فعالين سياسى، آزادى زندانيان سياسى با تعلق فكرى نزديك به خودشان در اولويت قرار دارد و مثلا هيچ گاه از زندانيان، اقليت هاى دينى و يا قومى كه تنها بخاطر تعلق خاطر مذهبى و يا قومى خود به زندان افتاده و اعدام شده اند، يادى نمى كنيم. واقعيت اين است كه كمتر در تمام سال هاىى كه براى شهدا و زندانيان سياسى برنامه برگذار شده از اعدام شدگان بهاىى نامى نبرده ايم.
برجسته كردن يك جنايت بر ديگرى، انگاره اى نادرست و فرصت طلبانه و از سوى ديگر كاهش دادن اثرات جنايات بعدى است. رژيم جمهورى اسلامى در تمام سال هاى حكومتش، عليه بشريت جنايت كرده است و بخاطر ماهيت پليد سرمايه سالارى اش، به آن ادامه خواهد داد، كه در اين روزها شاهد حى و حاضرش هستيم. متاسفانه فعالين سياسى ما با زمان به پيش نمى روند، در بسيارى از گره گاه هاى سياسى همواره چشم به گذشته دارند و آينده رو به جلو را نمى بينند و يا نمى خواهند كه شاهدش باشند. سازمان ها و احزاب سياسى از شهداى خود به عنوان سرمايه هاى معنوى خود در كشاكش هاى سياسى استفاده مى كنند و به همين دليل است به يك دوره خاص بر ديگرى اهميت مى دهند. از سوى ديگر جريان هاى ضد مردمى و ضد انقلابى مانند فداييان اكثريت و حزب توده، از اين تفاوت گذارى براى اهداف سياسى خاص خود سود مى برند تا منافع جنبش مردم. كشتار مردم در چند هفته پس از انتخابات نمايشى رژيم، دستگيرى هاى بسيار، ايجاد وحشت و هراس بسيار در قيام اخير مردم ايران، آيا كمتر ارزش تر و يا كم اهميت تر از كشتار هاى عام انقلابيون در سال هاى ۱۳۶۰ و يا تابستان ۱۳۶۷ است؟
جنايت از كشتن يك نفر و يا صد ها نفر و يا بى خانمانى، از هم پاشاندن خانواده ها، كشتن والدين فرزندان، تبعيد از خانه و كاشانه و تعلقات فرهنگى و اجتماعى، بيكارى و اخراج، فقر و بى حرمتى به انسان ها و بسيارى بى عدالتى هاى ديگر كه توسط رژيم سرمايه دارى ايران صورت گرفته و خواهد گرفت در قلب و روح قربانيان آن است. كشتار تابستان ۱۳۶۷ به هيچ وجه مهمتر وتاثير گذار تر از كشتار عام انقلابيون در سال هاى اوليه دهه ۱۳۶۰ نيست و هيچكدام براى نسلى كه آن را زندگى و تجربه كرده است فجيع تر نمى باشد. براى مردم امروز ما قتل جنايت بار يك دختر در خيابان هاى تهران كه فيلمش بارها و بارها مشاهده شد، بدترين فجايع است، و اميدوارند در آينده شاهد يكى ديگر نباشند.
متاسفانه كمترين برخورد جامعه شناختى با پديده زندان سياسى در دوران جمهورى اسلامى و يا حتى دوران رژيم شاه نشده است. در كمتر جاىى به زندانى به عنوان يك قربانى و اسير در يك نبرد نابرابر، پرداخته شده است. براى مردم و حتى بسيارى از فعالين سياسى، زندانى سياسى يك قهرمان و يا بشرى از نوع ديگر است. به اين افراد و شرايطى كه در آن قرار گرفته اند بصورت، علمى نگاه نمى شود. همان گونه كه تحسين ما از زندانيان مقاوم به معنى پذيرش خط و روش سياسى و ايدئولوژيك آنها نيست، نمى بايستى فروپاشى و بريدن زير شكنجه و زندان برخى از زندانيان را موجب فراموشى همه گذشته فداكارانه و مبارزه اين افراد دانست. اين نكته نشانى از پيچيدگى نبرد در اين مبارزه نابرابر است. به گفتهء تراب حق شناس در مقدمه جزوه "بازنده"، "شدت شكنجه با حدت مبارزه طبقاتى و ميزان ثبات رژيم سياسى حاكم ارتباط دارد." ۳
اگر كشورى همچون ايران كه از نظر اقتصادى و پيشرفت صنعتى و تكنولوژى از كشورهاى پيشرفته سرمايه دارى عقب تر است، در بكاربردن، شكنجه، زندان و سركوب مردم اما، از آنها پيشرفته تر و جلو دار تر مى باشد. مبارزينى كه شكنجه مى شوند از يك حد مقاومت برخوردار نيستند، نقطه ضعف و قوت ها با هم فرق مى كند و اگر ضعفى نباشد، دشمن به هيچ وجه نمى تواند هيچ مبارزى را بشكند. تمام زندانيان سياسى از افرادى كه مقاومت كردند، زندانى كشيدند و يا اعدام شدند و يا حتى افرادى كه در زير فشارها و شكنجه هاى وحشيانه، بريدند و به همكارى پرداختند، پيش از آن، خواستار براندازى و عليه رژيم بوده اند. در دوران اين كشاكش طولانى و نابرابر، جنگى براى " هست و نيست"، در ابعادى طبقاتى و فرهنگى، تاريخى در جريان بوده، كه در مرحله اى يكى بر ديگرى غلبه كرده است و با مرثيه خوانى تنها براى آن دلاوران بخاك افتاده نمى توان به اين پيكار ادامه داد.
مبارزه انقلابى اساسا طبقاتى است و به فرد و گروهى تعلق ندارد. مقاومت فرد در برابر شكنجه محدود است و نمى بايست از هيچكس انتظارِ مقاومت نامحدود داشت. هميشه مى بايستى جهت محكوميت بسوى رژيم و زندانبانان باشد و نه قربانيان آن، كه متاسفانه بر اساس يك تفكر سنتى و و نادرست، پس از بريدن و وادادن فرد زير شكنجه، تمام مبارزات و ارزش هاى وى فراموش مى شود و تنها وا پسين دوران حيات سياسى و يا مبارزاتى وى را در نظر مى گيرند. زندان، ويرانگر جمهورى اسلامى در دهه ۱۳۶۰، افرادى را در نظام مخوف خود، له و مچاله كرد، واقعيت ها را وارونه جلوه داد و از اين افراد، آدم هاى ديگرى ساخت، كه گاه باز شناسى آنها سخت و محال شده بود. هيچ اعترافى در زندان اعتبار ندارد و همواره بايستى سابقه مبارزات اين قربانيان شكنجه را محترم شمرد و بياد آورد. مبارزه و همه تبعات آن از سربلندى و پيروزى و ياس و شكست، بخشى از نبرد طبقاتى فرودستان عليه فرادستان است. بايستى بياد داشت كه در اين مبارزه طبقاتى، انسان ها به جنگ هم مى روند و همه آنها داراى محدوديت هاىى در مقاومت و پايدارى هستند. بايستى با همه امكانات عليه شكنجه، زندان و اعدام، اقدام و از شرف و حيثيت انسانى زندانيان دفاع كرد. در اين مبارزه، تنها احساسات و شور انسانى تحت عنوان حقوق بشر به هيچ وجه جوابگو و پاسخى براى مبارزه طبقاتى نيست، در اين كشاكش، مرگ و زندگى، جاىى براى تعارف و مرثيه خوانى نمى ماند.
در پايان، نگارنده معتقد است كه، اهميت هر واقعه و يا جنايت عليه بشريت در دوران و وضعيت مشخص خاص خودش قابل بررسى است. قتل هاى موسوم به زنجيره اى كه باعث قتل بسيارى از نويسندگان و روشنفكران ما شد آيا به اعتقاد مسئولان محترم مجله آرش، مهمتر از جنايت بزرگ رژيم در واقعه ۱۸ تير سال ۱۳۷۸ است؟ آيا تداوم اين جنايات كه ناشى از ماهيت فاسد و سرمايه دارى رژيم از افتادن در بحران هاى متعدد بوده نيست؟ رژيم جمهورى اسلامى قادر به كنترل و تداوم حياتش براى مدت چندان ديگرى نيست بحران پس از بحرانى ديگر، گريبانش را مى گرد.
انقلاب همچون زايمان است، از دوران كشتار ها و جنگ نابرابر انقلابيون در سال هاى ابتداىى پس از بهمن ۱۳۵۷ و دهه ۱۳۶۰، تا كشتار تابستان ۱۳۶۷ و فجايع انسانى بعدى و تا به امروز ما شاهد اين جنايات و كشتارها بوده ايم. فاصله درد هاى زايمان در روزها و ساعت هاى پايانى كوتاه و كوتاه تر و فاصله بحران هاى رژيم نيز كوتاه تر و كوتاه تر مى گردد. ما به انقلاب نزديك تر مى شويم و ياد رفقايمان همواره با ماست در تمام اين سال هاى طولانى، يادشان هميشه شعله ور عشق ما به آرمان آنها از دنياىى بهتر و زيباتر براى همگان است.
ژوئیه ۲۰۰۹

منابع:
۱- Michel Foucault, Discipline and Punish, Translator Alan Sheridan, ۱۹۷۵, ۱۹۷۷ in English.
اين كتاب با عنوان: "مقررات و تنبيه" توسط افشين جهانديده و نيكو سرخوش به فارسى ترجمه شده و نشر نى در سال ۱۳۸۷ آن را منتشر كرده است.
۲ – ضميمه مجاهد شماره ۲۱۹، اسامى و مشخصات بخشى (۱۰۲۳۱ تن) از شهدا، شهريور ۱۳۶۳.
۳- بازنده، اتحاديه دانشجويان ايرانى در سوئد (هواداران سابق سازمان پيكار)، مقدمه تراب حقشناس، اسفند ۱۳۶۳.
اين مقاله در مجله آرش، شماره ۱۰۳، مرداد ماه ۱۳۸۸، منتشر شده است.

گزينش و ترجمه بهزاد مالكى

مقدمه: شكست رفراندوم اصلاح قانون اساسى در ونزوئلا در ۲دسامبر ۲۰۰۷، نقطه توقفى است كه از آنجا مى توان به بازنگرى تحولات آمريكاى لاتين و بويژه ونزوئلا پرداخت ..
از اواخرسال ۱۹۹۰ ايالات متحده در آمريكاى لاتين دچارضربات پى در پى گرديده است...پروژه ى بازار مشترك بزرگ از آلاسكا تا سرزمين آتش (در جنوبى ترين نقطه ى قاره ى آمريكا) وطرح منطقه ى آزاد داد و ستد به نتيجه نرسيده ودر پى آن حكومتهاى چپ ميانه وراديكال در كشورهاى آمريكاى لاتين مستقرگرديده اند. امروز ما شاهد استقرار اين حكومتها در آرژانتين، بوليوى، برزيل، شيلى، كوبا، اكواتور ، نيكاراگوآ، اروگوئه، و ونزوئلا هستيم. چنان كه كوستاريكا، گوآتمالا، پاناما و پرو از حكومتهاى ميانه ى چپ از نوع سوسيال دموكراسى برخوردارند. پروژه ى اتحاد انرژى بين ونزوئلا، بوليوى و آرژانتين، و نيز تأسيس بانك جنوب در مقابله با تمهيدات بانك جهانى و صندوق بين الملى پول آلترناتيو بوليواريائى(اتحاد بين بوليوى، كوبا، نيكاراگوئه و ونزوئلا) و طرح «سوسياليسم قرن بيست و يكم» در كاراكاس، لاپاز و كيتو، از جمله طرحهائى هستند كه (شايد بتوان گفت) پيشروى ايالات متحده را در آمريكاى لاتين سد كرده اند. ايالات متحده براى مقابله با اين پروژه ها به امضاى قراردادهاى دو جانبه ى تجارت آزاد و مشروعيت بخشيدن به حق «دخالت دموكراتيك» وامضاى مقاوله نامه هاى نظامى بنام مبارزه با تروريسم و قاچاق مواد مخدر اقدام نموده است.
از سوى ديگر آمريكا شكل حضور نظامى اش را در آمريكاى لاتين تغيير داده و بعد از بسته شدن پايگاههاى نظامى اش در پاناما و پورتوريكو، باكمك تكنولوژى هاى جديد به ايجاد پايگاههاى محدود ولى مجهز مبادرت كرده، و منطقه ى آمريكاى لاتين را زير حفاظت رادارهاى ثابت و متحرك قرارداده است و با سبك تر كردن و افزايش تحرك آنها بردشان را تقويت نموده است. اين عمليات كه زير عنوان cooperation security location(C.S L ) قرار داشتند، تغيير نام داده و اكنون operation location(F .O.L) Forward ناميده ميشوند آنها در مناطقى چون مانتا (اكواتور)، آنتيل هلند، سالوادور مستقر شده اند و در كلمبيا و پرو مورد آزمايش قرار گرفته و طرح ايجاد آن در آينده اى نزديك در پاراگوئه مرز بوليوى در دست مطالعه است... در اين راستا، انتقال ستاد رهبرى جنوب از پاناما به ميامى داراى معناى خاصى است. اين ساختار نظامى SOUTH COM اصلى ترين ابزار نظامى آمريكا در آمريكاى لاتين محسوب ميشود و مستقيمأ كمكهاى نظامى واحتمالأ غير نظامى را سازمان ميدهد و ديگرسازمانهاى غير نظامى نظير آژانس كمك به رشد و يا آژانس كمكهاى كشاورزى را پشت سر گذاشته، بدين ترتيب براى ارتباطاتش به اجازه كنگره نياز ندارد. اين ساختار بين سالهاى ۱۹۹۱ و۲۰۰۷ ــ۷.۳ ميليارد دلار به دولت هاى آمريكاى لاتين كمكهاى نظامى و پليسى كرده است.
ايالات متحده براى بزانو در آوردن كشورهاى «شورشى» و «خشن» آمريكاى لاتين ، استراتژى خود را با وسايل مختلف دنبال ميكند:
در ابتدا آمريكا سعى كرد در داخل (سازمان دولتهاى آمريكائى) سياست خود را به پيش برد. در اين سازمان بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر هماهنگى اى بر سر دفاع از« دموكراسى » به هروسيله اى با زور يا دخالت خارجى، بوجود آمده بود.
اما سياست مزورانه ى ايالات متحده زير نظردونالد رامز فلد با توجه به موازنه ى جديد قدرت در آمريكاى لاتين ، با مشكل روبرو شد، تا جايى كه در سى و هفتمين جلسه ى اين سازمان در پاناما، كوندوليزا رايس مجبور شد مجلس را ترك كند. زيرا پيشنهاد او براى فرستادن كميسيون تحقيق به ونزوئلا براى بررسى چگونگى بسته شدن يك كانال تلويزيون خصوصى ( راديوـ تلويزيون كاراكاس) كه قراردادش به اتمام رسيده بود، مورد قبول جلسه واقع نشده بود. از اينرو ايالات متحده مجبور شده است روى سازمانهاى غير دولتى و بنياد هاى رنگارنك آمريكايى تكيه كند. US.AID (آ ژانس بين المللى ايالات متحده براى رشد) نقش مركزى را در ا ين بازى به عهده گرفته است بويژه براى كمكهاى مالى و در جايى كه ديپلماسى كارائى خودش را از دست داده و يا دخالت نظامى با مخاطره همراه است، اين بنيادها ابزار مناسبى براى اجراى سياستهاى آمريكا محسوب ميشوند نمونهء اين دخالتها را در ونزوئلا مى يابيم كه بنياد «سازنده دموكراسى» و «انستيتو جمهورى بين الملى» برهبرى جان مك كين (كانديداى جمهورى خواهان در انتخابات رياست جمهورى) در ميان ۵ سازمان غير دولتى (وابسته به آمريكا) بودجه ى USAID را براى كمك به مخالفين دولت ونزوئلا تأمين ميكنند. جورج بوش بعد از كودتاى نا فرجام ۲۰۰۲ عليه چاوز، پيشنهاد كرد براى بررسى راههاى مسالمت آميز جهت تغيير رژيم در ونزوئلا، دفتر «انتفال قدرت» در كاراكاس ايجاد شود. هم چنين بخش عمده ا ى از كمكها ى آمريكا در كشور«شورشى» ديگر آمريكاى لاتين يعنى بوليوى ـ متمركز گرديده كه صرف حمايت از مخالفين دست راستى حكومت ميگردد كه بر چهار ايالت اين كشور مسلط هستند و دولت مورالس را دچار بى ثباتى كرده اند. اين استراتژى آشكار با تشكيل و گسترش سازمانها ى نظامى موازى براى سركوب وسازمان دادن عمليات تروريستى عليه دهقانان شورشى وگروههاى چريكى تكميل گرديده است. نمونه ى بارز آن را در كلمبيا شاهديم. . با اين مقدمه ميتوان به آسانى تصور كرد كه انقلاب ونزوئلا ، بوليوى وجنبش چپ بطور كلى در آمريكاى لاتين با چه مشكلاتى روبرو است. دولت چاوز از داخل حكومت وبخش ادارى آن، توسط جناحى از بوروكراتها و نظاميانى كه در ساختار دولتىٍ رژيم گذشته حضور داشته اند تضعيف ميشود و از خارج حكومت، توسط اپوزيسيونى متشكل از صاحبان سرمايه وزمينداران بزرگ وكليساى پرقدرت ونزوئلا كه به كمكهاى مالى وتبليغاتى آمريكا وابسته اند، تهديد ميگردد. اين اپوزيسيون با وجود ۸ سالى كه از انقلاب اعلام شدهء چاوز گذشته، هنوز اصلى ترين روزنامه ها وراديو وتلويزيون خصوصى را در دست دارد و با برخوردارى از ضعفها ى رژيم چاوز و اشتباهات آن، پايه هاى اجتماعى خود را در ميان خرده بورژوازى شهرى وبازنشسته هايى كه حسرت گذشته دارند وبورس بازان وزمين خوارانى كه منافعشان را در پروژهء سوسياليسم آينده در خطر مى بينند، گسترش داده اند وقادرند بدين وسيله نه تنها به خرابكارى اقتصادى و سازماندهى كمبودهاى مصنوعى وتعطيل دائم يا موقت كارخانه ها دست يازند، بلكه به تظاهرات و آكسيونهاى خيابانى وبرخورد با پليس نيز بپردازند و در اين راه، اقليتى از دانشجويان دست راستى هستند كه به آنها كمك ميكنند. اين حوادث يادآور ماههاى قبل از سقوط آلنده در شيلى در ۱۹۷۳ وسقوط ساندينيست ها در نيكاراگوئه است. درچنين بسترى ست كه رفراندوم براى اصلاح قانون اساسى در ونزوئلا در ۲ دسامبر ۲۰۰۷ شكست خورد.
كشور همسايهء ونزوئلا، بوليوى نيز دچار مشكلاتى از همين دست است. بويژه كه در آن قدرت حاكم هنوز برتمام كشورمسلط نيست و چهار ايالت آن در دست مخالفين دست راستى است كه با طرح استقلال خود و مخالفت با تغيير قانون اساسى و سرانجام سنگ اندازى در راه تشكيل مجلس مؤسسان، حكومت مورالس را در تنگنا قرار داده اند. به نظر مى آيد اين شرايط همه ى رژيم هاى مترقى و پيشرو آمريكاى لاتين را، بويژه آنها ئى كه در راه تغييرات عميق اجتماعى ـ سياسى گام نهاده اند، بر سر اين دوراهى قرار داده كه يا انقلابى را كه آغاز كرده اند، گسترش داده و اصلاحات را به سرانجام برسانند يا به سخنان رفرميست هائى تن دهند كه در داخل وخارج حكومت در كمين نشسته اند، تا با سازش هائى سطحى دوباره آنها را بدامن نظم قديمى بكشانند.
از طرف ديگر، صاحبنظرانى كه متن حاضر از روى نوشته هاى آنها تهيه شده، معتقدند مبارزه با خرابكارى هاى اقتصادى و تأمين مايحتاج عمومى و برقرار كردن امنيت اجتماعى و كارى و تأمين اشتغال براى مليونها نفر كه از اين اوضاع رنج ميبرند، جز با ملى كردن بانكها و صنايع بزرگ و بهره برداريهاى عظيم كشاورزى كه در خط اول جنگ اقتصادى دست راستى ها قراردارند و بر قرار كردن كنترل و اداره ى توده اى بر آنها امكان پذير نيست. تجربه ى ونزوئلا و بوليوى در رابطه با ملى كردن صنايع نفت و گاز و جنبش اشغال كارخانه ها و كنترل و اداره ى آنها توسط كارگران در ونزوئلا و برخى ديگر از كشور هاى آمريكا ى لاتين، كمون آواخاكا در مكزيك، پورتوالگره در برزيل، و اداره ى غير متمركز شهرها و دهات تحت اشغال زاپا تيستها در چياپاس توسط شوراهاى منتخب مردم ، راههاى چاره را نشان ميدهد... اقداماتى از اين قبيل بهمراه تصفيه ى ارتش از عناصر ضد انقلابى ودادن امكان دفاع به ارگانهاى توده اى ابزارى است كه مانع از قدرت يابى مجدد دست راستى ها از طريق زور ميشود.
با تقويت دموكراسى توده اى و امكان دادن به تجربه و ابتكار مردم در اين زمينه، امكان مشاركت عمومى در زندگى سياسى فراهم ميشود وبا تقويت سازمانهاى مستقل كارگرى و دهقانى وبرقرارى كنترل و اداره ى مردمى درهمه ى سطوح، مى توان و بايد جلوى رشد بوروكراسى ــ و فسادى كه انقلاب از جانب آن تهديد ميشود ــ گرفته شود.
البته چشم انداز يك سوسياليسم قرن ۲۱ (كه شعار ونزوئلا ست) تنها در يك وحدت قاره اى قابل تصور است، و بدون حضور آن شاهد شكست آن خواهيم بود. تجربه ى كوبا مثال خوبى است، پس از سقوط شوروى و قطع كمكهاى آن، كوبا در يك موقعيت بسيار ضعيفى براى دفاع از خودش در مقابل تغييرات اقتصاد جهانى قرار گرفت. ولى پس از تغيير رژيم هاى آمريكاى لاتين و عقد قراردادهاى دو جانبه و چند جانبه با ونزوئلا ، بوليوى و نيكاراگوئه، توانست اندكى سر بلند كند وپروژه هاى دراز مدتى را در امر مسكن و تأمين مواد غذائى فراهم آورد. به عقيدهء برخى از نويسندگان چپ، تنها راه برون رفت كوبا از بحران ساختاريش، در هم آميزى اقتصاد آن با اقتصاد ساير كشورهاى آمريكاى لاتين است كه با شعار سوسياليسم به ميدان آمده اند.
اين مقدمه گزينشى است از مقالاتى با عنوان «آيا واشنگتن در حال از دست دادن آمريكاى لاتين است» از ژانت هابل Janette Habel استاد در انستيتوى مطالعات عالى آمريكاى لاتين در پاريس (لوموند ديپلماتيك ـدسامبر ۲۰۰۷) و «رفراندم در ونزوئلا » از آلن وود، ماركسيست و سر مقاله نويس مجله La riposte (نوامبرـ دسامبر ۲۰۰۷) و «تحريكات ضد انقلاب در ونزوئلا » از روزنامه نگار ماركسيست گئورگه مارتين در لاريپوست (ژانويه ۲۰۰۸).
اينك ترجمه ى كامل مقالهء «اخطارجدى به ونزوئلا» را از جامعه شناس و سردبير سايت venezuelaanalyses.com و نويسنده ى كتابهاى متعدد در باره ى ونزوئلا ــ «Gregory Wilpert» (از لوموند ديپلماتيك ژانويه ۲۰۰۸) در زير ملاحظه ميكنيد. مجموعه اى كه تحليلى از اوضاع كنونى آمريكاى لاتين و بويژه ونزوئلا از ديدگاه موافقين آن بدست ميدهد.

« بعد از ۱۱ بار پيروزى انتخاباتى ـ شكست رفراندوم ـ اخطارى جدى به هوگو چاوز»
اهريمن قلمداد كردن رئيس جمهور ونزوئلا ـ هوگو چاوز ـ توسط رسانه هاى ملى و بين الملى ، بار ديگر در مقابل واقعيت نتوانست دوام بياورد. او كه همچون يك ديكتاتور بالقوه معرفى ميشود، خيلى ساده و روشن رأى « نه » شهروندان ونزوئلائى را به رفراندم تغيير بخشى از قانون اساسى، در ۲ دسامبر ۲۰۰۷ پذيرفت. اين توقف ناگهانى به معناى پايان انقلاب بوليواريائى نيست، ولى طرفداران آن را به بازنگرى عميق آن فرا مى خواند. هوگو چاوز از تاريخ انتخاب مجددش در دسامبر ۲۰۰۶ اعلام كرده بود كه بازنگرى قانون اساسى براى گذار به« سوسياليسم قرن ۲۱ » امرى ضرورى است. سرانجام، اين پروژه ى بزرگ در ۱۵ اوت ۲۰۰۷ بعد از يك دوره ى طولانى مشورت در پشت درهاى بسته و عقب افتادن هاى مكرر به مردم عرضه شد. اين پروژه ى عظيم كه در ابتدا از ۳۳ بند تشكيل ميشد، مجموعه ى جامعه ى ونزوئلا را بغير از طرفداران دو آتشه ى چاوز ، در شك و ابهام فرو برد؛ بويژه كه در هنگام تشكيل مجلس ملى براى تأييد و تغيير آن ۳۶ بند ديگر به آن اضافه گرديد و سر انجام اصلاحات مورد نظر بر روى تغيير ۶۹ بند قانون اساسى از ۳۵۰ بند مجموعه ى آن متمركز گرديد. اصلاحات شامل ۴ موضوع اصلى ميشد: ۱ــ تحكيم دموكراسى مشاركتى ۲ ــ يكپارچگى اجتماعى «Integration Sociale » ۳ ــ پشتيبانى از اصلاحات اقتصادى در جهت مقابله با گرايش نئو ليبرالى و سر انجام ۴ ــ تحكيم و تقويت قدرت حكومت مركزى.
بند هائى كه به تحكيم دموكراسى مشاركتى وبرابرى اجتماعى نظر داشت، با مقاومت چندانى در افكار عمومى روبرو نگرديد. در ميان اين پيشنهادات، گسترش قدرت شوراهاى شهر كه به تازگى تشكيل شده بود، بيان زندهء دموكراسى مشاركتى واعادهء قدرت مردمى است كه در آن به شوراهاى شهر و به مردم هر منطقه ى شهرى اجازه ميدهد كه سياستها ى عمومى را تعريف، و ارزيابى كنند، و آن را انجام دهند، بر بودجه، آنها كنترل مردمى بر قرار كننددر ميان اين بند ها پائين آوردن سن رأى دادن از ۱۸ سال به ۱۶ وممنوعيت هر نوع تبعيض بر مبناى جنسيت و يا وضعيت فيزيكى، بر قرارى برابرى بين زن و مرد در بخش دولتى، ايجاد صندوق عمومى بيمه هاى اجتماعى براى كاركنان مستقل وبخشها ى غير رسمى اقتصاد، آموزش عالى رايگان، و همچنين برسميت شناختن ونزوئلا ئى هائى كه منشأ آفريقائى دارند، از پشتيبانى افكار عمومى برخوردار بودند. بر عكس رفرمهاى اجتماعى ـ اقتصادى فوق ،اصلاحاتى كه به قدرت رياست جمهورى و اختيارات او مربوط ميشد، جه در رابطه با مضمون واقعى شان وچه در رابطه با آنچه مخالفين بدان نسبت ميدادند، نوعى نا رضايتى عمومى را دامن زد.
با يد اضافه كرد كه در پيشنهاد اصلاح قانون اساسى، حذ ف استقلال بانك مركزى و ممنوعيت خصوصى كردن صنايع نفتى و تسريع رفرمهاى ارضى و در عين حال برپايىِ ساختارهاى جديدى در جهت كسب حقوق اجتماعى نوين، كم كردن ساعات كار از ۴۴ به ۳۶ ساعت در هفته و ارجحيت دادن به مالكيت جمعى، از اهميت ويژه اى برخوردارند. سرانجام آنچه به تحكيم قدرت مركزى مربوط ميشد، مواردى را در بر ميگرفت كه مهمترين شان بقرار زير است:
پيشنهاد طولانى كردن دوره ى رياست جمهورى از ۶ به ۷ سال؛ حذ ف ممنوعيت انتخاب مجدد رئيس جمهور بعد از ۲ بار نمايندگى؛ بالا بردن تعداد امضاهاى لازم براى تقاضاى رفراندوم به ابتكار مردم (كه بويژه قدرت عزل نمايندگان را توسط مردم دشوار تر ميكرد)، تفويض قدرت بيشتر به رياست جمهورى در مورد تغيير حوزه هاى رأى گيرى شهردارى ها و بالاخره بر گمارى افسران ارتش وتشديد حالت فوق العاده و يا تعليق حقوق اطلاع رسانى در شرايط بحرانى.
بعد از ۱۱ بارانتخا با ت پيروزمند در سطح ملى كه بدنبال انتخاب چاوز به رياست جمهورى در۱۹۹۸ بوقوع پيوست*، شكست رفراندوم براى قانون اساسى در ۲ دسامبر ۲۰۰۷ (با وجود اختلاف ضعيفى در حدود يك و سه دهم در صد آرا ) براى چاوز يك عقب گرد جدى به حساب مى آيد. بعد از ۳ دسامبر رئيس دولت و يارانش به تحليل درس هائى كه از اين شكست مى توان گرفت پرداختند. روشن است آرائى كه طرفداران چاوز در اين انتخابات از دست دادند، به سمت مخالفين او نرفته، بلكه بيشتر صف امتناع كنند گان از شركت در رأى گيرى را پر كرده اند. در واقع رأى دادن به آقاى چاوز در مقابل نيروهاى دست راستى يك چيز است و بسيج شدن براى انتخاباتى كه فايدهء آن روشن نبود، چيز ديگر. راه ها وشرايطى كه در آن طرح اصلاحات تدوين گرديد و رفراندوم برگزار شد، بهمراه ناكافى بودن مبارزه ى انتخاباتى براى توضيح و تشريح آن ـ بويژه توسط حزب جديد سوسياليست واحد ونزوئلا (PSUV) ـ دلايلى است كه براى رد اين اصلاحات آورده ميشود.
در مرحله ى اول اين پروژه در كميته اى محدود توسط رئيس جمهور و نزديكانش تهيه گرديد. در پى آن در مجلس ملى مطرح وتوسط نمايندگان جلساتى براى بحث وجلب آراََ، تشكيل شد.اين جلسات مشورتى كه در حدود دو ماه ونيم با شتاب تدارك ديده شده بود، فقط ديدى سطحى در مورد بعضى از پيشنهادات به دست ميداد و اصلاً كافى نبود. مبارزه ى انتخاباتى رسمى در توافق با متن پيشنهادى در ۲ نوامبر يعنى فقط يكماه قبل از رفراندوم شروع شد و به نظر مى آيد كه توضيح وتشريح ارائه شده براى متنى چنين پيجيده و گسترده از نظر مردم بسنده نبوده است.
موارد زير نمونه هائى از موضوعات مطرح شده در اين متن است.كه سر در گمى رأى دهندگان در فهم آن را توضيح ميدهد. برقرار كردن ۵ نوع مالكيت مختلف : مالكيت عمومى (دولتى)، اجتماعى (مردمى)، جمعى (گروهاى اجتماعى)، خصوصى (فردى)، و مالكيت مشترك (بين بخشهاى دولتى،اجتماعى،جمعى، و خصوصى) يا نقشه‌ى نا روشن توزيع قدرت بين «قدرت مردمى»، «قدرت شهردارى ها»،«قدرت ايالت ها» و « قدرت ملى» . ويا جايگزينى واحد جديد منطقه اى بجاى واحد قديمى كه هنوز برپا ست و حذف نشده است..
در طى اين دوره، مخالفين دولت چاوز كارزارى سخت در مخالفت با پيشنهاد قانون اساسى جديد را پيش ميبردند، ودر وارونه جلوه دادن بسيارى از جنبه هاى آن هيچ كوتاهى نمى كردند. بطور مثال آنها تبليغ ميكردند كه حق مالكيت خصوصى بطور كلى زير سؤال قرار گرفته؛ در حاليكه در متن پيشنهادى به هيچ وجه حذف مالكيت شخصى مورد نظر نبوده، بلكه رفرم افزايش قدرت دولت در جهت سلب مالكيت از توليد كنندگان مواد غذائى در مواقع بحران كمبود، يا توزيع مجدد زمين هاى بزرگ اربابى (لاتيفونديا) در كادر اصلاحات ارضى را مى خواست. در برخى از تراكتها و سخنرانى ها ى مخالفين، ما شاهد كهنه ترين شعارهاى ضد سوسياليستى بوديم، مثل اين كه:«دولت مى خواهد بچه ها را از خانواده ها جدا سازد، و سوسياليسم را به عنوان تنها راه حل به جامعه تحميل نمايد». اين شعارها از تأثيرى قوى بر روى افكار عمومى بر خوردار بود. به محض گسترش اين شعارها، نظر سنجى ها كه ۶۰ در صد آراى موافق را نشان ميدادند، سقوط كرده و چاوز كه خطر رأى منفى را حس كرده بود، از وزنه ى شخصى و محبوبيتش استفاده كرده، و دادن رأى آرى به اصلاحات را به معناى آرى گفتن به چاوز تلقى كرد. به نظر مى آيد كه ارزيابى چاوز از شك وترديد مردم اساساً دقيق نبوده، به ويژه كه با پيوستن همسر سابق چاوز (Marisabel Rodriguez ) و وزير دفاع سابق M. Raul Baduel)) به مخالفين رفراندوم و همچنين حزب سوسيال دموكرات آقاى پودموس Podemos)) اين ترديدها افزايش يافت.
علاوه بر اين، بنظر مى آيد كه كفايت سازمان ادارى دولت در نزد برخى از هواداران او بزير سوأل رفته، و رأى منفى آنها به رفراندوم ، در واقع زنگ خطرى است كه براى رئيس جمهور به صدا در آمده است. بر طبق گزارشى كه گروه دفاع از حقوق بشرمنتشر كرده، بيلان فعاليتهاى اجتماعى كه اصطلاحا" آنرا «مأموريت» مى نامند، در همهء زمينه ها چون بهداشت، آموزش ابتدائى، سواد آموزى، آموزش متوسطه، مسكن، كمكهاى غذائى، توزيع زمين، ايجاد اشتغال، و تأسيس تعاونى ها به خرابى گرائيده است. اگر طبقات پائين و فقير ازاختصاص درآمد هاى عمومى به برنامه هاى اجتماعى در ۴ سال گذشته خوشحال شده بودند، امروزه از كمبود آن رنج ميبرند (اين در آمد ها از ۱۹۹۸ تا۲۰۰۵ از ۸،۲ در صد به۱۳،۲ در صد توليد نا خالص داخلى افزايش يافته بود)..نقطه كليدى كه مردم بر آن انگشت ميگذارند، سازمان ادارى و بوروكراسى و فساد عناصرى است كه به دايره ى قدرت نزديك اند. كمبود مواد غذائى، خواه مخالفين آنرا سازماندهى كرده باشند يا نه، كمكى به اين اوضاع نكرده است. در بخش مهمى از ماههاى اكتبر و نوامبر، يافتن شير تازه محال شده بود، حتى يافتن پودر شير وساير مواد غذائى نيز مشكل بود.
با مرور همه ى دلايلى كه بخشى از طرفداران چاوز را از شركت درانتخابات اخير دور نمود، مى توان تصور كرد كه در شرايط ديگر آنها به ميدان خواهند آمد، ولى آيا واقعا"اصلاحات قانون اساسى" آنطور كه عرضه شد ضرورى بود؟ اقداماتى چون تأمين بيمه هاى اجتماعى براى كارگران مستقل، كم كردن ساعات كار، افزايش بودجه ى شهردارى ها، برابرى جنسى در اداره ى سياسى كشور، آموزش عالى رايگان، و ... را مى توان از طريق قانونگذارى معمولى به اجرا در آورد. اما اقداماتى كه واقعاً تغيير قانون اساسى را مى طلبيد عبارت بود از مسأله ى تقويت قدرت رئيس جمهورى، پايان يافتن محدوديت انتخاب مجدد رئيس جمهورى، سازمان دادن مجدد قدرت شهردارى ها، محدود كردن رفراندوم مدنى (با افزايش تعداد امضاهاى لازم) ، برگمارى در سلسله مراتب ارتش وپليس و سرانجام برقرارى وضعيت فوق العاده...
يك جهش نوين إ
با جدا سازى فوق، بنظر مى آيد بيشتر آنهائى كه در اين رفراندوم به رئيس جمهور پشت كردند، آنهائى نيستند كه به مخالفين رو آورده با شند، بلكه به خاطر مخالفتشان با نظرات رئيس جمهور از او دور شده اند. به نظر آنها پيشبرد انقلاب و سمت گيرى به سوى سوسياليسم ضرورتى با افزايش قدرت رئيس جمهورى ندارد. در نزد طرفداران چاوز، توقف پروژهء اصلاح قانون اساسى، ضربه اى به پروژه ى «سوسياليسم قرن ۲۱» است.اما ديگرانى هسستند كه اين شكست را به فال نيك ميگيرند. اگر رفراندوم با اكثريت نا چيزى برنده شده بود، بى شك مخالفين به اين رأى گردن نمى نهادند و شعار تقلب در انتخابات را سر ميدادند و احتمالا" دوباره با تظاهرات خشونت آميز ثبات مملكت را بهم مى‌ريختند. امروز بدون هيچ مدركى فرياد ميزنند كه نتايج رفراندوم از اينهم بيشتر بنفع آنهاست و در آن تقلب شده است. اين اوضاع مانع از اين نيست كه فكر كنيم، يك پيروزى ضعيف بيشتر از يك شكست كمرنگ مى توانست به حكومت ونزوئلا صدمه وارد آورد. شكست اخير براى جنيش انقلابى ونزوئلا فرصتى فراهم كرد كه به انتقاد از خود و تحليل آنچه تا بحال انجام داده، بپردازد؛ فرصتى كه از سال ۱۹۹۸ تا بحال بى‌سابقه بوده است. در طى اين مدت طولانى، انتقادات از پائين به گوش قدرتمندان در بالا نرسيده بود، دليل اين امر را بايد در رابطه ى ارگانيكى جستجو كرد كه بين چاوز و جنبش برقرار شده، بطوريكه اين رابطه زير سؤال بردن رئيس جمهور را غير ممكن ميساخت. وهميشه اين دليل پيش آورده مى‌شد كه اين امر به وحدت جنبش خدشه وارد ميسازد؛ وحدتى كه براى مقابله با مخالفين دولت كه بارها در صدد ساقط كردن رژيم برآمده بودند و به كمك آمريكا متكى هستند، ضرورى بنظر مى آمد....براى اولين بار بعد از ۱۹۹۸ چاوز و طرفدارانش مجبورند به تحليل اين شكست بپردازند.آنها مسلما" به مسأله سازماندهى سريع و پر حجم اصلاحات پيشنهادى وهمچنين خطرات و موانعى كه شخصيت پردازى حول چاوز پيش آورده و نيز به دلايل موثر نبودن برخى از اصلاحات انجام شده باز خواهند گشت. پرداختن به اين مسائل بى شك جهشى نوين به آنچه «سوسياليسم قرن ۲۱ » ناميده شده خواهد داد...

ترجمه و گزينش از بهزاد مالكى فوريه ۲۰۰۸

*۱ـ انتخا بات رياست جمهور در ۶ دسامبر ۱۹۹۸
۲ ـ رفراندوم مجلس مؤسسان در ۲ آوريل ۱۹۹۹
۳ـ انتخابات مجلس مؤسسان ۲۵ ژوئيه ۹۹
۴ـ رفراندوم براى قانون اساسى جديد ۱۰ دسامبر ۹۹
۵ـ انتخابات بزرگ براى همهء نمايندگان از جمله رئيس جمهور در سطح ملى در ۳۰ ژوئيه ۲۰۰۰ ـ
۶ ـ انتخابا ت محلى در دسامبر ۲۰۰۰
۷ـ شكست مخالفين چاوز در رفراندوم فسخ گرا براى عزل او در ۱۵ اوت ۲۰۰۴ـ
۸ـ انتخابات استانى در اكتبر ۲۰۰۴
۹ـ انتخابات محلى در اوت ۲۰۰۵
۱۰ـ انتخابات مجلس قانونگذارى در ۴ دسامبر ۲۰۰۵
۱۱ـ انتخاب مجدد چاوز در ۳ دسامبر ۲۰۰۶.

 

در استقبال از همبستگى كارگران ايران با كارگران تركيه، در ترغيب خروج از محدودنگريهاى ملى رايج و در تأييد همبستگى ضرورى بين المللى كارگران دربرابر وحدت اردوى سرمايه و ارتجاع جهانى، اين متن خبرى را كه به دستمان رسيده با تشكر تكثير مى كنيم.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

آزادى فعالين سنديكايى تركيه در روز۶ ژوئن ۲۰۰۸ و شركت عملى فعالين سنديكايى ايران بويژه سنديكاى كارگران شركت اتوبوس رانى تهران و حومه و اتحاديه آزاد كارگران ايران در يك كمپين بين المللى براى آزادى كارگران زندانى در تركيه يك گام محكم بود. گامى كه تجارب آن درخدمت گسترش روابط و همبستگى متقابل مابين فعالين كارگرى ايران و سايركشورها نيز قرار گرفته و شناخت متقابل را ارتقاء خواهد داد.

روز ۶ ژوئن ۲۰۰۸ بعد از ۱۵۰ روز بلاتكليفى و در مجموع ۲۰۰ روززندان دادگاه ۷ تن از فعالين سنديكاى كارگران حمل و نقل تركيه ( تومتيز۱) درآنكارا برگزارشد و فعالين زندانى آزادى شان را بازيافتند.
در نيمه شب ۱۹ نوامبر۲۰۰۷ نيروهاى امنيتى تركيه در يك عمليات كماندوئى منازل اعضاى هيات مديره سنديكاى حمل و نقل را مورد هجوم قرار داده و آنشب كليه ى اعضاى هيات مديره بازداشت شدند.
روز ۲۳ نوامبر۲۰۰۷، ده تن ازدستگير شدگان آزاد و ۷ تن ديگر بدون هيچ دليلى بايد در زندان مى ماندند و تازه بعد از ۵ ماه وكلاى دستگيرشدگان در جريان اتهامات موكلان خود قرار گرفتند و حدود يكماه بعد سرانجام دادگاه برگزار شد.
دادگاه كارگران و فعالين سنديكايى تركيه اما يك دادگاه معمولى نبود، حتى دادگاه مربوطه به حقوق كار نيز نبود، بلكه يك دادگاه جنايى وامنيتى بود كه براى بزانو درآوردن فعالين سنديكايى دولت تركيه برپا داشته بود .
روز ۶ ژوئن در حاليكه بيرون سالن دادگاه صدها نفرازبستگان و اعضاى خانواده ى فعالين كارگرى و اعضاى سنديكاهها تجمع اعتراضى برپا داشته بودند و در داخل سالن حدود ۲۰۰ نفر، منجمله ناظرين كارگرى از كشورهاى انگليس، آلمان، ايران و هلند شاهد محاكمات بودند، قاضى دادگاه با قرائت اتهامات بى اساس يكبار ديگر بر توطئه دولت تركيه عليه سنديكاى حمل و نقل تركيه صحه گذارد و نشان داده شد چگونه دولت كماليستى تركيه هدفمند و آگاهانه و با بكارگيرى قهر گسترده و همه‌ى وسائل ممكن نظيرارتش و پليس در كنارنقض آشكار و روزانه حقوق بشرو تعقيب و قتل مخالفين سياسى قصد نابودى تشكل هاى كارگرى را دارد.
فعالين سنديكايى متهم به " اخلال درآرامش محيط كار" و" ايجاد كانونهاى جنايتكارانه با هدف گسترش دامنه ى نفوذ و تهديد كارفرمايان" شده بودند و قاضى دراين محاكمه فرمايشى تك تك متهمين را خطاب قرارمى داد كه :" آيا عضو يك كانون جنايتكارانه هستند؟" و هر بار پاسخ قاطع «نه» از سوى متهمين شنيده مى شد.
تكراراين اتهامات بى اساس بجاى محكوميت متهمين بيشتراسباب تمسخر دادگاه بود. حتى گزارش ۵۰۰۰ صفحه اى كه پليس تركيه برمبناى شنود تلفنى فعالين سنديكايى تنظيم كرده بود نتوانست دلايلى محكمه پسند دراختيار دادگاه قراردهد. بدينسان روز ۶ ژوئن ۲۰۰۸ كليه ى فعالين سنديكاى تومتيز در ميان استقبال گرم مردم آزاديشان را باز يافتند. هرچند هنوز پرونده ى مربوطه مختومه اعلام نشده و بايد مجددا عده اى از فعالين سنديكايى در ماه سپتامبر ۲۰۰۸ در دادگاه حاضر شوند.
هجوم به فعالين سنديكايى محدود به سنديكاى تومتيز نبوده و نيست. اگر به سابقه ى فعاليت سنديكايى در تركيه كه قدمت بسيار طولانى ( دهه هاى آخرقرن نوزدهم ۲) دارد توجه كنيم در خواهيم يافت كه در تمام يكصد واندى سال گذشته، چه پيش و بويژه پس از تشكيل جمهورى در سال ۱۹۲۳ و در دوره اخير بويژه بعد ازسومين كودتاى نظامى ۱۹۸۰ (كودتاى اول ۱۹۶۰ ، كودتاى دوم ۱۹۷۱) سنديكاها و فعالين كارگرى تركيه بويژه گرايشات مترقى و مبارز درون جنبش كارگرى تركيه بشدت تحت سركوب قرارداشته اند.
گزارشات اول ماه مه امسال تركيه و سايرگزارشات موجود اخير نيز حاكى ازگسترده گى هجوم پليس به آزاديهاى سياسى و سركوب نيروهاى مترقى است. اعم از دانشجويانى كه بجرم داشتن عكس چه گوارا و آثار ماركسيستى بايد درزندان بمانند تا سركوب كردها و ازهمه روشن تر فعالين كارگرى همگى نشان ازاين واقعيت دارد كه دولت محافظه كار و اسلامى رجب تيپ اردكان دولت مرتجع و پليسى و همدست سرمايه ى جهانى است .
هم اكنون نيز تعداد ۴ نفرازاعضاى هيات مديره ى سنديكاى بخش بهداشت و درمان با همين اتهام واهى "تشكيل كانون جنايتكارانه" به زندان تا ۵ سال محكوم شده اند۳ و برعليه سنديكاى تلفن و مخابرات و دبير اين سنديكا نيز در ۸۱ شهر با شكاياتى از سوى كارفرمايان پرونده تشكيل شده است.
بهرحال براى اينكه زمينه ى يورش اخيربه سنديكاى حمل ونقل را دريابيم اشاراتى لازم است.
طبق دسته بندى رسمى و دولتى تركيه، شاغلان مجازند در ۲۸ حوزه صنعتى و خدماتى سنديكاههاى خودشان را داشته باشند و هم اكنون در تركيه ۱۱۰ سنديكا و اتحاديه به ثبت رسيده اند و حدود ۹ كنفدراسيون مختلف سنديكايى سقف تشكل صنفى كارگران، كارمندان و كارگران روستايى و دهقانان تركيه است. البته كه فرم و ساختاراين كنفدراسيونها و سنديكاها درعمل، درهم برهم تر از دسته بندى رسمى و دولتى آنان است وهمين شناخت آنان را با مشكل روبرو مى سازد. در واقع مسئله ى اصلى اين است كه با وجود باصطلاح "قانونى بودن" تشكل هاى صنفى در تركيه، اما در عمل و درچهارچوب يك بوروكراسى قوى و قيد وبند هاى قانونى۴ تشكل يابى آزادانه ى كارگرى در تركيه با مشكلات جدى مواجه است و اگر به اين قيد و بندهاى قانونى حجم شديد سركوب وتعقيب و آزار فعالين كارگرى را بيافزائيم بخوبى در خواهيم يافت كه در تركيه ى "مدرن"، سنتِ جاروب كردن نهادهاى مستقل همچنان قوى و برتر است و دولت و كارفرمايان دست در دست هم مقابل كارگران صف آرايى كرده و نه تنها تشكل مستقل كارگرى را بر نمى تابند بلكه حتى خود را نيزملزم به رعايت نيم بند مقاوله نامه هاى سازمان جهانى كار نمى دانند.
با اين ملاحظات اگربه نمونه ى سنديكاى تومتيز برگرديم متوجه مى شويم كه تومتيز به اين دليل روشن اينگونه بشدت مورد سركوب و آزار قرار گرفته و متهم به تشكيل "كانون جنايت" متهم شده است كه تلاش مى كند در بين كارگران حمل و نقل تشكل سنديكايى ايجاد نمايد، جايى كه با همه ى گسترده‌گى كاركنان و كارگران تا همين سالهاى اخير بعنوان "حوزه ى پاك" ازسنديكاها بشمار مى رفته است و همين تلاش سنديكائى قبل از هر چيز خشم كارفرمايان را برانگيخته است. كارفرمايانى كه توگويى از يك رابطه ى نامرئى با پليس و دستگاه امنيتى برخوردارند و در موقع لزوم نيروى سركوب را فرا مى خوانند. بعنوان مثال هنگامی كه سنديكاى تومتيز تلاش كرد تا دريكى از بزرگترين شركت هاى لوجستيكى مشهور به "خروس"۵ براى اولين بار تشكل سنديكايى بوجود آورد كارفرمايان يكباره همه وسائل را بكار گرفتند كه بساط سنديكاى تومتيز را جمع كنند. ابتدا تلاش كردند، فعالين سنديكايى مرعوب گردند و به دستور مديريت فعالين سنديكايى مورد شتم و ضرب قرارگرفتند. سپس هنگاميكه كارفرما فهميد با روش ارعاب نمى تواند فعالين سنديكايى را از ميدان بدر كند، ۷ تن را فورا اخراج نمود. با همه اين تدابير ما مى دانيم درمقابل سركوب مقاومت نيز تكوين مى يابد و بمحض اينكه مقاومت ها جدى تر شد مديريت "شركت لوجستيكى خروس" به رابطه ى نامرئى با پليس و دستگاه امنيتى تركيه توسل جست و شكاياتى مبنى بر "تهديد جانى وخسارت مالى" عليه فعالين سنديكايى تومتيز تنطيم تا به دخالت پليس مشروعيت بخشد. انگار در قوقولى قوقوى "خروس" پيامى بود كه آنتن پليس گرفت و بدين ترتيب با حكم دادستانى، ماموران شروع كردند به شنود فعالين سنديكايى تومتيز و شب و روز نشستند تا ۵۰۰۰ هزار صفحه مدرك جرم عليه فعالين سنديكا سرهم بندى كنند كه بازهم موفق نشدند روز ۶ ژوئن دليل محكمى براى اثبات اتهاماتى كه خودشان وارد كرده بودند فراهم نمايند.
سنديكاى تومتيز تاكنون در مقابل اينگونه تمهيدات پليس و دولت و كارفرمايان عقب نشينى نكرده و همچنان بر اصول واهداف سنديكايى تاكيد مى كنند و راز پشتگرمى اين مقاومت در اين واقعيت نهفته است كه تومتيز (صرفنظرازسابقه ى اين يا آن عملكرد ش در گذشته كه جاى بحث دارد) اينباراعتراضات كارگرى راسازماندهى كرد، بربدنه ى اصلى اش اتكاء نمود و با برپايى تظاهرات و اطلاع رسانى شفاف در سطح افكار عمومى براى آزادى فعالين سنديكايى وكارگران زندانى تلاش نمود. همچنين همبستگى بين‌المللى بيارى كارگران زندانى آمد كه چه بسا بدون اين همبستگى هنوز فعالين سنديكايى موفق به كسب آزاديشان نمى شدند و چه بسا سنديكاى تومتيز تا حد ممنوعيت با فشار عديده ى ديگر روبرو مى گرديد.
تجربه ى ۶ ژوئن نشان داد دفاع از سنت مقاومت و همبستگى ما بين كارگران ازمليتهاى مختلف، انسانهاى معترض و سنديكاههاى مترقى و... در مقابل دستگاه سركوب دولتى يك وظيفه دائمى تشكل هاى سنديكايى وفعالين كارگرى در همه ى كشورها است . سنديكا حزب سياسى نيست اما دفاع بى قيد شرط از آزاديهاى سياسى و اعتراض به سركوبگران، هموزن دفاع ازحق تشكل سنديكايى است وبايد در راس مطالبات فعالين سنديكايى قرارگيرد.
سنديكاى تومتيز در تازه ترين دور فعاليت اش براى جلوگيرى ازاخراج ۱۲۳ راننده شركت اتوبوس رانى شهرى در "بورسا" تلاش مى كند. همچنين ۲۵۶ كارگر بدليل عضويت در سنديكاى تومتيز توسط كارفرمايشان در"گازيانتيپ" اخراج شده اند. بهمين دلايل نيزكنسرن چند مليتى "اونيلور" ۷۰ نفر از اعضاى تومتيز را دربخش حمل و نقل كنسرن اخراج كرده است .
اين اخراج هاى دسته جمعى بجرم عضويت در سنديكا ى مبارزى نظير سنديكاى تومتيز تنها گوشه اى از وضعيت اسفبار نقض حقوق بشر و سياست هاى ضد كارگرى حاكم بر تركيه است . روزنامه ى كنفدراسيون سراسرى سنديكاهاى تركيه " ترك – ايش" ۶ كه حتى به راست روى شهره است و نزديك به سياستهاى دولت قراردارد در شماره ى ۳۷۵ نوشت كه :
«در سال گذشته ۲۰۰۰۰ نفر بدليل عضويت در سنديكاهها از كار اخراج شده اند»
طى سالهاى اخير، كارگران ايران بويژه كارگران زندانى در ايران بيش از هرزمان در عمل اهميت كسب همبستگى جهانى فعالين كارگرى ازكشورهاى مختلف و دگرانديشان مترقى را درك كرده اند و همين درك عميق طبقاتى نيز منشاء واكنش وهمبستگى بموقع فعالين سنديكايى كارگران شركت واحد و اتحاديه ى آزاد كارگران ايران با فعالين سنديكايى در تركيه و اعتراض به سركوب حقوق كار در تركيه بود. همبستگى كه سبب دلگرمى فعالين كارگرى درتركيه و بسيارى از كشورهاى جهان گرديد. فراموش نكنيم كه "امنيستى" يا "عفو عمومى براى كارگران زندانى" يكى از با شكوه ترين مطالبات جنبش كارگرى بين المللى در سده ى گذشته بوده و بايد بيش از هر زمان براى عقب راندن ماشين سركوب و براى آزادى كارگران زندانى درجهان و همچنين رفقاى خود درايران تلاش كنيم.


- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

توضيحات :
*۱- TÜMTIS سنديكاى كارگران حمل ونقل ( تومتيز) عضو ITF مى باشد.
*۲- دردوره ى امپراطورى عثمانى اولين اولين انجمن هاى كارگرى در سال ۱۸۷۱ تشكيل گرديد ويكسال بعد كارگران بارانداز بعد ازاعتصاب در بندرموفق به كسب افزايش دستمزد گرديدند. كمون پاريس تاثيرات جهانى خود را برجاى گذاشت و سالهاى بعد انجمن هاى كارگرى تاسيس شده با ايده هاى كمون پاريس درخشيدند و ازمرزمطالبات صنفى عبوركرده ومطالبات سياسى نيزبرعليه امپراتورى عثمانى مطرح مى كردند. ديرى نپاييد كه تشكل هاى كارگرى ممنوع گرديدند و يكبارديگربا وقوع انقلاب اكتبرجنبش كارگرى تركيه جان تازه اى گرفت.
آتاتورك اما قانون ممنوعيت تشكل هاى كارگرى و سياسى را با سرسختى اجرا كرد كه تا مرگ وى و حتى تا پايان جنگ جهانى دوم ادامه يافت.
*۳- "ليبراستارد" كمپينى را براى دفاع از Meryem Özsögüt از سنديكاى بهداشت و درمان آغازكرده است. نگاه كنيد به لينك زير:
http://www.labourstart.org/cgi-bin/solidarityforever/show_campaign.cgi?c=394
*۴- در زمينه موانع قانونى تشكل يابى كارگرى درتركيه توجه به ملاحظاتى لازم است.
هر تشكل سنديكايى تركيه كه مى خواهد درهرحوزه ورشته ى صنعتى و خدماتى تشكيل واعلام موجوديت كند بايد حداقل ۱۰ درصد شاغلان را در سطح كشورهمراه وحامى خودداشته باشد ودر سطح كارخانه و كارگاه بايد حداقل ۵۰ درصد شاغلين، عضويت در سنديكا را بپذيرند. عضويت درسنديكا نيزبايد محضرى ثبت شود ورسما به اطلاع كارفرما برسد و سنديكا ها زمانى از قابليت مزاكره برخوردارمى شوند كه به تاييد وزارت كشوررسيده باشند. علاوه براين شرط وشروط ها ى دست وپا گيرمهمتراينكه دولت تركيه همچو كارفرمايان در عمل اثبات كرده كه برايش همواره عضويت در سنديكا ها مساوى با عضويت در يك سازمان تروريستى است و دولت حق خود مى داند هر زمان لازم دانست يك اعتصاب كارگرى را بدليل ملاحظات دولتى ممنوع اعلام كند. در تركيه مسئولين سنديكاها نيز بايد كسانى باشند كه جرمى مرتكب نشده باشند، يعنى اگركسى دريك تظاهرات كارگرى كه دولت بنا به مصلحت خودش آنرا ممنوع اعلام كرده باشد، شركت كرده باشد " مجرم با سوء سابقه" بحساب مى آيد و نبايد درسنديكاها مسئوليت و پستى داشته باشد . همه اين موانع فعاليت سنديكايى را مشكل و تلاش براى تشكل يابى مستقل را صد چندان مشكل تر نموده است.
*۵- HOROZ – Lojistik "شركت لوجستكى وحمل ونقل خروس"
*۶- در مجموع در تركيه ۹ كنفدراسيون كارگرى رسمى وجود دارد. اين ۹ كنفدراسيون درسه كاتاگورى دسته بندى شده‌اند:
۱- كنفدراسيون هاى كارگرى شامل بر:
TÜRK-IS كنفدراسيون سنديكاهاى كارگرى تركيه
DISK كنفدراسيون سنديكاهاى كارگرى انقلابى
HAK-IS كنفدراسيون سنديكاهاى كارگرى راست
MISK كنفدراسيون سنديكاهاى كارگرى ملى گرا
۲- كنفدراسيون هاى سنديكاهاى كارمندان شامل بر:
KESK كنفدراسيون سنديكاهاى شاغلين دربخش خدمات
MEMUR_SEN كنفدراسيون سنديكاهاى كارمندان
TÜRKIYE KAMU_SEN كنفدراسيون سنديكاى كارمندان تركيه
۳- كنفدراسيون هاى سنديكاهاى دهقانان و كارگران روستايى شامل بر:
TÜM-KÖY-SEN كنفدراسيون سنديكاهاى كارگران روستايى
CIFTCI-SEN كنفدراسيون سنديكاهاى دهقانى
لازم بيادآورى است كه به گمان من اين سنديكاها الزاما منافع طبقاتى كارگران را نمايندگى نكرده و ظرف مبارزه ى مستقل كارگرى نيستند. بررسى و ارزيابى اين مسئله اما نافى دفاع بى قيد و شرط از دستگيرشدگان وزندانيانى نيست كه بجرم فعاليت سنديكايى متهم به اعمال جنايتكارانه شده اند. براى مطالعه و شناخت بيشتراز سنديكاهاى كارگرى در تركيه رجوع كنيد به منبع زير:
Gewerkschaften in der Türkei:
Historischen Entwicklung, Organisationsstrukturen und rechtliche rahmenbedingungen - Oya Baydar

متن زیر را دوستانی که در همبستگی با مبارزات کارگران ایران فعالیت می کنند برای مان فرستاده اند.
با تشکر از ایشان.
اندیشه و پیکار

ابراهيم مددى عضو سنديكاى كارگران شركت واحد اتوبوسرانى تهران به اتهام توهين به ماموران دولت در حين انجام وظيفه با شكايت عباس محمدى مشاور رئيس سازمان كار و امور اجتماعى استان تهران در شعبه ۱۰۶۰ مجتمع قضايى بهشتى محاكمه شد.

۲۵۰ كارگر كارخانه نساجى « رحيم زاده » اصفهان مدت ۲ ماه است كه حقوق دريافت نكرده اند. اين كارگران ۶ ماه حقوق و مزاياى سال گذشته را هم طلبكار مى باشند.

كارگران تصفيه خانه آب طبس مدت ۴ ماه است كه حقوق و مزاياى خود را دريافت نكرده اند. همچنين ۱۸ كارگر بدليل اعتراض به عدم دريافت حقوق ، بدستور كارفرما از كار اخراج شدند.

كارگران كارخانه قند قهستان در استان خراسان جنوبى مدت ۵ ماه است كه حقوق دريافت نكرده اند. واردات بى رويه شكر سبب توقف توليد شكر در كارخانه قند قهستان شده است.

۳۰۰ كارگر شركت لاستيك البرز مدت ۴ ماه است كه حقوق دريافت نكرده اند، اين كارگران براى اعتراض مدت يك هفته است كه در اعتصاب ۲۴ ساعته بسر مى برند.كارگران به منظور حفاظت از اموال و موجودى هاى شركت بصورت ۲۴ ساعته به اعتصاب ادامه مى دهند .

۲۵۰ كارگر كارخانه « پادزانيك» قزوين مدت ۶ ماه است كه حقوق دريافت نكرده اند و در صورت اعتراض به عملكرد مديريت از كار اخراج مى شوند.

با وجود ۳۰۰۰ واحد صنعتى در استان قزوين بيش از ۸۰ درصد از اين واحدها فاقد تشكل كارگرى هستند. در بسيارى از كارخانجات استان هيچگونه تشكل و انجمنى وجود ندارد. سال گذشته ۱۰۰ واحد توليدى در استان قزوين تعطيل شد. بر اساس آمار وزارت كار و امور اجتماعى بيش از ۸۰ درصد از تشكل كارگران قرار دادى هستند كه از بسيارى از مزاياى قانون كار محروم هستند.

۴۵ كارگر مجتمع صنعتى سما كردستان از كار اخراج شدند، ۵۰ كارگر باقى مانده در كارخانه بدون انعقاد قرار داد كار خود را ادامه مى دهند.

۲۰۰ كارگر شركت كشت و صنعت گوهر كوه خاش مدت ۶ ماه است كه حقوق دريافت نكرده اند. بيش از ۵ سال است كه دستمزد ماهيانه اين كارگران با تاخير چندين ماهه پرداخت مى شود. همچنين بن كارگرى از سال ۸۴ پرداخت نشده است. ليست بيمه برخى از كارگران نزديك به ۱۲ سال به سازمان تامين اجتماعى ارسال نشده و اين كارگران با وجود ۳۵ سال سابقه كار مستمر هنوز بازنشسته نشده اند.

بيش از ۶۱۸ كارگر معدن سنگرود مدت ۱۷ ماه حقوق معوقه خود را دريافت نكرده اند. اشتغال ۳۵۰۰ نفرى به ۶۱۸ نفر رسيده و با تمهيدات مديريت جديد تا پايان سال جارى به ۳۶۰ تن خواهد رسيد.

مديريت كارخانه « روكش لاستيك » قزوين قرار دادهاى كارگران را كه تا پايان ۲۹/۱۲/۸۶ منعقد شده بود ، به تاريخ ۳۰/۱۰/۸۶ بازنويسى كرده است. كارگران مى بايست با قرار داد يك ماهه كار خود را دنبال كنند و در صورت هر گونه اعتراض از كار اخراج خواهند شد. مديريت كارخانه با اين شيوه از پرداخت عيدى و پاداش يكساله كارگران شانه خالى مى كند.

۳۶۰ كارگر كارخانه صنايع فلزى تهران مدت ۲ ماه است كه حقوق دريافت نكرده اند.همچنين ۳ ماه حقوق معوقه سال ۸۵ كارگران پرداخت نشده است. اين كارگران براى اعتراض هفته گذشته به اعتصابى ۴ روزه دست زدند.

۵۶۰ كارگر كارخانه « الياف توليد كننده نخ نايلون » در كرج حقوق خود را دريافت نكرده اند. اين كارخانه زير نظر بنياد مستضعفان مى باشد. مديريت كارخانه مى خواهد زمين هاى اين كارخانه را به يك شركت بزرگ خودرو سازى بفروشد.

۱۲۰۰ كارگر شاغل در معدن زغال سنگ طبس خراسان مدت دو ماه است كه حقوق دريافت نكرده اند.

۷۰ نفر از كاركنان سازمان هميارى استان آذربايجان غربى با سوابق كارى بين ۵ تا ۱۵ سال از كار اخراج شدند.

جهانشاه قنبرى ، خسرو باقرى و سيروس ميرزايى از كارگران شركت نيشكر هفت تپه توسط اداره اطلاعات شوش بصورت موقت بازداشت و مورد بازجويى قرار گرفتند. مامورين اداره اطلاعات اين كارگران را تحت فشار و تهديد قرار داده اند و گفته اند چرا در اعتصابات و تظاهرات كارگرى تابستان سال جارى شركت داشته اند.

بهمن خرسند ۱۹ ساله كارگر شركت سامان صنعت فلز بادرود در حال ريل سابى خط آهن تهران اصفهان توسط يك قطار سريع السير مسافرى كشته شد.

۱۲۰ كارگر كارخانه درخشان يزد با ۱۹ الى ۲۷ سال سابقه كار ، مدت ۲۰ ماه است كه حقوق دريافت نكرده اند. كارگران براى اعتراض در مقابل كارخانه دست به تجمع زدند، اين كارخانه زير نظر سازمان مسكن مى باشد.

۷۰ كارگر كارخانه روكش چوبى قزوين مدت ۶ ماه است كه حقوق دريافت نكرده اند. كارگران براى اعتراض نامه اى به استاندارى ارسال كرده و در خانه كارگر قزوين دست به تجمع زدند.

جمعى از كارگران كارخانه نساجى «سراب بافت» در اعتراض به عدم دريافت حقوق در مقابل مجلس شوراى اسلامى تجمع كردند. ۵۰۰ كارگر اين كارخانه مدت ۱۷ ماه است كه حقوق دريافت نكرده اند.

۲۵۰ كارگر نساجى پاكريس سمنان با ۱۴ الى ۱۵ سال سابقه كار، مدت ۸ ماه است كه حقوق دريافت نكرده اند. همچنين كارگران عيدى و پاداش سال گذشته و بن كارگرى سه سال گذشته را طلب دارند. كارگران براى اعتراض يك هفته اعتصاب كردند.

كارخانه گونى بافى «كمياك» قروه تعطيل شد و ۸۰۰ كارگر اين كارخانه از كار اخراج شدند.

عطا باباخانى عضو سنديكاى كارگران شركت واحد اتوبوسرانى تهران بدليل شركت در تجمع مقابل ساختمان وزارت كار و امور اجتماعى در بازپرسى شعبه يك ويژه امنيت مورد بازجويى قرار گرفت.

كارخانه پروفيل چيپال در استان مركزى تعطيل و ۹۰ كارگر از كار اخراج شدند، در حالى كه نيمى از مطالبات كارگران پرداخت نشده است.

كارگران كارخانه اروم دشت اروميه مدت ۹ ماه است كه حقوق و مزاياى خود را دريافت نكرده اند. اين كارگران براى اعتراض به خانه كارگر ، اداره كار ، استاندارى و... مراجعه كرده اند، ولى تاكنون پاسخى به خواسته هاى آنها داده نشده است.

حدود ۴۰۰ كارگر كارخانه آزمايش در اعتراض به عدم بازنگرى در طرح طبقه بندى مشاغل و نيز ابهام در آينده شغلى خود ، ماه گذشته دست به اعتصاب زده بودند. كارفرما ۴۰ نفر از كارگران را بعنوان عوامل خاطى و براى تنبيه ساير اعتصاب كنندگان از كار اخراج كرد.

۴۰۰ كارگر شركت پوشينه بافت قزوين مدت ۶ ماه است كه حقوق دريافت نكرده اند. كارگران براى اعتراض از شهرك صنعتى قزوين تا اداره كل صنايع و معادن در مركز استان اقدام به راهپيمايى كردند.

دهها كارگر شركت پيمانكارى فرايند كاو طبس مدت ۴ ماه است كه حقوق دريافت نكرده اند. اين شركت ساختمانى با راه آهن قرار داد دارد.

۱۳۰ نفر از كارگران شهردارى سقز كه بيشتر آنان را رفتگران تشكيل مى دهند مدت ۴ ماه است كه حقوق دريافت نكرده اند.

تمامى كارگران كارخانه كبريت سازى زنجان چوب از كار اخراج شدند. اين كارخانه تحت پوشش بانك صنعت و معدن قرار دارد.

بيش از ۶۰ كارگر كارخانه گونى بافى اروميه حقوق و مزاياى دى و اسفند ۸۴ ، عيدى و پاداش سال ۸۴ و ۸۵ و سه ماه حقوق سال ۸۵ خود را دريافت نكرده اند.

صديق امجدى كارگر اخراجى نساجى كردستان و از كارگران بازداشت شده در مراسم روز جهانى كارگر در سنندج به اتهام برهم زدن نظم عمومى و شركت در تجمع غير قانونى در دادگاه تجديد نظر به پرداخت ۲۰۰ هزار تومان جريمه نقدى و ۱۰ ضربه شلاق محكوم شده بود ، حكم صادره توسط شعبه دوم اجراى احكام دادگاه سنندج به مرحله اجرا در آمد. يازده كارگر ديگر به شلاق و پرداخت جريمه نقدى محكوم شده اند.


تعطيلى كارخانه ها، بيكارسازى هاو عدم پرداخت


۲۹ بهمن ماه - مطالبات معوقه كارگران شهردارى سقز
خبر رسيده از شهر سقز حاكيست كه مسئولين شهردارى سقز از پرداخت حقوق معوقه كارگران اين نهاد خوددارى مى كنند.
بيش از ۱۳۰ كارگر شهردارى سقز كه بيشتر آنان كارگران بخش نظافت شهرى هستند ۴ ماه حقوق معوقه خود را دريافت نكرده و گفته مى شود كه شهردارى بودجه لازم براى پرداخت حقوق كارگران را در اختيار ندارد.
۲۸ بهمن ماه - تعطيلى كارحانه ريخته گرى كردستان و بيكارى تمامى كارگران
به دنبال تعطيلى كارخانه "ريخته گرى ۱۶۲" كردستان، تمامى كارگران اين واحد بيكار شده اند.
كارگران اخراجى كارخانه "ريخته گرى ۱۶۲" كردستان در اعتراض به تعطيلى اين واحد به مراجع قضايى شكايت كرده و دادگاه نيز حكم به توقيف اموال كارخانه داده، اما اين حكم تاكنون به اجرا درنيامده است.

۲۷ بهمن ماه - عدم پرداخت حقوق معوقه كارگران شركت"اروم دشت" اروميه
بر اساس گزارش آژانس خبرى "موكريان" كارفرمايان شركت "اروم دشت" واقع در جاده درياى اروميه، از پرداخت حقوق و مزاياى معوقه كارگران اين واحد خوددارى مى كنند.
اين گزارش حاكيست كه كارگران شركت "اروم دشت" ۹ ماه حقوق و مزاياى خود را دريافت نكرده و عليرغم مراجعات مكرر آنان به خانه كارگر، اداره كار، استاندارى و ديگر نهادهاى دولتى، تاكنون هيچ اقدامى جهت پرداخت مطالبات آنان انجام نشده است.
۲۷ بهمن ماه - صدور حكم اخراج ۴۰ كارگر كارخانه"آزمايش" مرودشت به دليل شركت در اعتصاب
اداره كار شهرستان مرودشت، براى ۴۰ تن از كارگران كارخانه"آزمايش" به دليل شركت در اعتصاب ۱۰ روزه كارگران اين واحد، حكم اخراج صادر كرده است.
بيش از ۴۰۰ كارگر كارخانه"آزمايش" مرودشت ماه گذشته در اعتراض به عدم رسيدگى كارفرمايان به خواستهايشان دست به اعتصاب زدند، اما اداره كار ۴۰ نفر از كارگران را به اخراج محكوم و آنان را از مزايا و دريافت بيمه بيكارى نيز محروم كرده است.
۲۷ بهمن ماه - اخراج ۲۰۰ كارگر "صندوق نسوز خرم"
هيئت مدير شركت "صندوق نسوز خرم" در آخرين جلسه خود تصميم به تعطيلى كارخانه و اخراج تمامى كارگران اين واحد گرفته است.
هيئت مديره شركت "صندوق نسوز خرم" دليلى تعطيلى اين واحد را انتقال كارخانه به اصفهان اعلام كرده، اما بنا به گفته كارگران مديران به دليل قيمت بالاى زمينهاى كارخانه كه بيش از ۲۰ ميليارد تومان ارزش دارد، قصد تعطيلى اين واحد را دارند.
در حال حاضر هيچگونه توليدى در شركت "صندوق نسوز خرم" انجام نمى گيرد و در صورت ادامه اين وضعيت تمامى ۲۰۰ كارگر اين واحد بيكار خواهند شد.
۲۴ بهمن ماه - تعطيلى كارخانه "كمياك" قروه و بيكارى ۸۰۰ كارگر
به دنبال تعطيلى كارخانه "كمياك" در شهرستان قروه، ۸۰۰ كارگر شاغل در اين واحد توليدى بيكار شدند.
گفته مى شود كه كارخانه گونى بافى "كمياك" به دليل وضعيت بحرانى و ناتوانى در ادامه توليد تعطيل شده است.


اعتراضات واعتصابات كارگرى


۲۹ بهمن ماه – چندى پيش كارگران كارخانه لاستيك البرز در اقدامى هماهنگ و منسجم در اعتراض به آنچه كه پرداخت نشدن مطالبات كارگران در ۴ ماه اخير و تصميم مديريت براى انحلال كارخانه عنوان مى شد، به مدت چند هفته دست به اعتصاب زدند.
پس ازآن مديريت لاستيك البرز مجموعه كاركنان كارخانه را به ۹ گروه شغلى تقسيم كرده است و در حال حاضر تنها مطالبات آذرماه گروه يك شغلى پرداخت شده است. به گزارش "دسترنج"، يكى از كارگران كارخانه لاستيك البرز گفت: صبح امروز با تقسيم كاركنان به ۹ گروه مختلف، حقوق آذر ماه تعدادى از كارگران پرداخت شد.
اين كارگر در تشريح نحوه پرداخت مطالبات معوقه كارگران، گفت: مديريت لاستيك البرز مجموعه كاركنان كارخانه را به ۹ گروه شغلى تقسيم كرده است و در حال حاضر تنها مطالبات آذرماه گروه يك شغلى پرداخت شده است و هنوز تكليف ساير كارگران مشخص نيست.
اين مقام آگاه بابيان اينكه از سوى كارفرما به آنها گفته شده كه مطالبات همه كارگران تا پايان سال ۸۶ پرداخت خواهد شد گفت: هنوز هيچ كس نمى داند كه اين مطالبات كى و چگونه پرداخت مى شود. به نظر مى رسد اقدام اخير مديريت در تقسيم بندى كارگران براى آسيب رساندن به اتحاد كارگران باشد
۲۹ بهمن ماه - آخرين خبرها از اعتصاب كارگران سد گاوشان
بيش از ۴۰۰ كارگر شاغل در پروژه سد گاوشان كامياران از روز يكشنبه ۲۱ بهمن ماه در اعتراض به عدم پرداخت مطالبات معوقه خود دست به اعتصاب زدند.
كارگران بخش تونل هلتوشان و توانكش ۴ ماه حقوق خود را دريافت نكرده و ضمن دست زدن به اعتصاب، خواستار پرداخت مطالباتشان از سوى كارفرمايان شدند.
به دنبال ادامه اعتصاب، مسئولين پروژه سد گاوشان روز پنجشنبه ۲۵ بهمن ماه وعده پرداخت بخشى از مطالبات كارگران را داده اند، اما كارگران تهديد كرده اند در صورتى كه تمامى حقوق معوقه آنان پرداخت نشود در مقابل فرماندارى كامياران دست به تجمع خواهند زد.
۲۹ بهمن ماه - تائيد حكم شلاق و جريمه ۱۱ تن از كارگران بازداشت شده اول ماه مه سنندج
شعبه چهارم دادگاه تجديد نظر استان كردستان احكام صادره در مورد ۱۱ تن از كارگران بازداشت شده در جريان مراسم روز جهانى كارگر سال جارى در شهر سنندج را تائيد كرده است.
بر اساس احكام صادره، طيب چتانى، يدالله مرادى، طيب ملايى، اقبال لطيفى، حبيب الله كلكانى، صديق سبحانى، فارس گويليان، عباس اندريانى، صديق امجدى، محى الدين رجبى و خالد سوارى هر يك به ۲۰۰ هزار تومان جريمه و تحمل ۱۰ ضربه شلاق محكوم شده و دادگاه تجديد نظر نيز اين احكام را تائيد كرده است.
لازم به ذكر است كه حكم صادره در مورد "صديق امجدى" روز شنبه ۲۷ بهمن ماه از سوى دستگاه قضايى جمهورى اسلامى اجرا و نامبرده پس از تحمل ۱۰ ضربه شلاق، ۶۵ هزار تومان جريمه نيز پرداخت كرد.

۲۹ بهمن ماه - تجمع مجدد كارگران كارخانه "سراب بافت" در مقابل مجلس جمهورى اسلامى ۱۳۰ كارگر كارخانه "سراب بافت" براى دومين بار طى روزهاى گذشته در مقابل مجلس جمهورى اسلامى دست به تجمع زده و خواستار پرداخت مطالباتشان شدند.
۱۳۰ كارگر كارخانه "سراب بافت" به نمايندگى از ۵۰۰ كارگر اين واحد خواستار پرداخت ۱۷ ماه حقوق معوقه خود شدند.
كارگران كارخانه سراب بافت روز چهارشنبه ۲۴ بهمن ماه نيز در مقابل مجلس جمهورى اسلامى دست به تجمع زده بودند، اما تاكنون هيچ اقدامى جهت رسيدگى به خواستهاى آنان انجام نشده است.
تجمع حاشيه نشينان سنندج در مقابل فرماندارى
روز يكشنبه ۲۸ بهمن ماه شمارى از ساكنين مناطق حاشيه شهر سنندج در مقابل فرماندارى اين شهر دست به تجمع زده و خواستار رسيدگى به مشكلاتشان شدند.
شركت كنندگان در اين تجمع كه اعضاى بيش از ۱۰۰ خانواده مى باشند و به دليل فقر و تنگدستى در حدفاصل روستاهاى "نايسر و باوريز" سرپناهى براى خود احداث كرده اند، خواستار برخوردارى از امكانات شهرى از جمله برق شدند.
مقامات جمهورى اسلامى با بهانه اينكه ساكنين اين منطقه خارج از محدوده شهرى اقدام به ساختن منزل نموده اند، از دادن امتياز برق به آنان خوددارى مى كنند.
تجمع كنندگان در مقابل فرماندارى سنندج تهديد كردند كه در صورت عدم رسيدگى به مشكلاتشان همچنان به اعتراضات خود ادامه خواهند داد.

۲۸ بهمن ماه - راهپيمايى كارگران شركت "پوشينه بافت" قزوين
۴۰۰ كارگر شركت "پوشينه بافت" قزوين در ادامه اعتراضاتشان، براى دومين روز متوالى دست به راهپيمايى زده و خواستار پرداخت مطالبات معوقه خود شدند.
كارگران شركت "پوشينه بافت" كه ۶ ماه حقوق معوقه و برخى مزاياى ۳ سال گذشته خود را دريافت نكرده اند، امروز يكشنبه ۲۸ بهمن ماه از شهرك صنعتى قزوين به سوى اداره كل صنايع و معادن اين استان دست به راهپيمايى زده و نسبت به بى توجهى مسئولين دولتى در خصوص رسيدگى به مشكلاتشان اعتراض كردند.
لازم به ذكر است كه كارگران شركت "پوشينه بافت" روز شنبه ۲۷ بهمن ماه نيز در مقابل فرماندارى شهرستان البرز دست به تجمع زدند.

۲۸ بهمن ماه - تجمع كارگران كارخانه "صندوق نسوز خرم"
دهها كارگر كارخانه "صندوق نسوز خرم" در استان تهران، در مقابل اين كارخانه دست به تجمع زده و خواستار پرداخت مطالبات و رسيدگى به مشكلاتشان شدند.
كارفرمايان كارخانه صندوق نسوز خرم ضمن تعطيلى اين واحد، از پرداخت ۱۷ ماه حقوق و مزاياى ۸۶ كارگر كارخانه مذبور خوددارى مى كنند و مسئولين دولتى نيز هيچ اقدامى جهت حل مشكلات كارگران اين كارخانه انجام نمى دهند.
لاز به ذكر است كه از ۱۳۰ كارگر كارخانه صندوق نسوز خرم شمارى از آنان اخراج و به هنگام تعطيلى ۸۶ كارگر در اين واحد مشغول كار بودند.

۲۸ بهمن ماه - اعتراض موفقيت آميز كارگران كارخانه نوشابه سازى "روزنوش" كرمانشاه
كارگران كارخانه نوشابه سازى "روزنوش" كرمانشاه كه ۴ ماه حقوق و مزاياى معوقه خود را دريافت نكرده اند طى روزهاى گذشته در مقابل استاندارى كرمانشاه دست به تجمع زده و خواستار پرداخت مطالباتشان شدند.
به دنبال تجمع كارگران كارخانه نوشابه سازى "روزنوش" كرمانشاه، استاندار و مدير كل اداره كار اين استان دستور پرداخت تمامى مطالبات كارگران را صادر كرده اند.

۲۸ بهمن ماه - اجراى حكم جريمه و شلاق يكى از دستگير شدگان اول ماه مه سنندج
دستگاه قضايى جمهورى اسلامى در شهر سنندج حكم صادره در مورد"صديق امجدى" يكى از كارگران دستگير شده در مراسم اول ماه مه سال ۱۳۸۶ را اجرا كرد.
شعبه دوم اجراى احكام دادگاه عمومى سنندج روز شنبه ۲۷ بهمن ماه "صديق امجدى" را احضار و پس از مراجعه نامبرده به اين شعبه ۱۰ ضربه شلاق به وى زده شده و خانواده اش نيز مجبور به پرداخت ۶۵ هزار تومان جريمه شده اند.
لازم به ذكر است كه دستگاه قضايى جمهورى اسلامى ۱۱ تن از كارگران بازداشت شده مراسم روز جهانى كارگر در شهر سنندج را به جريمه نقدى و تحمل شلاق محكوم كرده است.

۲۷ بهمن ماه - راهپيمايى و تجمع كارگران كارخانه "پوشينه بافت" قزوين
بيش از ۲۰۰ تن از كارگران كارخانه "پوشينه بافت" در اعتراض به عدم پرداخت مطالباتشان، امروز شنبه ۲۷ بهمن ماه در مقابل فرماندارى شهرستان "البرز" در استان قزوين تجمع كردند.
كارگران "پوشينه بافت" از محل كارخانه به سوى فرماندارى شهر البرز راهپيمايى كرده و ضمن تجمع در مقابل فرماندارى، خواستار رسيدگى مسئولين دولتى به مشكلات خود و پرداخت مطالباتشان شدند.
كارگران كارخانه"پوشينه بافت" ۴ ماه حقوق سال جارى و برخى مزاياى ۳ سال گذشته خود را دريافت نكرده و عليرغم اعتراضات آنان، كارفرمايان و مقامات دولتى از حل مشكلاتشان خوددارى مى كنند.
۲۷ بهمن ماه - تجمع اعتراضى كارگران شركت"زلال موج" همدان
دهها كارگر شركت"زلال موج" همدان طى روزهاى اخير در مقابل شركت شهركهاى صنعتى همدان دست به تجمع زده و خواستار پرداخت مطالبات معوقه خود شدند.
كارگران شركت "زلال موج" همدان ۵ ماه حقوق و مزاياى خود را دريافت نكرده و عليرغم اعتراضات آنان كارفرما و مقامات دولتى از رسيدگى به خواستهاى آنان خوددارى مى كنند.

۲۵ بهمن ماه - كارگران شركت گلوكز اشنويه در اعتراض به عدم پرداخت حقوق ماهيانه خود ، در محل اين شركت دست به اعتصاب زدند. كارگران اين شركت كه ۶ ماه است حقوق ماهيانه خود را دريافت نكرده اند، خواستار پرداخت دستمزد معوقه خود از سوى كارفرما هستند.

۲۵ بهمن ماه - ادامه اعتصاب كارگران سد "گاوشان" كامياران
بر اساس خبر رسيده از شهر كامياران، اعتصاب كارگران بخشهاى از پروژه سد گاوشان كه از روز يكشنبه ۲۱ بهمن ماه آغاز شده بود، همچنان ادامه دارد.
۴۰۰ كارگر بخش تونل هلتوشان و توانكش ۴ ماه حقوق خود را دريافت نكرده و ضمن دست زدن به اعتصاب، خواستار پرداخت مطالباتشان از سوى كارفرمايان هستند.
كارگران اعتصابى سد گاوشان همچنان بر خواستهاى خود پافشارى مى كنند، اما كارفرمايان اعلام كرده اند كه توان پرداخت حقوق معوقه كارگران را ندارند

۲۵ بهمن ماه - دسترنج : اداره كار شهرستان مرودشت، براى ۴۰ كارگر به دليل شركت داشتن در يك اعتصاب ۱۰ روزه ، حكم اخراج صادر كرد.
به گزارش دسترنج، ۴۰ كارگر در جريان اعتصاب ماه گذشته كارگران كارخانه آزمايش از سوى كارفرما به عنوان عوامل خاطى و براى تنبيه ساير اعتصاب كنندگان اخراج شدند.
تمامى اخراج شدگان بصورت قراردادى در اين كارخانه مشغول به كار بودند كه پيش از اتمام اعتبار قرداد از سوى كارفرما اخراج شدند.
اعضاى هيت تشخيص اختلاف اداره كرا مرودشت نيز با اين استدلال كه كارگران مذكور به دليل شركت در اعتصاب خود بخود ترك كار كرده اند، به اخراج كارگران و محروميت آنها از دريافت سنوات و مقررى بيمه بيكارى راى دادند.
گفته مى شود دليل اعتصاب كارگران، خلف وعده كارفرما آزمايش مرودشت در خصوص بازنگرى طرح طبق بندى مشاغل بوده است.
كارگران اخراجى در حال حاضر منتظر هستند كه شايد با پادرميانى مسوولان مربوطه بتوانند از مستمرى بيمه بيكارى استفاده كنند.
پيشتر حدود ۴۰۰ كارگر آزمايش مرودشت در ابتداى پاييز امسال به نشانه اعتراض به عدم بازنگرى در طرح طبقه بندى مشاغل و نيز ابهام در آينده شغلى خود به دست به اعتصاب زده بودند.
اين اعتصاب سرانجام با پادرميانى مسوولان استانى و متعهد شدن كارفرما به برآورده كردن خواسته هاى كارگران پايان يافت.

۲۴ بهمن ماه - اعتصاب كارگران كارخانه نساجى "پاكريس"سمنان
بيش از ۲۵۰ كارگر كارخانه نساجى "پاكريس" سمنان، طى يك هفته اخير دست به اعتصاب زده و خواستار پرداخت مطالباتشان از سوى كارفرمايان شدند.
كارگران كارخانه نساجى "پاكريس" سمنان، ۸ ماه حقوق، عيدى و پاداش سال گذشته و برخى مزاياى خود را دريافت نكرده اند.
اعتصاب كارگران كارخانه نساجى "پاكريس" سمنان، عليرغم وعده هاى كارفرمايان مبنى بر پرداخت بخشى از مطالباتشان همچنان ادامه دارد و نماينده كارگران امروز چهارشنبه ۲۴ بهمن ماه نيز جهت پيگيرى خواستهاى كارگران اين واحد به فرماندارى سمنان مراجعه كرده است.

عملى نشدن وعده هاى مسئولين دولتى به كارگران كارخانه "لاستيك البرز"
۲۴ بهمن ماه - در حاليكه ۱ هفته از توقف اعتصاب كارگران كارخانه"لاستيك البرز" مى گذرد، وعده هاى مسئولين دولتى مبنى بر رسيدگى به مشكلات و پرداخت مطالبات كارگران اين واحد تاكنون عملى نشده است.
بيش از ۳ هزار كارگر كارخانه "لاستيك البرز" دست به اعتصاب ۲۲ روزه اى زده و خواستار پرداخت ۴ ماه حقوق معوقه و از سرگيرى فعاليت كارخانه شدند، اما به دنبال وعده هاى مسئولين رژيم مبنى بر رسيدگى به خواستهايشان، اعتصاب خود را متوقف كردند.
در حال حاضر هيچ يك از وعده هاى مسئولين دولتى و كارفرمايان كارخانه "لاستيك البرز" عملى نشده و ۳ هزار كارگر اين واحد همچنان در بلاتكليفى به سر مى برند

عضو كميته هماهنگى در زندان اوين
"بختيار رحيمى"، از اعضاى كميته هماهنگى براى ايجاد تشكل كارگرى كه ۷ ماه قبل از سوى ماموران امنيتى دستگير شده بود، همچنان در زندان اوين به سر مى برد.
"بختيار رحيمى"، كه روز ۲۹ تيرماه سال جارى در منزلش در مريوان بازداشت شد، بيش از ۹۵ روز در سلولهاى انفرادى بازداشتگاه اداره اطلاعات به سر برد و در حال حاضر به بند ۲۰۹ زندان اوين منتقل شده است.
"بختيار رحيمى"، كه به اقدام عليه امنيت ملى متهم شده، طى ۷ ماه گذشته تحت شكنجه هاى جسمى و روحى قرار داشته و تنها يك بار به مدت ۵ دقيقه با خانواده اش ملاقات كرده و از حق داشتن وكيل نيز محروم است.

۲۳ بهمن ماه - ادامه اعتصاب كارگران سد گاوشان كامياران
بر اساس خبر رسيده از شهر كامياران، اعتصاب كارگران سد گاوشان كه از روز يكشنبه ۲۱ بهمن ماه آغاز شده بود، امروز سه شنبه وارد سومين روز خود شد.
۴۰۰ كارگر بخش تونل هلتوشان و توانكش ۴ ماه حقوق خود را دريافت نكرده و ضمن دست زدن به اعتصاب، خواستار پرداخت مطالباتشان از سوى كارفرمايان هستند.
كارگران اعتصابى سد گاوشان همچنان در مقابل عدم پرداخت مطالباتشان بر خواستهاى خود پافشارى مى كنند، اما كارفرمايان اعلام كرده اند كه توان پرداخت حقوق معوقه كارگران را ندارند.

۲۳ بهمن ماه - تجمع كارگران كارخانه"روكش چوبى" قزوين
۷۰ تن از كارگران كارخانه "روكش چوبى" قزوين در مقابل خانه كارگر اين استان دست به تجمع زده و خواستار پرداخت مطالبات معوقه و رسيدگى به مشكلاتشان شدند.
كارگران كارخانه "روكش چوبى" قزوين كه ۶ ماه حقوق و مزاياى خود را دريافت نكرده و اكنون بيكار شده اند، خواستار پرداخت حقوق و از سرگيرى فعاليت كارخانه مذبور شدند.
كارگران كارخانه "روكش چوبى" همچنين در نامه اى به استاندارى قزوين، ضمن اشاره به احتمال تعطيلى اين واحد، خواستار رسيدگى مسئولين دولتى به مشكلات كارخانه مذبور شده اند.

۲۳ بهمن ماه - تجمع كارگران كارخانه "سراب بافت" آذربايجان شرقى در مقابل مجلس جمهورى اسلامى
شمارى از كارگران كارخانه "سراب بافت" آذربايجان شرقى به نمايندگى از ۵۰۰ كارگر اين شركت در اعتراض به عدم پرداخت مطالبات معوقه خود، در مقابل مجلس جمهورى اسلامى دست به تجمع زدند.
بنا به گفته كارگران شركت كننده در اين تجمع اعتراضى، ۵۰۰ كارگر كارخانه "سراب بافت" ۱۷ ماه حقوق و مزاياى معوقه خود را دريافت نكرده و كارفرمايان اين واحد نيز از پرداخت مطالبات آنان خوددارى مى كنند.

۲۲ بهمن ماه - احضار يك كارگر ديگر شركت واحد به دادگاه
بر اساس گزارش سنديكاى كارگران شركت واحد، دادگاه جمهورى اسلامى "عطا باباخانى" راننده منطقه شش شركت واحد و بازرس سنديكاى كارگران اين شركت ، را احضار كرده است.
دليل احضار "عطا باباخانى" كه بايد تا روز ۲۳ بهمن ماه خود را به دادگاه معرفى كند، اعلام نشده است

اعتصاب ۴۰۰ تن از كارگران سد "گاوشان" كامياران
بر اساس خبر رسيده از شهر كامياران، كارگران سد گاوشان امروز يكشنبه ۲۱ بهمن ماه در اعتراض به عدم پرداخت حقوق معوقه خود دست به اعتصاب زدند.
كارگر بخش تونل هلتوشان و توانكش ۴ ماه حقوق خود را دريافت نكرده و ضمن دست زدن به اعتصاب خواستار پرداخت مطالباتشان از سوى كارفرمايان هستند.

۲۱ بهمن ماه - اعتصاب كارگران پتروشيمى" كاويان" در عسلويه
بر اساس گزارش اتحاديه سراسرى كارگران اخراجى و بيكار، كارگران پتروشيمى "كاويان" در عسلويه در اعتراض به عدم پرداخت دستمزدهاى معوقه خود دست به اعتصاب زدند.
كارگران پتروشيمى "كاويان" كه ۷ ماه دستمزد معوقه خود را دريافت نكرده اند، دست از كار كشيده و ضمن راهپيمايى به سوى خوابگاه خود در كمپ كرمانشاهان، خواستار پرداخت مطالباتشان شدند.
لازم به ذكر است كه كارگران شركت "كافن" از پتروشيمى "مرواريد" نيز كه در كمپ كرمانشاهان مستقر هستند در اعتصاب به سر مى برند.

۲۱ بهمن ماه ادامه بازداشت عضو كميته هماهنگى در زندان اوين
"بختيار رحيمى"، از اعضاى كميته هماهنگى براى ايجاد تشكل كارگرى كه ۷ ماه قبل از سوى ماموران امنيتى دستگير شده بود، همچنان در زندان اوين به سر مى برد.
"بختيار رحيمى"، كه روز ۲۹ تيرماه سال جارى در منزلش در مريوان بازداشت شد، بيش از ۹۵ روز در سلولهاى انفرادى بازداشتگاه اداره اطلاعات به سر برد و در حال حاضر به بند ۲۰۹ زندان اوين منتقل شده است.
"بختيار رحيمى"، كه به اقدام عليه امنيت ملى متهم شده، طى ۷ ماه گذشته تحت شكنجه هاى جسمى و روحى قرار داشته و تنها يك بار به مدت ۵ دقيقه با خانواده اش ملاقات كرده و از حق داشتن وكيل نيز محروم است.
اعتصاب كارگران شركت گلوكز "اشنويه"
صبح امروز شنبه ۲۰ بهمن ماه كارگران شركت "گلوكز" در شهرستان اشنويه در اعتراض به عدم پرداخت حقوق معوقه خود دست به اعتصاب زدند.
كارگران شركت "گلوكز" در شهرستان اشنويه كه ۶ ماه حقوق معوقه خود را دريافت نكرده اند، خواستار پرداخت مطالباتشان از سوى كارفرماى شركت شدند.
تجمع كارگران كارخانه نساجى"درخشان" در يزد
صبح امروز شنبه ۲۰ بهمن ماه، كارگران كارخانه نساجى"درخشان" يزد در مقابل اين كارخانه تجمع كرده و خواستار پرداخت مطالباتشان شدند.
كارگران كارخانه نساجى درخشان كه بين ۱۹ تا ۲۷ سال سابقه كار در اين واحد را دارند، بيش از ۲۰ ماه است كه حقوق و مزاياى خود را دريافت نكرده اند. كارگران كارخانه نساجى درخشان تاكنون چندين بار در مقابل نهادها و ادارات جمهورى اسلامى در شهر يزد دست به تجمع زده اند، اما عليرغم وعده هاى مسئولين، هيچ اقدامى جهت رسيدگى به مشكلات و پرداخت مطالبات آنان انجام نشده.

تجمع اعتراضى ۱۵۰۰كارگر شركت سپاسد گتوند عليا
درروزشنبه۲۰ بهمن ماه بيش از۱۵۰۰ كارگر دراعتراض به تعطيلى شركت وعدم پرداخت دستمزدها درجلوى درب شركت تجمع اعتراضى برپاكردند.دراين تجمع كارگران خواستار رسيدگى به خواستهاى خود شدند.
دراين تجمع اعتراضى كارگران وقتى بادرب بسته شركت روبرو گرديدند اقدام به شكستن درب ورودى كردند وواردمحوطه كارگزينى شركت شدند.اين اعتراض تاروز ۲۱بهمن همچنان ادامه داشته .دراين روز كارگران ضمن تاكيد برخواستهاى خود ازجمله پرداخت نيمى از دستمزد آذرماه و دوماه دى و بهمن راكه طلب دارند وهم چنيين دريافت عيدى و پاداش هستند.برادامه اعتراض خودتارسيدن به خواسته هايشان برادامه مبارزات خودتاكيد كردند.

۱۹ بهمن ماه حدود ۸۰ نفر از كارگران شركت كافن از پيمانكاران پتروشيمى مرواريد در منطقه عسلويه، در اعتراض به عدم پرداخت ۷ ماه از دستمزدهايشان، از روز سه شنبه مورخه ۱۶/۱۱/۸۶ دست به اعتصاب زده اند. اين كارگران در روز اول اعتصاب با بستن درب ورودى كارگاه از تردد خودروها (غير از آمبولانس و ماشين هاى آتش نشانى) به داخل كارگاه جلوگيرى كردند. با شروع اعتصاب كارگران، بلافاصله حراست، نيروى انتظامى و اطلاعات سر رسيدند و از كارگران خواستند تا از اعتصاب دست بكشند و راه را براى تردد ماشينها باز كنند اما كارگران تا آخر وقت همچنان راه را بسته نگه داشته و حاضر به پايان دادن به اعتصاب خود نشدند. در پايان اين روز طى مذاكراتى كه ما بين كارگران از سويى و كارفرما و حراست و نيروى انتظامى و اطلاعات از سوى ديگر صورت گرفت، آنان از كارگران خواستند به خاطر حساسيت ايام ۲۲ بهمن، تا اين روز از كارگاه خارج شوند و در خوابگاههايشان بمانند. كارگران نيز با قبول تعهدى از جانب كارفرما مبنى بر احتساب اين ايام به عنوان روز كارى، كارگاه را ترك كرده و به خوابگاههايشان رفتند. لازم به ذكر است كارفرما تعهدنامه اى را كه بابت احتساب اين ايام به عنوان روز كارى به كارگران داده، نزد خود نگه داشته است.
اتحاديه سراسرى كارگران اخراجى و بيكار
تجمع رانندگان تاكسى در اعتراض به كمبود بنزين در مقابل فرمانداى دامغان
صبح امروز جمعه ۱۹ بهمن ماه جمع كثيرى از رانندگان تاكسى در اعتراض به پائين بودن سهيمه بنزين در مقابل فرماندارى و شوراى شهر "دامغان" تجمع كردند.
رانندگان شركت كننده در اين تجمع اعتراضى، ضمن اشاره به اينكه سهميه بنزين تعيين شده تامين كننده نيازهاى خودروهاى آنان نيست، خواستار افزايش سهميه بنزين خودرهايشان شدند.

كيان تاير و آتش خشم كارگران
۸۶.۱۱.۱۳ به گفته شاهدان عينى قريب به ده روز است كه به طور پراكنده اعتراضاتى در درون كارخانه كيان تاير انجام مى شد .اين اعتراضات ازيكشنبه شب به اوج خود رسيده و به دليل عدم پرداخت چهار ماه حقوق و سنوات و فرار كارفرما و محول كردن كارخانه به يكى از پيمانكاران كارگران به خشم آمده و با مسلح شدن به سلاحهاى سرد از قبيل چوب،چماق،قمه و چاقو اقدام به دفاع از خود دربرابرحمله و هجوم نيروهاى رژيم كردند . بعدازآن هرروز كارگران به تظاهرات مى پردازند و غروب قريب به ۲۰۰ نفر فقط در برابر درب جنوبى شركت نمايان ميشوند . صبح در پشت بامها و كناره ها وبعدازظهر در برابر درب اقدام به سوزاندن لاستيك نموده وهر كدام از نيروهاى اطلاعات وپليس نزديك مى شوند با سنگ و آتش آنها را از برابر درب مى راندند . كارگران در پشت بام جنوبى شركت كفن پوشان و نقابداران با سر دادن شعارهايى از قبيل مجلس كارگر گرسنه را نمى شناسد , ،كارگر دلير است –خستگى نا پذير است ،مجلس بى هويت فلسطين و رها كن رحمى به حال ما كن ،مرگ بر سرمايه دار –مرگ بر ستمگر كارگر مى ميرد ذلت نمى پذيرد خبرگزارى هما-
۱۱بهمن ماه تجمعات اعتراضى كارگران كارخانه نساجى "درخشان" در مقابل استاندارى يزد
دهها كارگر كارخانه نساجى"درخشان" طى روزهاى گذشته چندين بار در مقابل استاندارى يزد دست به تجمع زده و خواستار پرداخت مطالبات معوقه خود شده اند.
مديران كارخانه نساجى"درخشان" حقوق و مزاياى چندين ماه كارگران اين شركت را پرداخت نكرده و مسئولين استاندارى نيز پاسخگويى مشكلات كارگران نيستند.
كارفرمايان كارخانه نساجى"درخشان" همچنين شمارى از كارگران قراردادى اين واحد را نيز از سر كارهايشان اخراج كرده اند.
۸۶.۱۱.۱۰
دستمزد ۲۵۰ كارگر كارخانه "ايران برگ" گيلان بيش از سه ماه است كه پرداخت نشده است .
يكى از فعالان كارگرى استان گيلان در همين رابطه مى گويد: خصوصى سازى بى رويه از يك سو و واردات منسوجات از سويى ديگر باعث تعطيلى و بحران بسيارى از كارخانه هاى نساجى استان شده است و انتظار مى رود با نزديكى به روزهاى پايانى سال اعتراضات گسترده كارگرى در استان گيلان را شاهد باشيم .
وى همچنين از مشكلات ديگر كارگران "ايران برگ" گفت: چون اكثر كارگران اين كارخانه از طريق وام مسكن خانه خريده اند حالا با تعويق پرداخت حقوق و سپرى شدن موعد قسط وام اين كارگران نگران بازپس گيرى خانه هايشان توسط بانك هستند



حوادث كارگرى درايران


جانباختن يك كارگر اهل يكى از روستاهاى سنندج در تهران
بر اساس خبر رسيده از شهر سنندج،"اكبر پايزران" ۲۰ ساله، اهل روستاى "تخته" در منطقه"ژاورود" سنندج كه در تهران مشغول كار بود، بر اثر حادثه محل كار جانش را از دست داد. "اكبر پايزران" كه در يك ساختمان در منطقه "فرحزاد" تهران مشغول كار بود روز چهارشنبه ۱۷ بهمن ماه بر اثر اصابت تيرآهن به سرش زخمى و به بيمارستان منتقل مى شود، اما متاسفانه به دليل شدت جراحات جانش را از دست مى دهد.
جسد "اكبر پايزران" روز پنجشنبه به سنندج منتقل و در ميان غم و اندوه خانواده، دوستان و آشنايانش در گورستان روستاى"حسن آباد" در حومه سنندج به خاك سپرده شد.

تجمعات اعتراضى كارگران كارخانه فرش"راوند" كاشان
۳۰ بهمن - بيش از ۱۰۰ كارگر كارخانه فرش "راوند" كاشان طى روزهاى اخير در اعتراض به تعطيلى اين كارخانه دست به تجمع زده اند.
كارخانه فرش راوند كاشان از مهر ماه سال جارى تعطيل و ۲۶۰ كارگر اين واحد در حالى بيكار شده اند كه حقوق و بيمه آنان نيز قطع شده است.
كارگران كارخانه فرش راوند كاشان در جريان تجمعات خود در مقابل اين كارخانه خواستار رسيدگى به مشكلات، پرداخت حقوق معوقه و برخوردارى از حق بيمه خود مى شوند.
عملى نشدن وعده هاى مقامات جمهورى اسلامى به كارگران معدن "سنگرود" در استان گيلان
۳۰ بهمن - عليرغم وعده هاى مكرر مقامات جمهورى اسلامى مبنى بر پرداخت مطالبات معوقه كارگران معدن"سنگرود" در استان گيلان، هيچ اقدامى در اين خصوص انجام نشده است.
حدود ۶۰۰ كارگر معدن"سنگرود" ۱۷ ماه حقوق معوقه خود را دريافت نكرده و دستمزد كنونى آنان نيز با يك ماه تاخير پرداخت مى شود.
لازم به ذكر است كه"احمدى نژاد" رئيس دولت جمهورى اسلامى سال گذشته در جريان سفر به استان گيلان وعده پرداخت فورى حقوق معوقه كارگران معدن سنگرود را داده بود.
تعطيلى كارخانه قند"نسيم صبا" در بانه و اخراج كارگران
۳۰ بهمن - بر اساس خبرى كه از شهر بانه به دستمان رسيده است، كارفرمايان كارخانه قند "نسيم صبا" واقع در منطقه "ولى آباد" اين واحد را تعطيل و تمامى كارگران را اخراج كردند.
كارخانه قند "نسيم صبا" كه ۲۰ كارگر به صورت ۲ شيفت در آن مشغول كار بودند روز ۲۳ بهمن ماه و در حالى تعطيل شده كه كارگران اين واحد برخى از مطالبات و مزاياى خود را تاكنون در يافت نكرده اند.
تائيد حكم شلاق و جريمه ۱۱ تن از كارگران بازداشت شده اول ماه مه سنندج
۳۰ بهمن - شعبه چهارم دادگاه تجديد نظر استان كردستان احكام صادره در مورد ۱۱ تن از كارگران بازداشت شده در جريان مراسم روز جهانى كارگر سال جارى در شهر سنندج را تائيد كرده است.
بر اساس احكام صادره، طيب چتانى، يدالله مرادى، طيب ملايى، اقبال لطيفى، حبيب الله كلكانى، صديق سبحانى، فارس گويليان، عباس اندريانى، صديق امجدى، محى الدين رجبى و خالد سوارى هر يك به ۲۰۰ هزار تومان جريمه و تحمل ۱۰ ضربه شلاق محكوم شده و دادگاه تجديد نظر نيز اين احكام را تائيد كرده است.
لازم به ذكر است كه حكم صادره در مورد "صديق امجدى" روز شنبه ۲۷ بهمن ماه از سوى دستگاه قضايى جمهورى اسلامى اجرا و نامبرده پس از تحمل ۱۰ ضربه شلاق، ۶۵ هزار تومان جريمه نيز پرداخت كرد.
۲۴ بهمن ماه - اعتصاب كارگران كارخانه نساجى "پاكريس"سمنان
بيش از ۲۵۰ كارگر كارخانه نساجى "پاكريس" سمنان، طى يك هفته اخير دست به اعتصاب زده و خواستار پرداخت مطالباتشان از سوى كارفرمايان شدند.
كارگران كارخانه نساجى "پاكريس" سمنان، ۸ ماه حقوق، عيدى و پاداش سال گذشته و برخى مزاياى خود را دريافت نكرده اند.
اعتصاب كارگران كارخانه نساجى "پاكريس" سمنان، عليرغم وعده هاى كارفرمايان مبنى بر پرداخت بخشى از مطالباتشان همچنان ادامه دارد و نماينده كارگران امروز چهارشنبه ۲۴ بهمن ماه نيز جهت پيگيرى خواستهاى كارگران اين واحد به فرماندارى سمنان مراجعه كرده است.
عملى نشدن وعده هاى مسئولين دولتى به كارگران كارخانه "لاستيك البرز"
۲۴ بهمن ماه - در حاليكه ۱ هفته از توقف اعتصاب كارگران كارخانه"لاستيك البرز" مى گذرد، وعده هاى مسئولين دولتى مبنى بر رسيدگى به مشكلات و پرداخت مطالبات كارگران اين واحد تاكنون عملى نشده است.
بيش از ۳ هزار كارگر كارخانه "لاستيك البرز" دست به اعتصاب ۲۲ روزه اى زده و خواستار پرداخت ۴ ماه حقوق معوقه و از سرگيرى فعاليت كارخانه شدند، اما به دنبال وعده هاى مسئولين رژيم مبنى بر رسيدگى به خواستهايشان، اعتصاب خود را متوقف كردند.
در حال حاضر هيچ يك از وعده هاى مسئولين دولتى و كارفرمايان كارخانه "لاستيك البرز" عملى نشده و ۳ هزار كارگر اين واحد همچنان در بلاتكليفى به سر مى برند

 

با كمتر از يك سال است كه انجمنEuro Palestine

يا همبستگى صداها براى صلح عادلانه در خاورميانه (متشكل از جمعى از فرانسويان كه از آرمان عادلانهء فلسطين جانبدارى مى كنند) دست به ابتكار جالب و كم نظيرى در فرانسه زده كه عبارت است از افتتاج يك كانون به نام كتابسراى مقاومت Librarie Résistances.
اين كتابسرا كه ۳۰۰ متر مربع وسعت دارد شامل امكانات زير است:
يك كتابفروشى مدرن، نمايشگاه فرآورده هاى سنتى خلق هاى مبارز تحت ستم از فلسطين گرفته تا آمريكاى لاتين و آفريقا، يك مركز اسناد مجهز به هزاران سند و نشريه متعلق به مقاومت ضد استعمارى و ضد امپرياليستى، يك فضاى منسب ويژهء استفاده از اينترنت (با ۴ كامپيوتر) و بالاخره سالن مجهز به دستگاه هاى صوتى و روشنايى و پرده براى سخنرانى و بحث و گفتگو و نمايش فيلم.
كتاب ها، اسناد پژوهشى، جلسات بحث و گفت و گوى اين مركز از مسائل فلسطين و خاورميانه فراتر مى رود و مباحث اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و هنرى روز را كه تودهء فرانسوى با آن دست به گريبان است نيز دربر مى گيرد.
جالب اينكه كتابسراى مقاومت در خيابانى واقع شده است به نام «گى موكه» و نزديك مترويى به همين نام. گى موكه نام يكى از اعضاى سازمان جوانان حزب كمونيست فرانسه است كه در مقاومت ضد فاشيستى اي ن كشور در جنگ جهانى دوم (زمانى كه در اشغال نازيها بود) شركت داشت و پس از دستگيرى و مدتى زندان، اعدام شد. گى موكه در تاريخ فرانسه يكى از شهداى مقاومت ضد فاشيستى ست. نامه هاى او از زندان و در آستانهء اعدام (كه هنوز در داخل مترو در ويترينى در معرض ديد عموم قرار دارد) سرشار از اراده و جسارت رزمندگى ست و نه تنها براى نيروهاى چپ، بلكه براى كليهء نيروهاى اين كشور امرى تثبيت شده است و حتى در مدارس نيز از آن سخن به ميان مى آيد.

 

اين فراخوان كمك و پيام حق طلبانهء زير را ما هم دريافت كرده ايم و به نوبهء خود با خانواده هاى زندانيان و همهء مبارزان داخل كشور همصدا مى شويم.
انديشه و پيكار

با تشكر از همراهيتان
متن ضميمه گزارشى ست از حضور خانواده هاى دانشجويان سياسى مقابل زندان اوين در شب يلدا. اين متن و متن هاى مشابه را مى توانيد در سايت كميتهء‌پى جويى آزادى دانشجويان دربند
http://13azar.blogspot.com
و نيز در وبلاگ دانشجويان آزاديخواه و برابرىطلب
http://azady-barabary-01.blogspot.com/
بيابيد.
همان‌طور كه مى‌دانيد در وضعيت دوستان ما، با وجود تمام همگامى هاى شما و ساير عزيزان، بهبودى صورت نگرفته است. معرفى اين وبلاگ ها و مطلع كردن ديگران و تقاضاى حمايت از آنان گامى ست كه مى‌تواند ما را به آزادى دوستانمان نزديكتر كند. منتظر مساعدت هاى آتى شما هستيم.
كميتهء پى جويى براى آزادى دانشجويان دانشگاه
Seeking Committee for the Freedom of University Students
http://13azar.blogspot.com


* * * * * * * * * * * * * *

اوين و شب يلدا


امشب شب يلداست. طولانى ترين شب سال. آموخته اى امشب را تا پاسى از شب گذشته بيدار بمانى و در كنار ساير اعضاى خانواده و دوستان خراميدن زمستان را ناظر باشى. هندوانه اى و آجيلى براى اين شب كه هر چه هم گران باشد متناسب با فقر خود آن را فراهم مى كنى: پسته كله قوچى اگر نشد با تخمه سياه سر مى كنى.
اما اين همه در صورتيست كه بى تابى تو را وا ندارد به مخوف ترين جاى اين شهر بروى. چند شمع دست و پا مى كنى و چند هم بغض به تو مى پيوندند و مى روى پشت سردترين ديوار اين شهر شمع ها را روشن مى كنى.
وقتى پاره اى از وجودت را پشت اين ديوار محبوس كرده اند و حالا نزديك به بيست روز است نگذاشته اند او را ببينى و در عين حال به تو مى گويند حال جگر گوشه ات خوب است، وا مى مانى كه اگر اين طور است پس چرا نه مى گذارند او را ببينى و نه مى گذارند وكيل او پرونده اش را مطالعه كند؟! اين همه تو را وا مى دارد كه اين جا باشى. مقابل ديوار زندان اوين.
آرى شب يلداست. دما، به وضوح، زير صفر است. يعنى اگر آب مى بودى مدتى مى گذشت و يخ ميزدى. دور و بر اوين تاريك هم است. سرد است و تاريك. اما نه تو آبى و نه مى توانى بپذيرى كه حال عزيز تو پشت اين ديوارهاى سرد و تاريك خوب باشد. آن هم در سلول انفرادى اوين!!
حالا نشسته اى و نظاره مى كنى شمع ها را كه مى سوزند و در سوز شب يلدا هر چند لحظه يك بار خاموش مى شوند. وتو با سماجت يك عضو خانواده آن را باز هم روشن مى كنى و باز و باز.
آن چه در پى مى آيد گزارش واره اى از مراجعه حضور سى تن از خانواده ها و دوستانشان از ساعت ۵-۷ غروب سى ام آذر مصادف با شب يلداست:
مادر انوشه درحالى كه پالتوى روشنى به تن داشت مثل هميشه با لبخند شيرينش به هر تازه وارد به جمع مادران مقابل در زندان اوين سلام مى كرد. مادر نسيم با قيافه نگرانش به اطراف خود نظر مى انداخت، مادر بهروز با آن چهره‌ى غمگين‌اش به هر فردى كه از درِ زندان خارج مى شد پرسشگرانه و خيره مى نگريست. مادر محسن گشاده روى و اميدوار از آزادى زود هنگام بچه ها صحبت مى كرد. مينا همسر روزبه با چهره‌ى مهربان و صميمانه اش با ساير مادران در حال گفتگو و دلدارى بود. خواهر مهدى( الهيارى) نگران به تلفن خود مى نگريست كه جواب مادرم را چى بدهم، اگر بفهمد پس مى افتد و حالا هم پشت خطى از شهرستان است. خواهر ايلناز با كنجكاوى در تلاش براى دريافت خبرى جديد از اين سو به آن سو مى رفت. مادر كيوان نيز با احتياط سعى ميكرد براى ديدن بچه ها چاره انديشى كند.
مادران با كوبيدن به در زندان، زندانبان را به پشت دريچه تعبيه شده‌ در كشاندند. هم صدا گفتند مى خواهيم فرزندانمان را پس از ۲۰ روز ببينيم، امشب شب يلدا است و ما مى خواهيم لحظاتى را با آنها بگذرانيم. سرباز پشت دريچه در پاسخ گفت هر گونه ديدارى منوط به مجوز خود مسئول بند ۲۰۹ است. قرار شد برود از او كسب اجازه كند. پس از چند لحظه گفت امكان چنين ديدارى نيست، اين افراد ممنوع الملاقات هستند. به دادگاه انقلاب مراجعه كنيد. مادران در جواب گفتند كه الان دادگاه انقلاب را از كجا بياوريم، الان شب يلدا است و ما مى خواهيم حداقل صداى فرزندانمان را بشنويم. كم كم شمع هاى خود را روشن كردند و بر تعدادشان نيز افزوده مى شد، چند نفرى، تنها آمده بودند لحظاتى را در شب يلدا با خانواده هاى دانشجويان دربند بسر برند. پس از مدتى فردِ ميانسالى كه خود را جانشين زندان ( آقاى خزايى) معرفى كرد از داخل زندان بيرون آمد، با نگاهى به پدر يكى از بچه ها كه آن جا ايستاده بود علت تجمع را پرسيد، مادران يكى پس از ديگرى هر كدام هر چه به نظرشان مى رسيد بيان مى كردند. و ديدار فرزندانشان را در خواست مى نمودند. در اين بين آن ها حتى به يك تماس تلفنى هم راضى شدند ولى آن فرد مسئول زندان هم چنان مصرانه و مدام تكرار مى كرد كه شما بايد فردا صبح مراجعه كنيد به دفتر اطلاعات و از آنها درخواست ملاقات كنيد. تمام دفاتر ادارى در اين ساعت تعطيل هستند. شما فقط وقت خود را اين جا در اين سرما تلف مى كنيد، و موجب دردسر براى خودتان و فرزندان زندانيتان مى شويد. از مادران اصرار براى ديدن و از آن مقام مسئول انكار. در اين بين يكى از مادران با بيان شيرين خود به مسئول زندان گفت اگر نمى گذاريد ما فرزندانمان را ببينيم اقلاً بگذاريد آنها ما را ببينند. مادر ديگرى مى گفت ما نمى توانيم برويم منزل. كارى نداريم انجام دهيم و دلمان هم آرام نمى شود. حداقل اينجا كه هستيم حس مى كنيم به بچه ها نزديك تر هستيم. نفر بعدى به مسئول زندان ملحق شد و مصرانه از مادران مى خواست كه پراكنده شوند وگرنه هم براى خودشان و هم براى فرزندانشان دردسر ايجاد مى كنند. متذكر مى شدند كه تجمع در اين جا معنى ندارد و فقط جلب توجه مى كنيد و صورت خوشى ندارد. اعضاى خانواده و ساير حاضرينى كه براى دلدارى آنها آمده بودند شمعهاى روشن را روى تل برفى نزديك درب برافراشتند. مجبور بودند متفرق شوند. با دستانى خالى و دلهايى نگران به سوى منزلشان روانه شدند. بلندترين شبِ سال رامى بايست بدون ندايى از عزيزانشان سپرى مى كردند. اما چگونه؟ و با كدام روحيه؟

گزارش ارسالى براى نشريه دانشجويى بذر

امروز از ابتداى صبح دانشگاه پلى تكنيك شاهد جنب وجوش بسيارى بود بنا به فراخوانى كه در روزهاى قبل در دانشگاه پخش شد قرار بود تجمعى در ساعت ۱۲ظهر در اعتراض به احكام صادر براى سه دانشجوى پلى تكنيكى برگزار شود.
در ساعت ۱۱:۳۰تجمع با خواندن سرود ياردبستانى آغاز شد. اين تجمع با حضور فعال ۷۰۰ نفر از دانشجويان آغاز شد. شعار "دانشجوى زندانى آزاد بايد گردد"، "دانشجو دانشجو اتحاد اتحاد" سرداده شد. دراين ميان پلاكاردهاى با مضامين ("اوين پاداش دانشجوى منتقد"، "زندانى سياسى آزاد بايد گردد"،"پيش بسوى تشكل مستقل دانشجويى"، "هرگونه دخالت خارجى محكوم است"، "اتحاد، مبارزه، پيروزى" و "جنبش دانشجويى متحد جنبش كارگرى و جنبش زنان") نيز به چشم مى خورد. همچنين در ادامه اين تجمع تريبون آزادى شكل گرفت كه در آن دانشجويانى از انجمن منتخب پلى تكنيك و دانشجويان سوسياليست پلى تكنيك به صحبت پرداختند و احكام صادره را محكوم كردند. در اين ميان بيانيه هاى دانشجويان دانشگاه هاى مختلف تهران از جمله، علامه، شريف، خواجه نصير، دفتر تحكيم و همچنين بيانيه "فعالان و دانشجويان چپ دانشگاه هاى تهران و دانشجويان سوسياليست پلى تكنيك" خوانده شد .
در ادامه با دخالت بسيج درگيرهايى در گوشه و كنار نيز اتفاق افتاد كه با برخورد متقابل از سوى دانشجويان روبرو شد و باعث شد دانشجويان "شعار مرگ بر ديكتاتور" را سر دهند، در اين ميان از بيرون دانشگاه خبرهاى ازدرگيرى دانشجويانى كه در محوطه پلى تكنيك بودند و نتوانستند وارد شوند، مى رسيد. اين اخبارهمراه با خبر دستگيرى تعدادى از رفقا بود در ادامه نيز دانشجويان شعار" برپا خيز، ازجا كن، بناى كاخ دشمن" را سر دادند.
در ساعت ۱۲:۳۰ تريبون آزاد به كار خود پايان داد. در اين ساعت تعداد دانشجويان كه به ۱۲۰۰ نفر رسيده بود بار ديگر با خواندن سرود يار دبستانى اقدام به راهپيمايى به طرف درب ولى عصر كردند. آنان پشت در تجمع كردند و شعار دادند. اينكار موجب توقف مردم بيرون دانشگاه شد. تعدادى از مردم در مقابل در تجمع كردند كه با ورود نيروى سركوب گر انتظامى پراكنده شدند. دانشجويان با سر دادن شعار"حكومت زور نمى خوايم، پليس مزدور نمى خوايم" و "حكومت حيا كن، دانشگاه رو رها كن" به استقبال نيروى انتظامى رفتند. در اين زمان چند تن از عوامل اطلاعات و حراست اقدام به گرفتن عكس وفيلم كردند كه با هوشيارى چند دانشجوى مبارز شناسايى شدند. عوامل اطلاعاتى با برخورد شديد دانشجويان روبرو شدند و موبايل و دوربين هاى آنها توسط دانشجويان مصادره شد .
در ساعت ۱:۳۰ بعد از ظهر تجمع بار ديگر حركت خود را به طرف صحن اصلى دانشگاه ادامه داد و بعد از حدود ۲۰ دقيقه به كار خود پايان داد. در پايان تجمع چيزى كه به چشم مى خورد روحيه جمعى و بالاى دانشجويان و همچنين حمايت عده زيادى از دانشجويان دانشگاهاى ديگر وهمچنين وروديهاى جديد بود .
در آخر با خبرشديم تعدادى از دوستانمان موقع خروج از دانشگاه توسط نيروهاى اطلاعاتى شناسايى ودستگير شدند كه ازاسامى آنها اطلاعى در دست نيست.
۳۰/۷/۸۶

مقاومت در عراق به يك جنبش مردمى بدل شده است
برگرفته از روزنامهء Junge Welt چاپ آلمان ۱۸ اوت ۲۰۰۷
(ترجمه براى انديشه و پيكار)

مصاحبه با عبدالجبار الكُبيسى (۱) دربارهء مبارزهء فراگير با اشغال عراق توسط ايالات متحده، و بحث دربارهء قدرت القاعده و نقش مشكل آفرين روحانى شيعه مقتدى الصدر. عبد الجبار الكبيسى دبير كل اتحاد ميهن پرستان عراق و يكى از شخصيت هاى بانفوذ مقاومت عراق است.

- - - - - -
سؤال: چهار سال از حملهء آمريكا به عراق مى گذرد و مطبوعات غربى همه از جنگ داخلى مذهبى صحبت مى كنند. اين چقدر واقعيت دارد؟
جواب: واقعيت اين است كه اشغالگران آمريكايى و دولت دست نشاندهء آنان به چنين جنگ داخلى دامن مى زنند. ايرانى ها هم همين را مى خواهند زيرا آنها هم درپى ايجاد يك دولت فدرالى در جنوب عراق هستند. هدف آنها اين است كه سنى ها، مسيحى ها و... رانده شوند و يك منطقهء خالص شيعه از جنوب عراق تا بغداد ايجاد گردد. شدت حملات طايفى (مذهبى) را در پايتخت بايد در همين رابطه ديد. در كنار آن بايد به همدستى اشغالگران با كردها در شمال توجه كرد كه معتقدند عراق را بدين نحو تحت كنترل خواهند گرفت.
هر زمان كه بمبى منفجر مى شود و بطور هدفمند، افراد بى گناه كشته مى شوند مى توان از اين نقطه حركت كرد كه اشغالگران در آن دست دارند. ابتدا خبرنگاران مى كوشيدند با شاهدان حادثه مصاحبه كنند و در موارد متعدد روشن مى شد كه عمليات انتحارى دركار نبوده است. حالا بلافاصله منطقه را مى بندند تا كسى نتواند وارد شود. آنها مى خواهند كشتار را به جنبش مقاومت بچسبانند.
هدف آنان در ايجاد تفرقه را در نمونه هاى كوچك و بزرگ مى توان ديد. يك نمونه اينكه در محلهء اعظميهء بغداد كه بيشتر سنى نشين است، شبانه نام مهمترين خيابان را عوض كردند و به جاى آن نام يك شخصيت شيعه را گذاشتند. اما اين خود شيعه ها بودند كه نام قديمى را دوباره جايگزين كردند! تا امروز نام خيابان ها بارها تحت حمايت آمريكايى ها عوض شده است. بايد افزود كه اشغالگران تا امروز نتوانسته اند اختلاف بين شيعه و سنى را در مردم تعميق كنند. آنها توانسته اند در شهرهاى بزرگ، مردم فقير و كم سواد را تحريك كنند ولى در مجموع، آگاهى ملى عربى عراقى هنوز باقى مانده است. موضوع اختلافات عمدتاً سياست رسمى ست، يعنى حزب سنى ـ اسلامى، همدستى با آمريكا، بلوك شيعه، همكارى با آمريكا و ايران و برعكس.
براى نمونه نگاه كنيد به نجف: آيت الله هاى شيعهء عرب مثل هميشه صحبت از وحدت ملى و مخالفت با اشغال عراق مى كنند يا مثلاً استان دياله كه نيمى از اهالى آن شيعه و نيمى سنى هستند يكى ار مناطق مهم مقاومت مى باشد. دو طايفهء مهم شيعه آل بوحشمه و پيروان آيت الله عبدالكريم الموازرى (؟) در مقاومت شركت مى كنند. پسر همين آيت الله به عنوان فرمانده چريك در مبارزه كشته شده است. در استان بعقوبه پاكسازى هايى مانند آنچه در بصره رخ داد كه سنى ها را از خانه هاشان راندند يا در عماره كه صابئين** را بيرون كردند قابل تصور نيست. مسلم است كه جنبش مقاومت فقط به ارتش آمريكا حمله نمى كند، بلكه به احزاب شيعه كه با دشمن همكارى دارند و ميليشياها (باندهاى مسلح) و نيز ارتش مهدى (وابسته به مقتدى الصدر) كه در فرآيند سياسى شركت دارد و همچنين به نيروهاى ايرانى حمله مى كند ولى از حمله به مردم غيرنظامى به خاطر مذهبشان چيزى شنيده نمى شود. يك نمونهء ديگر درهء آفار (؟) واقع در شمال غربى نزديك موصل است كه ۵۰ تا ۷۰ درصد مردم شيعه هستند و با وجود اين، يكى از مناطق مهم مقاومت محسوب مى شود.
در عراق طايفه هاى بزرگى زندگى مى كنند كه اعضاى آنها در تمام كشور پخش شده اند و به هر دو مذهب تعلق دارند و هنور هم عروسى بين آنان مرسوم است.

سؤال: آمريكايى ها ابتدا روى شيعه ها حساب مى كردند، اما بعداً متوجه شدند كه نفوذشان از دست مى رود، لذا استراتژى خود را عوض كرده، تحت عنوان استقرار رهبرى نوين، نيروهاى سنى و بخشى از مقاومت را در فرآيند سياسى شركت دادند. آيا اين كوشش ها نتيجه اى هم به بار آورده است؟
جواب: محافظه كاران جديد كاخ سفيد نمونهء تفرقهء قومى و مذهبى را طرح ريزى كردند. آنها مى خواستند سلطهء شيعه را كه در دنياى عرب يك اقليت اند در عراق برقرار كنند، اما به زودى روشن شد كه ايرانى ها در دستگاه مملكت نفوذ پيدا كرده اند، تو گويى نفشهء كار را آنها (ايرانى ها) ريخته اند. آمريكايى ها استراتژى خود را عوض كردند تا خسارات وارده را محدود كنند. اما دليل اين تغيير استراتژى را بايد در قدرت جنبش مقاومت ديد كه به آمريكايى ها فهماند كه از طريق نظامى نمى توانند پيروز شوند. آنها فرآيند جديد سياسى اى را آغاز كردند و همكارى با حزب سنى ـ اسلامى را پايه گذارى نمودند ولى اين حزب به سرعت نفوذ خود را از دست داد. رهبران آن مجبور به فرار به خارج از كشور يا به "مناطق سبز" شدند.

سؤال: وضع جنبش مقاومت از نظر نظامى و سياسى چگونه است؟
جواب: قدرت مقاومت فزاينده است. مقاومت فقط با چند هزار مبارز شروع شد. امروز بيش از صدهزار نفر اند و باز هم رو به افزايش است. اكنون حتى دورن ارتش و پليس عراق نفوذ كرده اند و مى توانند حتى در محدودهء ارتش آمريكا نيز اطلاعات جمع آورى كنند. شايد شمار مبارزان جنبش مقاومت به ۴۰۰ هزار برسد.
در ارتش آمريكا نشانه هاى تسليم و استعفا ديده مى شود. جنبش مقاومت براى كشورش مى جنگد، حال آنكه سربازان دشمن فقط براى پول مى جنگند. آنها روز به روز وحشى تر مى شوند، به خصوص سربازانى كه براى آمدن به عراق استخدام شده يعنى مزدور اند. افزايش سربازان آمريكايى يا سربازان ارتش عراق و ميليشيا حتى اگر به يك ميليون هم برسد به اشغالگران كمكى نخواهد كرد.
مقاومت تبديل به يك جنبش مردمى شده، يك فرهنگ همگانى و خلقى كه هركسى سهم خود را در آن ادا مى كند. اينكه هيچ دولتى به آنها كمك نمى كند جوانب مثبتى هم دارد. اگر كمك مالى دريافت مى كردند با پيآمدهاى فسادانگيز آن روبرو مى شديم. افراد خودشان مسؤول نيازهاى مبارزه و سازماندهى هستند. پول جمع مى كنند، آموزش را ترتيب مى دهند و حملات را طرح ريزى مى كنند. از نظر سياسى نيز پيشرفت وجود دارد. گروه هاى ۱۰۰ نفرهء اوليه تبديل به هشت تشكل اصلى شده اند. اما چيزى كه هنوز بدان دست پيدا نكرده اند يك فرماندهى سياسى مشترك است.

سؤال: دائماً گزارش هايى منتشر مى شود از برخورد نظامى بين جنبش مقاومت و القاعده. چه رابطه اى بين جنبش مقاومت و گروه هاى تندرو اسلامى وجود دارد؟
جواب: به خاطر داشته باشيم كه در اوايل، چگونه قدرتهاى غربى مقاومت را به سطح نيروهاى خارجى طرفدار رژيم سابق تنزل مى دادند. مى خواستند وانمود كنند كه حمايت مردمى وجود ندارد ولى مقاومت در اساس، دربرابر تحريك هاى نواستعمارى آمريكا به دفاع از هويت خود پرداخته است. نيروى محركهء اوليهء مقاومت نه نيروهاى خارجى بوده اند نه بعثى ها.
القاعده در دوسال اول اشغال، فقط يك پديدهء حاشيه اى بود. شمار آنها بين هزار تا هزار و پانصد نفر بود (از عراقى و غيرعراقى) و فعاليت نظامى آنها بسيار محدود بود. القاعده به برخى از طايفه هاى مذهبى مبارز پول مى داد تا از آنها استفاده كند. آنها توانستند ائتلافى از ۶ گروه ازجمله در شهرهاى رمادى، فلوجه، حُديثه ايجاد كنند. القاعده از آن پس، تحت عنوان "شوراى مجاهدين" فعاليت مى كرد كه گام مهمى برايشان محسوب مى شد. آنها هنوز هم با همين نام فعال هستند. بعدها مورد حمايت هاى بيشترى قرار گرفتند كه ادامه دارد. آنها موجودى هاى مالى خود را صرف مخارج لوكس و شخصى نمى كنند، بلكه زندگى بسيار ساده اى دارند. همه چيز خود را در راه ميارزه اى كه دارند قرار مى دهند. اين رفتار آنها جذابيت خاصى توليد مى كند. بيشتر جوانان نه به خاطر ايدئولوژى القاعده، بلكه از آن رو كه القاعده مكانى براى مبارزه با اشغال در اختيارشان قرار مى دهد به سوى آن رو مى آورند.
حركت سياسى آمريكا در نهايت، القاعده را نيرومندتر مى كند. آنهايى كه به دنبال سياست آمريكا مى روند ترس شان از اين است كه ايران دارد كنترل امور را در عراق به دست مى آورد و فكر مى كنند كه وقتى اين خطر رفع شود آمريكايى ها را مى شود بيرون كرد. اما كسانى كه چنين مى پنداشتند شكست خورده اند. القاعده يك پيام ساده و قابل فهم دارد و آن اينكه فقط يك مبارزهء مسلحانهء پيگير مى تواند با اشغال مبارزه كند. واقعيت نيز آن را تأييد مى كند. القاعده كمك هاى مادى زيادى از خارج دريافت مى كند، حال آنكه گروه هاى ديگر مقاومت به خود متكى هستند و روى پاهاى خود ايستاده اند. امروز مى توان گفت كه شايد القاعده قوى ترين سازمان جنبش مقاومت است. آنها حركت خود را در اصل، جدا از بقيهء سازمان ها انجام مى دهند. با وجود اين، همكارى هاى مشترك نظامى هم بين آنها و ديگران وجود دارد.
اسلام همچون سلاح و ابزارى ست كه انسان ها را براى قيام به حركت در مى آورد. از تاريخ و فرهنگ اسلام و زندگى پيشروان آن استفاده مى شود تا انسان ها را به مبارزه بكشانند، زيرا مردم اسلام را بخشى از هويت خود مى دانند. وقتى به يك سرزمين اسلامى از خارج حمله مى شود، قرآن مسلمانان را به جهاد فرا مى خواند. اينكه مقاومت مسلحانه مانند روزه و نماز يك وظيفهء شرعى محسوب شود در عقايد عمومى جاى هيچ بحثى ندارد. همهء گروه هاى مقاومت، چه مذهبى و چه غير مذهبى، بايد اين شرايط را در نظر بگيرند. به عنوان مثال، به موضع حزب بعث و شخص عزت الدُرّى [معاون سابق صدام حسين و رهبر كنونى حزب بعث (م.)] دقت كنيد. اگر از روى شيوهء نگارش آنها قضاوت كنيد به نظرتان مى رسد كه آنها اسلامگرايان افراطى هستند. به كار بردن اين زبان بدين معنا نيست كه آنها اسلامگرايان افراطى شده اند ولى در عين حال، اين موضع حزب بعث كمك غير مستقيمى ست به القاعده. كسى كه به آنها [بعث] مى پيوندد فكر نمى كند كه كارى غيرعادى انجام داده، بلكه برعكس معتقد است كه حركتى پيگيرانه كرده است.

سؤال: آيا القاعده دست كم در برخى موارد، در ارتكاب حملات مذهبى مقصر نيست؟
جواب: مسؤوليت به طور كامل به عهدهء دولت بغداد ــ چه بخش شيعه و چه بخش سنى آن ــ و نيز آمريكا و ايران است. ۹۵ درصد از عملياتى را كه به القاعده نسبت داده مى شود از كل آن كم كنيد، از ۵ درصد بقيه هم تنها نيمى از حقيقت را مى شنويم. گاهى اوقات، القاعده جواب حملات دولت و باندهاى مسلح را اينگونه مى دهد كه به مناطق شيعه نشين حمله مى كند و مى خواهد بدين وسيله به سنى ها بگويد كه القاعده از آنها دفاع مى كند و آنها نبايد از منطقهء خودشان فرار كنند و بدين ترتيب مى خواهد با نقشه هايى كه براى راندن سنى ها از بغداد ريخته شده است مقابله كند. پشت اين عمليات هيچ اسنراتژى اى وجود ندارد، بلكه تنها واكنشى ست دربرابر كشتار وسيع مردم. علاوه بر اين، القاعده هميشه خودش اعلام مى كند كه چه عملياتى از آنها ست. القاعده به شيعه هاى عاقل اخطار مى كند كه: "از جنايتى كه به نام شما انجام مى شود دست برداريد، وگرنه مسؤوليت به عهدهء شما خواهد بود". من نمى خواهم از اين نوع اقدامات دفاع كنم، فقط مى كوشم واقعيت را آنطور كه هست نشان دهم.
يك مثال بسيار گوياى ديگر اينكه القاعده مانند ديگر گروه هاى مقاومت، حركت خود را از فلوجه شروع كرد. با وجود اينكه اين شهر صد در صد سنى ست، بعد از شروع عمليات عليه اشغالگران، حدود ۱۲ هزار خانوادهء شيعى از جنوب به اين شهر پناه آورده اند چون به آنها مشكوك شده بودند كه با بعثى ها همكارى مى كنند. مردم اين شهر آنها را پذيرفته اند و آنان را جزئى از مقاومت مى دانند. تا امروز حدود ۲۰ هزار شيعهء پناهنده در فلوجه وجود دارد و يك مو هم از سر آنها كم نشده است.

سؤال: شما دو سال قبل، جبههء اسلامى ملى ميهن پرستان عراق را تأسيس كرديد كه حزب بعث، حزب كمونيست عراق (معروف به فرماندهى مركزى۲) و اتحاد ميهن پرستان عراق را دربر مى گيرد. شمارى از رهبران سنى و شيعهء عراق هم از اين جبهه حمايت مى كنند، ولى بخش هاى وسيع نظامى سنىِ مقاومت در آن نمايندگى ندارند. آيا هنوز زمان مناسب براى چنين جبهه اى فرا نرسيده؟
جواب: برعكس بقيهء دوستان، من هميشه گفته ام كه جنبش مقتدى الصدر خيلى وسيع است. بعثى ها، ماركسيست ها و ملى گرايانى هستند كه از ترس ميليشيا (باندهاى مسلح) به آنها پيوسته اند. اكثر آنان از طرفداران خانوادهء مذهبى او نيستند. به رغم اشتباهاتى كه داشته، مى توان اميدوار بود كه اين افراد او را اصلاح كنند يا اينكه وى دست كم با بخشى از آنها همكارى كند. علاوه بر اين، اكثر طرفداران او افرادى بسيار فقير هستند؛ درست برعكس احزاب شيعه كه متكى بر تجار ثروتمند اند و يك روز عليه اشغال صحبت مى كنند و روز ديگر با اشغالگران قراردادهاى سودآور مى بندند. تضاد طرفداران وى با اشغال كاملاً صادقانه است.
من فكر مى كنم كه طرفداران و دوستان مقتدى الصدر در ايران به ويژه آيت الله كاظم حائرى و نيز حزب الله لبنان وى را براى تغيير تاكتيك، زير فشار گذاشتند و او تاحدودى گول آنها را خورد بدين خاطر كه او هنوز جوان و كم تجربه است. سه بار نمايندگان حزب الله با او ديدار كردند و وى را قانع نمودند كه در فرآيند سياسى شركت كند، براى انتخابات مجلس نامزدهايى را پيشنهاد كند، پست هايى را در دستگاه دولتى به خصوص در ارتش تقبل كند و بدين ترتيب، تأسيس يك حزب نيرومند را امكانپذير سازد، زيرا در غير اين صورت، رقباى او از خانوادهء حكيم به جاى او نقش بازى خواهند كرد. به همين خاطر بود كه جنبش او نامزدهاى خود را در ليست رقيب خود يعنى الحكيم گنجاند.
در اوايل كار، مقتدى الصدر جريان الحكيم و نيز آيت الله سيستانى را به خاطر همكارى آنان با آمريكا مورد انتقاد قرار داده و حتى بدانان نسبت كافر داده بود. به همين دليل، آنان پنهانى با آمريكا همكارى هايى كردند تا مقتدى را ترور كنند و آمريكا نيز عليه او حملاتى انجام داد. مقتدى تحت اين فشارها تسليم شد. او اكنون اين ادعا را كه موضعش عليه قانون اساسى و عليه اشغال است غيرواقعى مى خواند (۳). مقتدى الصدر كاملاً در فرآيند سياسى دولت شريك است.
- - - - - - - - - - - - - - -
يادداشت:
- ظاهراً عبدالجبار [محسن] الكُبيسى (اگر تشابه اسمى نباشد) عضو هىأت مديرهء شركت رافدين است كه مجموعه اى از كارفرمايان عراقى را كه هم اكنون در اردن بسر مى برند دربر مى گيرد (م). رك. به: www.rafidainprojects.com ۱- در انشعابى كه در حزب كمونيست عراق، در پى اختلافات شوروى و چين در سال هاى ۱۹۶۰، رخ داد دو سازمان شكل گرفت: يكى كميته مركزى (يا لجنه مركزيه) كه با رژيم بعث همكارى مى كرد، چنانكه اكنون با آمريكا همكارى دارد، و ديگرى فرماندهى مركزى (قياده مركزيه) كه عليه رژيم بعثى شورش مسلحانه كرد و شديداً سركوب شد (۱۹۶۸) و امروز هم با اشغال مخالف است و با آن مبارزه مى كند.
۲- صابئين (يا صابئان، ماندائيها): دين اين فرقه از قرن دوم ميلادى به بعد نوعى عرفان مسيحى ست. اينان غالباً در جنوب عراق و خوزستان زندگى مى كرده اند (رك. به توضيح خواندنى فرهنگ معين ـ اعلام ج ۵). اضافه مى كنيم كه نام صابئين سه بار در قرآن هم آمده است تقريباً به يك مضمون، از جمله در اين آيه: "از مؤمنان و يهوديان و مسيحيان و صابئين، هركس كه به خداوند و روز بازپسين ايمان آورده و نيكوكارى كرده باشد، پاداششان نزد خداوند [محفوظ] است و نه بيمى بر آنها ست و نه اندوهگين مى شوند" (آيهء ۶۲ از سورهء ۲ ـ البقره، ترجمه بهاء الدين خرمشاهى).
۳- بر اساس اطلاعاتى كه در دو سه سال گذشته در مطبوعات منعكس شده، مقتدى الصدر خواستار خروج نيروهاى آمريكايى از عراق بوده و حتى در يك كارزار تبليغى به همين منظور، حدود يك ميليون امضاء جمع آورى كرده بود.

هفت تير كش هاى آمريكايى در بغداد

Patrice CLAUDE روزنامه نگار 
لوموند، ۲۴ سپتامبر ۲۰۰۷
ترجمه بهروز عارفى

گارد هاى بلاك واتر كه يك شركت نظامى خصوصى آمريكائى ست، ۲۸ غيرنظامى را در بغداد به قتل رسانده اند. ۴۸ هزار«سرباز مزدور » در مصونيت كامل از مجازات، عراق را به ستوه آورده اند.
«خوب، بچه ها. راه بيافتيم. من امروز ميخوام يكى را بكشم.
ــ عجب! حالا چرا امروز؟
ــ هه! هه! آخه فردا ميرم مرخصى، دير ميشه.»
آن روز، روى جاده ۱۶ كيلومترى معروف به « جادهء مرگ»، كه فرودگاه بين المللى بغداد را به مركز شهر مى‌پيوندد، جاكوب سى واشبورن و هم‌گروه هايش دنبال هدف مى گشتند. مدتى بعد، يكى از آن ها براى خبرنگاران واشينگتن پست كه اين ماجراجوئى مرگبار را در ماه آوريل مدون كردند، تعريف كرده بود كه «قصد شان فقط تفريح بوده است».
آهان. ببين يك تاكسى تلو تلوخوران، به فاصله اى دور، پشت يك اتوميبل ضدگلوله كه اين چهار نفر سرنشين آن اند، آهسته خود را روى زمين مى كشد. از مدت ها پيش، عراقى هاى ماشين سوار مى‌دانند كه نبايد به اتومبيل هاى نظامى و كاروان خودروهاى بزرگ پرقدرت كه شيشه هاشان تيره است و غالباً نمره ندارند و روى جاده هاى مملكت مى تازند، نزديك شوند.
احمد س. رانندهء هميشگى ما اغلب ميگفت «اصلا نميشود فهميد اين ها چند نفر سرنشين دارند». ممكن است كه «يك كله گنده» بومى يا خارجى در داخل اين اتومبيل ها نشسته باشد كه «كابوى هاى» آماده شليك محافظتش مى كنند. يا اين كه ممكن است كماندوهاى نيمه‌رسمى وزارت كشور در حال شكار «تروريست» باشند. يا حتى يك وزير، يك رئيس حزب يا قبيله درون آن باشد كه معمولا با يك جوخه هفت تيركش خصوصى رفت و آمد مى كنند. كسى را نميتوان يافت كه در تقاطع يك چهارراه، با افراد تا به دندان مسلح عراقى يا خارجى كه لوله هفت تيرشان راست دماغ طرف مقابل را نشانه گرفته و عجله دارند از شر راه بندان خلاص شوند، شاخ به شاخ نشده باشد، مگر اين كه از مدت ها پيش پايش به بغداد نرسيده باشد.
واشبرون به شين ب اشميد راننده اتومبيل دستور مى دهد «يواش كن!» . در گذشته به امثال اين چهار نفر مى گفتند «سگ جنگى» و حالا مى گويند «نظامى خصوصى». اين افراد كه به عينك تيره، گوشى مدل ماموران سرويس هاى مخفى چسبيده به گوش، تپانچه آويزان از كشاله ران، جليقه ضد گلوله از جنس كولار سياه با آسترى از سراميك كه به حد كافى براى مقاومت در مقابل گلولهء كلاشنيكوف ضخامت دارد، مجهز اند، نظامى يا پليس سابق اند كه براى اسكورت «يك مشترى مهم» به فرودگاه مى روند.
واشبورن كه سابقاً تفنگدار دريائى بوده ۲۹ سال دارد و سرپرست جوخه است. حقوق او ششصد دلار در روز است. او با قد يك متر و ۹۰ سانتيمتر، با بازوانى نيرومند و خالكوبى شده و سرى تراشيده از ته و با ريش بزى و هيكلى گنده ، دستكش به دست دارد. وى مسلسل ام چهار - عين سلاح هاى ارتش منظم آمريكا - را در وسط دو صندلى گذاشته است. « صبر كن، بگذار كمى نزديك بشه، ميخوام او را با هفت تير بزنم». راننده تاكسى پير مردى است و ظاهرا يك مشترى دارد. چه فرقى مى كند. از زمان تهاجم به عراق در آوريل ۲۰۰۳، اين كشور حالت «غرب وحشى» را پيدا كرده است. از حمله با اتومبيل هاى بمب گذارى شده، حملات انتحارى، كشتار هاى ميان فرقه اى، دعواهاى قبيله اى، تا عمليات و اشتباهات ارتش هاى آمريكا و انگلستان و سر سپرده هايشان، هر ماه از ۱۲۰۰ تا سه هزار نفر غيرنظامى عراقى ، بسته به زمان، در اثر خشونت هاى مرگ بار در عراق جان مى بازند. واشبورن درب طرف خودش را باز كرد و روى صندلى اش دراز كشيد ، درحالى كه بازويش از خودرو بيرون بود. تاكسى نزديك شد. هفت تيركش هدف گرفت.
رگبار گلوله شيشه جلو تاكسى را سوراخ سوراخ كرد. تاكسى در كنار جاده متوقف شد. اشميد داد زد: «ناز شستت!»
روشن نشد كه آيا دو سرنشين عراقى كشته يا زخمى شدند يا سالم در رفتند. اكثريت غيرنظاميان عراقى كه قربانى انواع بدرفتارى و خشونت، خطا، راهزنى، قتل، تجاوز و آدم ربائى هاى مختلف هستند، حتا شكايت نمى كنند. تازه به كجا شكايت كنند؟ پليس كه تحت نفوذ ميليشياى شيعه است شديدا فاسد است. دادگسترى فلج است. حكومت و وزارت خانه هائى كه نزديك سفارت خانه هاى آمريكا و بريتانيا در ناحيه كذائى « سبز» كه همچون دژ نفوذ ناپذير نگهدارى مى شود، كز كرده اند، حتا قادر به حفظ خود نيستد. اقتدار آنان به زور شامل ده كيلومتر مربع پيرامون اين «ناحيه» مى‌شود.
اگر يكى از اعضاى اين جوخه كه به او ايزيرلى نائوكيدى مى‌گويند و اهل كشور فيجى [جنوب اقيانوس آرام] است، «حالش از آنچه بارها و بارها ديده بود به هم نمى خورد»، و بدنبال آن تصميم به استعفا و گشودن زبانش نمى گرفت، ترديدى نيست كه ماجراى آدم كشى جاكوب س واشبورن، هرگز آفتابى نميشد. واشبرون و دو همدستش كه كارمند شركت تريپل كانوپى Triple Canopy (يكى از ۱۷۷ «شركت نظامى خصوصى» SMP ) هستند در عراق، «هنرنمائى» مى كنند، اين سه نفر، منكر همهء ماجرا شده و بدون محاكمه مرخص شدند. اما مسلماً ماجرا به همين جا ختم خواهد شد.
از آوريل ۲۰۰۳، ارتش آمريكا چند صد نفر از نظاميانش را به اتهام همه جور فسق و فجور و رذالت پاى ميز محكمه نظامى كشانده است، از جمله ۶۴ نفر را به جرم قتل. اما بر عكس، هيچكدام از ۴۸ هزار «سرباز مزدور» داراى مليت هاى مختلف كه در عراق جولان مى دهند، هرگز براى پاسخگوئى به هيچ دادگاهى كشانده نشده اند. در سال ۲۰۰۶، قانونى به تصويب كنگره آمريكا رسيد كه ظاهرا همه «افراد داراى قرارداد نظامى خصوصى» را مشمول همان قوانينى مى كند كه ارتش آمريكا ملزم به آن است. اما، پيتر سينجر، پژوهشگر و كارشناس انستيتوى بروكلين اظهار ميدارد كه مقررات پياده شدن آن لايحه «هرگز توسط دولت بوش تدوين نشده است».
چارلز ل شپارد، سومين شياد دار ودسته بوشبرون توضيح داد: «هر وقت از مسئولانمان دربارهء اين موارد مى پرسيديم، مى گفتند: بى خيالش!، اگر عراقى ها دنبال دردسر و دعوا با ما باشند، نيمه شب ما را از كشور بيرون مى برند». همه افراد تابع اين قرار داد، طبعا جانى و تبهكار نيستند ولى اينكه تا كنون چند نفر از آنان را در پى ارتكاب اعمال خلاف از عراق بيرون برده اند، هيچكس نميداند. عراق جنگل بى قانونى شده است كه در آن، قانون با كسى است كه سلاح بيشتر و يا پول بيشتر دارد.
آيا، هرگز روشن خواهد شد كه چگونه سر ظهر روز يكشنبه ۱۶ سپتامبر ۲۰۰۷، تعداد ۲۸ غيرنظامى عراقى در مركز بغداد بدست محافظان «خصوصى» كه چند ديپلمات آمريكائى را همراهى مى كردند كشته شده اند؟ بلاك واتر Blackwater مانند شركت هاى دين كورپ و تريپل كانوپى، يك «شركت نظامى خصوصى» ست كه در سال ۲۰۰۳ در مناقصه، وزارت خارجه آمريكا براى تأمين حفاظت از سيصد ديپلمات آمريكايى در عراق برنده شده است (يادآورى مى كنيم كه در راس اين ديپلمات‌ها، رايان كروكر سفير آمريكا قرار دارد كه هرگز بدون نگهبانان قلدر خصوصى اش از خانه خارج نميشود). در رابطه با كشتار ياد شده، بلاك واتر اعلام كرد كه كاروان «به شليك تير پاسخ» داده است.
نورى المالكى، نخست وزير عراق، با توجه به يك بررسى ابتدائى گفت كه اين روايت را قبول ندارد. به عقيده او، خطاهائى كه «مزدوران خارجى عليه غيرنظاميان بيگناه مرتكب شده اند از «حد گذشته» است، و اين «هفتمين حادثه» اى ست كه بلاك واتر مى آفريند و در نتيجه امتياز كار آن شركت در عراق «لغو» مى‌شود و بيش از هزار كارمند آن در عراق، در جريان «بازبينى عمومى فعاليت همهء شركت هاى نظامى خصوصى خارجى» از اين كشور «اخراج» مى‌گردند. پس از بيست و چهار ساعت، و بدنبال تلفن وزير امور خارجه آمريكا، كوندوليزا رايس، و «معذرت» خواهى و تعهد «بررسى جدى مشترك» در مورد حادثه از طرف وى، ديگر نه صحبتى از اخراج شد و نه الغاى قرار داد.
بنا به گفته جرمى اسكاهيل كه دربارهء اين شركت، كتابى تحت عنوان «بلاك واتر: ظهور نيرومند ترين ارتش مزدور» * نوشته است، بلاك واتر قراردادى ۸۰۰ هزار دلارى با واشنگتن بسته و داراى بيست هزار «سرباز» و ۲۰ هواپيما و هليكوپتر در كاروليناى شمالى ست و بدين ترتيب، «نيرومند ترين شركت نظامى خصوصى جهان» است. اريك پرينس، صاحبِ ميلياردرِ بلاك واتر كمك مالى بزرگى به كارزار انتخاباتى دولت بوش كرده است. اين بنيادگراى مسيحى صاحب نفوذ بسيارى ست. اما، دست كم به دو دليل ترديد وجود دارد كه دادگسترى عراق بتواند مسئولان كشتار يكشنبه را به دادگاه بكشاند. ابتدا، بياد بياوريم كه پل برمر هنگامى كه فرماندار آمريكائى عراق بود پيش از عزيمت خويش در ژوئن ۲۰۰۴، بخشنامه اى صادر كرد (با شماره ۱۷) كه بموجب آن، همه كاركنان غيرنظامى هريك از شعبات حكومت فدرال آمريكا در عراق از مصونيت كامل در برابر دادگاه هاى محلى برخوردار اند [در ايران معروف است به كاپيتولاسيون] و هيچ دولتى در عراق زحمت الغاء اين بخشنامه را بخود نداده است.
حال آنكه به عنوان دليل دوم بايد گفت كه دولت آمريكا ۱۳۷ هزارنفر «سرباز پيمانى» جهت مأموريت در عراق استخدام كرده كه ۲۱ هزار نفر شان آمريكائى هستند. اين تعداد ميان نهادهاى زير يعنى وزارت خارجه ، وزارت دادگسترى و وزارت امنيت داخلى، سيا و اف بى آى، ماموران مختلف فدرال كه مأمور بازسازى عراق هستند و بالاخره وزارت دفاع (پنتاگون) تقسيم شده اند. پنتاگون به تنهائى ۷۸۰۰ «نظامى خصوصى» براى محافظت از انبارهايش، تعمير تجهيزات، مراقبت از محموله هاى خواربار و تجهيزات، آموزش سربازان و پليس عراق، حفاظت زندان ها، بازجوئى از زندانيان استخدام كرده است (اضافه كنيم كه در رسوايى اعمال شكنجه در زندان ابوغريب، چند تن از همين «خصوصى» ها متهم شدند ولى براى هيچكدام شان نگرانى اى پيش نيامد). گفتنى ست كه تقريبا يك سوم اين افراد «سربازانى» هستند كه در سايه مى جنگند، جنگى مخفى، جنگى متعلق به خودشان.
خود ارتش آمريكا، اكنون داراى ۱۶۸ هزار سرباز در محل است. اما، افكار عمومى آمريكا و اپوزيسيون از حزب دموكرات خواستار بازگشت هر چه زودتر «فرزندان» خود هستند. ژنرال ديويد پتراوس، فرمانده نيروهاى آمريكايى قول داده است كه ۳۰ هزار سرباز كمكى اعزامى به عراق تا تابستان آينده به خانه هايشان برخواهند گشت.
در حالى كه كولين پاول، وزير خارجه پيشين معتقد بود كه براى شروع حمله، تعداد سربازانى معادل دو برابر كنونى ضرورى است، بارها گفته است: «ما هرگز باندازه كافى سرباز نداشتيم تا بتوانيم ثبات كشور را تضمين كنيم، بازسازى آن پيشكش!» . ۴۸ هزار مزدور كه در بغداد «پى اس دى» (Personal Security Details يعنى گروه امنيت خصوصى) ناميده مى شوند، بيش از دو لشكر را تشكيل مى دهند. هيچكس نمى تواند گمان كند كه ميتوان آن ها را با سربازان منظم جايگزين كرد. براى ماجراجويان امنيتى، عراق تا مدت هاى دراز ديگر حكم الدورادو (سرزمين خيال انگيز) را خواهد داشت.

----------

عنوان اصلى مقاله:
Pistoleros à Bagdad, Patrice CLAUDE ; Le Monde 24 sept 2007
*Jeremy Scahil, Blackwater : The Rise of the Most Powerful Mercenary Army, Nation Books/Avalon